نسیم خونین از «تورا بورا» میوزد
با گذشت ۱۷ سال از عملیات ۱۱ سپتامبر نه تنها القاعده و طالبان به فعالیت خود ادامه میدهند بلکه پیدایش داعش حاشیه امنی برای انها به وجود آورده که نشان دهنده شکست راهبرد واشنگتن در مبارزه با تروریسم است.
«برای برادرانتان طلب رحمت کنید؛ خداوند تقدیر کرده بود که موفق شوند و شدند». این عبارت نخسین سخنی است که «اسامه بنلادن» چند دقیقه پس از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در جمع اعضای القاعده به زبان آورد. بسیاری از کسانی که شخصاً این عبارت را شنیده بودند، بعدها در خاطراتشان نوشته بودند که اسامه با چشمانی گریان از شوق اجراء این عملیات عبارت مذکور را به زیان آورده بود. ممکن است امروز بسیاری از بازماندگان قربانیان «سپتامبر سیاه» و حتی کسانی که این متن را مورد مطالعه قرار میدهند با عصبانیت سوال کنند که آیا به خاک و خون کشیدن مردم، اشک شوق دارد؟ پاسخ از منظر انسانیت و عقلانیت، منفی خواهد بود اما منشاء اشک شوق بنلادن را باید در اندیشه او و لایههای پیچیده «سازمان تروریستی القاعده» جستوجو کرد که پس از ۱۱ سپتامبر به «شبکه جهانی القاعده» تغییر نام داد.
راهبرد ظواهری، مسلک بنلادن
مشکلی که امروز و با گذشت ۱۷ سال از آن واقعه همچنان سوالهای زیادی را برانگیخته است، دستهای پنهان در پس این عملیات خواهد بود اما آنچه مهمتر و حیاتیتر از تمامی این مسائل باید مورد رمزگشایی قرار بگیرد حیات القاعده و راهبرد آنها قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است. به گونهای که امروز شاهد ادامه حضور آنها در استان ادلب سوریه تحت عنوان جبهه النصره، جبهه فتح الشام و حتی هیئت تحریر الشام بودیم که اخیراً نام خود را به «حراس الدین» تغییر دادند و تمامی این عنوانها نشان میدهد القاعده نه تنها در سوریه مشغول به فعالیت است بلکه در یمن، سومالی، شرق آسیا و حتی در سرزمینهای مادری یعنی افغانستان و پاکستان به دقت در حال رصد وقایع است.
این بدان معنی نیست که میراث بنلادن به کلی از بین رفته باشد بلکه تا حدودی به دلیل شکلگیری نظم نوین جهانی و مولفههای موجود در قدرت سیاسی و امنیتی دولتها، تضعیف شده، اما همچنان حیات آن ادامه دارد. بحث اصلی بر سر این است که القاعده به عنوان پدرخوانده تمامی جریانهای بنیادگرا و افراطی مذهبی، چه راهبردی را برای خود برگزیده است که موجب میشود داعش از دامان او خلق شود؟ درست است که اسامه زیر نظر اشخاصی مانند «عبدالله عزام» یا سفیر الحَلاوی (مفتی سعودی که تاثیر زیادی بر افکار بنلادن داشت) و سایر علمای پرورش یافته نوین عربستان (نسل خاندان آلشیخ در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی)، قرار میگیرد و رشد میکند اما در متونی که خبرنگاران و روزنامهنگارانی مانند عبدالباری عطوان یا پیتر ال.برگن منتشر کردهاند و شخصاً با بنلادن مصاحبه رو در رو داشتند، به خوش خلقی او اشاره کردهاند.
«ظواهری و بنلادن در یک قاب»
آنها مواجهه اسامه با خبرنگاران و مهاجرین (اعضاء خارجی القاعده که برای جهاد به افغانستان سفر میکردند) را با خنده و آغوش باز توصیف کردهاند که تا حدودی به یک تاکتیک شبیه است و ریشه در عامل جذب او دارد که القاعده و بسیاری از ایدئولوژیستهای آن این موضوع را بر گرفته از اخلاق پیامبر(ص) شرح میدهند. اگر به کتاب «سوارانِ زیر پرچم پیامبر» که توسط «اَیمن الظواهری» رهبر فعلی القاعده و نفر دوم این تشکیلات تروریستی در زمان حیات بنلادن، مراجعه کنیم به راحتی میتوان راهبرد کلان القاعده و دلایل منش اسامه را مشاهده کرد. درست است که این کتاب چند ماه پس از عملیات سپتامبر ۲۰۰۱ (انتشار در دسامبر ۲۰۰۱) منتشر شده، اما بخش اعظم آن قبل از حادثه مذکور نگاشته شده است.
ظواهری در این کتاب (که اتفاقاً متن آن مورد تایید اسامه بوده است) عنصر جهاد جهانی را «بیعت» عنوان میکند؛ مولفهای که از صدر اسلام وجود داشته اما تفسیر آن توسط مفتیها و تئوریسینهای القاعده و سپس داعش در جهت خلاف شرع اسلام مورد استفاده قرار گرفت. از این جهت خوشرویی اسامه بی دلیل نیست؛ چراکه او به دنبال جذب است نه دفع عناصر. ظواهری در کتابش به تئوری «هدف قرار دادن دشمن در کنج خانه» اشاره میکند که رسماً ۱۱ سپتامبر را مورد اشاره قرار میدهد و به نظر میرسد القاعده و شخص بنلادن منتظر این بودند که عملیات سپتامبر با موفقیت انجام شود و سپس کتاب مذکور توسط ظواهری منتشر شود. دلیل آن تا حدودی به بهرهبرداری جهانی و مخابره پیام به لایهها و سطوح تند و تیز تفکرات سلفی جهادی بود که در آن دوران با دیدن فرو ریختن مرکز تجارت جهانی در شهر منهتنِ نیویورک و شکاف عظیم بر دیواره ساختمان پنتاگون به وجد آمده بودند.
توحش و تحریک رادیکالیسم
سند این ادعا را میتوان در مصاحبه شبکه سی.ان.ان با یک یمنی به نام «رحمت هجیر» مشاهده کرد که به یک سند تاریخی در عالم رسانه تبدیل شد. خبرنگار سی.ان.ان دقایقی پس از برخورد هواپیمای دوم با برج جنوبی با او مصاحبه میکند و او اینگونه اذعان میکند: «تصور نمیکردم که روزی در تاریخ زندگیام، شاهد خشونت در چنین حجمی باشم و زمانی که تصاویر انفجار را دیدم از خدا خواستم که القاعده و شیخ اسامه را یاری کند!».
اشتباه نکنید؛ این اظهارات از کابل به گوش افکار عمومی نرسید بلکه از درون خاک ایالات متحده توسط سی.ان.ان مخابره شد و حتی برخی معتقدند یک جهتدهی کاملاً حرفهای علیه چهره و ماهیت القاعده بود. اما آنچه که ارزش دارد این است که سازمان سیا پس از پخش این مصاحبه به خوبی متوجه شد که در کجای مدار قرار دارد.
بسیاری بر این عقیده هستند که سیا این عملیات را طراحی و اجراء کرده است اما طیف دیگری معتقدند که آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا به تهدید القاعده اشراف داشته اما نمیدانسته کِی و چگونه این عملیات انجام میشود. در اینجا بود که کارنامه القاعده از منظر بسیاری از افراطگرایان خرد و کلان به یک بیلان کارِ بسیار موفق تبدیل شد. تصویر اسامه به سرعت در تیراژ بالا منتشر شد و برای جنازه او جایزه ۲۵ میلیون دلاری در نظر گرفته شد؛ جایزهای که امروز با رقمی بالاتر برای فرزند ناخلف او یعنی «ابوبکر البغدادی» در نظر گرفته شده است. تا زمانی که «غَزوه سپتامبر» (اصطلاح درون تشکیلاتی القاعده به ۱۱ سپتامبر که استعاره از جنگ دارد) انجام نشده بود و آمریکا در ۲۰۰۱ به افغانستان لشگرکشی نکرده بود، افکار عمومی جهان فکر میکردند که اسامه در عربستان سعودی و در یک کاخ بسیار مجلل با ضریب امنیتی بی نظیر قرار دارد اما کمی بعد واژه «تورا بورا» به گوش جهانیان رسید.
نسیم خونین از تورا بورا میوزد
این واژه در حقیقت محیطی است که بن لادن در آن اسکان داشت که در اسناد اف.بی.آی سازمان سیا به «لانه خرگوش» معروف بود. تورا بورا که کوهستانی سرد و صعب العبور به حساب میآید، در شرق افغانستان (ولایت ننگرهار) قرار دارد و مشرف به مرزهای غربی پاکستان است. در دل این کوهستان غارهای متعددی توسط مجاهدین افغان در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی (در زمان جنگ علیه ارتش شوروی) حفر شده بود که برای اسامه یادآورد آن دوران (دوران جهاد) بود. مکانی که او برای اقامت خود برگزیده بود یکی از همان غارها با مساحت ۲۰ متر بود که با کتابخانهای مملو از کتب متعلق به نوآم چامسکی، گرِگ پَلاست، ویلارد ماتیاس و سایر تئوریپردازان سیاسی آمریکا پوشش داده شده بود و بر دیوارهای آن تسلیحات و مسلسلهای سبک آویخته شده بود. اینجا همان نقطهای است که در سال ۱۹۹۸ طرحِ عملیات علیه دو سفارتخانه آمریکا در نایروبی (پایتخت کنیا) و دارالسلام (پایتخت سابق تانزانیا) نهایی شده و با فرمان اسامه اجرایی شد.
