جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده پنجم: خاورمیانه (عراق و سوریه)
عملیات موشکی علیه شام/ پایان انفعال چهار ساله دیمیستورا/ بصره در آتش/ نزاع احزاب در بغداد/ کردهای شرق فرات در نقطه رهایی
اگرچه حمله موشکی آمریکا به سوریه مهمترین واقعه سال اخیر در خاورمیانه بود اما جابجایی متغرهای میدانی و سیاسی در شام و همچنین در عراق این دو کشور را به سر تیتر اخبار سال ۱۳۹۷ تبدیل کرد.
طبق سنوات سالهای اخیر، یکی از جغرافیاهای پر تنش و پر سر و صدا در عرصه سیاسی و میدانی را باید خاورمیانه دانست. در قلب این منطقه دو کشور بحران زده عراق و سوریه در سال ۱۳۹۷ حوادث مهمی را تجربه کرد که اولین مورد آن ائتلاف نظامی آمریکا و اروپا برای اجرای یک حمله موشکی پراکنده بود. هرچند این حملات مناطق مهمی را مورد هجمه قرار داد اما واقعیت این است که مولفههای سیاسی و میدانی به صورتی رقم خورد که فتح و ظفرهای زیادی از سوی محور مقاومت به دنبال آن پدیدار شد و همین موضوع دلیلی شد برای عقبنشینی بسیاری از بازیگران مخرب صحنه سوریه. در این راستا برخی از کشورهای عربی و اروپایی دست از سمپاشی سیاسی خود برنداشتند و در ژنو کارگروه نصف و نیمهای را تشکیل دادند تا بتوانند تجزیه سوریه را رقم بزنند اما این موضوع هم عقیم باقی ماند.
در ادامه وقایع سال اخیر که در سوریه رخ داد، یکی دیگر از مهترین آنها استعفاء فرستاده ویژه سازمان ملل در پرونده سوریه بود که پس از آن بحث تصویب قانون اساسی سوریه مطرح شد اما مخالفتهایی ملی با آن این موضوع را هم ناتمام باقی گذاشت. موضوع دیگر در این راستا، اعلام خروج نظامیان آمریکا از سوریه بود که بحران حیات کردهای سوریه را رقم زد. ترکیه در این رابطه تحرکات زیادی از خود نشان داد اما همچنان مشخص نیست که آیا آمریکا از سرزمین شام نقل مکان میکند یا خیر. عراق یکی دیگر از جغرافیای دیگر خاورمیانه بود که در سال اخیر آبستن حوادث زیادی شد. برگزاری انتخابات پارلمانی از یک سوء و تعویق در تشکیل دولت از سوی دیگر باعث خلق بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مقطعی در این کشور شد که یکی از آنها بهمریختگی در بصره به شمار میرود. در ادامه مشروح این وقایع از نظر میگذرد.
حمله موشکی آمریکا به سوریه
مسعود اسداللهی (کارشناس مسائل منطقه)
از زمانی که آمریکا قصد خود مبنی بر حمله به چند نقطه سوریه را به اتهام استفاده سلاح شیمیایی در شهر دوما اعلام کرده بود، اظهارات ضد و نقیض بسیار زیادی مطرح شد و تمامی این روند نشان داد که وحدت نظر میان مقامهای کاخ سفید اعم از شخص رئیسجمهوری، مشاوران نظامی، کنگره و حتی وزیر دفاع ایالات متحده وجود ندارد. در این میان بارها شاهد بودیم که «جیمز متیس» وزیر دفاع سابق ایالات متحده با حمله به دمشق و اقصی نقاط سوریه مخالف بود و بر حملات کنترل شده تاکید داشت که این موضوع موجب اختلافنظر و تاخیر در عملیات شده بود. همین موضوع باعث شد تا دولتهایی که ایالات متحده انتظار همراهی آنها را در ابعاد گسترده برای حمله به سوریه داشت، به میدان عمل نیامدند؛ به عنوان مثال آلمان، کانادا، ایتالیا کشورهایی بودند که مخالفت خود با حضور در این حمله را رسماً اعلام کردند؛ حتی بریتانیا تا دقایق آخر میل به ورود در این نمایش نظامی را نداشت اما در نهایت مجبور شد تا در این ائتلاف شرکت کند. نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که آمریکا، فرانسه و بریتانیا به عنوان سه ضلع اصلی حملات سال گذشته به سوریه راهی جز حمله به این کشور نداشتند؛ چراکه سطح تهدیدهای علنی و اظهارنظرهای آشکار برای هدف قرار دادن سوریه شیب صعودی به خود گرفت و اگر ایالت متحده و همپیمانانش این حمله را ترتیب نمیدادند بدون شک مشکلات عدیدهای برای آنها خصوصاً از حیث پرستیژ بینالمللی به وجود میآمد.
