زارعی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
خلاء قدرت لبنان، خروجی «دموکراسی توافقی» است/ حزبالله از گذشته نسبت به وضعیت فعلی هشدار داده بود
تحلیلگر مسائل منطقه گفت: دموکراسی توافقی، دخالت خارجی و سهمخواهی سه عامل اصلی مشکلهای لبنان است.
«سعدالله زارعی» تحلیلگر مسائل منطقه در تشریح دلایل و پیامدهای ایجاد خلاء مجدد قدرت در لبنان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد:چندی پیش خبری مبنی بر انتخاب «محمد الصفدی» به عنوان گزینه جدید نخستوزیری لبنان از سوی رسانههای این کشور منتشر شد که تنها چند روز پس از آن خبر مذکور تکذیب و نهایتاً شاهد ایجاد بنبست و خلاء قدرت در این کشور هستیم. برای تحلیل این وضعیت باید متوجه بود که قدرت در لبنان، تجزیه شده است و بر اساس توافق طائف که در سال ۱۳۶۹ از سوی اتحادیه عرب و با حضور گروههای مختلف لبنانی، نمایندگان و فراکسیونها مطرح شده است، قدرت میان سه طیف شیعیان، اهل تسنن و مسیحیان تقسیم شد. بر این اساس قرار شد نخستوزیر از جناح اهل تسنن، رئیس جمهور از طیف مسیحیان و رئیس پارلمان از جناح شیعیان انتخاب شود که تا به امروز همین روال به قوت خود ادامه دارد.
وی ادامه داد: باید متوجه بود که دولت لبنان از رای احزاب و به صورت کابینه ترکیبی تشکیل شده است؛ به این معنا که احزاب در پارلمان بر اساس تناسب عددی مبتنی بر تعداد نمایندگانشان قدرت را میان خود تقسیم میکنند و بر اساس همین توافقها تعداد و میزان پستها در وزارتخانهها را تقسیم میکنند. به عنوان مثال فراکسیون اَمل سه وزیر و قوات اللبنانیه که در رأس آن «سمیر جعجع» قرار دارد، چهار وزیر در کابینه لبنان دارد که البته تمام وزرای منتسب به جعجع اخیراً در آستانه اعتراضهای مردمی استتعفاء دادند و وزارتخانههای مذکور توسط سرپرست اداره میشود. این در حالیست که «سعد الحریری» از سمت نخستوزیری لبنان استعفاء داد و حالا به عنوان سرپرست، اداره کننده دولت لبنان است. این بدان معناست که وی هماکنون کابینه و امور اجرایی لبنان را اداره میکند و بر تمام فعالیتهای قوه اجرائیه لبنان نظارت کامل دارد.
این کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به استعفای الحریری و تاثیر آن بر تعمیق خلاء قدرت و بحران سیاسی لبنان، گفت: استعفای نخستوزیر لبنان و ایجاد خلاء قدرت به آن معنا که در سایر کشورها گفته میشود، نیست؛ درست است که لبنان بدون نخستوزیر وارد یک عرصه بسیار سخت شده است اما واقعیت این است او همچنان امور را در دست دارد و تنها از حیث شکلی شاهد یک تغییر هستیم. این امر در لبنان نه تنها در مورد نخستوزیر بلکه درباره ریاست جمهوری هم مسبوق به سابقه است که در ۳۰ گذشته بارها تکرار شده است. به عنوان مثال «میشل عون» پس از دو سال خلاء قدرت، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و قبل از آن هم «میشل سلیمان» با پشتسر گذاشتن تمام مشکلها به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد که تمام این وضعیت حاصل و خروجی «دموکراسی توافقی» در لبنان است.
زارعی افزود: یکی از دلایل به وجود آمدن این وضعیت، سهمخواهی است؛ به گونهای که الحریری پس از استعفاء اعلام کرده بود که باید کابینه تکنوکرات سر کار بیاید که به معنای کنار رفتن پارلمان در این کشور است. همین موضوع به خوبی نشان میدهد که سهمخواهی در لبنان همچنان به ابزار چندپاره کردن این کشور تبدیل شده است. مساله بعدی، دخالت کشورهای خارجی در اوضاع لبنان است؛ چراکه این کشور هیچگاه از دخالت سایر دولتها ایمن نبوده و اساساً ساز و کار سیاسی بر تمام طیفهای داخلیِ این کشور از بیرون تحمیل شده است. از این منظر سه عنصر دموکراسی ترکیبی، سهمخواهی و دخالت خارجی از موضوعهایی هستند که باعث شده این کشور وارد بحران شود و خلاء قدرت در آن به وجود بیاید.
وی تصریح کرد: اگر میخواهید ببینید که آینده لبنان چگونه میشود، باید نگاهی به گذشته آن بیاندازید؛ به عبارت دیگر گذشته چراغ راه آینده است. دادههای فعلی نشان میدهد که لبنان مدتی را بدون نخستوزیر سر میکند و نهایتاً با توافق طیفهای مختلف، اوضاع تا حدی آرام میشود اما نکته اصلی تاثیرگذاری اعتراضهای مردمی بر اصلاحات و بهبود وضعیت کشور است. واقعیت این است که اعتراضها در لبنان وراد ماه دوم شده و اگر قرار بود طی یک ماه اخیر تغییراتی حاصل شود، حتماً اتفاقهایی رخ میداد که فعلاً هیچ خبری از اصلاحات نیست. شاهد نوسان در اعتراضهای لبنان هستیم اما روند سیاسی و جدلها میان احزاب به قوت خود باقیست. در سال ۱۳۸۷ شاهد بودیم که ۹ ماه جمعیت مربوط به جناح ۱۴ مارس در میادین لبنان تجمع کردند و پس از این مدت هم هیچ اتفاق مثبتی رخ نداد؛ لذا به نظرم اتفاق خاصی را شاهد نخواهیم بود.
زارعی در پایان خاطرنشان کرد: چندی پیش و قبل از استعفای الحریری، دبیرکل حزبالله لبنان صراحتاً اعلام کرد کنارهگیری نخستوزیر از سمتش مشکلی را حل نمیکند جز اینکه خلاء قدرت را تعمیق کند و حالا که این اتفاق رخ داده، سخنان سیدحسن نصرالله به عینیت رسیده است. باید متوجه بود که در تظاهرات اخیر فضا به سمتی پیشرفت که قرار بود حزبالله در تظاهرات مورد هدف قرار بگیرد که نیروهای این جنبش هیچگونه دخالتی در اوضاع نکردند و اعلام شد که سلاحِ حزبالله تنها بر روی دشمنان لبنان کشیده میشود، نه مردم این کشور. سناریوی که علیه حزبالله طراحی شد دقیقاً برای خلع سلاح این جریان طراحی شده بود در حالی که حزبالله در مقاطعی که ارتش لبنان نتوانست با تهدیدها مقابله کند وارد میدان شد و از منافع و مرزهای لبنان دفاع کرد که نمونه بارز آن را میتوان دور کردن تروریستهای جبههالنصره از عرسال و طرابلس دانست. لذا تمام این مولفهها به خوبی در حال نمایان کردن آیندهای است که مردم لبنان قبلاً آن را تجربه کردهاند.