خبرگزاری کار ایران

جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده دوازدهم: آمریکای لاتین

مادورو در سراشیبی سقوط/ کوبا در انتظار تحول شگرف/ ترامپ برزیل و خیزش فاشیسم

مادورو در سراشیبی سقوط/ کوبا در انتظار تحول شگرف/ ترامپ برزیل و خیزش فاشیسم
کد خبر : ۷۴۰۸۹۹

تعیین رئیس جمهوری جدید برای ونزوئلا از سوی آمریکا به معنای اعلام جنگ علیه کاراکاس بود اما وضعیت در برزیل و کوبا بر وفق مراد ترامپ سپری شد.

بدون تردید آمریکای لاتین یکی از نقاطی بود که در سال ۱۳۹۷ دستخوش تغییرات شگرف قرار گرفت. این وقایع به حدی برای دنیا و خصوصاً رسانه‌های حائز اهمیت بود که تا به امروز یک خبر در روز به ونزوئلا اختصاص پیدا می‌کند و این همان سوژه‌ای است که تحلیلگران و رسانه‌های کل دنیا به دنبال آن هستند. نخستین اتفاقی که در جغرافیای آمریکای جنوبی تمرکز رسانه‌ها را به خود معطوف کرد، انتخابات برزیل بود که خروجی آن به روی کار آمدن پدیده «ترامپ برزیل» بود. طبیعی است که آمدن چنین شخصیتی آنهم تا به این حد نزدیک به سیاست‌های آمریکا نشان از خیزش راست افاطی در حیات خلوت واشنگتن دارد و این همان نکته‌ای است که ترامپ به شدت از آن استقبال می‌کند.

مساله دوم که تلخ و شیرین روزگار را برای مردم آمریکای لاتین به همراه داشت، بهم ریختگی داخلی در کاراکاس بود. ونزوئلا یک شبه شاهد به خیابان آمدن هزاران نفر از شهروندان ونزوئلا بود و تمام این روند توسط «نیکلاس مادورو» در حال رصد بود. در این میان به یکباره رئیس دوم دولت ونزوئلا که خود را اپوزیسیون نامیده بود، تریبون را در دست گرفت و با قسم خوردن بر انجیل کشور را دو پاره کرد. این همان سناریویی است سازمان سیا آنرا برای سقوط مادورو طراحی و اجرا کرد. کمی آنطرف‌تر اوضاع در کوبا به صورت دیگری بود؛ « میگوئل دیاز کانل» به عنوان رئیس جمهوری جدید کوبا سوگند یاد کرد و کاستروی کوچک راهی کنگره حزب کمونیسم شد تا اوضاع را همانند برادرش از پشت صحنه هدایت کند. در هاوانا هم مانند ونزوئلا، ایالات متحده دخیل در معادلات سیاسی و اقتصادی بود اما نه به آن شدتی که مادورو را محاصره کردند. برای درک دقیق و روشن شدن ابعاد پنهان مهمترین وقایع آمریکای لاتین در سال گذشته به گفت‌وگو با برخی از کارشناسان این حوزه پرداختیم که در ادامه از نظر می‌گذرد.    

 

سقوط بولیواری‌ها و خیزش فاشیسم 

پروفسور جیمز ماهون (استاد علوم سیاسی در کالج ویلیامز) 

مادورو در سراشیبی سقوط/ کوبا در انتظار تحول شگرف/ ترامپ برزیل و خیزش فاشیسم

نکته مهم در درک قضایای ونزوئلا بحران در انقلاب بولیواری است. جناح چاویست‌ها از سال ۲۰۱۵ دردسرهای زیادی را برای حزب حاکم این کشور به دنبال داشته است. نکته مهمی که نباید از یاد برد این است که ونزوئلا درگیر بحران‌های بسیاری است؛ از تورم ۱۸۰ درصدی گرفته تا کمبود مواد غذایی و دارویی و جیره‌بندی آب و برق و مواد غذایی. این در حالی است که تولید ناخالص ملی در سه ماهه سوم در سال گذشته میلادی هفت و یک دهم درصد سقوط کرد و دولت برای پنجمین‌بار متوالی کسری دورقمی بودجه را از سر گذراند. از یاد نباید برد که اقتصاد ونزوئلا عموماً متکی بر نفت است و پایین ماندن قیمت‌های طلای سیاه خود ممکن است باعث شود اوضاع از این نیز بدتر شود. 

