یادداشتی از رایزن سابق ایران در افغانستان؛
داعش و القاعده چگونه علیه طالبان بسیج میشوند؟
رایزن سابق ایران در افغانستان گفت: همکاری داعش و القاعده در فضای فعلی افغانستان علیه طالبان دور از ذهن نیست اما باید دید که آیا این سناریو توسط طالبان طرحریزی شده یا آمریکا.
«عبدالمحمد طاهری» رایزن سابق ایران در افغانستان طی یادداشتی برای ایلنا به تشریح دلایل و پیامدهای همگرایی داعش و القاعده علیه طالبان در افغانستان پرداخت که به شرح ذیل از نظر میگذرد:
همزمان با درگیریهای طالبان افغانستان و آمریکا بر سر توافق صلح در این کشور شاهده آن هستیم که برخی منابع خبری از همگرایی داعش و القاعده در افغانستان علیه طالبان خبر دادهاند که این موضوع بدون تردید میتواند معادلات میدانی افغانستان را دستخوش تغییر قرار دهد. در این مورد باید توجه کرد که پس از برچیده شدن خلافت داعش در عراق و سوریه، این تشکیلات تروریستی به دنیال سرزمینی برای استقرار خود میگردند. در این میان لیبی و یمن یکی از گزینههای داعش برای اسکان و استقرار به حساب میآید اما تنها سرزمینی که در حالت فعلی از منظر شکلی و ماهوی دارای مولفههای مدنظر داعش است، افغانستان خواهد بود.
اینکه آیا القاعده و داعش در وضعیت کنونی و با توجه به اختلافهایی که در عراق و سوریه با یکدیگر داشتند، به بیعت با یکدیگر میپردازند یا خیر پاسخ روشنی را در بطن خود دارد که قاعدتاً «مثبت» خواهد بود. آنها به دنبال سرزمین و موقعیت جدید برای استقرار و فعالیت جدید خود هستند که کارزار افغانستان میتواند بهترین جغرافیا برای آنها باشد. مساله اصلی در مورد بیعت یا همگرایی داعش و القاعده این است که در این میان دو تئوری وجود دارد: تئوری اول اینکه داعش و القاعده به عنوان بازوهای عملیاتی ایالات متحده در افغانستان از سوی واشنگتن تحریک شدهاند تا طالبان را زیر فشار قرار دهند تا در نهایت بر قرارداد صلح تاثیر بگذارند. تئوری دوم این است که باتوجه به شبکه قوی طالبان در افغانستان از القاعده و داعش خواسته شده تا همگرایی بیشتری با یکدیگر داشته باشند تا طالبان بتواند فشار بیشتری به آمریکا وارد کند.
اگر تئوری دوم حقیقت داشته باشد، به این معناست که طالبان این پیام را به آمریکا میدهد که در صورت عدم امضاء توافق صلح، سه جبهه علیه نیروهای ایالات متحده با آنها وارد جنگ خواهند شد که عبارتند از: داعش، القاعده و هسته تندروی منشعب از طالبان. این دو تئوری در فضایی مطرح میشود که هیچ چشم اندازی در مورد صلح افغانستان وجود ندارد. دلیل آنهم کاملاً روشن است؛ چراکه طالبان همزمان با مذاکرات دست به عملیاتهای وسیع میزند و این دقیقا با ذات مذاکره در تعارض است. این در حالیست که طالبان همچنان در حال فتح زمین های بیشتر به نفع خود است و دولت وحدت ملی هم عملاً جایگاهی ندارد.
اینکه آیا القاعده در افغانستان فعال است یا خیر تا حد زیادی مشخص است. اگرچه القاعده مانند زمانی که بنلادن رهبری آنرا به عهده داشت نمیتواند عرض اندام کند اما واقعیت این است که هیچ داده ای مبنی بر خشکانده شدن ریشه این سازمان تروریستی در افغانستان وجود ندارد. آمریکاییها به شدت با القاعده مخالف هستند و همچنان آنرا یک تهدید اصلی می دانند؛ تا جایی که اخیراً خبر حذف فیزیکی و مرگ حمزه بنلادن (پسر اسامه بنلادن و جانشین احتمالی وی در القاعده) از سوی ترامپ مورد تایید قرار گرفت.
در وضعیت کنونی، ایالات متحده به دنبال آن است تا به هر ترتیب که شده در افغانستان حضور نظامی داشته باشد و پایگاههای خود را به صورتی گسترش دهد که بتواند اوضاع را به نفع خود مدیریت کند. تاریخ سه ساله دولت ترامپ نشان داده که او اقتصاد و تجارت را در رأس سیاستهای خود در تمام جهان قرار داده ولی باید متوجه باشیم که بر اساس همین تئوری، ترامپ مایل نیست که مجدداً در افغانستان سرمایهگذاری کند. در مقابل هدف قرار گرفتن مواضع دیپلماتیک و نظامی آمریکا توسط طالبان به خوبی نشان میدهد که آنها همچنان در حال نقش آفرینی هستند. خطر فعلی که باید مورد نظر قرار بگیرد، این است که احتمال دارد شاخه انشعابی طالبان با داعش برای کوتاه مدت وارد بیعت و همکاری شود اما در اصل باید متوجه بود که خشونتِ داعش و طالبان با یکدیگر کاملاً متفاوت است.