یادداشت اختصاصی مقام ارشد جنبش جهاد اسلامی برای ایلنا:
فروش زمین توسط مردم فلسطین خدعه تبلیغاتی یهود برای تحریف چهره مقاومت بود/ رکن اصلی معامله قرن، حذف مسأله فلسطین است
مسئول روابط خارجی جنبش جهاد اسلامی در بیروت تأکید کرد که توطئه تشکیل رژیم غاصب اشغالگر فقط یک مسأله یهودی صرف نبود بلکه توطئهای بود که کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا آن را اجرا کردند. اسناد بسیاری نشان میدهد که آمریکا پشت صحنه اصلی صدور اعلامیه بالفور انگلیس و حامی اصلی تصمیم تقسیم اراضی فلسطین بوده است.
به مناسبت یادبود تراژدی روز نکبت در فلسطین، «محفوظ منور» مسئول روابط خارجی جنبش جهاد اسلامی در بیروت یادداشتی را برای ایلنا ارسال کرده که متن آن به این شرح است:
ملت فلسطین ۱۵ ماه می هر سال را به یاد بود تراژدی سال ۱۹۴۸ گرامی میدارند. در این روز گروههای صهیونیستی و در رأس آنها گروههای «هاگانا» و «اشتپرت» و غیر آنها به شهرها، شهرکها، روستاها و محلههای فلسطین با هدف مهاجرت اجباری ساکنان این مناطق و تسلط بر خاک و دارائی و اموال آنان یورش بردند که در این روز نزدیک به ۹۵۰ هزار فلسطینی از سرزمینشان بیرون رانده شدند و هم اکنون در اردوگاههای کرانه باختری، غزه، سوریه، لبنان، اردن و مصر آواره هستند و تعداد آواراگان امروز نزدیک به هفت میلیون نفر برآورد میشود.
اشغال فلسطین توسط انگلیس در سال ۱۹۱۷ که با عنوان قیمومیت مطرح شد، نقش مهمی از طریق آوردن یهودیها از بسیاری از کشورهای اروپایی و استقبال از آنان و اعطای زمینهای کشاورزی برای تشکیل کیبوتس در زمینهسازی برای تشکیل رژیم صهیونیستی ایفا کرد.
نظام قیمومیت انگلیس حرص شدید به شهرکسازی در مناطق استراتژیک و مهم داشت دولت تا بدین وسیله تسلط بر شهرهای فلسطین را برای خود هموار کند. چنانچه این نظام قیمومیت اشغالگر یهودیان مهاجر را به فلسطین آورد و برای آنها اردوگاههای آموزش نظام برپا و آنان را با قرار دادن در یگانهای جنگی به سلاح مجهز کرد و این درست در حالی بود که انگلیس فلسطینیها را تعقیب و مانع آنان برای حمل سلاح میشد.
دولت انگلیس در سال ۱۹۱۷ اعلامیه بالفور را به وزیر خارجه وقت این کشور که به تشکیل وطن ملی برای یهود در سرزمین فلسطین متعهد شده بود، ابلاغ کرد. سپس در سال ۱۹۴۷ در سازمان ملل تصمیم تقسیم که بخش بزرگتر از اراضی فلسطین را به گروههای یهود واگذار میکرد، اتخاذ شد.
این موضوع نشان داد که توطئه تشکیل رژیم غاصب اشغالگر فقط یک مسأله یهودی صرف نبود بلکه توطئهای بود که کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا آن را اجرا کردند. اسناد بسیاری نشان میدهد که آمریکا پشت صحنه اصلی صدور اعلامیه بالفور انگلیس و حامی اصلی تصمیم تقسیم اراضی فلسطین بوده است.
تمام حرف جنبش جهاد اسلامی در فلسطین این است که طرح صهیونیستی فقط مردم فلسطین را مورد هدف قرار نمیدهد، بلکه در صدر پروژه غربی است که قلب امت عربی و اسلامی را با هدف تثبیت طرحهای تقسیم و در رأس آنها توافق «سایس پیکو» و منع تشکیل کمیته متوازن عربی- اسلامی در منطقه مورد هدف قرار داده است. بنابراین میبینیم که مقابله با طرح صهیونیستها و حامیان غربی آنها در حقیقت مسئولیت کل امت عربی است، چرا که استمرار وجود رژیم صهیونیستی به مفهوم تجزیه و تبعیت از غرب و محرومیت منطقه و فرزندان ما از تحقق هر نوع پیشرفت و توسعه است.
فروش اراضی فلسطین خدعه صهیونیستها بود
این خدعه صهیونیستهاست که همیشه تبلیغ کردهاند مردم فلسطین سرزمین خود را به یهودیان مهاجر فروختند و آنها از این خدعه تبلیغاتی چند هدف را دنبال میکنند:
نخست: تحریف چهره مبارزه و مقاومت فلسطین و تحریک حامیان مسأله فلسطین به عدم حمایت از آن.