بیش از ۱۰۰ موشک توسط جنگندهها و ناوشکنهای متعلق به آمریکا، فرانسه و بریتانیا شلیک شد که استانهای حمص، حماء و همچنین دمشق در دستور کار آنها قرار گرفت. اما بسیاری از این موشکها توسط پدافندهای پیرامونی سوریه مورد هدف قرار گرفتند. مساله بسیار مهم این بود که تهدیدهای آمریکا، فرانسه و بریتانیا با حملات آنها کاملاً متفاوت بود؛ به عبارتی دیگر تناسب تهدیدها و حملات با هم یکی نبود و تنها در این جهت گام برداشته شد که بتوانند به تهدیدهای خود جامه عمل بپوشانند. البته در این بین نقض فاحش حقوق بینالملل و حقوق بشر نمایان است و تمام کشورهای دخیل در این حمله بدون آنکه بتوانند استفاده از سلاحهای شیمیایی را اثبات کنند، دست به چنین حملهای زدند.
کارگروه ژنو و ماجرای تجزیه سوریه
نصرتالله تاجیک (سفیر پیشین ایران در اردن)
نشست کارگروه ژنو هیچ منشاء و خاستگاه بینالمللی نداشت و بیانیهای که در پایان توسط هفت کشور حاضر در آن (آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، عربستان، اردن و مصر) منتشر شد در چارچوب هیچ دستورالعملی تهیه نشده است. این نشست را باید جلسهای برای فرار رو به جلوی کشورهایی دانست که طی هفت سال اخیر تاکنون از هیچ تلاشی برای به هم ریختن سوریه و دامن زدن به بحران دریغ نکردهاند. البته مصر به دلیل اینکه درگیر مسائل داخلی خودش است از این امر مستثنی بوده است. آنچه مشخص است این خواهد بود که آمریکا و عربستان به عنوان دو عنصر مخرب اصلی تحولات سوریه و مابقی کشورهای حاضر در نشست مذکور، نتوانستند راه حلی برای بحران سوریه و برون رفت از آن ارائه کنند، زیرا آنها هر یک به نوعی به طور مستقیم و غیر مستقیم در اجرای استراتژی زمین سوخته آمریکا دخیل بودهاند.
اگر به صورت موشکافانه بخواهیم بحران سوریه را بررسی کنیم، میبینیم که آمریکا و همپیمانان منطقهای آن چون عربستان، ترکیه، قطر و تا حدودی هم اردن نه تنها به دامن زدن بحران سوریه کمک کردند؛ بلکه مسبب اصلی فاجعه انسانی و زیست محیطی در این کشور بوده و از این جهت است که میگویم این نشست سر خودی در ژنو را باید مدلی از فرار رو به جلو قلمداد کرد و خروجی آن هیچ ارزشی نخواهد داشت. آنچه از محتویات بیانیه نهایی این نشست استنباط شد، دخالت در امور سوریه قلمداد میشود تا کمک به حل و فصل سیاسی و بازسازی این کشور. به عنوان مثال در برخی از بندهای این بیانیه به وضوح گفته شده بود که دولت سوریه باید چه ساز و کاری برای انتخابات و حتی تغییر قانون اساسی طی کند و این به منزله دخالت در امور داخلی سوریه به عنوان یک کشور مستقل محسوب میشود و کافی است این گروه رئیسجمهور و نخست وزیر هم برای این کشور تعیین کنند!
