یادداشتی از جلال چراغی؛
۷ دلیل آمریکا برای علنی کردن ترسیم مرزهای لبنان و اسرائیل!
ایالات متحده قصد دارد از این طریق به اسرائیل مشروعیت سیاسی داده و از سوی دیگر فشار خود بر لبنان را در چند جهت افزایش دهد.
«جلال چراغی» کارشناس مسائل سیاسی و رسانهای منطقه طی یادداشتی برای ایلنا به تشریح دلایل میانجیگری آمریکا در پرونده ترسیم مرزهای اسرائیل و لبنان پرداخت که مشروح آن به شرح ذیل از نظر میگذرد:
پرونده ترسیم مرزهای لبنان و اسرائیل که هدایت آن را «دیوید ساترفیلد» معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاورمیانه به عهده داشت، چندین ماه به صورت پنهان توسط وی و به دور از هرگونه برجستهسازی رسانهای پیگیری شد و نهایتاً اخباری در مورد نهایی شدن این موضوع در سطح رسانهها منتشر شد. اصل ماجرا به سال ۲۰۱۲ برمیگردد و در آن زمان ایالات متحده به عنوان میانجی طرحی به مقامات لبنان پیشنهاد کرد که در آن ۵۰ تا ۶۰ درصد از ذخایر دریایی در مدیترانه و مناطق مشترک به رژیم صهیونیستی واگذار شود و مابقی آن به لبنان اعطاء شود که بیروت این موضوع را نپذیرفت و درخواست سهم بیشتری از این ذخایر را مطرح کرده بود.
باید متوجه بود که نقاط ۱۳ گانهای در مناطق جنوبی فلسطین وجود که اکتشافات در آنجا صورت نمیگیرد اما نکته مهم این است که کمیته ترسیم مرزهای لبنان و اسرائیل، پس از به روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخسفید تشکیل شد که تحلیل این مساله نه تنها برای لبنان و اسرائیل بلکه برای منطقه بسیار واجب و مهم است که هفت محور در این راستا شایان ذکر خواهد بود:
۱- هدف دولت آمریکا، وادار کردن لبنان به حضور پای میز مذاکره مستقیم با اسرائیل است تا به این وسیله به صورت غیرمستقیم به رژیم صهیونیستی مشروعیت ببخشد و نهایتاً بتواند از این موضوع بهرهبرداری جانبی کند.
۲- توسعه دادن دامنه طرح عادیسازی روابط دیپلماتیک میان کشورهای عربی و اسرائیل در چارچوب معامله قرن. به این معنا که به دنیا بفهماند لبنان از این قاعده مستثنی نیست.
۳- بهرهبرداری به نفع نتانیاهو در آستانه انتخابات مجدد. با توجه به انحلال کنست و عدم توانایی نتانیاهو در تشکیل کابینه، این موضوع میتواند در عرصه سیاسی داخلی به نفع نتانیاهو تمام شود.
۴- تلاش بیشتر برای پایمال کردن حقوق سرزمینی لبنان به نفع اسرائیل. طوریکه این مساله به اعمال فشار علیه لبنان بیانجامد و نهایتاً مذاکره بین دو طرف رقم بخورد.
۵- ترغیب مقامات دولت کنونی لبنان به خصوص «سعد الحریری» و جریان ۱۴ مارس برای اتخاذ تصمیم علیه حزبالله و سلاح آن که در این راستا به نوعی دولت را تحت فشار قرار دهند تا در توان نظامی حزبالله خلل جدی ایجاد کند که اتفاقاً سید حسن نصرالله هم نسبت به این موضوع هشدار داده بود.
۶- ناموفق جلوه دادن حزبالله و موفق خواندن تلاشهای اسرائیل. به عبارتی دیگر با این اقدام جایگاه نتانیاهو تقویت میشود و در مقابل رویکردهای حزبالله را شکست خورده جلوه میدهد که بدون شک فشار اقتصادی بر حزبالله هم در دستور کار خواهد بود.
۷- کسب دستاورد تبلیغاتی برای ترامپ در آستانه انتخابات. به ویژه آنکه در آستانه نشست بحرین قرار داریم و نیاز است تا در این راستا مانور سیاسی و رسانهای صورت بگیرد.
باید توجه داشت همانطور که ایالات متحده تلاش میکند تا ایران را برای توافق جدید پای میز مذاکره بکشاند، در مقابل سعی دارد تا لبنان را به پای میز مذاکره با اسرائیل بکشاند و شروط خود را به بیروت تحمیل کند. یکی از شروط لبنان مذاکره همزمان در مورد ترسیم مرزهای دریایی و زمینی تحت نظارت سازمان ملل متحد است اما اسرائیل معتقد است که فقط در مورد مرزهای دریایی باید بحث شود و کشور ناظر بر این موضوع هم ایالات متحده خواهد بود.