میرکوشش در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
عدم اعتماد و انزواگرایی، انتخاب ترامپ برای واشنگتن/ شکست جمهوریخواهان در انتخابات میان دورهای متصور است
نقضها و خروجهای پی در پی آمریکا از سازمانها و پیمانهای بینالمللی، دکترین انتخابی از سوی رئیسجمهوری این کشور در سیاست خارجی است.
«امیرهوشنگ میرکوشش» تحلیلگر مسائل آمریکا در تشریح ابعاد و پیامدهای سیاست آمریکا مبنی بر فسخ عضویت و همکاری خود در بسیاری از سازمانها و پیمانهای بینالمللی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: بدون تردید خروج آمریکا از پیمانها و سازمانهای بینالمللی موضوعی است که به «آمریکای ترامپ» برمیگردد و کانون مرکزی آن را باید رئیس جمهوری این کشور دانست. از این جهت برای واکاوی دقیق این موضوع باید نگاهی کوتاه اما اساسی به سیاست خارجی ترامپ بیندازیم. سیاست خارجی دولت فعلی ایالات متحده (به عبارتی دیگر سیاست خارجی ترامپ) حاکم بر دو مولفه مهم است که با یکدیگر همپوشانی دارد. نخست، توجه به داخل و حل مشکلات آمریکا در خاک خود است؛ این موضوع از گذشته مسبوق به سابقه بوده و حتی برای آن دکترین مدون و مشخصی طراحی و اجرا شده است.
وی ادامه داد: اصل ماجرا این است که پس از جنگ دوم جهانی، دکترینی تهیه شد که در آن، دوری از جنگهای اروپایی و تقویت جایگاه اقتصادی آمریکا مورد تاکید قرار گرفت. این دکترین که از آن به عنوان «دکترین انزواگرایی» نام برده میشود، امروزه دقیقاً از سوی ترامپ مورد استفاده قرار گرفته؛ به گونهای که مجموع اقدامات آن به صورتی است که واشنگتن در دنیا منزوی میشود اما ساختار داخلی ایالات متحده ترمیم شده و تقویت میشود. خارج از این دکترین هم اگر نگاهی به شعار انتخاباتی ترامپ بیاندازیم، دقیقاً میبینیم که وی عظمت و ارتقاء جایگاه آمریکا در تمامی عرصهها را مولفه اصلی سیاستهای خود اعلام میکند.
دومین مولفه سیاست خارجی ترامپ، خُلق و خوی تجاری وی خواهد بود؛ ویژگیهای روانشناختی وی به صورتی است که تمامی سیاستهای خود را از دریچه اقتصاد محاسبه میکند و اساساً در قید و بند ایدئولوژی یا چارچوبهای انسانی و کرامت بشری نیست و فقط منافع ایالات متحده در سطوح مختلف را در نظر میگیرد.
این استاد دانشگاه با اشاره به این موضوع که خروج ترامپ از سازمانها و پیمانهای بینالمللی نوعی عقبنشینی هدفگذاری شده است، گفت: چندی پیش «ریچارد هاوس» رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در حساب کاربری توئیتر خود متنی را منتشر کرده و اعلام کرد سیاست خارجی ترامپ، مبنی بر دکترین عقبنشینی ترسیم شده است که منظور او فسخ و خروج آمریکا از پیمانها و قراردادهایی مانند برجام، نفتا، ترانس پاسیفیک، آب و هوای پاریس و غیره بود. در این بین بحث خروج آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل هم باید مورد اشاره قرار بگیرد اما ماهیت این موضوع با سایر مسائلی که پیشتر ذکر شده، تا حد زیادی تفاوت دارد. چراکه در بحث خروج آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل یک سابقه تاریخی وجود دارد. ایالات متحده مدعی این است که حقوق بشر در آمریکا به صورت کامل رعایت میشود و اساساً خود را دارای جایگاه بالایی در این موضوع میداند.
وی افزود: کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در سال ۱۹۴۶ توسط ایالات متحده تاسیس شد که در سال ۲۰۰۶ جای خود را به شورای حقوق بشر سازمان ملل داد. از اینرو ایالات متحده در خصوص شورای حقوق بشر، یک «جایگاه استثناگری» قائل است و نهایتاً شاهد بودیم که چهارشنبه به بهانه خصومت با اسرائیل و تضعیف جایگاه شورا، با اعلام خبر از سوی نیکی هیلی به عنوان نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل از این شورا خارج شد. لذا به صورتی کلی باید بگویم که خروج از نهادها و نقض پیمانهای بینالمللی برآمده از این دو مولفه مشخص در سیاست خارجی ایالات متحده است.
آمریکا به دنبال آن است تا بتواند با خروج از نهادها و نقض پیمانهای بینالمللی شعار انتخاباتی ترامپ با عنوان، « احیاء عظمت آمریکا» را عملاً در ورطه عملیاتی شدن به رخ دنیا بکشد. در این راه، ترامپ سعی دارد با عهدشکنی و خروجهای پی در پی خود از سازمانها و قراردادهای بینالمللی، بتواند نظمهای جدید بینالمللی را با برتری واشنگتن بازتعریف کرده و آنها را مجدداً تاسیس کند.
میرکوشش در پایان با اشاره به پیامدهای این رفتار ترامپ گفت: یکی از تاثیرات رفتار ترامپ منزوی شدن آمریکا و ورود به جنگهای اقتصادی با اروپا و چین خواهد بود و این روند نمیتواند چندان دوام داشته باشد؛ چراکه تخریب نظمهایی که از سوی آمریکا در نظام بینالملل تاسیس و پایهگذاری شدهاند، هیچ طرفداری در میان کشورهای دیگر ندارد. علاوه بر آن بسیاری از اطرافیان و تحلیلگران در داخل آمریکا، معتقدند که این سیاست ترامپ در دوم قابل استفاه نخواهد بود. این در حالی است که آمریکا در محور جنگ اقتصادی با اروپا وارد درگیری شده اما در مورد چین تا حدی زیادی محتاطانه رفتار میکند. لذا خروجی اصلی رفتار ترامپ، را باید کاهش و عدم اعتماد دولتها به آمریکا دانست که علاوه بر آن فرو ریختن جایگاه بینالمللی آمریکا و کاهش اعتبار جمهوریخواهان در داخل را به همراه خواهد داشت. تا جایی که ممکن است در انتخابات میان دورهای دموکراتها بر جمهوریخواهان پیروز شوند.