«خوان گوایدو» رئیس پارلمان و رهبر مخالفان ونزوئلا که خود را رئیس‌جمهوری موقت این کشور می‌داند، از جهتی در این‌که دولت فعلی به هیچ روی نمی‌تواند اوضاع را کنترل کند کاملاً برحق است. وضعیت ونزوئلا ورای فاجعه است و این امر باید متوقف شود. اما در عین حال این نکته را نیز باید مدنظر قرار داد که براساس آمار، برای مثال، نسبت فقر در جامعه در سال ۲۰۱۲ از ۵۰ درصد به ۲۵ و چهار دهم درصد کاهش یافته بود. البته با افزایش دوباره آمار فقر در سال ۲۰۱۳ دولت نیز از گزارش وضعیت خودداری کرده،‌ اما نباید از یاد برد که نقطه شکست دولت در ونزوئلا وابستگی صرف به نفت است. امری که در دوران ریاست «هوگو چاوز»، رئیس‌جمهوری پیشین ونزوئلا، روندی صعودی به خود گرفته بود. تمامی اقدامات و تلاش‌های دولت چاوز از ۲۰۰۷ که می‌خواست از طریق دولتی‌کردن یا سلب‌مالکیت، یا با افزایش تأسیس بنیادهای تعاونی، ظرفیت تولیدی را در بخش‌های کلیدی صنعت و کشاورزی بالا ببرد، همواره به‌خاطر رشوه‌خواری، ناکارآمدی اداری و مقاومت کارکنان دولتی، ناموفق باقی ماند. سفته‌بازی و احتکار و فساد گسترده از جمله مسائلی است که باعث شد اوضاع به اینجا بکشد. 

یکی از فاکتورهای تعیین‌کننده در سیاست بین‌المللی کفایت یک رهبر از سوی کشورهای جهان است که لااقل طرف «نیکلاس مادورو»، رئیس‌جمهوری قانونی این کشور، از چنین عاملی بهره‌مند نیست. اما نکته مهمی که نباید از یاد برد این است که چه‌بسا خودِ گوایدو خطر بزرگی برای این کشور باشد. آیا این حرکت خیزشی دست‌راستی است که دست آخر به سود طبقه‌ای خاص تمام می‌شود؟ شاید! شاید هم نه! هیچ چیز مشخص نیست. به نظرم، اوضاع آنچنان درهم‌پیچیده و بی‌معنا است که نمی‌توان هیچ طرفی را به‌سادگی محکوم کرد. سازوکارهای فکری گوایدو نشان از پا گرفتن نظام راست پوپولیستی در ونزوئلا دارد. خیزش راست افراطی در برزیل یکی از نمونه‌های اخیر در زمینه پا گرفتن فاشیسم دست‌راستی در برابر انفعال چپ است و اوضاع به هیچ وجه قابل تحلیل نیست.

 

روند آرام تغییر در هاوانا

ویکتور بلامر-توماس (استاد بازنشسته دانشگاه لندن) 

مادورو در سراشیبی سقوط/ کوبا در انتظار تحول شگرف/ ترامپ برزیل و خیزش فاشیسم

میگوئل دیاز کانل در سال ۱۹۶۰ به‌دنیا آمد، در رشته مهندسی الکترونیک تحصیل کرد و بعد به جنبش جوانان کمونیست کوبا پیوست. دیاز-کانل خیلی زود توانست راه خود را به موقعیت‌های ‌بالای حزب کمونیست باز کند. او پنج سال پیش به معاونت مجمع ملی کوبا برگزیده شد و از آن زمان بیش از پیش بر سر زبان‌ها افتاد. معاونت مجمع ملی کوبا به این معنا بود که او به احتمال زیاد در سال جاری جانشین رائول کاسترو خواهد شد و این درست همان اتفاقی بود که افتاد. میگوئل دیاز-کانل را یک عمل‌گرا می‌دانند، کسی که به احتمال زیاد به اصلاحات در کوبا سرعت خواهد بخشید، اما او در این زمینه بی‌تردید عجله نخواهد کرد. کوبا از زمان انقلاب به این سو روند ثابتی را پیش گرفته بنابراین گمان نمی‌کنم با انتخاب دیاز-کانل تغییر محسوسی در سیاست‌های کلان این کشور صورت بگیرد. کسی هم چنین انتظاری ندارد. 

نکته جالب اینجاست که اظهارات «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، درباره توافق کاسترو و «باراک اوباما»، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا، بسیار محدود است. دو کشور هنوز روابط دیپلماتیک با یکدیگر دارند، هنوز موجودیت یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند و سفارت‌هایشان هنوز در کشور مقابل دایر است. هنوز حجم زیادی از مردم کوبا و آمریکا، به شکل‌های مختلف، به دو کشور سفر می‌کنند. هنوز تجارت یک‌طرفه در زمینه کشاورزی میان آمریکا و کوبا وجود دارد. پس در این زمینه چیز چندانی عوض نخواهد شد. این را هم باید درنظر گرفت که سیاست ترامپ در مواجهه با کوبا بیشتر در رابطه با هدف‌های داخلی است و چندان به خود کوبا متمرکز نیست. 

روابط کوبا و آمریکا در این زمینه چندان مسئله‌ساز نیست. در این زمینه حرفی از تجاوز یا اعمال تحریم زده نمی‌شود. اما روابط آمریکا با کره‌شمالی در حال حاضر وارد مرحله جالبی شده است. برآیند این اتفاقات هم می‌تواند خوب باشد و هم بد که در چند ماه آینده مشخص خواهد شد. روابط آمریکا با ایران هر روز بدتر می‌شود. مورد آخر نقش مهمی در روابط بین‌المللی دارد. این را هم باید درنظر گرفت که ۱۲ ماه می نزدیک است و ممکن است آمریکا از توافق برجام خارج شود و نشانه‌های خوبی هم در این زمینه به چشم نمی‌خورد. 

 

ونزوئلا؛ از تحریم نفت تا گزینه نظامی 

هادی اعلمی فریمان (تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین)

مادورو در سراشیبی سقوط/ کوبا در انتظار تحول شگرف/ ترامپ برزیل و خیزش فاشیسم

واقعیت این است که پس از مرگ «هوگو چاوز»، هیچ تغییری در ساختار قدرت یا اصلاح امور سیاسی و اقتصادی ونزوئلا صورت نگرفت و «نیکلاس مادورو» همان ساختار قبلی را ادامه داد. به عبارت دیگر مشکلاتی نظیر فروش نفت، عدم ترمیم و تغییر ساختارهای نفتی، تورم، فقر و سایر مشکلات اقتصادی و معیشتی به هیچ وجه از سوی مادورو تغییر نکرد و انباشت مشکل‌ها باعث شد تا اعتصاب‌های مدنی صورت بگیرد. این مشکل‌ها نه تنها در دوران هوگو چاوز حل و فصل یا مرتفع نشد بلکه از دوره ریاست‌جمهوری او به دوره ریاست‌جمهوری مادورو منتقل شد. یکی دیگر از مشکلاتی که در زمان مادورو به اوج خود رسید، تضعیف حمایت مالی دولت ونزوئلا از «شبکه‌های بولیواری» بود. این شبکه‌ها به صورت کامل از شبه‌نظامیان تشکیل شده و در طول سال‌های اخیر در حوزه‌های مختلف (مانند درمان، فرهنگ، اقتصاد و آموزش) مشغول کمک‌رسانی به مردم بودند. این شبکه‌ها اگر چه قدرت زیادی به دست گرفتند و از حمایت دولت ونزوئلا برخوردار بودند اما در وضعیت فعلی و از چندی قبل که فروش نفت این کشور با مشکل روبه‌رو شد، مقدار زیادی از توان و قدرت مانور خود را از دست دادند. 

در این راستا دور اول ریاست‌جمهوری مادورو به ارتباط‌گیری با چین، روسیه و ایران برای فروش نفت گذشت و نهایتاً در دور اول بحث افزایش قیمت نفت مطرح بود. در دور دوم اتفاق‌هایی رخ داد که نه تنها اوضاع در کاراکاس بهبود پیدا نکرد بلکه شاهد ضربه خوردن سیستم تامین اجتماعی ونزوئلا طی این مدت بودیم. به گونه‌ای که این سیستم از گذشته تعداد زیادی از فقرا را تحت پوشش خود قرار داده بود اما هم‌اکنون این روند هم با مشکل روبه‌رو شده است. پس از آن‌که طرح و سیستم تامین اجتماعی در ونزوئلا با مشکل روبه‌رو شد، جامعه مدنی این کشور زیر بی‌‎سابقه‌ترین فشارهای اقتصادی و مالی قرار گرفت و یکی دیگر از دلایلی که موجب از هم گسیختگی جامعه ونزوئلا شد، افزایش تورم و میزان خشونت علیه مردم از سمت دولت این کشور (خصوصاً در تجمعات اعتراضی) بود. طبیعی است مخالفان مادورو و نخبگان این کشور در همین راستا اقدام به برجسته‌سازی «خوان گایدو» از حزب اراده ملت به عنوان جایگزین مادورو کردند و تجمعات اخیر نشان می‌دهد که حاکمیت و جامعه در ونزوئلا به شدت دو قطبی شده است. در همین راستا مجلس نمایندگان ونزوئلا به مخالفت با مادورو پرداخته‌ اما ارتش در اختیار وی قرار دارد.

سیاستمداران ونزوئلا باید این اصل را در نظر می‌گرفتند که اگر از بدنه مردمی کشورشان فاصله بگیرند، فرصت را برای آمریکایی‌ها فراهم می‌کنند. بدون تردید تمام دنیا می‌دانند که آمریکا در استفاده از فرصت‌های مقطعی که از سوی کشور هدف ایجاد می‌شود، مهارت خاصی دارد و وضعیت فعلی ونزوئلا گویای این موضوع است. در این راستا موضوع مشروعیت مادورو از اهمیت بالایی برخوردار است؛ درست است که نیروهای مسلح ونزوئلا با وی هماهنگ هستند اما هر لحظه امکان دارد که میان آنها شکاف ایجاد شود و با مردم همراه شوند. نکته دیگر این است که ایالات متحده به عنوان یکی از قدرت‌های سیاسی و اقتصادی دنیا مادورو را به رسمیت نمی‌شناسد و حتی اخیراً آمریکایی‌ها اعلام کرده‌اند که آنها به درخواست رئیس اپوزیسیون در این کشور خواهند ماند. این بدان معناست که ایالات متحده ممکن است دو سناریو را در دستور کار قرار دهد؛ نخست، تحریم صنعت نفت ونزوئلا که این کشور را به سمت سقوط سوق می‌دهد و دوم، گزینه نظامی. یعنی احتمال دارد که آمریکا به درخواست خوان گایدو (رئیس اپوزیسیون) دست به سلاح شود. بنابراین مادورو روزهای بسیار سختی را پیش‌رو دارد و اگر به نفع مردمش تصمیم نگیرد، در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز