فرقانی در گفتوگو با ایلنا بررسی کرد:
پیامد برگزاری لویه جرگه مشورتی بر امنیت و سیاست افغانستان/ سرنوشت مذاکره صلح طالبان و آمریکا
دولت وحدت ملی افغانستان از فضای لغو شدن نشست بینالافغان در دوحه به نفع خود استفاده کرد تا لویه جرگه را برگزار کند اما بدون تردید این نشستها گرهگشا نخواهد بود.
«محمدرضا فرقانی» سفیر پیشین ایران در ترکمنستان در تشریح دلایل و پیامدهای برگزاری نشست لویه جرگه مشورتی در افغانستان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: قبل از آنکه به علل برگزاری این نشست در کابل اشاره کنم باید بدانید که «لویه جرگه» یکی از قدیمیترین و سنتیترین رخدادهای سیاسی و بومی در افغانستان به شمار میرود که به نوعی باید آن را یک مجلس مشورتی در سطح ملی دانست. این مجلس در حقیقت برای حل و فصل مسائل مهم افغانستان در مقیاس ملی تشکیل میشود که یکی از اضلاع تشکیل دهنده آن دولت افغانستنان به شمار میرود. از این منظر برگزاری لویه جرگه مشورتی آن هم توسط دولت وحدت ملی افغانستان را نمیتوان یک رخداد جدید به حساب آورد؛ بلکه این امر مسبوق به سابقه بوده اما اینکه چرا در وضعیت کنونی این نشست توسط ارگ برگزار شده سوالها و ابهامهای زیادی را به وجود آورده است.
وی ادامه داد: اگر کمی به قبل بازگردیم متوجه میشویم که قرار بود طی هفتههای اخیر نشست بینالافغان به میزبانی طالبان در قطر برگزار شود که به هر ترتیب بنابر اختلافهای موجود این اتفاق رخ نداد. اکنون شاهد برگزاری لویه جرگه مشورتی با حضور طیفهای گسترده سیاسی و قومی هستیم که در معنای شکلی نشان میدهد دولت وحدت ملی افغانستان به نوعی در پاسخ به طالبان لویه جرگه مشورتی را برگزار کرد. دولت وحدت ملی افغانستان همچنان به دنبال آن است تا بتواند صلح در سراسر خاک افغانستان را با مشارکت کشورهایی مانند عربستان، ایران، روسیه، امارت، پاکستان و غیره به هر روشی که شده به نفع خود رقم بزند و از این جهت برگزاری لویه جرگه مشورتی در قالب همین موضوع از منظر طالبان مردود است؛ چراکه آنها معتقدند اهداف خاصی در پس این ماجرا وجود دارد و منافع آنها را به خطر میاندازد.
این تحلیلگر مسائل جنوب آسیا با اشاره به برخی دیگر از دلایل مخالفت طالبان با لویه جرگه مشورتی، گفت: بسیاری از مفسران و صاحبنظران معتقدند که لویه جرگه در وضعیت امنیتی و سیاسی فعلی افغانستان نمیتواند راهگشای مشکلهای عدیده این کشور باشد و یکی از دلایل آن را تقابل طالبان با ارگ میدانند. این موضوع تا حدودی درست است اما باید متوجه بود که لغو نشست دوحه توسط طالبان دقیقاً نشان میدهد که آنها با لویه جرگه و هر روند سیاسی به غیر از خودشان مخالف هستند. لذا به نظر میآید که دولت افغانستان از این موضوع به نفع خود استفاده و اقدام به برگزاری لویه جرگه مشورتی کرد تا از این طریق طالبان را تحت فشار بگذارد؛ اما همانطور که پیشتر اشاره کردم، این نشستها نمیتواند خروجی مدنظر را فراهم آورد و تنها در حد یک کنشگری سیاسی مطرح است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: واقعیت این است که اوضاع در افغانستان بسیار پیچیده شده؛ از یک طرف عملیاتهای بهاری طالبان تحت عنوان «عملیات الفجر» شروع شده و هر روز آمار تلفات در رسانههای دنیا دست به دست میشود و از سوی دیگر ایالات متحده به دنبال ادامه مذاکره صلح با طالبان است. این روند نشان میدهد که نه تنها طالبان بلکه آمریکاییها هم عزم جدی در پیشبرد صلح سراسری ندارند و هر کدام از طرفها به دنبال کسب قدرت محض در افغانستان هستند. تا جایی که اخیراً «زلمی خلیلزاد» نماینده ویژه ترامپ در مذاکرات صلح افغانستان اعلام کرده بود که حتی به نتیجه رسیدن مذاکره با طالبان نمیتواند روند منفی امنیتی در افغانستان را خنثی کند. طالبان از یک سو به دنبال خروج و تسلیم نیروهای آمریکا است و از سوی دیگر ایالات متحده هم منافع سیاسی و میدانی خود را مد نظر دارد. این روند به خوبی نشان میدهد که تعارض منافع تا چه حد اوضاع را پیچیده و موانع اساسی در این مسیر قرار میدهد.