از همین نقطه بود که در ۱۲ اکتبر ۲۰۰۰، زمانی که ناو یو.اس.اس کول (U.S.S COLE) متعلق به نیروی دریایی ارتش ایالات متحده در حال سوختگیری در بندر عدن یمن بود، بنلادن منتظر بود تا رادیو اعلام کند عناصر سازمانش چگونه این عملیات را اجرا کردهاند. کمی بعد مشخص شد که «حسن خمری» و «ابراهیم ثوار» عاملان انتحاری این عملیات با قایق خود که مملو از مواد منفجره بود خود را به بدنه ناو مذکور کوبیده بودند و همه چیز ظرف چند دقیقه نابود شد. جالب است بدانید طرحریزی عملیات ۱۱ سپتامبر و فرمان نهایی اجرای آن توسط اسامه از تورا بورا صادر شد. اما عملیات ۱۱ سپتامبر به معنی اتمام القاعده نبود؛ بنلادن مجدداً از همان «بیشه تورا بورا» مسئولیت انفجار قطارهای مادرید در ۱۱ مارس ۲۰۰۴ و انفجار چهار انتحاری در متروی لندن در هفتم جولای ۲۰۰۵ که منجر به کشته شدن ۶۰ نفر و مجروح شدن ۷۰۰ نفر شده بود را به عهده گرفت.
«ورود نیروهای آمریکا به کوهستان تورا بورا /۲۰۰۱»
این بدان معناست که تورا بورا به مرکز فرماندهی ناامنی علیه جهان تبدیل شده بود. از نسیم خونین (استعاره از پرواز هواپیماهای عملیات سپتامبر) گرفته تا هدف قرار دادن مقرهای نظامی و دیپلماتیک مصر، آمریکا و عربستان؛ همگی از تورا بورا تایید شدند یا به ورطه عملیاتی شدن رسیدند. کاریزمای اسامه و «غار تورا بورا» به حدی است که همچنان برخی از گروههای جهادی رادیکال به دنبال تصرف آن منطقه هستند. تا جایی که سال گذشته ولایت خراسان (شاخه داعش در افغانستان) مدعی شده بود که به این نقطه دست پیدا کرده است اما کمی بعد ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان اعلام کرد که طالبها در درگیری با داعش در ننگرهار موفق شدهاند آنها را به عقب برانند. گویی آن جغرافیا برای طالبان به دلیل پیمان برادری «ملاعمر» (اولین رهبر امارت اسلامی طالبان) با اسامه در زمان جهاد و قبل از کشته شدن بنلادن در سال ۲۰۱۱ حکم یک قبله مقدس را دارد اما مابقی بنیادگرایان هم به دنبال تصرف آن منطقه هستند.
سخن آخر:
با گذشت ۱۷ سال از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ همچنان کالبدشکافی القاعده و تحلیل این شبکه تروریستی جهانی خلاءهای زیادی دارد و هر روز به ابعاد پنهانتر و لایههای خاکستری بیشتری میرسیم که گویای پیچیدگی رفتار و ساختار آن است. چهرههایی در این سازمان حضور داشته و دارند که دولتهای زیادی برای جسد آنها جایزههای میلیون دلاری وضع کرده اما مشخص نیست که انها در وضعیت کنونی به دنبال چه هستند و اساساً چه راهبردی را دنبال میکنند. القاعده نه تنها در زمان اسامه بنلادن بلکه پس از کشته شدن او در اَبیت آباد پاکستان، همواره به دنبال آن بوده تا بتواند جهاد رادیکال را به هر طریقی که میشود زنده نگه دارد. آنها بر این عقیده هستند که خود را سپر دفاعی امت اسلامی در مقیاس جهانی مطرح کنند و از این طریق است که خونهای زیادی را به زمین ریختهاند. اینکه آیا عربستان در زایش و تکامل القاعده دخیل بوده یا خیر، بدون تردید اسناد نشان از مثبت بودن نقش ریاض در این سناریو دارد. چراکه تفکرات سلفی جهادی از سوی مفتیهای سعودی به بنلادن و حتی اساتید او تزریق شد که امروزه در حال تکثیر با عناوینی مانند داعش و غیره است. لذا تروریسم (اعم از رادیکاهای مذهبی یا آرمانخواههای غیر مذهبی) نه تنها از بین نخواهد رفت بلکه از حالتی به حالتی دیگر تغییر شکل خواهد داد که القاعده و داعش هم از این امر مستثنی نیستند.
گزارش: فرشاد گلزاری