من معتقدم که این نشست را باید جلسهای در راستای طرح بسیاری از خواستههای نا به حق کشورهایی دانست که خود باعث ویرانی سوریه شدهاند و تنها راه حل این است که دولتهای مذکور از منظر عقلی و فهم تحولات به رشد کامل برسند. اکنون که سایه ترس گسترش داعش و رواج تروریسم و خشونت از سر این کشورها بر طرف شده است، اگر کشورهای همسایه سوریه و کشورهای فرامنطقهای علاقمند به ایجاد صلح و ثبات و برقراری امنیت پایدار هستند، باید به واقعیات میدانی تمکین کرده و به نیروهائی که در صحنه این کشور متولد شدهاند احترام گذاشته و همه به دنبال فراهم کردن زمینه برای صلح پایدار و آغاز سریع نوسازی در این کشور باشند. این امر نیاز به خروج نیروهای آمریکائی از شرق فرات و کمک به دولت سوریه برای برقراری حاکمیتش بر سرتاسر این سرزمین از جمله ادلب، شرق و شمال شرقی آن دارد.
توطئه در بصره
محمدعلی الحکیم (رئیس خبرگزاری النخیل عراق)
بحث جداسازی و اقلیم شدن بصره از ۱۵ سال پیش (پس از سقوط صدام) تاکنون و در ادوار مختلف مطرح بوده اما برای درک این موضوع باید نگاهی به قانون اساسی عراق بیاندازیم. قانون اساسی عراق صراحتاً گفته است که اگر قرار باشد استانی به صورت یک اقلیم دربیاید باید با دو استان دیگر در این خصوص رایزنی کند و نظر مثبت آنها مبنی بر این این موضوع را جلب کند. به عبارت دیگر برای اینکه یک اقلیم تشکیل شود، هر سه استان باید درخواست همهپرسی خود را به دولت مرکزی بغداد تقدیم کنند و منتظر اعلام نتیجه از سوی کابینه باشند. در مورد پرونده بصره، اوضاع بر همین روال است. به گونهای که شورای استانداری بصره باید طرح خود را به دو استان همجوار ارائه کند و اگر آنها از چنین موضوعی حمایت کردند، آن وقت است که میتوانند طرح برگزاری همهپرسی را به بغداد ارائه کند اما باید توجه داشت که بر طبق متن صریح قانون اساسی، بصره به تنهایی نمیتواند درخواست اقلیم شدن را ارائه کند. همانطور که پیشتر گفتم، صحبتهایی در مورد تشکیل اقلیم جنوب از سالها پیش مطرح بود و قرار بود استانهای بصره، میسان (با مرکزیت عماره)، مُثنی (با مرکزیت سماوه) و استان ذیقار (با مرکزیت ناصریه) در قالب اقلیم جنوبی با یکدیگر تجمیع کنند که این عمل تاکنون صورت نگرفت.
در زمان نخست وزیری «نوری مالکی» طرحی مبنی بر تشکیل یک اقلیم سنی در جنوب کرکوک مطرح شد که قرار بود متشکل از استانهای الانبار، صلاحالدین و دیالی باشد. مالکی در آن روزها به عنوان نخستوزیر عراق این طرح را رد کرد و به مشکلات آن اشاره کرده بود. لذا باید دانست که در چنین پروندههایی جایگاه نخستوزیری در عراق بسیار با اهمیت و پرنفوذ است. انگیزه تشکیل اقلیم مذکور به مرکزیت بصره، یک انگیزه امنیتی یا سیاسی نیست بلکه این موضوع یک پیشران اقتصادی در پس خود دارد. وجود نفت و گاز در بصره و استقرار تنها بندر کشور عراق در این استان، اهمیت آنرا دوچندان کرده است. در این بین شهروندان بصره معتقدند این شهر نباید با داشتن چنین ذخایر عظیمی تا به این حد با مشکلات رفاهی و اجتماعی دست و پنجه نرم کند. این استان جنوبیترین نقطه عراق و البته گرمترین شهر است و زمانی که برق و آب در آنجا قطع شود عملاً حیات انسانها به مشکل بر میخورد. لذا اینکه دیده میشود آنها به دنبال اقلیم شدن هستند دقیقاً این پیام را مخابره میکند که مردم بصره خود را طی چند سال اخیر متضرر از اوضاع عراق دیدهاند. از این جهت برگزاری همهپرسی استقلال تا زمانی که دولت تشکیل شود دور از ذهن است و پس از آن هم به این زودی اتفاق نخواهد افتاد.
جدال در کابینه بغداد!
