میراث بانوی مخملین
ایده اصلی او البته همان موتیف چندجانبهگرایی سازنده و تسهیل گفتوگو میان طرفین مختلف بود. وی معتقد بود که شیوه جدید دیپلماسی باید مشتمل بر چندصدایی و تعدد دیدگاهها بوده و در عین حال نگاه به آینده داشته باشد نه تکرار تنشهای پیشین.
به گزارش ایلنا، «فدریکا موگرینی»، نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا دوره پنج ساله خود را در این سمت به پایان برد. مسائل زیستمحیطی، درگیریها میان اوکراین و روسیه، حملات تروریستی و توافق هستهای با ایران از جمله مسائل مهمی بود که وی طی این سالها با آن دستوپنجه نرم کرد. دستاوردهای موگرینی را میتوان برای آنکه جایگاه یکی از عالیترین مقامهای سیاسی در اتحادیه اروپا را از سایه تبعیضهای جنسیتی بیرون بیاورد، قابل قبول دانست. اگر «خاویر سولانا» به پیروزیاش در پایان دادن به درگیریها در بالکان و سروسامان دادن به وضعیت پیچیده کوزوو، مقدونیه و مونتهنگرو مینازد، پنج سال صدارت موگرینی نیز افتخارات بسیاری برای او و قاره سبز به ارمغان آورده است، از توافق هستهای با ایران گرفته تا تلاش برای حل بحران اوکراین. البته این رویدادهای مهم در دوران ریاست موگرینی مانع از آن نشد که منتقدانش این ایده را مطرح نکنند که وی اصول و عظمت اتحادیه اروپا را با اقدامهایش به محاق برده است و سازوکاری بیش از حد میانهرو، پراگماتیک و واکنشی را پی گرفته است.
این در حالی است که موگرینی در سیاستگذاریهای خود از دکترین «انعطاف» بهره برد؛ دکترینی متکی بر چندجانبهگرایی، ائتلاف و اتحاد، ارتباط میان ملل و همچنین دیپلماسی به شکل و شمایل گوناگون. وی این هوش را داشت تا «انعطاف و تساهل»، این پاشنه آشیل اروپا را بدل به نقطه قوت آن کند. موگرینی این نکته را دریافته بود که بیشتر کشورها، لااقل بهخاطر منافع بلندمدتشان هم که شده، توانایی اعمال اصلاحات را دارند و نتیجتا میتوانند از بحرانهای داخلی و خارجی جان سالم به در ببرند.
سیاستگذاریهای موگرینی این امکان را برای اتحادیه اروپا فراهم آورد تا در جهانی به پیچیدگی امروز قدم پیش گذاشته و قد راست کند. این رویکرد باعث شد تا جوامع، مؤسسات و بازیگران در اتحادیه اروپا، بهرغم تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، بتوانند به هدفی مشترک برای پیشبرد امور در جهان برسند. نتیجه این امر البته حل بحرانها و تنشها با رویکردی چندجانبهگرا و البته بردبارانه بود.
یکی از نتایج این سازوکار آن بود که اروپا، برخلاف آمریکا، دیگر تلاش نکرد علایق و ارزشهای خود را به دیگر کشورها تحمیل کند، بلکه رشد اقتصادی و انتقالهای صلحآمیز را در سطوح ملی و محلی سرلوحه قرار داد. اروپا بهجای اقدامهای یکجانبه بر چندجانبهگرایی تاکید کرد. همانگونه که خود موگرینی زمانی گفت: «ما همچنان اصول خود را حفظ میکنیم، قابل اتکا، سازگار و اهل همکاری میمانیم و با چندجانبهگرایی در جهان نقش خود را بازی میکنیم». برجام و توافق پاریس از جمله نمونههای موفقیت اروپا در این زمین بازی هستند.
موگرینی از سوی دیگر، تمرکز خود را بر شفافیت و ارتباط فراگیر میان اتحادیه اروپا و دیگر ملتها گذاشت. برخلاف «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا، نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا خوب دریافت که این بلوک باید با باز کردن درهایش قدم به میدان روابط بینالملل بگذارد. موگرینی بیش از پیشینیانش به کشورهای گوناگون در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین سفر کرد تا همکاری و ارتباط با دیگر ملل را بهبود و گسترش بخشد. وی همچنین در زمینههای گوناگون در عرصه بینالملل بهخوبی موضع شفاف و آشکار اروپا را نشان داد و صدای این بلوک را در سمفونی پررمز و راز جهان به گوش همگان رساند.
نکته مهم دیگر در شیوه کار موگرینی استفاده هوشمندانه از ابزارهای اتحادیه اروپا برای پیشبرد مقاصد دیپلماتیک بود. او بهشکلی بدعتگذارانه دیپلماسی را از نو تعریف کرد تا تمامی بازیگران عرصه سیاست را کنار یکدیگر بیاورد. پروژههای گوناگونی که وی در زمینه سوریه و عراق در بروکسل تشکیل داد به مذاکره میان عوامل بینالمللی، منطقهای و همچنین محلی انجامید. ایده اصلی او البته همان موتیف چندجانبهگرایی سازنده و تسهیل گفتوگو میان طرفین مختلف بود. وی معتقد بود که شیوه جدید دیپلماسی باید مشتمل بر چندصدایی و تعدد دیدگاهها بوده و در عین حال نگاه به آینده داشته باشد نه تکرار تنشهای پیشین.
موگرینی بهخوبی این نکته را پذیرفت که اتحادیه اروپا در جهانی پیچیده و متصل، محدودیتهای خاص خود را دارد و این این کمبودها را بدل به فرصت کرد. او که میدانست صادرات ارزشهای اروپایی چندان عایدی ملموسی نخواهد داشت و بیشتر در سازوکار درونی این بلوک تعریف میشود، کوشید با حمایت از دیگران نقش تعیینکننده خود را حفظ کند. بهطور خلاصه، موگرینی که میدید نمیتواند تنشهای موجود را با راهحلهای آنی از میان ببرد، کوشید ابزارهای گوناگون سیاست خارجی را به کار گرفته و موضوعهای متعددی را نیز هدف قرار دهد.
این سیاستمدار ایتالیایی خوب متوجه این نکته شده بود که جهان دیگر تاب یکجانبهگرایی و حمایتگرایی را ندارد. چهبسا مهمترین میراث موگرینی پس از گذشت پنج سال این بود که شاید نتوان جریان باد را تغییر داد اما میتوان فضا را از عطر خود آکند.
گزارش از: کامران برادران