دوم: طرح این ادعا که رژیم صهیونیستی ملک قانونی در اختیار دارد و زمین را از صاحبان آن خریداری کرده است. این ادعاها در برابر حقایق تاریخی و عینی رنگ میبازد و عنصر مصداقیت از آن سلب میشود. امکان ندارد که ملتی با فروش زمین خود همراهی و در قبال آن کوتاهی کنند، بنابراین چنین ادعا و استدلالی از نظر تئوری هم مردود و باطل است. تمام اسناد سازمان ملل در آستانه عملی شدن تصمیم تقسیم که ثابت میکند کمتر از ۶ درصد اراضی فلسطین در تملک یهود بوده و البته ما در این میزان نیز تردید داریم و مطمئن هستیم که این نسبت بسیار کمتر از این میزان است، گواه این مدعاست.
مهم تر از همه اینکه مردم فلسطین پیش از تراژدی روز نکبت در سال ۱۹۴۸ وارد درگیریهای تودهای و مسلحانه شدند که شاید مهمترین آن اعتصاب بزرگ سه ساله بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ ، انقلاب البراق در سال ۱۹۲۹ که ملت فلسطین در جریان آن هزاران شهید و دهها هزار زخمی تقدیم کرد، انتفاضههای متعدد که با سرکوب خشونت بار بریتانیا مواجه شد و هزاران مورد دیگر که نشان از مقاومت مردم فلسطین دارد و آنها همچنان نیز حماسه اعدام سه جوان «محمد جموم»، «فؤاد حجازی» و «عطا الزیر» را توسط نیروها اشغالگر انگلیسی به دلیل فعالیتهای جهادی و مقاومتی زنده نگه میدارند.
ما هرگز نمیتوانیم مقاومت «عزالدین قسام» و یارانش را فراموش کنیم، آنان که پیش از شهادت ضربههای سختی به صفوف دشمن وارد کردند. تمام این وقایع تأکید میکند که ملت فلسطین زمین خود را به اشغالگران نفروخته و آن را خالی نکرده است و امکان ندارد که تخلیه کند. راهپیمائیهایی که ما امروز به چشم خود در نوار غزه و سرزمینهای اشغالی در سال ۱۹۴۸ مشاهده کرده و میکنیم، همگی گویای زنده بودن یاد تراژدی روز نکبت در خاطر مردم فلسطین است.
منافع کشورهای بزرگ در تضاد با مسأله فلسطین است
طرح صهیونیستی در فلسطین از اساس طرح استعماری غرب است که نه تنها در تضاد با منافع مردم فلسیطن که بلکه در تضاد با تمام ملتهای منطقه عربی و اسلامی و حتی ملتهای جهان است. از بین گزینههای مطرح از جمله آرژانتین، سرزمین فلسطین به دلایل استعماری برای مهاجرت یهود انتخاب شد و قرعه به نام فلسطین افتاد که دلیل آن موقعیت استراتژیک این کشور در اشراف بر خلیج «العقبه» و کانال سوئز که یکی از مهمترین شریانهای حیاتی جهان است. همچنین اشراف بر دو دریای سفید و دریای سرخ که به مفهوم تأمین خط لولههای انتقال نفت از یک سو و جلوگیری از تشکیل وحدت عربی- اسلامی به عنوان خطر تهدیدی برای آینده غرب است، گزینه انتخاب فلسطین را تقویت و تأکید کرد.
برخلاف مواضع «وودرو ویلسون» رئیس جمهور اسبق آمریکا که پس از جنگ جهانی اول اعلام کرد و در مقدمه آن حق تعیین سرنوشت ملتهای تحت سلطه امپراطوری عثمانی به رسمیت شناخته شده بود، اما مردم فلسطین به نفع حمایت غرب و آمریکا از تشکیل رژیم صهیونیستی از این حق محروم شدند.
رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا همچنان تا امروز ملت فلسطین را به عنوان ملت میشناسند و حتی نام فلسطینیان را بر آنها اطلاق میکنند اما دولت فلسطین را به رسمیت نمیشناسند و تمام مراحل مذاکرات از مادرید گرفته تا امروز ثابت کرده است که اسرائیل و آمریکا حق مردم فلسطین را در تشکیل دولت در بخشی از خاک خود به رغم عقبنشینی طرف فلسطینی در بسیاری از وجوه در مذاکرات به رسمیت نمیشناسند.