محمدصالح صدقیان (رئیس مرکزی عربی مطالعات ایران)
حقیقت این است که معرفی برخی از چهرههای سیاسی عراق توسط نخستوزیر این کشور (عادل عبدالمهدی) برای کسب وزارتخانههای عراق دور از انتظار بود. عبدالمهدی یک چهره اقتصادی در عراق به شمار میرود و مدتی از فعالیتهای اجرایی در این کشور دور بوده است اما موضوع این است که همگان توقع تشکیل یک کابینه قدرتمند را از او داشتند و گمان میرفت که دولت جدید عراق بیش از این حد قوی باید که متاسفانه تمام آن انتظارها به حاشیه رفت. بسیاری از سیاسیون عراق از کابینه جدید، شگفت زده شدند و منتظر این بودند که اسامی قدرتمندتری معرفی شود. به گونهای که به جز دو یا سه نفر از وزراء، مابقی آنها در حد و اندازه وزیر نیستند؛ از این منظر است که سیاسیون عراق هم ناراحت بوده و هم اینکه از این حرکت عبدالمهدی بسیار متعجب شدند. در میان فهرست منتشر شده تنها وزیر خارجه و وزیر برق این کشور دارای سوابق خوب و مفید بودند و مابقی آنها برای وزارت بسیار نابلد به شمار میروند. در این بین افکار عمومی عراق از این حرکت عبدالمهدی ابراز نارضایتی کردند و معتقدند بیانیه اخیر او مبنی بر تشکیل دولت قدرتمند با فهرست جدید در تضاد است و افرادی که معرفی شدهاند از حیث علمی، فرهنگی و حتی فنی ضعفهای بسیار زیادی دارند.
نخستوزیر فعلی عراق یک شخصیت مسالمتجو و به دور از هیاهو دارد و با تمامی طرفین اعم از سنیها، کردها و شیعیان رابطه خوبی دارد؛ از این منظر فکر میکنم که او به همین دلیل در معذوریت سیاسی و حزبی مانده و مجبور شده تا تمامی جناحها را راضی نگه دارد. مساله دیگری که باید به آن اشاره شود، تاثیر مقتدی صدر در خصوص تشکیل کابینه مذکور است؛ جریان سائرون که تحت رهبری صدر بیشترین رای را در پارلمان نصیب خود کرد چندین نفر از جمله وزیر کار و وزیر فرهنگ را سهمیه خود میداند و آنها را معرفی کرده است. طبیعی است که او به عنوان جریان پیشتاز بر معرفی سایر کابینه اعمال نفوذ میکند؛ لذا نباید صدر را بی تقصیر در این ماجرا بدانیم. شخصیت سیاسی صدر طی ادوار گذشته و از زمان سقوط صدام تا به امروز دارای ابهامات زیادی است؛ او با نوری مالکی و حیدرالعبادی بارها وارد تنش شده است و حتی به حاشیه رفتن العبادی هم خروجی رفتار اخیر صدر به شمار میرود. از این منظر عدم ثبات در رفتار صدر بدون تردید در چهار سال پیشرو دامنگیر عادل عبدالمهدی هم خواهد شد اما باید توجه داشت هر ضعفی که از سوی وزراء صورت بگیرد بدون تردید به پای صدر نوشته نمیشود بلکه او خود را در میان فقرا و معترضان وضع فعلی پنهان میکند و نهایتاً نخستوزیر فعلی قربانی میشود. در صورتی که بسیاری از نفرات کابینه را صدر معرفی کرده است. مساله دیگر، بحث روابط دولت جدید با همسایگان و ایالات متحده است. باید توجه کنیم که عبدالمهدی روابط خوبی با ایران دارد و از سوی دیگر روابطش با غرب را حفظ میکند. به عنوان مثال وزیر خارجه فعلی عراق (محمدعلی الحکیم) در آمریکا تحصیل کرده اما متولد نجف و شیعه است؛ این بدان معنی است که عبدالمهدی به دنبال توزان روابط با واشنگتن و تهران خواهد بود.
افول دمیستورا
غسان یوسف (نویسنده و تحلیلگر سوری)
معتقدیم که دیمیستورا در حد و توان این مسئولیت نبود. او حدود چهار سال و نیم نماینده ویژه سازمان ملل در پرونده سوریه بود اما در این مدت موفق عمل نکرده و عملاً هیچ دستاوردی را در حل بحران سوریه با خود همراه نداشته است. به نظر من او تلاش داشت یک شخصیت خاکستری از خود نشان دهد، گاهی از دولت سوریه جانبداری می¬کرد و گاهی با مخالفان همراه می¬شد و گاهی نیز از کشورهای منطقه مثل عربستان سعودی، ترکیه، قطر و نیز آمریکا دستور می¬گرفت. تا جایی که حتی مذاکراتی که در ژنو به رهبری او برگزار شد هم نتیجه ملموسی در بر نداشت. او در پایان راه، به سفر دمشق دل خوش کرده و با گزینه تشکیل کمیته قانون اساسی سوریه به امید کسب موفقیت چشم دوخته بود اما مورد استقبال گرم قرار نگرفت؛ این سفر در حقیقت سفر خداحافظی او بود. پیش از این هم دولت سوریه دو سال پیش اعلام کرده بود که دی میستورا گزینه مناسبی نبوده و مطلوب این کشور نیست، چرا که در واقع او سعی داشت از طریق نمایندگی سازمان ملل برای خود شخصیتسازی کند اما باید گفت مسأله سوریه موضوعی نیست که با طرح¬های شخصی دی میستورا حل شود.
او نماینده سازمان ملل است و در رأس این سازمان ایالات متحده قرار دارد. از یک سو آمریکا و کشورهای بزرگ در شورای امنیت حق وتو دارند و از سوی دیگر هم روسیه اجازه نمی¬دهد در این شورا تصمیمی به زیان سوریه و حاکمیت و وحدت ارضی آن تصویب شود. به همین دلیل دی میستورا تلاش می¬کرد مانع چنین اقدامی شود بنا براین گاهی از تروریست¬ها حمایت می¬کرد همان گونه که در حلب و ادلب و نیز گاهی هم آنها را حتی راهنمایی می¬کرد که در واقع از دور مأموریت خود خارج می¬شد و فقط به دولت سوریه دستور می¬داد چنین و چنان کن. با توجه به این مباحث به نظر من دی میستورا فرد موفقی نبود چون نتوانست بین مأموریت تمایلات شخصی و خواسته¬های برخی کشورها هماهنگی ایجاد کند. و در نتیجه در مأموریتش ناکام ماند و شکست خورد.
شام و بحران حاکمیت قانون اساسی
علی سطوف (عضو کمیسیون روابط خارجی مجلس ملی سوریه)
قانون اساسی سوریه در سال ۲۰۱۲ اصلاح و به همهپرسی گذاشته شد، مردم سوریه نیز به آن رأی دادند. این قانون، قانون مدرنی است که آزادیهای شهروندان و حقوق آنان را بدون هیچ نوع تبعیضی در نظر گرفته و محافظ حقوق کامل فرهنگی و معنوی همگان است. اما در مورد به اصطلاح معارضان که در حقیقت مزدوران آمریکا، ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی هستند، باید بگویم که آنها به دنبال تحقق طرح تجزیهطلبانه خود در سوریه با روشهای نرم هستند، چرا که از طریق جنگ هشت ساله تحمیلی بر این کشور نتوانستند مطامع توطئهمآبانه خود را محقق کنند. بنا بر این قانون اساسی نمود استقلال و حاکمیت آحاد مردم سوریه است و فقط این مردم هستند که حق اعمال هر نوع تغییری در قانون را دارند و هیچ کس نمیتواند بر سر این موضوع معامله و مسامحه کند. کمیته قانون اساسی به منظور بررسی اصلاح قانون اساسی تشکیل شد و به همین دلیل باید بین مخالفان داخلی کشور و به اصطلاح مخالفان خارجی تمایز قائل شد که در حقیقت نسخه دیگری از تروریستهای اجیر شده برای عملی کردن توطئههای کشورهای دیگر علیه سوریه هستند.
ترکیه هم از این داستان مستثنی نیست و بازیچه آمریکا و حامی مستقیم تروریستها و دارای حرصورزیهای استعمارگرانه است. نابراین هیچ تغییری در قانون اساسی ایجاد نخواهد شد مگر به خواست مردم سوریه. تنها آنان هسند که چنین حقی دارند و این موضوع برای تمام نهادهای حاکمیتی در سوریه اعمال میشود. موضوع مبارزه با تروریسم در سوریه و منطقه در قانون اساسی این کشور وجود دارد و با همکاری محور مقاومت و دوستان دیگر، تا ریشهکن شدن نهائی آن ادامه خواهد یافت، چرا که ما سوریها میدانیم که تمام حوادث و وقایع گذشته و حال در منطقه در حقیقت طرح آمریکائی- صهیونیستی است که هدف آن تحقق طرح خاورمیانه بزرگ است. در این قانون به کردها هم مانند دیگر شهروندان سوری نگاه شده و هیچ فرقی بین آنان با هر شهروندان دیگر وجود ندارد اما باید بدانید که که اسد گزینه انتخابی مردم سوریه است. انتخاب ریاست تنها حق مردم این کشور و موضوعی غیر قابل تسامح یا چانهزنی بر سر آن است.
کردها و معادلات شرق فرات
سیدرضا صدرالحسینی (تحلیلگر مسائل غربآسیا)
در نگاهی به روند حمایت آمریکا از جریانهای معارض در کشورهای منطقه فراز و فرودهای بسیار متفاوت و البته دلایل متعددی وجود دارد که بر حسب سیاست کلان ایالات متحده در غرب آسیا متغیر است. به عبارتی دیگر آمریکا از ابتدای ورودش به سوریه در مقاطع مختلف زمانی، سناریوهای متفاوتی در دستور کار قرار داده است و این به معنای سیال بودن نگاه و مدل حمایت آنها از طیفهای مختلف مخالف دولت دمشق است. در این میان کردهای سوریه یکی از همین جریانها به حساب میآیند که تحت آمریکا از سالهای اخیر علیه نظام سوریه مشغول به کار بودند و طی این مدت شاهد برخوردها و رویکردهای دوگانه آمریکا بودند. این بدان معناست که سناریوی ایالات متحده در شمال سوریه از ثبات لازم برخوردار نیست. سناریوی اول آمریکا در مورد کردهای سوریه، سکوت و مشاهده وقایع میدانی و سیاسی در این کشور بود. ایالات متحده در زمانی که به همریختگی امنیتی و سیاسی در سوریه شروع شد تنها به ارزیابی اوضاع و احوال این کشور پرداخت و تا زمانی که عزم ورود جدی به تحولات سوریه را نداشت، هیچ اقدامی با محوریت کردها از خود صورت نداد. سناریوی دوم، حمایت از کردها برای اعمال فشار بر دولت سوریه بود و همانطور که پیشتر گفته شد، ایالات متحده تمام حمایتهای سیاسی و لجستیکی خود را در سطح بالا از کردها به نمایش گذاشت. پس از آن شاهد سناریوی سوم بودیم که برای کردها بسیار گران تمام شد. این سناریو را باید «رها کردن کردهای سوریه در زمان بحران» دانست. به گونهای که آنها در یکی از بدترین برهههای زمانی از سوی آمریکا به حال خود رها شدند و کردها از این اقدام به عنوان فرو کردن دشنه پهلوی خود یاد کردند.
چهارمین سناریو که هم اکنون به صورت علنی از سوی ایالات متحده مطرح نشده اما اخیراً از سوی خبرگزاریهای آمریکا مورد اشاره قرار گرفته، بحث «حمایتِ تاکتیکی مجدد» خواهد بود. اخیراً اخباری مربوط به دیدار و گفتوگوی کوتاه ترامپ و الهام احمد (رئیس اجرایی مشترک شورای سوریه دموکراتیک) منتشر شده که این دیدار در یکی از هتلهای متعلق به ترامپ صورت گرفته و پس از آن رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرده که فاز جدید حمایت همه جانبه خود از کردهای سوریه را آغاز خواهد کرد. درست است که در اخبار مربوطه هیچ نکتهای در مورد جزئیات این حمایت ارائه نشده است اما به هر حال این موضوع نشان میدهد که سناریوی چهارم با محتوایی که به آن اشاره شد به زودی عملیاتی خواهد شد. باید توجه داشته باشیم که کردها یکی از مظلومترین جریانهای حاضر در غرب آسیا به شمار میروند و تمام فکر و ذکر آنها جلب حمایت برای رسیدن به استقلال است اما ایالات متحده در وضعیت کنونی به دنبال آن است تا با استفاده از اهرم کُردی و فاز جدید حمایت خود از آنها ترکیه را زیر فشارهای متعدد قرار دهد و از جهتی دیگر به دمشق اعلام کند که اهرم فشار آنها همچنان کارایی دارد.