خبرگزاری کار ایران

کارشناس مسائل آمریکای لاتین در گفت‌وگو با ایلنا:

بحران بولیوی یک جنبش بدون رهبر است/ مورالس گزینه‌ای برای جایگزینی کاپیتالیسم نداشت

بحران بولیوی یک جنبش بدون رهبر است/ مورالس گزینه‌ای برای جایگزینی کاپیتالیسم نداشت
کد خبر : ۸۳۳۸۴۲

تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین گفت: سقوط دولت بولیوی و پناهنده شدن رئیس‌جمهوری مستعفی به مکزیک، برگ دیگری از شکست در پرونده سوسیالیسم به حساب می‌آید.

«هادی اعلمی فریمان» تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین در تشریح دلایل و پیامدهای به هم‌ریختگی سیاسی در بولیوی و کناره‌گیری رئیس‌جمهوری این کشور در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: معمولاً نقطه عطف تحولات در کشورهای آمریکای لاتین، انتخابات است. به عبارت دیگر، تحولات مربوط به این منطقه با فعال شدن اپوزیسیون در انتخابات کشورها شروع می‌شود و خروجی آن اغلب به هم ریختگی سیاسی – امنیتی و نهایتاً از بین رفتن نظام سیاسی حاکم است. در بولیوی هم همین مساله اتفاق افتاد و شاهد آن بودیم که رئیس‌جمهور این کشور نهایتاً به مکزیک پناهنده و توسط نیروی هوایی مکزیک از بولیوی خارج شد. از زمان روی کار آمدن مورالس مسائل بسیار زیادی اتفاق افتاد؛ به گونه‌ای که بحث نابرابری و فقر در بولیوی همچنان در سال‌هایی که در این کشور حکومت داشت، از بین نرفت. بولیوی کشوری است که حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال تحت استعمار اسپانیایی‌ها قرار داشت و مناطق جنوبی این کشور که معادن و مخازن نفت در آن قرار دارد، زیر سلطه اسپانیا بود.

وی ادامه داد: مورالس توانست با فعال کردن بدنه چپ‌گرا، کشاورزان، کوکاکاران و توده مردم قدرت را در دست بگیرد اما متاسفانه این نابرابری‌ها و فقر از بین نرفت و بدنه پوپولیست دولت او در بولیوی حفظ شد. طی سال‌های اخیر درگیری‌های اقتصادی و نارضایتی‌ها به بالاترین سطح خود رسید که انتقادهای گسترده‌ای را علیه مورالس و دولت او به وجود آ‌ورد. علاوه بر این موضوعات مدت حکمرانی مورالس بسیار طولانی شد و به‌رغم تغییر قانون اساسی تحول خاصی در بولیوی صورت نگرفت. نکته مهمی که مورالس از آن غافل ماند این بود که بدنه ارتش در زمان او به صورت ساختاری تغییر نکرد و حتی نیروهای پلیس هم به او پشت کردند اما آنچه که بسیار مهم است بحث تغییر نسل و شکاف اجتماعی در بولیوی بود.

این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه کناره‌گیری مورالس و پناهنده شدن او به مکزیک ریشه در نگاه او به دموکراسی توده‌ای دارد، گفت: مردم بولیوی مورالس را به عنوان یک چپگرای سوسیال قبول کردند اما گسل و تغییر نسل در این کشور موجب شد تا او نتواند سیاست‌هایش را ادامه بدهد و نهایتاً سقوط کرد. داده‌های بسیار زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد ارتش این کشور اخیراً به مورالس اعلام کرده بود که برای بی‌ثبات نشدن وضعیت، باید کنار برود که نهایتاً شاهد بودیم او دست به چنین اقدامی زد. به هر ترتیب وقایع بولیوی چه از طریق کودتا و چه از طریق استعفای دموکراتیک صورت گرفته باشد خروجی آن بحران و چالش سیاسی - اجتماعی خواهد بود. به یاد داریم زمانی که مورالس قرار بود روی کار بیاید صراحتاً اعلام کرد که در آمریکای لاتین برای سرنگونی رئیس جمهورها فعالیت زیادی صورت می‌گیرد اما به هر ترتیب به بنیان دموکراسی خلق صحه می‌گذارم.

وی در پایان خاطرنشان کرد: این اظهارات مورالس در زمانی که قرار بود زمام امور بولیوی را در دست بگیرد نشان می‌دهد که او خواهان شلوغ شدن محیط این کشور نبود و به آرامی از قدرت کناره‌کیری کرد اما دولت او هیچ جایگزینی برای سیستم کاپیتالیسم نداشت و حالا هم بحث وجدان خلق و دموکراسی را در دستور کار قرار داد و داوطلبانه از قدرت کنار رفت. کنار رفتن او از قدرت در بولیوی به معنای شکست مجدد سوسیالیست در آمریکای لاتین است؛ به نظر می‌رسد بحران بولیوی یک جنبش بدون رهبر است. درست است اپوزیسیون در این کشور تشکیل شده و قرار است انتخابات زودهنگام برگزار شود اما تضاد دیدگاه‌ها موجب می‌شود که مشکلاتی در پس ساختارها و شکل‌گیری آن پس از انتخابات به وجود آید و همچنان رهبری این وضعیت مشخص نیست. بنابراین وقایع بولیوی، آمریکای لاتین و به صورت کلی تحولات فعلی در نظام بین‌الملل را باید از منظر جامعه‌شناسی مورد تحلیل قرار داد؛ چراکه تمام به هم‌ریختگی‌هایی که در دنیای امروز رخ می‌دهد، درون‌مایه اقتصادی و اجتماعی دارد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز