جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده سیزدهم: روسیه و اوکراین
کییف، نظارهگر شطرنج قدرت/ مسکو و چالشهای پساپوتین/ تقابل استراتژیک در دریای آزوف/ رقابت موشکی در شام
انتخابات اوکراین شاید بتواند تکلیف منازعه بر سر کریمه را مشخص کند اما درگیری سیاسی آمریکا و روسیه و همچنین اقدام خشن در تنگه کرچ موضوعیست که احتمال صلح میان مسکو و کییف را به حداقل میرساند.
نزدیک به پنج سال از الحاق جزیره کریمه به خاک روسیه میگذرد اما همچنان منازعه میان مسکو و کییف به قوت خود ادامه دارد که البته این وضعیت تنها بخشی از تنشهای موجود در پرونده مذکور به حساب میآید. ضلع دیگر این پرونده به درگیری دیپلماتیک آمریکا و روسیه مربوط میشود که البته اروپاییها هم تا حدود زیادی با واشنگتن همپوشانی دارند. بسیاری از شهروندان، مقامات و حتی تحلیلگران حوزه روسیه و اوراسیا چشم انتظار نتایج انتخابات اوکراین هستند که امروز برگزار میشود تا ببینند چه اتفاقی قرار است در مورد روابط اوکراین و روسیه رخ دهد. بدون تردید کییف نمیتواند خارج از سناریوی ایالات متحده با مسکو به گفتوگو بنشیند و از این منظر است که ما همچنان شاهد تنش خفیف در تنگه کرچ هستیم. منطقهای که در سال گذشته تعدادی از ملوانان اوکراینی توسط روسیه محاصره و بازداشت شدند و همگان منتظر یک جرقه اساسی برای به آتش کشیده شدن روابط کییف و مسکو بودند.
اما اوضاع در داخل خاک روسیه و اوکراین به صورت دیگری در حال رقم خوردن است، رئیس جمهور هر دو کشور در احقاق شعارهای خود دچار مشکل شدند و هر دوی آنها به خوبی میدانند که چالشهای پیشروی آنها که به عنوان ثروتمندترین اشخاص جهان به شمار میروند، آنها را مشکل روبرو خواهد کرد. در این راستا پوتین به عنوان مرد شماره یک کرملین به دنبال آن است تا همانند ترامپ جایگاه کشورش را عرصه جهانی ارتقاء و تثبیت کند و از اینرو شاهد برخی اقدامات هیجانی وی در روسیه هستیم. از استقرار اس-۳۰۰ گرفته تا مدارا با اسرائیل و هماهنگی تاکتیکی با آمریکا، همه و همه از مسائلی است که در سال گذشته به عنوان مهمترین وقایع با محوریت روسیه و اوکراین به شمار میرود که در ادامه به صورت اجمالی از نظر میگذرد.
مسکو و چالش پساپوتین
مارکو کلمنتی (تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه پاویا ایتالیا)
در ۱۸ مارس، ولادیمیر پوتین برنده انتخابات ریاستجمهوری روسیه شد. تعداد کل آرا بزرگترین پیروزی را برای پوتین از سال ۲۰۰۰ به ارمغان آورد؛ بنا به اعلام هیئت مرکزی انتخابات روسیه، پوتین ۷۶ و هفت دهم درصد از آرا را به خود اختصاص داد. این در حالی است که «پاول گرودینین» موفقترین رقیب پوتین از حزب کمونیست این کشور، تنها توانست ۱۱ و هشت دهم درصد از آرا را بهدست آورد. درصد مشارکت در انتخابات ۶۷ و پنج دهم درصد بود؛ اندکی کمتر از مشارکت ۷۰ درصدی که پوتین انتظار داشت در این انتخابات صورت گیرد و بیشترین حمایت مردم را از او رقم بزند. با این حال، درصد مشارکت فعلی در حد و اندازهای بود که نشان از شرکت گسترده مردم در انتخابات داشته باشد. بهنظر واضح میرسد که پوتین از حمایت داخلی گستردهای برخوردار است و هیچ چالش سیاسی هم در برابر ندارد. این میتواند به منزله ثبات سیاسی در روسیه در چند سال آینده باشد. با این حال، دو عامل نشان از این دارد که چشمانداز بینالمللی روسیه پیچیدهتر از آنی است که بهنظر میآید و دورنمای وضعیت و تاثیر این کشور بسیار متزلزل است. در این راستا ایاوام همچنین اشاره کرد که انتخابات «بهطور کلی تحت شرایط کنترلشده قانونی و سیاسی برگزار شد که حاکی از فشار مداوم بر صداهای مخالف است» و «نشان از محدودیت در آزادی تجمع، بیان و مشارکت سیاسی دارد، همچنین محدودیت در ثبتنام برای نامزدی ریاستجمهوری که فضای مشارکت سیاسی را محدود میکند و به نبود رقابت واقعی ختم میشود». در این رابطه، باید توجه داشت که « الکسی ناوالنی»، مهمترین رقیب سیاسی پوتین، از شرکت در انتخابات منع شده بود.
اما مسئله دوم مدت طولانی در قدرت بودن پوتین است. پوتین از سال ۲۰۰۰ تا پایان چهارمین دور ریاستجمهوریاش در سال ۲۰۲۴، بهطور پیوسته بر روسیه حکمرانی کرده است، بهجز دوره کوتاه ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ که «دیمیتری مدودف»، شریک نزدیک پوتین و نخستوزیر فعلی این کشور، ریاست دولت این کشور را بر عهده داشت. این امر بدین معناست که روسیه یکچهارم قرن ۲۱ را بدون هیچگونه تغییر سیاسی پشت سر میگذارد. با این حال، تا جایی که به ادغام نظام سیاسی روسیه و رهبری پوتین (با احکام گوناگون) با یکدیگر مربوط میشود، ثبات و زیستپذیری اولی به سرنوشت دومی بستگی دارد. این قضیه بهخصوص از آنجا ناشی میشود که روسیه نظامی است چندتباری که در آن منازعات بنیادین بر سر مدلهای سیاسی و اجتماعیاقتصادی هنوز حلوفصل نشده است. بنابراین اینگونه بهنظر میرسد که بزرگترین چالشی که پوتین در برابر خود دارد، نه حکمرانی تا سال ۲۰۲۴ بلکه ایجاد شرایطی است که انتقال آرام و موثر به روسیه بعد از پوتین را هموار کند.
جدال قدرت در کییف
احمد وخشیته (سردبیر دیدبان روسیه)
پنج سال از روی کار آمدن شاه شکلات به مسند ریاست جمهوری اوکراین میگذرد، میلیاردی به نام «پترو پروشنکو» که ریاست سرویس امنیتی اوکراین را در کارنامه خود دارد و روزگاری نیز یکی از مقامات ارشد بانک مرکزی این کشور بوده است. پروشنکو پس از فرار «ویکتور یانوکوویچ» رئیس جمهور سابق این کشور و به موجب انتخابات زودهنگام در ۲۵ می ۲۰۱۴ با کسب بیش از ۵۵ درصد آرا پیروز شد؛ انتخاباتی که در ابتدای آن ۲۳ کاندیدا برای رسیدن بر مسند ریاست جمهوری داشت. اگر چه در آن هنگام پروشنکو که مالک شبکه پنج تلویزیون خصوصی اوکراین بود، توانست با اختلاف فراوانی رقبای خود و حتی «یولیا تیموشنکو» را شکست دهد، اما اینبار مسیر سختی را پیش رو دارد؛ چراکه نظرسنجیهای ماه مارس نشان میدهد که اینبار وی جایگاه سوم را در میان ۳۸ کاندید دیگر دارد. اما در این میان این پرسش وجود دارد که چه میشود که پروشنکو با این میزان از ثروت و قدرت در انتخابات اقبال کمی برای پیروزی دارد؟ استنکاف یانوکوویچ از امضای سند توافقنامه همکاری با اروپا، آتشی زیر خاکستر شد تا مردم به خیابانها بریزند و به دنبال درگیریهای خونین در میدان اروپای شهر کییف، رئیس جمهور که گرایش روسی داشت به سوی شرق این کشور گریخت. اکنون پس از گذشت پنج سال از این رخداد در تاریخ این کشور و روی کار آمدن جریانی که مردم به اصلاحات آنها امید داشتند، اما یک مجری کمدین تلویزیونی به نام «ولادیمیر زلنسکی» شانس بسیاری برای پیروزی در کارزار انتخابات را دارد؛ موضوعی که نشان میدهد مردم این کشور اصلاحات را تنها شعاری برای سیاستمدارانشان میدانند و از آن عبور کردهاند.
باید توجه داشت که سند همکاری با اروپا در زمان پروشنکو امضا شد و او سیاستهای بسیار خصمانهای علیه مسکو اتخاذ کرد. تا جایی که کلیسای ارتودوکس اوکراین را از وابستگی به روسیه خارج کرد، اما با این وجود فساد سیستماتیک در این کشور با گذشته تفاوتی پیدا نکرد. بدون شک وضعیت معیشت و رفاه، متغیر مهمی میان مردم هر جامعهای است؛ اما گرانی و به خصوص افزایش چشمگیر قیمت گاز در این کشور سبب شده تا مردمان اوکراین از شعارهای پروشنکو روی برگردانند. پروشنکو اگرچه با چاپ پوستر تبلیغاتی «یا من یا پوتین» تلاش کرده است تا هیجانات ضد روسی مردم غرب کشورش را برانگیزد، اما از سوی دیگر عدم موفقیت وی در خاتمه درگیری با معترضان شرقی این کشور که گرایش به روسیه دارند، سبب شده است تا مردم تحت تاثیر پوستر و شعار تبلیغاتی وی قرار نگیرند و بر طبل ادامه فساد و گرانی در دولت وی بکوبند. در این میان، زلنسکی که کمی بیش حزبی را با عنوان «خادم مردم» راه اندازی کرد، میکوشد تا با ژستی به دور از سیاست و در جایگاه مطالبات مردمی از دستگاه قدرت، آرای مردمی را در سبد خود قرار دهد و نظرسنجیها نشان میدهد که تاکنون پیشتاز است و رای ۲۵ درصد مردم را با خود به همراه دارد.
یولیا تیموشنکو که بدون شک مهمترین بانوی سیاستمدار میان این سالهای اوکراین است و در انتخابات ۲۰۱۴ شکست خورد، اینبار اما با اختلاف یک درصد از پروشنکو بالاتر است. وی که دو مرتبه نخست وزیری را در کارنامه کاری خود دارد، در دور پیش تاکید داشت که اگر مردم به میدان بیایند ستون فقرات الیگارشی حاکم را خواهد شکست و رویکردی تند در مبارزه با فساد را اتخاذ کرده بود و پوتین را دشمن شماره یک کشورش خوانده بود. با همه این شعارها اما وی با اختلاف چشمگیری از پروشنکو شکست خورد؛ شاید چون مردم دوران نخست وزیری وی را به خاطر داشتند. این خانم سیاستمدار اینبار وعده کاهش گرانی را داده و از تصویب قانون اساسی جدید سخن به میان آورده است. به نظر میرسد او بیش از آنکه برنامهای منحصر برای خود داشته باشد، نقاط عکس چالشهای امروز پروشنکو را مطرح میکند؛ نظیر ایجاد صلح و آرامش در مناطق شرقی کشور و هم چنین کاهش قیمت گاز. اکنون باید منتظر نشست تا مردم اوکراین در روز یکشنبه ۳۱ مارس به پای صندوق های رای بروند؛ اگر چه به نظر میرسد با توجه به تعداد بالای نامزدها، انتخابات ریاست جمهوری این کشور به دور دوم کشیده شود که در این صورت دور دوم آن در روز یکشنبه ۲۱ آوریل برگزار خواهد شد.
مجادله در تنگه کرچ
حسن بهشتیپور (تحلیلگر ارشد مسائل روسیه)
مبداء مجادله سیاسی و میدانی میان روسیه و اوکراین را تا حدودی باید الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه در سال ۲۰۱۴ دانست. بهرغم آنکه اوکراین این جزیره را جزئی از خاک خود میداند، مسکو این جزیره را پس از به همریختگی داخلی سال ۲۰۱۴ و با برگزاری همهپرسی به خاک خود الحاق کرد. این روند موجب اشراف روسها بر دریای آزوف شد و در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که چند کشتی نظامی اوکراین توسط روسیه توقیف شد. این در حالیست که کشتیهای اوکراین از قدیمالایام اجازه تردد در این منطقه را داشتند ولی به یکباره روسیه مانع این ترددها شده است. سوال اینجاست که آیا مسکو در به دنبال خلق تنش جدید در این ناحیه است یا اینکه این پرونده یک سناریوی از پیش تعریف شده توسط اوکراین به شمار میرود؟ پاسخ تا حد زیادی نامشخص است؛ ممکن است اوکراین در دریای آزوف اقدامهای تنشآمیز داشته تا بتواند از این طریق، اتحادیه اروپا و ناتو را برای پس گرفتن جزیره کریمه از روسیه وارد بازی کند اما واقعیت این است که علاوه بر جزیره استراتژیک کریمه، دو استان لوهانسک و دونتسک همچنان در اشغال جداییطلبان روستبار حاضر در شرق اوکراین است. بدون تردید روسیه در شرایط کنونی با درگیر شدن در این پرونده نمیتواند منافعی را به نفع خود رقم بزند؛ چراکه هر دو کشور (روسیه و اوکراین) لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
اوکراین و روسیه از خیلی جهات به یکدیگر نیازمند است و حتی باید این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. به عنوان مثال اوکراین در ادبیات سیاسی روسیه جایگاه خاصی دارد و حتی آن را درگاه توازن غرب با روسیه میدانند. در حوزه انرژی هم این چسبندگی و پیوستگی وجود دارد؛ چراکه اوکراین، روسیه و خصوصاً شبه جزیره کریمه جغرافیای اصلی از منظر تامین گاز کشورهای اروپایی به حساب میآیند. در حوزه امنیت هم هر دو طرف به یکدیگر نیاز دارند و از این جهت است که نمیتوان این دو را جدا از یکدیگر دانست. روسها به خوبی میدانند دولتی که در اوکراین بر سر کار است به سمت غرب متمایل است و عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی را در سر میپروراند. مسکو بر این عقیده است که اگر دولت آینده اوکراین با روسیه هماهنگ نیست حداقل نباید به سمت غرب گرایش داشته باشند. آنچه که در این بین باید مورد نظر قرار بگیرد این است که اگر بحران فعلی میان اوکراین و روسیه ادامه پیدا کند بدون تردید راه برای نفوذ ناتو هموار خواهد شد و این دقیقاً بر خلاف راهبرد کلان کرملین در عرصه نظامی قلمداد میشود. زمانی که کشتیهای اوکراین توسط روسیه توقیف شد، ناتو برای آرام کردن اوضاع وارد معرکه شد و خواهان خویشتنداری از سوی دو طرف شده است که نشان از وخیم بودن اوضاع دارد. برخی معتقدند که روسیه برای آنکه بتواند بار دیگر شور ملی را (همانند زمان الحاق کریمه) در داخل خاک خود تحریک کند، دست به چنین عملی زد که عکسالعمل آن ممکن است برای اوکراین و انتخابات آن خطرناک باشد.
الیگارشی روسی و چالشهای پیشروی پوتین
افشار سلیمانی (سفیر اسبق ایران در آذربایجان)
دادههای فعلی به خوبی نشان میدهد که پوتین طی یک سال اخیر با ناکامیهای زیادی در حوزه اقتصاد روبهرو شده است. او نتوانست خط فقر را ترمیم کند و بر اساس آمارهای موجود چیزی در حدود ۳۰ میلیون نفر در روسیه اسیر مشکلات اقتصادی جدی هستند. یکی از دلایل این وضعیت را باید حاکمیت الیگارشی بر اقتصاد، سیاست و امنیت روسیه دانست؛ به گونهای که فضای کسب و کار در روسیه شفاف نیست و از جهتی دیگر اقتصاد آزاد در این کشور وجود ندارد و در ردیف ۱۴۰ تا ۱۵۰ دنیا قرار دارد. موضوع دیگر در بحث اقتصاد روسیه، کاهش قیمت نفت است که موجب شده پوتین نتواند پاسخگوی وعدههای خود در یکسال گذشته باشد. نکته دیگر که باید به آن اشاره شود عدم وجود «آزادی سیاسی و مانور احزاب» است. واقعیت این است که ما در حال مشاهده دموکراسی نمایشی در روسیه هستیم و تمام دستگاهها برای تزئین این نمایش بسیج شدهاند. رئیس جمهوری فعلی روسیه بر اساس راهبرد خود کماکان سعی داشته تا به دنیا اعلام کند که روسیه به بازیگر جهانی تبدیل شده اما واقعیت این است که پارامترها و مولفههای قدرت که مسکو آنها را مد نظر دارد در بسیاری از مواقع با استانداردهای جهانی مغایرت دارد. درست است که پوتین توانست روسیه را در بازی سوریه تا حد زیادی دخیل و منافعی را کسب کند اما در مورد افغانستان، عراق و بسیاری از پروندههای دیگر نمیتوان نمره قابل قبول به او داد. سیاستمداران روسیه و شخص پوتین باید بدانند که یکی از مولفههایی که نام یک کشور را در عرصه بینالمللی بیش از دیگران بر سر زبان میاندازد، اوضاع و احوال داخلی آن است؛ درست است که روسیه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل شناخته میشود اما به همریختگی اقتصادی و اجتماعی در داخل به راحتی میتواند چهره پوتین و کرملین را مخدوش کند.
سانسور احزاب و بایکوت فعالیت آنها در روسیه به پیروزی پوتین کمک کرد اما اگر این وضعیت وجود نداشت، حتی احتمال شکست وی با آراء پائینتر وجود داشت. این وضعیت به خوبی نشان میدهد که دموکراسی هدایت شده در سراسر روسیه در حال اجراء است که البته اطرافیان رئیس جمهوری روسیه در ایجاد این فضا نقش دارند. در زمان یلتسین شاهد حذف بسیاری از اشخاص و هستههای قدرت بودیم اما در همان موقع الیگارشهای جدید توسط مسئولین فعلی روسیه تشکیل شد و مهرههای آن امروزه توانستهاند به راحتی روسیه را دست خود بگیرند که این به معنای حذف افراد قدرتمندی است که با جریان فعلی روسیه مخالف هستند. تجمیع این موضوعها موجب شده تا سوال بزرگ برای بسیاری از تحلیلگران و حتی مقامات داخل و خارج از روسیه به وجود بیاید و آن مشخص نبود وضعیت روسیه پس از پوتین است. به عبارتی دیگر سوال این است که روسیه در «پسا پوتین» آبستن چه وقایعی خواهد شد؟! اگر مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در روسیه افزایش پیدا کند یا عمق آن بیشتر شود، بدون تردید پوتین با چالشهای جدی در داخل کشورش روبرو خواهد شد. طیفهای مختلفی از مردم روسیه از وضعیت فعلی ناراضی هستند که بخشی از این نارضایتیها به دلیل مانور اطرافیان رئیس جمهوری روسیه در عرصه اقتصادی و سیاسی به وجو آمده است و اگر این روند اصلاح نشود، شاهد دگرگونی در مسکو خواهیم بود. این وضعیت به خوبی توسط ایالات متحده مورد رصد قرار گرفته و بدون تردید خروجی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا میتواند بر تشدید یا کاهش این شیب در روسیه موثر واقع شود. چراکه اگر دموکراتها به روی کار بیایند یا اگر مهره دیگری از حزب جمهورخواه وارد کاخسفید شود، بی تردید پوتین تحت فشار قرار خواهد گرفت و از جهتی دیگر اروپا هم در کنار واشنگتن قدم بر میدارد.
