نگاهی به تحولات سیاسی اروپا در سالی که گذشت؛
قاره سبز، بهشت راست افراطی و دیگرهراسی/ بحران در کاتالونیا و ایتالیا و پا گرفتن جبهه ارتجاع
قاره سبز در سالی که گذشت مملو بود از تنشهای گوناگون، از رژه پوتینهای پلیس و مواجهه با معترضان گرفته تا به راه افتادن موج جدید پناهجویان و تنش بر سر برگزیت و بحران سیاسی در کشورهایی چون ایتالیا و اسپانیا.
به گزارش ایلنا، قاره سبز در سالی که گذشت مملو بود از تنشهای گوناگون، از رژه پوتینهای پلیس و مواجهه با معترضان گرفته تا به راه افتادن موج جدید پناهجویان و تنش بر سر برگزیت و بحران سیاسی در کشورهایی چون ایتالیا و اسپانیا.
مجموع این وقایع را باید مهمترین موضوعها در عرصه سیاست اروپا دانست که برای واکاوی آن باید نگاهی به تحلیل مفسران و کارشناسان این حوزه انداخت.
پروفسور «لوبومییر لوچیوک» استاد علوم سیاسی در کالج نظامی رویال کانادا
اتحادیه اروپا همچنان با تردید به کییف نگاه میکند. اصلاحاتی که اوکراین وعدهاش را در زمینه اقتصادی داده بود هنوز محقق نشده و این بروکسل را نگران کرده است. دلیلش؟ فساد! فساد در اوکراین بسیار ریشه دوانده است! اروپا نیز این را میداند و همین سبب میشود چندان نتواند به این کشور اعتماد کند. از سوی دیگر، این را باید در نظر بگیرید که عدم رونق اقتصادی سبب میشود نارضایتی مردم از حکومت به خاطر محقق نشدن وعده بهبود شرایط معیشتی نیز بیشتر شود. در داخل اوکراین همه میدانند که این مشکل ریشه در فساد گسترده دارد! برای مثال، از زمان انقلاب اوکراین در سال ۲۰۱۴ شمار قتل و دزدی در کشور افزایش یافته است. اوضاع مناطقی چون دونباس نیز بهنجار نیست.
پروفسور «آندره لیکورس» استاد علوم سیاسی در دانشگاه اوتاوا
وضعیت اقتصادی و سیاسی اروپای فعلی، بهشت احزاب افراطی و ناسیونالیست است. نابرابریهای اقتصادی، دیوانسالاری بسیار و موج گسترده پناهجویان بهترین فرصت برای احزاب ناسیونالیست بود تا بر طبل عقایدشان بکوبند و مردم را به خود جلب کنند. فضای غالب بیشتر نظرسنجیها نشان از آن دارد که احزاب راست افراطی بیشترین بخت را برای پیروزی دارند.
بریتانیا همچنان در چنگ هواداران سرسخت بریتانیا است و این قضیه برگزیت از قرار معلوم هیچ پایان خوشی قرار نیست داشته باشد. راستش همه دیگر از این افتضاح خسته شدهاند؛ چه مردم اروپا، چه مردم بریتانیا و چه اتحادیه اروپا. راستش فکر کنم تنها کسی که هنوز با علاقه این ماجرا را دنبال میکند همین طرفداران دوآتشه افراطی ناسیونالیسم باشند. اما نباید امید واهی به بهبود اوضاع داشت.
«جیامپیهرو روسی» نویسنده و روزنامهنگار در روزنامه «کوریره دلا سرا»
در ایتالیا حزب لیگ شمالی و جنبش پنج ستاره توانستند اکثریت آرا را در انتخابات پارلمانی از آن خود کنند. این واقعه بسیار غمانگیزی است. ایتالیا روحی بسیار اروپایی دارد و در طول تاریخ نیز همیشه همینطور بوده است. اما این روحیه اروپایی اکنون رو به زوال نهاده است. دلیلش هم این است که بسیاری از مردم اعتماد خود را به اتحادیه اروپا و دیوانسالاریاش از دست دادهاند. البته انکار نمیتوان کرد که مردم همچنان میخواهند به ایده اتحادیه و ارز واحد یورو پایبند بمانند، اما این حجم عظیم نارضایتی و استفادهای که احزاب دستراستی و ناسیونالیست از آن میکنند را نمیتوان نادیده گرفت.
من همواره معتقد بودهام که مهم نیست جبهه ارتجاعی چه میگوید، بلکه مهم آن است که طرف مخالف، چه چیزی در چنته دارد. نتایج این انتخابات، دستکم در ایتالیا و همچنین بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، نشان داد که احزاب بااصطلاح مترقی دیگر چیزی برای ارائه ندارند.
رکود سیاسی بالاخره همه را خسته میکند! بازیهای حزبی به کنار، بالاخره مردم میخواهند آرامش داشته باشند! اگر بنا باشد در ماه آگوست شاهد انتخابات زودهنگام باشیم، این میتواند تاثیر ملموسی بر محبوبیت لیگ شمالی بگذارد. نکتهای دیگر اینکه این اتفاق در بدترین زمان ممکن برای دولت افتاده است: تعطیلات تابستان! میدانم ممکن است برای شما چندان این قضیه ملموس نباشد، اما بهطور سنتی ایتالیاییها عاشق تعطیلات هستند.
