امکانسنجی تجزیه خاورمیانه و آفریقا با تمرکز بر طرح برنارد لوئیس؛
غرب، توان چندپاره کردن منطقه را ندارند/ وحدت ملی پادزهر خطر تجزیه/مولفههای خارجی تهدید را جدی بگیریم
تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل گفت: هرچند تجزیه ایران و منطقه برای قدرتها غیرممکن است اما مسائلی در داخل کشورمان وجود دارد که اگر از حاشیه به متن تغییر جهت بدهند، پیامد خوبی برای وحدت نخواهند داشت.
«کوروش احمدی» تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا در تشریح ابعاد طرح برنارد لوئیس مبنی بر تجزیه جغرافیای خاورمیانه و آفریقا و امکان عملیاتی شدن آن در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: طی یکی دو سال گذشته نگرانیهایی در فضای واقعی و مجازی در مورد خطر تجزیه کشورهای منطقه و آفریقا مطرح شده که اتفاقاً به ایران هم اشاره شده است. برخی به طرحی که گویا توسط «برنارد لوئیس» شرقشناس انگلیسی، در نشست بیلدربرگ در ۱۹۷۹ برای تقسیم ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه به واحدهای کوچکتر ارائه شده، استناد میکنند و غرب را در حال اجرای این طرح میدانند. اگرچه اصل نگرانی قابل درک و توجه به آن ضروری است، اما نباید و نمیتواند سرآغاز این بحث مهم باشد. اینگونه فرضها توسط وبسایتهایی با وزن علمی و آکادمیک اندک و بدون هر گونه سندی مطرح میشوند. اگر حتی ارائه طرح تجزیه توسط برنارد لوئیس در ۱۹۷۹درست باشد، شواهد و قراینی مستند و متقن مبنی بر اقبال دولتهای غربی و تلاش آنها برای اجرای آن لازم است.
وی ادامه داد: بهتر است این سوال را مطرح کنم که اگر سیاست غرب تجزیه کشورهای منطقه بود، چه فرصتی بهتر از دوره بعد از تهاجم آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ میتوانست وجود داشته باشد؟ به عکس، طی ۱۶ سال گذشته مواضع رسمی دولتهای غربی مبنی بر حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی عراق، و از جمله مخالفت با همه پرسی استقلال کردستان، بوده است. عمده رابطه غرب نیز با دولت مرکزی عراق بوده و مثل همسایههای عراق با اقلیم کردستان نیز رابطه داشتهاند؛ ضمن اینکه در این مورد ساختار بسیار شکننده کشور عراق و ستم گسترده به شیعیان و کردهای عراق را نیز نباید از یاد برد. بعلاوه، یک قدرت جهانی اگر تجزیه یک کشور را به عنوان یک هدف راهبردی در دستور کار قرار داده باشد، باید از قبل تصویر روشنی در مورد آینده داشته باشد و از جمله بداند که بعد از تجزیه چه چیزی روی دستش خواهد ماند. با این پیش فرض و با توجه به تجربه عراق، آیا تجزیه کشورهای بزرگ خاورمیانه برای غرب نویدبخش خواهد بود یا وحشتزا؟ آیا میتوانند تکههای باقی مانده را مدیریت کنند؟ آیا میتوانند مطمئن باشند که هر قطعهای از بقایای هر یک از این کشورها، عرصه جنگها و عرصه مناسب برای رشد افراطیگرایی و تروریسم جدیدی نخواهد شد؟
این پژوهشگر مسائل بینالملل با اشاره به جایگاه ایران در طرح مذکور، اظهار کرد: به باورم در مورد ایران خطر تجزیه بسیار اندک و ناچیز است؛ چراکه وحدت ملی و امتزاج قومیتی در ایران بالا است. اما تهدید وجود دارد و این تهدید علیه وحدت ملی و امتزاج قومیتی عمدتاً از داخل منطقه است. از منظر تاریخی و به عنوان یک قاعده کلی، همسایههای ما همواره نگران ایران به عنوان قدرتی بزرگ با وسعت و جمعیت و موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز بودهاند. این امر به اضافه ویژگیهای منحصر به فرد ایران یعنی سابقه بقاء و دولتداری مستمر سه هزار ساله، زبان و فرهنگ فارسی و مذهب تشیع از عوامل اصلی است که موجب شکل گیری مفهوم «تنهایی راهبردی ایران» بوده است؛ به این معنی که ایران با پیوندهای عمیق قومی، مذهبی و فرهنگی در جوار خود دوستی ندارد و کشورهای مجاور همواره ایرانِ کوچکتر و با قدرت کمتر را در جوار خود ترجیح میدادهاند.
احمدی افزود: بی شک، طی سالهای اخیر تحریکاتی از این نواحی در کار بوده است وتبلیغاتی از سوی برخی جریانها متوجه برخی مناطق در ایران است و به رغم اینکه این تبلیغات به لحاظ تاریخی کاملاً جعلی و بیپایه است، اما برخی اوقات شاهد انعکاس آن هستیم. این جریانات در برخی اوقات رویاپردازیهایی کردهاند؛ آرزویی که تنها ایران یکپارچه و قوی مانع تحقق آن است.
وی با تاکید بر وحدت حداکثری در عرصه ملی تصریح کرد: پادزهر گرایش گریز از مرکز در چنین شرایط بالقوه مخاطره آمیز جز تمرکز بر مفهومی به نام ایران و تلاش برای تقویت عناصر هویتی این مفهوم (مانند تاریخ، چهرههای ممتاز تاریخی، سنن و فرهنگ ملی و زبان فارسی) نمیتواند باشد. عناصری که همراه با عنصر بسیار مهم تشیع طی قرون و اعصار موجب بقای ایران بودهاند. مشکل دیگر رشد خرده هویتها و خرده فرهنگهای محلی طی این چند دهه اخیر است که با سرعت بیشتری نسبت به فرهنگ ملی و سراسری پیشی گرفته. این خرده فرهنگها در حال یا آینده میتوانند دیگِ طمع برخی همسایگان را به جوش آورند. تاریخ و جغرافیا ثابت کرده است که در غیاب یک فرهنگ قوی ملی، مذهب به تنهایی نمیتواند پیوستگی و همبستگی اقوام متفاوت باشد.
احمدی در پایان خاطرنشان کرد: ما طی سالهای اخیر از نظر وحدت ملی و امتزاج قومیتی عمدتاً از پساندازمان مصرف کردهایم. همین پسانداز تاکنون دست دولت مرکزی را برای دفع تهدیدات باز نگه داشته است. اما اگر سوءسیاستها ادامه یابد و تقویت وحدت ملی و امتزاج قومیتی بطور جدی در دستور کار قرار نگیرد، هیچ تضمینی در مورد آینده نمیتواند وجود داشته باشد. فشار و توطئه خارجی از ناحیه آمریکای ترامپ و اسرائیل و غیره در جهت آزار ما و با اهداف تاکتیکی، قطعاً وجود دارند؛ اما امور فرعی هستند. اگر به خطر اصلی نپردازیم، این امور فرعی میتوانند اثربخشتر ظاهر شوند.