بررسی ابعاد خشونت در قرن ۲۱ به بهانه روز جهانی صلح؛
ساداتیان:سازمانهای نامرئی ابزار قدرتها برای سرکوب صلح هستند/ مفاد کنفرانس وین توسط آمریکا دفن شده است
تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: نفوذ آمریکا باعث شد سازمان ملل بعد از ۱۹۴۵ در محاصره ایالات متحده قرار بگیرد و امروزه مهمترین نهادِ بینالمللی جهان به ابزار سرکوب صلح تبدیل شده است.
«سیدجلال ساداتیان» عضو پیشین نمایندگی ایران در دفتر سازمان ملل در تشریح موانع صلح پایدار در قرن بیستویکم در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: تاریخ صلح بسیار عمیق و قدیمی است اما مبدا آن را باید در کنفرانس وین ( ۱۸۱۴ تا ۱۸۱۵) دنبال کرد. در آن مقطع روسیه تزاری، بریتانیا، امپراطوری اتریش و امپراطوری پروس به مدت یک سال مذاکرههای پی در پی به مرکزیت وین انجام دادند تا بتوانند مانع از به کار بردن خشونت شوند. به عبارتی دیگر ماهیت کنفرانس وین را باید جایگزین کردن «صلح» به جای «خشونت» دانست. البته این کنفرانس از حیث شکلی پیام گفتوگو را مخابره میکرد؛ چراکه تمام امپراطوریهای مطرح آن زمان به این مفهوم رسیده بودند که راه برون رفت از جنگ چیزی نیست جز مذاکره و تبادل فکر میان یکدیگر. پس از تصویب کنفرانس وین، محتوای آن تا جنگ جهانی اول تا حد زیادی رعایت میشد اما در این بین اتفاقهایی رخ داد که بههم زننده ماهیت صلح بود.
وی ادامه داد: ترور ولیعهد اتریش سرآغازی بود بر مخدوش کردن چهره صلح و کنفرانس وین. تا به آن روز که مواد مندرج در کنفرانس وین به اجراء در میآمد، آن عصر را «دوران طلایی دیپلماسی» مینامیدند؛ چراکه مذاکره ستون فقرات برقراری صلح به حساب میآمد. جنگ جهانی اول این معادلات را به هم زد و آمریکاییها بر خلاف توصیه جیمز مونرو ( رئیس جمهور آمریکا از ۱۸۱۷ تا ۱۸۲۵ و صاحب دکترین مونروئه) اقدام به تحریک اروپا کردند. مونرو در سالهای حیات سیاسیاش گفته بود که نباید قاره کهن (اروپا) را تحریک کرد و حتی توصیه کرده بود مقامهای آمریکا در خاک خودشان مشغول توسعه باشند. این سخن مونرو تا حدودی به عنوان یک مانع برای پرهیز از خشونت ارزیابی میشود اما مقصودش این بود که آمریکاییها به جای دخالت در معادلات جهانی در ابعاد صنعت و کشاورزی فعال باشند که این اتفاق هم افتاده بود. ایالات متحده (تا زمان شروع جنگ جهانی اول) بدون سابقه استعمار خارجی به یک آمریکای جوان تبدیل شده بود و اتفاقاً نقش این کشور در جنگ جهانی اول بسیار ضعیف و ناچیز بود اما به هر حال ورود آنها به جنگ بسیاری از مولفهها را تغییر داد.
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه توافقنامه سایکس پیکو میتوانست یکی از منشاءهای صلح در تاریخ باشد، گفت: دو سال بعد از شروع جنگ جهانی اول (۱۹۱۶) شاهد انعقاد توافقنامه سایکس-پیکو میان بریتانیا و فرانسه بودیم که بسیاری از کشورها طبق این توافق زیر نظر پارسی و لندن اداره میشدند. در آن زمان عدهای معتقد بودند اعتراضها و به همریختگیهایی که در بسیاری از کشورها اتفاق میافتد، توسط این موافقتنامه از بین میرود که در همین اثنا انقلاب ۱۹۱۶ روسیه اتفاق افتاد و در سال ۱۹۱۷ لنین همهچیز را به دست گرفت. این روند ادامه داشت اما واقعیت این بود که سایکس پیکو نتوانست کاری برای صلح انجام دهد؛ چراکه بریتانیا و فرانسه نسبت به کشورهای تحت نظرشان بدعهد و بیتوجه بودند. نهایتاً در سال ۱۹۱۹ جامعه ملل تشکیل شد و آمریکا در آن زمان پیشنهادهایی توسط فرستادگانش ارائه کرد. این نظرات باعث تعمیق نفوذ آمریکا شد و در نهایت پس از پایان جنگ و جهانی دوم، ایالات متحده تعیینکننده معادلات شد.
ساداتیان افزود: شرایط سیاسی و امنیتی و همچنین نفوذ آمریکا باعث شد تا نطفه سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ در آمریکا بسته شود. در آنجا بود که جامعه ملل به سازمان ملل تغییر نام داد و اتفاقاً به صورت علنی اعلام کرد که میزبان این سازمان در نیویورک خواهد بود. پس از شکلگیری این نهاد بینالمللی، زیر مجموعههای آن مانند شورای امنیت، کمیتههای تخصصی، سازمان غذا و دارو و غیره آرام آرام شکل گرفتند. تا جایی که ایالات متحده بر اساس سیاستهای خود اگر کشوری را مخل امنیت تشخیص میداد، در وهله نخست آن را تحریم میکرد و در بدترین شرایط، فضا را برای حمله به آن مهندسی میکرد. از این منظر است که امروزه به صورت کاملاً شفاف و آشکار میبینیم که سازمان ملل بیش از آنکه پیامآور صلح باشد، به کانون بیعدالتی تبدیل شده است. به عنوان نمونه مجمع عمومی این سازمان به محلی برای طرح منازعات و متهم کردن یکدیگر تبدیل شده تا اینکه بتواند چارهای برای مشکلات بیاندیشد؛ چراکه بازیگران نظام بینالملل همانند گذشته محدود نیستند.
وی در پایان تصریح کرد: تلاشهای زیادی برای برقراری صلح از جانب کشورها و موسسات و انجمنهای مختلف انجام میشود اما واقعیت این است که در عرصه کنونی تنها دولتها اثرگذار نیستند. به عنوان مثال امروز شرکتها، جریانهای تروریستی، سازمانهای آشکار و پنهان، ارتشهای خصوصی و غیره وارد میدان شدهاند که تمام آنها را باید اهرم شکننده شدن صلح بدانیم. حتی تشکیلاتهای ورزشی و فرهنگی در پشت پرده در حال انجام اقدامهایی هستند که از حیث مادی یا معنوی به شکست صلح کمک میکنند. در دنیای امروز هر جای دنیا را که نگاه میکنیم درگیری، منازعه، توحش، قتل و غارت کاملاً مشهود است و کسانی که قرار بود روزی عامل برقراری صلح باشند، در حال نقض آشکار آن هستند که به نظرم آمریکا سرمنشاء آن به حساب میآید. حمایت آمریکا از عربستان بود که ۱۱ سپتامبر، القاعده و افراطگرایی را در دنیا برجسته کرد و خروجی آن را میتوان در یمن، سوریه، افغانستان و خلیجفارس مشاهده کرد. لذا تا زمانی که رفتار قدرتها تصحیح نشود، حرف زدن از صلح بیمعنا است.