خبرگزاری کار ایران

جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده دوم: سیاست خارجی آمریکا

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو
کد خبر : ۷۳۹۰۴۶

رئیس‌جمهوری آمریکا در کنار همتای روس خود لبخند زد اما در مقابل رهبر کره‌شمالی از موضع تحکم سخن می‌گوید و این روال در مورد چین، ونزوئلا و اروپا با لحن دیگر نمایان شده است.

سیاست خارجی ایالات متحده در سالی که گذشت را باید یکی از پر تلاطم‌ترین سال‌های عمر خود دانست. ترامپ از یک طرف امضای خروج از برجام را بر روی صفحه کاغذ انداخت و چندی بعد پیمان‌های بین‌المللی را یکی پس از دیگری نقض کرد. اما این اول کار بود چراکه شدت هجمه‌های کاخ‌سفید بر کره‌شمالی یکی از موضوعات مهم دیگر در سیاست خارجی آمریکا به شمار می‌آید که نهایتاً به انتشار عکس رهبران دو کشور در فضای رسانه‌های جهان منجر شد. این روند اما در مورد روسیه و خصوصاً در نشست هلسینکی به صورت متفاوت‌تری بروز و ظهور پیدا کرد. خنده‌های ترامپ در مقابل پوتین به دقت توسط مقامات سیا در داخل خاک آمریکا رصد می‌شد و این به معنای باخت در قبال مسکو بود.

اما مساله اصلی‌تر که به یک موضوع بسیار مهم تبدیل شده است، خروج نیروهای آمریکا از سوریه و افغانستان خواهد بود که تا به امروز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. نظامیان گوش به فرمان واشنگتن هستند تا شاید بتوانند به خانه برگردند اما ترامپ هر روز یک حرف و سناریوی جدید را در دستور کار قرار می‌دهد. همین روند را در مورد جنگ تعرفه‌ای با چین شاهد هستیم؛ درست است که پکن در نهایت امر وارد مذاکره با آمریکا شد اما به هر حال این مجادله تا زمانی که ترامپ در کاخ‌سفید حضور دارد ادامه خواهد داشت.

موضوع مهمتر از تمام مسائل مذکور، بحث دخالت در امور داخلی ونزوئلا و مکتوب کردن یک سناریوی تماماً  خشن و غیر قابل استدلال از آمریکا علیه نیکلاس مادورو است. او نخست برزیل را با خود همراه کرد و هم اکنون نوبت به کاراکاس است. این مسائل به علاوه برخی دیگر از محورها، مهمترین وقایع سیاست خارجی آمریکا در سال ۱۳۹۷ است که مشروح آن از نظر می‌گذرد.

 

از برجام تا خروج از سازمان ملل

پی‌یر بودو (استاد توسعه بین‌الملل دانشگاه اوتاوا)

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

دولت ترامپ در حال حاضر از بسیاری از قراردادها و توافق‌های بین‌المللی خارج شده یا بناست که خارج شود. آمریکا نه‌تنها از شورای حقوق بشر، بلکه از دیگر بخش‌های سازمان ملل متحد نیز خارج خواهد شد. دولت ترامپ حتی تهدید کرده که از ناتو نیز خارج شود. بنابراین، به نظر من این تنها آغاز همه‌چیز است. به‌نظر می‌رسد که دولت ترامپ تصمیم گرفته که به راه خود برود و کاری به قراردادها و توافق‌های بین‌المللی و چندجانبه نداشته باشد. اما در مورد شورای حقوق بشر سازمان ملل باید گفت که ایالات متحده از «استانداردهای دوگانه» این شورا برای فشار آوردن به کشورهایی که به دلایل گوناگون موردعلاقه واشنگتن نبودند استفاده می‌کرد. از سوی دیگر، آمریکا همواره در این شورا از متحدان خود، به‌ویژه اسرائیل، حمایت کرده و اجازه نداده بر ضد آن‌ها در این شورا حکمی صادر شود. بنابراین آمریکا همواره در این شورا در راستای منافع اسرائیل کار کرده است. با این اوصاف، دلیلی برای ماندن آمریکا در این شورا باقی نمی‌ماند. آمریکا اهمیتی برای شورای حقوق بشر و اصولا برای سازمان ملل قائل نیست. 