پروفسور «پییرو گاروفالو» استاد علوم انسانی و مطالعات ایتالیایی در دانشگاه نیو همپشایر
نکتهای که نباید از یاد برد این است که نظام سیاسی ایتالیا بهگونه طراحی شده که قدرت دولت را محدود کند، بنابراین سقوط این ائتلاف لزوما نکتهای منفی نیست، بلکه تاییدی است بر کارکرد این سیستم سیاسی.
با این وجود، تقصیر افزایش تنشها در دولت ائتلافی ایتالیا و فروپاشی آن متوجه شخص «ماتئو سالوینی»، رهبر حزب لیگ شمالی، است. کونته هم هنگامی که از سمت خود کناره گرفت، سالوینی را متهم کرد که منافع حزبش را بر منافع ایتالیا ترجیح داده است. سالوینی از نتایج انتخابات پارلمان اروپا چنین برداشت کرد که چنانچه انتخابات زودهنگام برگزار شود، حزبش میتواند بهتنهایی بر کشور حکمرانی کند.
پروفسور «مارکو تارچی» استاد علوم سیاسی در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه فلورانس
سالوینی با خودش گمان کرد که اگر کابینه کونته فروبپاشد، بلافاصله انتخابات زودهنگام برگزار میشود. اما در ادامه دریافت که بسیاری از اعضای پارلمان که از دیگر احزاب هستند بیشتر میخواهند کرسیهای خود را تا چهار سال دیگر حفظ کنند و برتری را به رئیسجمهوری ایتالیا، یگانه مقامی که میتواند انحلال پارلمان را اعلام کند، بدهند. «سرجو ماتارلا» رئیسجمهوری ایتالیا، بهلطف حمایت احزاب چپ و میانهرو، کابینهای «نهادی» شکل دهد و مانع پروژه سالوینی شود.
در رابطه با تاثیر این وضعیت بر اقتصاد ایتالیا باید ایستاد و دید که چه راهحلی برای بحران فعلی اندیشیده میشود. اگر بنا باشد انتخابات زودهنگام برگزار شود، یک حزب یا ائتلاف اکثریت را در پارلمان به دست میگیرد و این امکان را خواهد داشت تا کابینهای یکدست شکل دهد. اگر چنین شود، واکنش بازار به آن مثبت خواهد بود و این سبب خواهد شد اطمینان به سرمایهگذاری افزایش یابد. اما اگر چنین نشود، هیچ چیزی قابلپیشبینی نیست. بنابراین باید دید آشوب فعلی به چه سمتوسویی حرکت خواهد کرد.
«امانوئله فیانو» نماینده حزب دموکراتیک ایتالیا (دیپی) در تالار معاونان در پارلمان این کشور
«ماتئو سالوینی» رهبر حزب لیگ، تصمیم گرفت ائتلاف دولت را بر هم بزند. به نظرم سالوینی در زمینه موضوع عملش و همچنین زمانبندی آن اشتباه کرد. او زمان بسیاری برای این کار داشت، مثلا میتوانست پس از پایان انتخابات پارلمانی در اروپا دست به این کار بزند. وی در آن زمان دو برابر زمان حال از حمایت و قدرت سیاسی برخوردار بود. آن زمان فرصت خوبی برای این کار بود. اما او این کار را نکرد. سالوینی میتوانست از برهه فعلی برای رسیدگی به مسائلی استفاده کند که برای مردم قابلفهم و مفید باشد، مانند مساله مالیات. اکنون زمان گفتوگوی احزاب سیاسی است!
کمیسیون اروپا این اجازه را به ما میدهد تا دیرتر از زمان معهود بودجه را ارائه دهیم. حدود ۳۰ روز که فرصت بسیار اندکی برای تصویب بودجه است. سالوینی البته میخواهد نشان دهد که برای این کار آماده است و هدفش هم این است که بگوید آماده هدایت کشور است. اگر نتوانیم بودجه را در زمان معهود ارائه کنیم، این کمیسیون اروپاست که باید درباره ادامه راه تصمیم بگیرد. اما اگر ما و حزب پنج ستاره بتوانیم به توافق برسیم، زمان زیادی برای کار روی بودجه وجود خواهد داشت و مشکلی به بار نخواهد آمد.
«داریو ویولی» نماینده جنبش پنج ستاره ایتالیا در منطقه لومباردی
آمارهایی درباره این منتشر میشود که ایتالیا بدهکارترین کشور در اروپا پس از یونان است. شخصا چنین آمارهایی را جدی نمیگیرم. البته نباید از این نکته غافل شد که دولت پیشین مسئول افزایش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی است. صنعت و تولید ایتالیا همچنان در زمره مهمترینها در جهان است و این به لطف رابطه خوب کشور ما در حوزه بینالملل ممکن شده که بیش از این آمار و ارقام اهمیت دارد.