آینده مبهم کریمه پس از انتخابات اوکراین
قاسم مومنی (تحلیلگر مسائل قفقاز)
بدون تردید الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه را باید یک کنشگری یک جانبه و خلاف عرف بینالملل دانست و در اینجا بود که مسکو توسط ایالات متحده و اروپا مورد شدیدترین تحریمها قرار گرفت که تا به امروز هم این روند ادامه دارد. این تحریمها در زمان ریاست جمهوری اوباما علیه کرملین اعمال شد و مقامات روسیه بعلاوه تعداد زیادی از کمپانیهای این کشور در فهرست تحریمها قرار گرفتند. این روند در زمان ترامپ هم ادامه پیدا کرد و رئیس جمهوری فعلی ایالات متحده نتوانست علیرغم علاقه نمادینی که به روسیه دارد از تمدید تحریمهای روسیه سر باز بزند و حتی تحریمهای مذکور افزایش پیدا کرد. در این میان چند ماه پیش شاهد درگیری میان روسیه و ناوگروه اوکراین در تنگه کرچ بودیم که همچنان تعدادی از ملوانهای اوکراینی در بازداشت روسیه به سر میبرند. این در حالیست که چند روز اخیر شاهد آن بودیم که تعدادی از مقامات کلیدی نظامی روسیه توسط ایالات متحده در فهرست تحریمها قرار گرفتند و ایالات متحده این فهرست را در اختیار رسانههای خود قرار داده است. تمامی این مولفهها نشان میدهد که نزاع سیاسی میان آمریکا و روسیه به قوت خود ادامه دارد اما باید متوجه بود که نزاع میان روسیه و آمریکا در وضعیت کنونی تنها به پرونده کریمه و اوکراین ختم نمیشود. شرایط فعلی نشان میدهد که پرونده کریمه به پاشنه آشیل چالش میان آمریکا و روسیه تبدیل شده اما باید متوجه بود که مسائل مربوط به ونزوئلا، سوریه و ایران در این بین به چالش دیگر دو کشور تبدیل شده است و اوکراین هم به پرونده میانی برای کسب منافع دو طرف تغییر ماهیت داده است.
تسلط روسیه بر جزیره کریمه موجب آن شد که جامعه ملل در مقابل مسکو موضع بگیرد و از این منظر تبعات اقدام روسها در مورد جزیره کریمه و پرونده اوکراین با گذشت پنج سال همچنان به قوت خود برای مسکو باقی است. نکته مهم این است که ایالات متحده به دنبال خارج کردن کریمه و شرق اوکراین از زیر سلطه روسیه نیست بلکه این پرونده را ابزاری برای اعمال فشار بر روسیه میداند تا از طریق برجسته کردن آن بتواند منافع خود را کسب کند و از سوی دیگر بر مسائل ونزوئلا، سوریه و ایران اعمال فشار کند. این در حالیست که بسیاری از کشورهای عضو جامعه ملل هم بر آن روند واقف هستند اما فعلاً به دنبال اقدام جدی در این خصوص نیستند. در سوابق موجود جزیره کریمه به ناوگان پنجم دریایی شوروی سابق تعلق داشته و این روند تا به امروز استوار است؛ حتی در جمهوری آذربایجان و قزاقستان هم نفوذ روسیه پایدار است و در ادامه این روند باید توجه کرد که صنایع نظامی روسیه مانند کمپانی سوخومی (تولید کننده جنگندههای سوخو) هم در آبخازیا وجود دارد و مسکو حاضر به ترک این مناطق نیست. لذا در مورد کریمه هم چنین راهبردی استوار است. جداسازی کریمه از اوکراین توسط روسیه بیشتر جنبه امنیتی و نظامی دارد تا مسکو بتواند شرایط فعلی را به نفع خود کنترل و اداره کند. در این بین برخی معتقدند که پس از انتخابات آتی ریاست جمهوری اوکراین، دولت جدید این کشور به دنبال حل و فصل پرونده کریمه میرود اما واقعیت این است که دولت فعلی و حتی دولتهایی که در آینده زمام امور در کییف را به دست میگیرند بدون هماهنگی با اروپا و آمریکا نمیتوانن وارد گفتوگو با روسیه شوند. از سوی دیگر پوتین مقدار زیادی از محبوبیت خود در روسیه را از دست داده است و عملکرد وی موجب شده تا محبوبیت آن ریزش داشته باشد. در این بین احتمال خیزشهای مردمی در روسیه به جهت وضعیت سیاسی و اجتماعی فعلی وجود دارد. از منظری دیگر بسیاری از عناصر قفقازی و چچنی داعش و سایر اتباعی که از کشورهای مشترک المنافع به این جریان تروریستی پیوستهاند، وارد سرزمینهای خود شدهاند و احتمال دارد که آمریکا از آنها علیه روسیه استفاده کند. لذا تا زمانی که منافع آمریکا از پرونده اوکراین علیه روسها تامین میشود، هیچ گشایشی حاصل نخواهد شد.
واشنگتن و مسکو؛ مسابقه پدافند در سوریه
شعیب بهمن (کارشناس مسائل روسیه)
روسیه از زمانی که به صورت علنی وارد محور میدانی پرونده سوریه شد، توافقهای مختلفی را با کشورهای درگیر در این پرونده صورت داد که ایالات متحده و اسرائیل در کانون این توافقها قرار داشتند. بحث اصلی در این توافقها هماهنگی در مورد پروازها در حریم هوایی سوریه بود؛ به گونهای که مقرر شد تمام پروازهای هوایی میان این سه ضلع هماهنگ شده و مابقی بازیگران هم وارد این فرآیند شوند. اگر به یاد داشته باشیم، جنگنده سوخوی روسیه توسط ترکیه مورد هدف قرار گرفت و چند روز اخیر هم هواپیمای ترابری نظامی روسها توسط اسرائیل مورد هدف قرار داده شد که در اینجا روسها نسبت به این موضوع بسیار حساس شدهاند و احساس خطر کردهاند. در وضعیت کنونی روسیه به دنبال این است که به هر نحوی بتواند از وقوع حوادث و هزینههای اضافی علیه منافع نظامی و سیاسی خود جلوگیری کند. مسکو به دنبال آن است تا در مدیترانه و خاک سوریه از وقوع هرگونه درگیری عیله منافعش جلوگیری کند و از این منظر ادلب هم در دستور کار این محافظهکاریها قرار میگیرد. باید توجه داشت که برای روسها مهم است تا بتوانند به هر نحوی که شده از دخالت نظامی و به هم ریختگی امنیتی در سوریه جلوگیری کنند تا به هر ترتیب که شده تهدید از ناحیه سایر بازیگران را کاهش دهد. تمامی اینها به علاوه استقرار سامانههای راداری و اس- ۳۰۰ در جهت کم کردن میزان تهدید به حساب میآید.
باید توجه داشت که استقرار سامانه اس- ۳۰۰ در روسیه از قدیم مطرح بوده اما اینکه چرا تا به امروز این امر به تاخیر افتاده است، به هماهنگی و تبادل نظر میان روسیه و واشنگتن مربوط میشود. به صورتی که آنها معتقد بودند برای انتقال این سامانه پدافندی باید با آمریکاییها و اسرائیل هماهنگی کنند اما نهایتاً به این نتیجه رسیدند که نباید بیش از حد در این خصوص تعلل کنند و در وضعیت فعلی این موضوع عملیاتی شد. روسها به دنبال پیشگیری در این موضوع هستند و نه تنها در مورد درگیری با ترکیه بلکه در خصوص اقدامهای اخیر اسرائیل هم دست به اقدام متقابل نزدند و از این منظر دست به پاسخ نامتقارن زدند. این در حالی است که در داخل کشورمان این ذهنیت وجود دارد که به دلیل ارتباط روسیه و رژیم صهیونیستی هیچ برخورد و منازعهای صورت نخواهد گرفت اما این نوع نگاه غلط است. درست است که در سرزمینهای اشغالی چیزی حدود یک پنجم جمعیت روستبار هستند و حتی در پارلمان دو طرف از اتباع یکدیگر حضور دارند و حتی مناسبات اقتصادی میان آنها بسیار گرم است، اما واقعیت این است که نمیتوانیم بگوییم هر دو طرف با یکدیگر کنار میآیند و تنش وجود نخواهد داشت. اسرائیل و روسیه در تمامی ابعاد و در سطوح مختلف، ملاحظه منافع خودشان را میکنند و حتی مشاهده شده است که در مورد منافعشان با یکدیگر درگیر شدهاند. به عنوان مثال در مورد گرجستان و آذربایجان شاهد تحرک اسرائیل علیه روسیه هستیم که مسکو از این موضوع بسیار ناراحت است. از این رو در مورد سوریه هم چنین فرآیندی استوار است؛ چراکه برخی از منافع روسیه با اسرائیل در شامات همخوانی ندارد. بنابراین باید بگوییم که روسیه همانند اینکه جنگ سرد را طی ۷۰ سال مدیریت کرد، در وضعیت فعلی هم میتواند اوضاع میدانی و امنیتی در سوریه را کنترل کنند و از این جهت دو طرف به سمت افزایش تنش پیش نخواهند رفت.