جنیش جهاد اسلامی تمام مسیرهای مذاکره را رد کرده و به حق مردم فلسطین از رود تا دریا و از خاک تا خاک تمسک میجوئیم. مسأله فلسطین موضوع دولتی نیست که کشورهای جهان آن را به رسیمت شناسند بلکه موضوع اشغال میهنی است که از مردمش سلب شده است.
توافق اسلو فاجعه بود
از نظر ما توافق اسلو فاجعهای در حق مردم فلسطین بود. روزها و حوادثی که گذشت، دیدگاه مخالف ما را درباره توافق اسلو تأیید میکند. اسلو به منظور عقب نشینی بزرگ و خطرناکی از حق ما بوده به گونهای که ۷۸ درصد سرزمین ما غصب شد و وجود رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته شد.
متأسفانه رژیم اشغالگر آنچه را که میخواست از طریق توافق اسلو محقق کرد و آن دریافت اعتراف طرف فلسطینی به مشروعیت رژیم صهینویستی بود بدون اینکه به ملت فلسطین حق بازگشت و یا اقامه دولتی دهد. این توافق همچنین از طریق پیگرد و تعقیب مقاومتکنندگان و مجاهدان و سرنگونی عملیات مردم فلسطین علیه اشغالگران در خدمت تقویت امنیت رژیم صهیونیستی قرار گرفت.
و این رویکرد سرانجام به صحنه تقسیم کینه توزانهای تبدیل شد که امروز شاهد آن هستیم. بنابراین معتقد هستیم که توافق اسلو فاجعه بود و تنها راهکار بازگشت وحدت ملی و راهاندازی طرح ملی فلسطین نابودی این توافق است.
جنگ اخیر علیه غزه، ناکارآمدی سامانه گنبد آهنین را اثبات کرد
دور اخیر درگیریهای اسرائیل در غزه به دلیل تجاوز مکرر دشمن به فرزندان ملت فلسطین در راهپیمائیهای روز بازگشت آغاز شد. نیروهای مبارز از همان ابتدا «شعار خون در مقابل خون و موشک در برابر موشک» را سر دادند. اما دشمن گمان میکرد که میتواند با تشدید محاصره و توسل به زور فشار بیشتری اعمال کند. این در حالی است که نیروهای مقاومت و در صدر آنها شاخه نظامی حماس رفع محاصره را که شعار اصلی راهپیمائیهاست، از حقوق مسلم ملت فلسطین میدانستند.
مقاومت در جنگ اخیر موفق شد این پیام را به رژیم صهیونیستی ارسال کند که میتواند فراتر از حد تصور این رژیم عمل کند و دشمن در این جنگ یقین پیدا کرد که سامانه گنبد آهنین قادر به حمایت از این رژیم در مقابل موشکهای مقاومت نیست و اعتراف کرد که این سامانه نتوانست بیش از ۲۰۰ موشک و راکت انداز را از میان ۵۰۰ مورد شلیک شده خنثی و سرنگون کند. دشمن مطمئن شد که نیروهای مقاومت تجهیزات و تکنولوژی پیشرفتهای فراتر از سامانه گنبد آهنین در اختیار دارند که آن را در مینوردد.
شهرکسازی صریحا نقض آشکار توافق چهارم ژنو است
شهرکسازی یکی از نتایج شوم توافق اسلو است. درست است که در دهه هفتاد قرن گذشته و پیش از توافق اسلو شهرک سازی شروع شده بود اما دشمن پس از این توافق توانست حجم شهرک سازی را به بیش از ۵ برابر افزایش دهدد و تعداد شهرک¬های خود را در کرنه باختری به ۴۰۰ هزار مورد افزایش دهد. شهرک سازی صریحا نقض آشکار توافق چهارم ژنو است.
از زمان بهقدرت رسیدن «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا، حرف و حدیث از طرح ابتکاری صلح آمریکا که به معامله قرن مشهور است، زیاد شده است. ما هدف اصلی این طرح را بر دو رکن اصلی یعنی حذف ملت فلسطین و مسأله آن و دوم مشروعیت بخشی به وجود رژیم صهیونیستی و عادی سازی روابط با این رژیم میدانیم.
مقابله با معامله قرن وظیفه تمام ملتهای منطقه است
به اعتقاد ما طرح معامله قرن خطر حقیقی است که مخاطره آن از تشکیل رژیم صهیونیستی آن کمتر نیست، بلکه در حقیقت کامل کردن این رژیم از طریق اعمال برخی شروط بر منطقه و ملتها و دولتهای آن به شمار میرود.
بنابراین مقابله با معامله قرن نه تنها وظیفه مردم فلسطین که بلکه وظیفه تمام ملتهای منطقه است، چرا که بهایی که در مقابله با این معامله میپردازند بسیار کمتر از هزینهای است که با وجود این طرح خواهند پرداخت.