استاد دانشگاه زوریخ در گفتوگو با ایلنا:
پوپولیسم حاصل شکاف بین تصمیمسازان دموکراسی و جامعه است/ کمپینهای تکراری سیاسی دیگر برای مردم جذابیتی ندارد
استاد دانشگاه زوریخ گفت: پوپولیسم تنش بین تئوری دموکراسی و دموکراسی در عمل است و حاصل شکاف بین تصمیمسازان دموکراسی و جامعه است. یک رهبر پوپولیستی ممکن است با نخبگان ضدیت داشته باشد و آنان را منفعل و ضعیف بخواند و صرفا بخواهد تمایلات توده مردم را راضی نگه دارد
هانسپیتر کریسی متولد ۱۹۴۹ سوئیس است. وی در برن و زوریخ در رشته جامعهشناسی تحصیل کرده و مطالعات خود را در مقطع دکتری در دانشگاه شیکاگو ادامه داد. کریسی در سال ۱۹۸۴ استاد رفتار سیاسی دانشگاه آمستردام شد. وی هم اکنون استاد دانشگاه زوریخ است. او در زمینه بحران مهاجرت و همینطور بحران دموکراسی در اروپا مقالات زیادی نوشته است.
در مورد دموکراسی بدبینی وجود دارد
کریسی با اشاره به وضعیت دموکراسی در جوامع غربی گفت: بدبینیهایی در سراسر اروپا و آمریکا در مورد دموکراسی به وجود آمده است و دانشمندان زیادی از بحرانهای دموکراسی سخن به میان آوردهاند. در سال جاری مسائل پیچیدهتر شده است. ساشا مونک کتابی تحت عنوان مردم در مقابل دموکراسی نوشته است. گفتاری در مورد اینکه دموکراسی چگونه به مرگ خود نزدیک میشود. لویتسکی هم همینگونه از پایان دموکراسی سخن به میان آورده است و همینطور تریسمان از خطرهای اتوکراسی که جهان را تهدید میکند، سخن میگوید. من اندکی پیر شده ام و به خاطر میآورم که چه بر سر دموکراسی گذشت! از این بحرانها می شود بحران اواسط دهه 70 میلادی در آلمان را نام برد. جایی که راستها و چپها به مشاجره می پرداختند. هانتینگتون از تقاضایهای دنیای جدید گفت. هابرماس از بحران مشروعیت میگوید؛ چیزی که در کاپیتالیسم غرب مشاهده میکنیم. من میخواهم سه چشمانداز از دموکراسی برای شما عرضه کنم. دید پرنده که مخصوص آینده جهان است و فیلسوفان آن را ارائه میدهند. دید ناظر انسانی که شامل دیدگاههای مثبت و منفی از موافقان و مخالفان دموکراسی است و دیدگاه سوم مربوط به دیدگاه رایدهندگان است و همینطور دیدگاه چهارم مربوط به قشر بالای جامعه است که نگاه پوپولیستی بوده و تا حدودی خطرناک است. من نمیخواهم وارد جزئیات شوم و نمیخواهم مسائل را سیاه و سفید ببینم ولی اندکی در مورد پوپولیسم در دموکراسی میتوان نگران بود تا وضعیت موجود را به چالش بکشیم.
در شرق و جنوب اروپا میزان رضایت از دموکراسی پایین است
وی ادامه داد: اروپا مهد دموکراسی بوده و در این زمینه پیشتاز بوده است. پس اگر احتمالا تغییری در این مورد بخواهد انجام شود اروپا در خط مقدم آن قرار دارد. در تحقیقی که در شش سال انجام شده است و اروپا را به شش قسمت تقسیم کرده است، به این نتیجه میرسیم که میزان رضایتمندی از دموکراسی در شمال اروپا بیشترین میزان است و در شرق و جنوب اروپا کمترین مقدار خود را داراست. پرسش اینجاست که آیا بحرانهای سیاسی و اقتصادی در جنوب و شرق اروپا منجر به تصمیمگیری اینچنینی شده است.؟
در شمال اروپا مردم نسبت به وضعیت سیاسی بیتفاوت هستند
وی در تقسیمبندی جغرافیایی نوع نگاه شهروندان اروپایی به دموکراسی گفت: اگر بخواهیم وضعیت مردم را در نقاط مختلف اروپا به چهار دسته راضی، بیتفاوت، منتقد و ناامید دستهبندی کنیم، در شمال اروپا مردم دو دسته هستند: یا نسبت به دموکراسی رضایت دارند یا اینکه نسبت به وضعیت سیاسی بیتفاوت هستند. در شرق و جنوب اروپا نیز دو دسته مشهود است. شهروندان یا بیشتر منتقد هستند یا اینکه از ایجاد تغییر کاملا ناامید شدهاند. در شمال اروپا با مشکل ناامیدی مردم از دموکراسی مواجه نیستیم ولی در عوض با بحران بیتفاوتی مواجهیم. اوباما قبلا اعلام کرده بود که بزرگترین مشکل دموکراسی بیتفاوتی است که من در این مورد با او موافق هستم. بحرانی که در سنین بسیار جوان و بسیار پیر بیشتر مشاهده میشود.