این وضعیت امروزه ماست: ابرقدرتی رو به زوال. آمریکا در سال‌های گذشته جنگ‌های متعددی را در خاورمیانه به راه انداخته و در تمام آن‌ها شکست خورده است. بنابراین طبیعی است که عصبانی و ناراحت باشد و ترامپ هم به‌خوبی نمایانگر این سرخوردگی است. از سوی دیگر، مؤسسات چندجانبه و بین‌المللی ساختار بسیار ضعیفی دارند و اتحادیه اروپا، با وجود مخالفت با تصمیم دولت ترامپ، کار چندانی نخواهند توانست در برابر آمریکا بکند. از سوی دیگر، چین نیز با این تصمیم مخالفت کرده است. اما پکن نیز بازی‌های خود را دارد و می‌کوشد از تنش‌های تجاری با واشنگتن بکاهد. وضعیت خطرناکی است که حتی می‌تواند به فروپاشی شورای حقوق بشر سازمان ملل منجر شود. همین قضیه در مورد برجام نیز صادق است. آمریکا بارها به قطعنامه‌ها و بیانیه‌های شورای حقوق بشر سازمان ملل بی‌توجهی کرده است، به‌ویژه در مورد فلسطین. بنابراین در عمل خروج از شورای حقوق بشر تاثیر چندانی بر سیاست‌گذاری‌های واشنگتن نمی‌گذارد. 

آمریکا اعلام کرده که شورای حقوق بشر سازمان ملل وقع چندانی به حقوق بشر نمی‌گذارد و برخی تحلیل‌گران معتقدند که این شورا در حال حاضر کارایی و قدرت اجرایی چندانی ندارد. شخصا با آن‌ها موافقم. شورای حقوق بشر سازمان ملل نسبت به برخی مسائل بی‌توجه بوده و در ۱۵ سال گذشته ضعیف‌تر و ضعیف‌تر شده است. در سال ۲۰۰۳، آمریکا، باوجود مخالفت‌ها در این شورا،‌ به عراق حمله کرد و اصول سازمان ملل در مورد تجاوز نظامی را زیر پا گذاشت. از آن زمان ۱۵ سال می‌گذرد و آمریکا بارها و بارها اصول سازمان‌های بین‌المللی و شوراهای سازمان ملل را زیر پا گذاشته است. بنابراین توانایی اجرایی، مالی و سیاسی تمام نظام سازمان ملل متحد دچار بحران شده است. شورای حقوق بشر هم جز صدور بیانیه و محکوم کردن مسائل گوناگون کار دیگری انجام نمی‌دهد. اما به نظر من، راه‌حل فائق آمدن بر این مسئله نه خروج از این مؤسسات و از میان بردن‌شان، بلکه بازتعریف و بازسازی آن‌هاست. باید کاری کرد که این نهادها دوباره کارکردی اجرایی داشته باشند و بتوانند به‌درستی عمل کنند. این مشکل بزرگی است. درست است که آمریکا کشور بزرگی است، اما اگر باقی کشورها با یکدیگر متحد شوند و در برابر واشنگتن بایستند می‌توان اقداماتی را صورت بخشید.  اگر کشورها در برابر آمریکا بایستند و با سیاست‌های یک‌جانبه‌اش مقابله کنند، شاید بتوانیم از این آشفته‌بازار به سلامت بیرون بیاییم. 

 

ترامپ، پوتین و اون؛ سه دشمن – سه دوست 

پروفسور جیکوب شیپارو (استاد روابط بین‌الملل دانشگاه میشیگان) 

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

ترامپ بر سر دیدار خود با رهبر کره‌شمالی که البته خالی از اهمیت هم نبود سروصدای بسیاری به پا کرد و هنوز هم از رابطه ویژه و خاص خود با رهبر کره‌شمالی دم می‌زند! جالب اینجاست که مقام‌های کره‌شمالی اعلام کردند که تنها زمانی در سیاست‌های هسته‌ای خود تجدیدنظر می‌کند که ابتدا خود ایالات متحده چنین کند. این خود نشان از آن دارد که مذاکرات همچنان در مرحله بن‌بست باقی مانده و تمام های و هویی که مقام‌های کاخ سفید در این‌باره به راه انداخته بودند، در نهایت هیچ ثمره‌ای نداشته است.

شاید بتوان گفت که نقطه مقابل دیدار ترامپ و کیم را باید در دیدار رهبران کاخ سفید و کرملین جست. برخلاف دفعه قبل، دیدار میان «ولادیمیر پوتین» ‌رئیس‌جمهوری روسیه و ترامپ به بهت و خشم در میان هر دو جبهه جمهوری‌خواه و دموکرات انجامید. این در حالی است که سایه طرح احتمال دخالت روسیه در انتخابات سال ۲۰۱۶ هنوز بر قوت خود باقی بوده و هست! با این همه، ترامپ در نشست خبری خود به دفاع از پوتین درآمد و خیلی رک و پوست‌کنده جلوی دوربین‌های خبرگزاری‌ها گفت که روسیه نقشی در این مساله نداشته است! البته «رابرت مولر»، دادستان پرونده دخالت احتمالی روسیه در انتخابات آمریکا، نظر کاملا متفاوتی نسبت به این قضیه دارد. اما در نهایت دیدار ترامپ و پوتین یک فاجعه به‌تمام معنا برای کاخ سفید بود! تمام این وضعیت گویای این است که سیاست خارجی ترامپ در مورد پیونگ یانگ و مسکو اگرچه دوستانه و با لبخندهای متعدد همراه بوده است اما بدون تردید در مورد روسیه او در موضع ضعف یا حداقل برابر قرار دارد و در مودر کره شمالی در مقام اعمال فشار؛ اما نه به معنای برنده تمام و کمال.

 

بلاتکلیف در شام!

فریدون مجلسی (دیپلمات پیشین – تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا) 

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

هیچ‌کس به صورت دقیق نمی‌داند که چرا ایالات متحده به دنبال خروج از سوریه است. نکته اصلی در این مورد این است که باید توجه داشت ترامپ قصد ندارد تمام دستاوردها و منافعی که آمریکا طی سالیان مختلف در منطقه و محیط پیرامونی ایران کسب کرده را یک شبه به تاراج بگذارد، بلکه او به دنبال آن است تا بتواند هزینه ارتش و نظامیان خود را به گردن سایر دولت‌ها از جمله عربستان و اسرائیل بیندازد. برخی‌ معتقدند که خروج آمریکا از سوریه باعث می‌شود تمام پیروزی‌ها و آورده‌های سیاسی و میدانی در سوریه به نفع ایران و روسیه رقم بخورد اما باید متوجه بود که این تحلیل تا حد زیادی نادرست است. ممکن است ایالات متحده در این راستا توافق‌های پنهان با روسیه بر سر پرونده سوریه داشته باشد اما واشنگتن انتظار دارد با خروج از سوریه بتواند نیروهایی که تحت آموزش ارتش آمریکا تربیت شده‌اند را به جای خود به کار بگیرد. به عنوان نمونه اخباری مبنی بر واگذاری پایگاه التنف (مستقر در مرزی مشترک سوریه و عراق) در سطح رسانه‌ها منتشر شد و داده‌های میدانی و رسانه‌ای حاکی از آن است که ایالات متحده یکی از مهمترین پایگاه‌های خود در منطقه را به نیروهای بومی تحویل خواهد داد. این وضعیت باعث شده تا عده‌ای نسبت به خروج آمریکا از منطقه خوشحالی کرده و جشن بگیرند اما باید بگویم که این روند مخاطره‌هایی به همراه خواهد داشت.

زمانی که آمریکایی‌ها از منطقه (به خصوص سوریه) خارج شوند، اسرائیل به صورت مجدد به دنبال ماجراجویی خواهد رفت و همین امر موجب می‌شود تا دست داعش در منطقه باز شده و تحرک آنها مجدداً فعال شود و حتی امکان دارد اقدام‌هایی علیه منافع ایران در منطقه صورت بگیرد. در اینجا باید متوجه باشیم که روس‌ها منافع خود در سوریه را تثبیت کرده‌اند و نیازی به درگیر شدن با اسرائیل ندارند؛ لذا تحلیل خروج آمریکا از منطقه را می‌توان بر اساس مولفه‌های متفاوت بررسی کرد. مهمترین مولفه در پرونده خروج آمریکا از سوریه بحث توافق پنهان و احتمالی روسیه و اسرائیل با یکدیگر است که در این بین احتمال دارد کردها به عنوان وجه المصالحه مورد اشاره قرار بگیرند.  ممکن است عده‌ای معتقد باشند که با خروج ایالات متحده از سوریه هیچ اتفاقی از حیث سیاسی و میدانی در این کشور رخ نمی‌دهد اما باید بگویم که بدون تردید به هم‌ریختگی‌های موضوعی و محوری در سوریه رخ خواهد داد اما عمق، گستره و مدت زمان آن فعلا مشخص نیست. به گونه‌ای ممکن است میان بازیگران و نیروهای میدانی در سوریه سوءتفاهم‌هایی رخ دهد اما باید ببینیم که سیاست ابر قدرت‌ها چگونه خواهد بود. چراکه ممکن است اسرائیل محیط را به نفع خود بداند و دست به اقدام‌ نظامی و هیجانی بزند؛ لذا آینده این پرونده در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. یعنی ممکن است امروز تصمیمی به خروج بگیرند اما ساعاتی بعد آنرا ملغی کنند.

 

جنگ تعرفه‌ها 

مهدی مطهرنیا (استاد دانشگاه – آینده‌پژوه سیاسی)

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

آنچه در حاشیه نشست گروه بیست (جی ۲۰) در راستای کاهش سطح اصطکاک میان چین و ایالات متحده دیده شد، تا حد زیادی نمایانگر پیروزی ترامپ در جنگ تعرفه‌ای میان دو کشور است. باید توجه داشت که صادرات آمریکا در این مدت بیش از چین بوده و در این راستا عنصر بزرگنمایی اقتصادی و تجاری چین توانسته بود میزان صادرات چین را به صورت نمایشی بسیار عظیم و گسترده به تصویر بکشد؛ حال پرسش اصلی این است که آیا عقب‌نشینی چین موجب توقف جنگ تجاری شده یا ایالات متحده مواضع خود را تعدیل کرده است؟ بر اساس بیانیه کاخ‌سفید، این مفهوم استنباط می‌شود که ایالات متحده توانسته چین را به پای میز مذاکرات بکشاند و حتی اگر چین از پیروی از این تفاهم سر باز بزند، بدون تردید آمریکا تعرفه‌های خود را از ۱۰ درصد به ۲۵ درصد افزایش خواهد داد که این می‌تواند یک خسارت جبران‌ناپذیر به چین و دنیا وارد کند. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران حوزه اقتصاد بین‌الملل بر این عقیده هستند که پکن در جنگ تعرفه‌ای نسبت به واشنگتن ضعیف‌تر است و حتی این روند می‌تواند چین را درگیر یک جنگ فرسایشی کرده و اقتصادش را تجزیه کند. در این راستا بدترین حالت این بود که رئیس‌جمهوری چین نتواند از جنگ فرسایشی مذکور جان سالم به در ببرد و به همین دلیل شاهد گفت‌وگوی او با ترامپ در مورد توقف جنگ تجاری بودیم. 

توافق آمریکا و چین بر سر توقف جنگ تجاری را باید یک موافقتنامه ابتدایی قلمداد کنیم که این روند می‌تواند در سال ۲۰۱۹ به توافق‌نامه تکمیلی تغییر وضعیت و شکل دهد. در این مورد احتمال دارد که ترامپ برای اخذ امتیازهای بیشتر سناریوی‌های دیگری را مطرح کند. این در حالی است که چین در سال ۲۰۱۸ حدود ۶.۶ درصد رشد اقتصادی داشته که احتمال می‎رفت با ادامه جنگ اقتصادی این رقم به ۶.۲ درصد کاهش یابد. در مقابل رشد اقتصادی ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ قابل مقایسه با ۲۰۱۷ نیست و این بدان معناست که آمریکا بر خلاف انتظار افکار عمومی توانسته چین را در جنگ تجاری و تعرفه‌ای مغلوب کند. بنابراین مولفه‌های قدرت در بحث جنگ اقتصادی میان چین و آمریکا به صورتی رقم خورده که باید به این خروجی برسیم که پکن تا حد زیادی از کارزار مبارزات اقتصادی عقب کشیده است.

 

ونزوئلا، صفحه شطرنج جدید واشنگتن

علی بیگدلی (استاد دانشگاه – تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا) 

بایکوت پیمان‌ ملل/ ترامپ – مادورو، براندازی از راه دور/ راهبرد مشکوک در سوریه/ مدارا با چین، رفاقت با مسکو

با نگاهی به پرونده ونزوئلا باید بگویم که ترامپ در حال انجام دادن یک اشتباه استراتژیک در مقیاس بین‌المللی است. او آمریکا را وارد یک درگیری امنیتی و سیاسی با گستره نسبتاً وسیع کرده است؛ به گونه‌ای که همزمان با دخالت در ونزوئلا و خاورمیانه به دنبال مبارزه با طالبان در افغانستان و پاکستان است و در کنار آن به دنبال اجماع‌سازی علیه ایران در ورشو بوده و حتی بحث مقابله با اروپا، چین و روسیه را در دستور کار خود قرار داده است. تمام این مولفه‌ها و کدهای ریز و درشت نشان می‌دهد که ترامپ به دنبال آن است تا بتواند نام خود را در بسیاری از پرونده‌های سیاسی و میدانی مطرح کند و این می‌تواند هزینه‌های زیادی در داخل برای جمهوری‌خواهان در بر داشته باشد.

بسیاری از تحلیلگران و مقام‌های آمریکا در این کشور نگران اقدام‌های ترامپ هستند و حتی با بسیاری از عمل‌ها و عکس‌العمل‌های ترامپ کاملاً مخالف هستند. یکی از همین نگرانی‌ها پرونده ونزوئلا و سیاست فعلی آمریکا در این کشور است؛ آمریکایی‌ها پس از جنگ خلیج خوک‌ها اعتنای چندانی به آمریکای جنوبی نداشتند و این موضوع تا زمان اوباما ادامه داشت. در دولت قبلی آمریکا، آنها احساس کردند که تفکرات سوسیالیستی و کمونیستی در آمریکای لاتین در حال افزایش و رشد است و حتی نشانه‌هایی از آن را در اروپای شرقی مشاهده کردیم. مجموع این تحولات موجب شده تا ترامپ و دولت فعلی ایالات متحده تمرکز بیشتری بر آمریکای لاتین داشته باشند که نخستین قدم از این تحولات در دولت اوباما و در مورد عادی‌سازی روابط آمریکا و کوبا اتفاق افتاد. این در حالی‌ست که در شرایط فعلی ایالات متحده به دنبال آن است تا به هر روشی که شده سیاست‌های خود در ونزوئلا و آمریکای لاتین را بر اساس منافعش تنظیم و عملی کند.

ترامپ با مدل نگاهی که از بدو ورود به کاخ‌سفید تا امروز داشته سعی داشته به هر نحوی که شده از تفکر راست افراطی در تمام دنیا حمایت کند و نمونه‌های آن را باید در برزیل و ونزوئلا مشاهده کرد. آنچه در زمین بازی کاراکاس مشهود بوده این است که جایگاه و سرنوشت «خوان گایدو» به عنوان رهبر مخالفان و مهره‌ای که تحت حمایت آمریکا قرار دارد، همچنان روشن نیست. درست است که اتحادیه اروپا و بسیاری از دولت‌های حاضر در جغرافیای آمریکای لاتین او را به عنوان رئیس جمهوری جدید ونزوئلا تایید و قبول کرده‌اند اما بحث این است که هیچ اقدامی توسط او در این مدت صورت نگرفته است و ابهام‌های زیادی در مورد ادامه حیات وی وجود دارد. چندی پیش محموله کمک‌های انسانی آمریکا به مردم ونزوئلا وارد کلمبیا شد و حتی بسیاری معتقد بودند که ایالات متحده در میان این کمک‌ها، مقداری سلاح برای مخالفان ارسال کرده که بعدها تکذیب شد. این بدان معنی است که آمریکا دقیقاً نمی‌داند در ونزوئلا چگونه باید عمل کند.

مستندات سیاسی و میدانی به صورت واضح نشان می‌دهد که ترامپ به دنبال گسترش تفکر راست افراطی در آمریکای لاتین و اروپا است. ساختار حاکمیت ایالات متحده و تیم ترامپ معتقد است که اندیشه چپ و کمونیسم در آمریکای لاتین از بین رفته یا حداقل ناکام مانده و از این منظر می‌توان اندیشه راست افراطی را وارد فرایند دولت‌سازی جدید در آمریکای لاتین و دولت‌های جدید اروپایی کرد. این دقیقاً همان نقض دموکراسی و حق انتخاب آزاد در کشورهایی است که هدف ایالات متحده به حساب می‌آیند. به صورتی که در برخی از کشورهای اروپا مانند هلند شاهد خیزش راست‌گراها و احیای آنها هستیم و از این منظر اگر ترامپ بخواهد بیش از حد دست به تغییر ساختارهای فکری و سیاسی آمریکای لاتین یا سایر نقاط بزند بدون تردید «خیزش فاشیسم» را شاهد خواهیم بود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز