یادداشتی از اردشیر پشنگ؛
«برهم صالح»؛ قمارباز بازندهای، تشنه بردن!
مولفهها و شرایط فعلی باعث شده تا برهم صالح از وضعیت یک قمارباز بازنده در تحولات کردستان به یک رهبر آماده برای احیاء پیروزی تبدیل شود و حتی به سان یک ناجی برای عراق دربیاید.
«اردشیر پشنگ» پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه طی یادداشتی برای ایلنا به تشریح ابعاد و دلایل انتخاب احتمالی برهم صالح برای تصدی پست ریاست جمهوری عراق پرداخت که در ادامه از نظر میگذرد.
«اگر میخواهی رئیسجمهور شوی تو را رئیسجمهور خواهیم کرد، اگر میخواهی دبیرکل حزب (اتحادیه میهنی) شوی تو را دبیرکل حزب میکنیم، فقط کافی است که با ما باشی. اما من به آنها گفتم رئیس جمهوری و دبیرکلی در این سیستم که سامان این سرزمین را به هدر برده و مردم را بی حقوق کرده، مایه شرمساری است و من قبول نخواهم کرد». این صحبتها درست چند ماه پیش از امروز و از سوی برهم صالح در پاسخ به یکی از حاضران جلسه مربوط به «همپیمانی برای عدالت و دموکراسی» و در مقابل چند دوربین علیه هسته اصلی حزب اتحادیه میهنی بیان شد! اما همانطور که شاهد هستیم هفته پیش، برهم صالح نه تنها یک بار دیگر به حزب اتحادیه میهنی بازگشت و با قباد و بافل، فرزندان مام جلال، سلفی گرفت بلکه او اینک خود را کاندیدای حزب برای پست ریاستجمهوری میبیند و امیدوار است نهایتاً ردای این پست نمادین و ولو تشریفاتی در عراق را بر تن کند! حال در اینجا این پرسش پیش میآید که علت این چرخش دوباره برهم صالح به حزب و پشت پا زدن به مواضع انتقادی شدید خودش چیست؟
برهم صالح در یک نگاه
برهم صالح که اینک ۵۸ سال سن دارد و دست کم ۴۱ سال سابقه فعالیت در حزب اتحادیه میهنی کردستان (۱۹۷۶-۲۰۱۷) را در کارنامه سیاسی خود داراست، او در دهه ۱۹۸۰ میلادی برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد، و در ۱۹۸۷ دکترای آمار از دانشگاه لیورپول را اخذ کرد و طی این مدت عمدتاً به فعالیتهای سیاسی به عنوان نماینده حزب در انگلستان و اروپا ادامه میداد. یکی از نقاط ضعف در رزومه حزبی برهم صالح به همین سالها باز میگردد و آن هم عدم حضور در کردستان و انجام مبارزه مسلحانه در قامت یک پیشمرگ است. این موضوع از یکسو باعث فقدان داشتن یاران و تشکیلات خاص پیشمرگه به مانند دیگر رهبران و چهره های سیاسی در حزب اتحادیه میهنی و یا دموکرات کردستان شده است و از سوی دیگر، به یکی از بهانههای حمله و انتقاد رقبایش در این سالها تبدیل شده است.
رشد در سایه حمایتهای پدر معنوی
اما برهم صالح هر میزان که در بدنه پیشمرگه حزب حضور کمرنگتری داشت به واسطه حضور در اروپا، تحصیلات آکادمیک، دیپلماسی فعال و تسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسه و نیز دوستی با «مام جلال» تبدیل به یکی از چهرههای محبوب رهبر فقید حزب شد. به نحوی که در انتخابات کنگره حزب و نیز تعیین اعضای اصلی دفتر سیاسی حزب، این حمایت مستقیم و توصیهای جلال طالبانی بود که منجر به صعود برهم صالح از پلههای حزب شد. طالبانی همواره علاقه خود را به او پنهان نمیکرد و در فردای حزب او را یکی از شایستهترین جانشینان محتملش میدانست، و به همین دلیل بسیاری او را پدر معنوی برهم مینامیدند؛ امری که به مذاق بسیاری دیگر از همراهانش و از جمله خانوادهاش چندان خوشایند نبود.
به همین دلیل شاهد هستیم میان قدرتگیری برهم صالح در حزب و نیز سپس افول جایگاه و نفوذش با بودن و نبودن مام جلال ارتباط مستقیمی وجود دارد و در همین راستا از سال ۲۰۱۲ که طالبانی به دلیل سکته مغزی عملاً کنترل حزب از دستش خارج شد تا سال ۲۰۱۷ که چشم از روی جهان فروبست، عرصه بر برهم صالح روز به روز تنگ و تنگتر شد تا سرانجام مجبور به ترک حزب و ایجاد انشعابی تازه درست به مانند دیگر عضو ارشد سابق حزب یعنی نوشیروان مصطفی بزند. اما میبایست میان خروج او و نوشیروان تا حدی تمایز قائل شد، در این بین هر میزان نوشیروان مصطفی در واکنش به مسائل داخلی حزب، به سان یک شورشی عطای معاونت حزب را به لقایش بخشید و بهرغم داشتن قدرت نفوذ گسترده از حزب خارج شد، برهم صالح بیشتر در موقعیتی متفاوت و به دلیل نداشتن قدرت کافی در حزب و تحت فشار رو به افزایش جناج نزدیک به هیرو ابراهیم احمد در حزب، ناچار به خروج از حزب شد؛ به عبارتی دیگر همانقدر که نوشیروان در ذهن تداعیکننده یک شورشی قهر کرده از حزب بود که بعدها در برابرش قد علم کرده بود، برهم صالح به مثابه فرزندی بود که ناخواسته و ناآماده وادار به خروج از حزب شده بود!
تجربه ناموفق خارج از حزب
برهم صالح هر میزان در بین پیشمرگان قدیمی و رقبای هم حزبی از اقبال کمتری برخوردار بود، پیشبینی میشد در بین هواداران جوان و عمدتاً شهرنشین اتحادیه میهنی دارای جایگاه قابل توجهی باشد. به همین دلیل او نیز امیدوار بود مسیری که پیشتر نوشیروان مصطفی با «جنبش گوران» طی کرده بود و یک شبه تبدیل به حزب سوم کردستان و آلترناتیو جدی اتحادیه میهنی شده بود را طی کند. حتی به نظر می رسد برهم صالح با در نظر گرفتن مرگ نوشیران در تابستان گذشته، این انتظار را داشت تا در انتخابات پارلمانی، جریان سیاسی او شانه به شانه گوران زده و حتی در وضعیتی ایدهآل در شرایط مطلوبتر قرار بگیرد، و او عملاً به هم حزبیهای سابق و به خصوص خانواده طالبانی نشان دهد، حالا او آلترناتیو حزب در سلیمانیه به شمار میرود.
اما در پیش بودن رفراندوم استقلال در سپتامبر گذشته، برهم صالح را در یک وضعیت بغرنج قرار داد. او بهرغم اینکه به رفراندوم رای مثبت داد، اما پیش از آن به طور رسمی از انجامش حمایت نکرد و سعی کرد با استراتژی صبر و سکوت یکی از مهمترین مقاطع تاریخی کُردها را تنها نظارهگر باشد! درست به مانند رهبران جنبش گوران و برخی دیگر از رهبران اتحادیه میهنی. رویدادهای کرکوک و تحت فشار قرار گرفتن هسته جوان و جویای قدرت در اتحادیه میهنی با رهبری لاهور شیخ جنگی و بافل طالبانی هم تبدیل به فرصتی برای برهم صالح نشد و عملاً به نظر میرسد او نیز در جریان رفراندوم دیدگاهی نزدیک به آنها را داشته است.
انتخابات، پایان رویاهای یک اخراجی
پس از چندی در انتخابات پارلمانی عراق، برهم صالح پس از دیدن افول کُردها در فردای پس از رفراندوم و از دست دادن ۵۱ درصد سرزمینهای تحت کنترل و نیز ۶۵ درصد منابع نفتی و نیز موج نارضایتی مردم از افزایش فساد و کمبود خدمات توسط دولت اقلیم، آماده کسب یک پیروزی بزرگ و تبدیل شدن به آلترناتیوی نه فقط برای حزب اتحادیه میهنی بلکه برای رهبری اقلیم کردستان شد. اما نتایج نهایی خیلی زود ابرهای خوشبینی را از جلوی چشمان صالح دور کرد چرا که حزب او تنها دو کرسی را از آن خود کرد و عملا به طور مشترک در کنار احزاب اسلامگرای اتحاد اسلامی و جماعت اسلامی در جایگاه پنجم ایستاد. برهم صالح حتی نتوانست از حزب نوپای «نسل نو» به رهبری «شاسوار عبدالواحد» جوان هم پیش بیافتد. میتوان گفت این انتخابات ضربهای بزرگ و به «خود آورنده» برای او بود. با تایید رسمی نتایج انتخابات و رد هرگونه شائبه تقلب در آن، عملاً برهم صالح یک شکستخورده بزرگ در اقلیم کردستان و به خصوص در سلیمانیه به شمار میرفت.
وقتی که ورق بر میگردد
اما این پایان تراژیک برای یک رهبر سیاسی مدرن و امروزی کُردها نبود. برهم صالح که گویی در قمار حزب و تحولات سیاسی آن طی دهه اخیر یک بازنده بزرگ بوده است، اما همچنان در دستانش برگهایی برای رو کردن را داراست، و آن هم نه توان تشکیلاتی و گروهیاش، بلکه همان ویژگیها و خصوصیات فردی و رزومه علمی و کاریاش است که روزگاری مام جلال را هم شیفته خود کرده بود. شرایط پیچیده و بغرنج عراق از یکسو، تداوم کشمکشهای درونحزبی و بین حزبی در اقلیم کردستان و تغییر استراتژی کردها از استقلال به سوی همگرایی با بغداد (دست کم در کوتاه یا حتی میانمدت) از سوی دیگر دست به دست هم داده است، تا شرایط امروز عراق در بغداد و در قامت رئیسجمهور کسی را بطلبد که بیش از هرکسی دیگر نزدیک به روحیات و توان جلال طالبانی باشد، کسی که برخلاف فواد معصوم که به نظر میرسد بیش از هر زمانی تشریفاتی بودن پست ریاستجمهوری در عراق را به همگان نشان داد، میبایست از ظرفیتهای فردی و شخصی ایجاد رابطه با طرفهای مختلف عراقی اعم از عرب و کرد و شیعی و سنی یا بازیگران منطقهای از جمله ایران، ترکیه و عربستان یا بازیگران فرامنطقهای حاضر در عراق یعنی ایالات متحده آمریکا، برخوردار باشد؛ این شرایط باعث شده است تا یکبار دیگر بیشتر نگاهها به سوی برهم صالح معطوف شود و فرصتی تازه را در اختیار او قرار دهد، تا از وضعیت یک قمارباز بازنده در تحولات کردستان، به سان یک رهبر آماده برای احیا و بردن و حتی شاید در حالتی خوشبینانه در قامت یک ناجی برای عراق درآید.