کمپینهای تکراری سیاسی دیگر برای مردم جذابیت چندانی ندارد
مسالهای که همیشه باعث اختلافات میشود، بحث عرضه و تقاضاست. در بحث سیاست هم این مساله همچون اقتصاد اهمیت دارد. ذائقه مردم و همینطور نیازهایشان متفاوت شده است. دیگر کمپینهای تکراری سیاسی برای مردم جذابیت آنچنانی ندارد. هنوز سیاستمداران نتوانستهاند به تقاضای اقشار مردم پاسخگو باشند. هم اکنون در اروپا با سه چالش مواجهیم: تفکر راست افراطی با رویکرد مخالفت با مهاجرت، چپ افراطی حامی از سرگیری عدالت اجتماعی و پخش یکسان منابع. در تفکر سوم با جنبش ضد روشنفکری مواجهیم که طرفداران پوپولیسم است که پیرو نظر حق حاکمیت افرادی هستند که تنها به مرفهین و سرمایهداران نگاه نمیکنند.
طرفداران پوپولیسم و جنبش ضد روشنفکری در حال رشد هستند
وی با اشاره به رشد افراطگرایان در اروپا گفت: ببینید ما در کشورهایی چون پرتغال راست افراطی نمیبینیم یا به طور مثال در سوئیس چپ افراطی نمیبینیم. خطری که دنیا و به خصوص اروپا با آن مواجه است این است که پوپولیسم نخبهگرایی را رد میکند و این تصور را به جامعه میدهد که نخبگان شیطانصفت و بیخاصیت هستند. این مسئله دو دستگی را در جامعه ایجاد میکند. سیاستمدارانی که نتوانستند رای بیاورند در پی جستوجوی افکار عوام فریبانهتر در جهت به دست آوردن رای در انتخابات آینده هستند. مسالهای که به خصوص در بین جوانان بیشتر مشاهده میشود.
مردم در گذشته معمولا به دموکراسی به دیدگاه متعصابانه نگاه میکردند که اکنون این دیدگاه تغییر یافته است. آنها قول تفویض قدرت را به مردم می دهند و آلترناتیوهای جدیدی به مردم ارائه میکنند. به طور کلی حضور پوپولیستها برای ثبات سیاسی مثبت نخواهد بود. خیلی جاها نگاه پوپولیستی مسائل سیاسی را جدای از مسائل اقتصادی میداند به طور مثال در اکثر اوقات اگر تصمیم بر این باشد که دموکراسی رشد اقتصادی را کم کند، سردمداران پوپولیسم، دموکراسی را وا پس میزنند. به طور مثال ممکن است این دسته از سیاستمداران با بیهوده خواندن انرژیهای سبز این تکنولوژی را نادیده بگیرند و مانع ایجاد سرمایهگذاری در این بخش بشوند.
پوپولیسم حاصل شکاف بین تصمیم سازان دموکراسی و جامعه است
پوپولیسم تنش بین تئوری دموکراسی و دموکراسی در عمل است و حاصل شکاف بین تصمیمسازان دموکراسی و جامعه است. یک رهبر پوپولیستی ممکن است با نخبگان ضدیت داشته باشد و آنان را منفعل و ضعیف بخواند و صرفا بخواهد تمایلات توده مردم را راضی نگه دارد. چنین تفکری این را القا میکند که عوامگرایی در حال برخاستن علیه تفکر حاکم است. در صورتی که خود پوپولیسم از طبقه حاکم جداییناپذیر است و بلکه خود بخشی از دموکراسی به حساب میآید.