پروفسور «توماس هرینگتون» استاد مطالعات اسپانیایی در کالج ترینیتی
قامهای کاتالونیا بارها تلاش کردهاند با دولت مرکزی اسپانیا به توافق برسند. اما از قرار معلوم دولت علاقه چندانی به این موضوع ندارد. اصولا موضع آنها بر این است که چیزی برای مذاکره کردن وجود ندارد. همچنان شاهد اجرای احکام و وضعیت پرآشوبی هستیم که پیشتر در سال ۲۰۱۷ شاهد آن بودیم. بنابراین وضعیت چندان بسامانی نیست. پس از مرگ «ژنرال فرانکو»، دیکتاتور اسپانیایی، سیستم سنتی کمابیش در این کشور حفظ شد. در نهایت برای دولت آنچه بیش از هر چیز اهمیت داشته آن است که همچو کشوری واحد حفظ شود.
کیم تورا میخواهد همهپرسی استقلال را برگزار کند، اما نیروهای امنیتی چیزی جز این میخواهند. گمان نکنم دولت مرکزی نگاهی مثبت به این قضیه داشته باشد. باید دید آنها چه واکنشی نشان میدهند. نهایتا، دو راه پیش روی مردم کاتالونیا است: یکی حضور در خیابان و ادامه تظاهرات بهصورت مسالمتآمیز است و دیگری هم فشار جامعه جهانی به دولت مرکزی اسپانیا. نکته اینجاست که درخواست همهپرسی استقلال در اروپا مسئلهای است بسیار عادی. نمونهاش را میتوان در اسکاتلند دید. اما این قضیه در اسپانیا بدل به بحرانی امنیتی میشود!
انتخابات اخیر در اسپانیا از بسیاری جهات مایه تعجب بود. سوسیالیستهای اسپانیا توانستند ۱۲۰ کرسی از ۳۵۰ کرسی موجود در پارلمان را کسب کنند. این رقم از تعداد کرسیهای به دست آمده از انتخابات ماه آوریل سه عدد کمتر است. نکته جالب اما ارقام به دست آمده از از سوی حزب راست افراطی «بوکس» است. این حزب توانست ۵۲ کرسی را به دست آورد که از آمار ماه آوریل بسیار بیشتر است. حزب پودموس ۳۵ کرسی را از آن خود کرد و جمهوریخواهان کاتالان نیز ۱۳ کرسی به دست آوردند. حزب مردمی (پیپی) نیز ۸۸ کرسی را از آن خود کرد.
پروفسور «ریچارد ولین»، استاد تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه شهری نیویورک
دیگرهراسی نهتنها در آلمان بلکه دیگر نقاط اروپا رشد پیدا کرده است. بحران پناهجویان در سال ۲۰۱۵ نشان داد که فرآیند دموکراسیسازی پس از جنگ جهانی دوم و شکست دیکتاتوری هیتلر تا چه اندازه ظاهری بوده است. این نشان میدهد که بر «معجزه اقتصادی» بیش از اندازه تاکید شده و در عوض میبایست بر ترویج ارزشهای برابری اجتماعی و شهروندی جهانشهری متمرکز شد. نتیجه، بهطور کلی، رشد خودبینی سیاسی بوده است: یعنی حمایتگرایی اقتصادی در بسیاری از بخشهای آلمان، از ترس اینکه بحران مهاجران بر رفاه آنها تاثیر بگذارد.
«وولودیمیر ایشچنکو» جامعهشناس و تحلیلگر جنبشهای اجتماعی در اوکراین
آنچه از زمان تظاهرات میدان استقلال اوکراین تغییر کرده سطح اتکای دولت به کشورهای خارجی است. اوکراین اکنون بیش از گذشته به آمریکا وابسته است. در این سطح، اوضاع حتی از زمان انقلاب نیز بدتر شده است. در زمینه فساد، ساختاری که به ایجاد اولیگارشی ختم میشد همچنان بدون تغییر بر سر کار است. نتیجه تظاهرات میدان این بود که نام مقامهای سیاسی عوض شد، اما ساختاری که قدرت را در نظام سیاسی و اقتصادی در دست دارد همچنان پابرجاست.
بسیاری پیروزی زلنسکی در انتخابات را «میدان انتخاباتی» مینامند، اما من چندان این رویکرد را قبول ندارم. تحلیلگران اوکراینی هر زمان که تغییری در نظام سیاسی کشور روی میدهد از این لفظ بهره میبرند. اما نکته اینجاست که پیروزی زلنسکی نتیجه آرای کسانی بود که از نتایج یورومیدان به تنگ آمده بودند. انتظارات کسانی که به زلنسکی رای دادند بسیار با آمال و آرزوهای تظاهرکنندگان در سال ۲۰۱۴ متفاوت است. هواداران زلنسکی برآمده از بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین هستند که همراهی چندانی با تظاهرات میدان نداشتند. حامیان این اعتراضها بیشتر برآمده از بخشهای غربی و مرکزی کشور بودند.