جهان در سال ۱۳۹۶/ پرونده پنجم: آمریکای لاتین
کوبا و حاشیهنشینی کاستروها/ حذف «مادورو» در دستور کار ترامپ
کنارهگیری رائول کاسترو از قدرت اگرچه پایان کار کاستروها در هاوانا نیست اما بدون تردید سیاست ترامپ در مورد ونزوئلا و سرنگونی مادورو میتواند به کوبا هم سرایت کند.
آمریکای لاتین بر خلاف سالهای گذشته از فراز و فرود کمتری در سال ۹۶ برخوردار بود و کانون توجه رسانهها در این جغرافیا را باید ونزوئلا دانست. یکهتازی «نیکلاس مادورو» و مخالفتهای داخلی از یک سو و فشارهای اقتصادی و تحریم توسط آمریکا از سوی دیگر، موجب شده تا ونزوئلا چهره خوشی به خود نبیند و همچنان بیثباتی سیاسی در این کشور ادامه دارد.
بسیاری معتقد بودند که مادورو قدرت را منتقل میکند، اما حقیقت این است که چنین اتفاقی رخ نداد اما کمی آنطرفتر شاهد تصمیم برای کنارهگیری «رائول کاسترو» در کوبا بودیم. کنار رفتن جانشین فیدل اگرچه به خوبی پوشش داده نشد و حتی در تحلیل نگنجید اما واقعیت این است که او تکیه زدن بر صندلی رهبری حزب کمونیست را مهمتر از ریاست جمهوری دید و نهایتاً از قدرت کنارهگیری کرد.
تا جایی که بسیاری از مفسران معتقدند که کوبا به سمت نو سوسیالیسم پیش میرود که خروجی آن مشخص نیست. برای روشن شدن وقایع آمریکای لاتین به گفتوگو با دو تن از مفسران این حوزه پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرد.
چرا رائول کاسترو کنار رفت؟
احمد سبحانی (مدیرکل سابق آمریکای جنوبی وزارت خارجه)
رائول کاسترو در بازه زمانی پنج ماهه از قدرت (ریاستجمهوری) کنارهگیری کرد اما رهبری حزب کمونیسم کوبا را همچنان به عهده دارد. این عمل قبلاً توسط برادر وی یعنی «فیدل کاسترو» انجام پذیرفت و قدرت از فیدل به رائول کاسترو منتقل شد. باید توجه داشت که رئیس جمهوری کوبا به نوعی اجرا کننده منویات حزب کمونیست است و به این جهت باید بگوییم که ارزش رهبری حزب بیشتر از ریاستجمهوری است.
بر اساس دادهها و اسناد تاریخی، کوباییها نشان دادهاند که انسانهای هوشمندی هستند و مواضع خود را پیگیری میکنند. اگر به دوران فروپاشی شوروی برگردیم، میبینیم که در آن زمان شهروندان کوبا زیر فشارهای زیادی قرار داشتند اما از آرمانهای خود دست نکشیدند. در حالت فعلی و با توجه به شرایط موجود سعی دارند تا سیاستهای متناسب با وضعیت کنونی اتخاذ کنند. ممکن است عدهای بگویند که کوبا در حال تغییر سیاست به نفع آمریکا است اما این درست نیست؛ چراکه آمریکاییها رابطه خود با کوبا را قطع کردند و در نهایت آنها بودند که در زمان اوباما اقدام به برقراری مناسبات کردند. در دولت فعلی آمریکا هم صداهایی شنیده میشود که نشان میدهد در حال تطبیق دادن خود با هاوانا هستند.
کوباییها استاد انتقال قدرت در جغرافیای آمریکای لاتین هستند. نمونه آن را در زمان انتقال قدرت از فیدل به رائول مشاهده کردیم و همچنین در زمان فروپاشی شوروی هم این وضعیت نمایان شد. لذا آنچه که در کوبا خواهد گذشت، بر اساس اراده ملی به پیش خواهد رفت و نمیتوانیم بگوییم که کشورهای انقلابی حاضر در جنوب آمریکا همیشه در مشکل غوطهور بودهاند. برای اثبات این موضوع بهتر است به نرخ رشد اقتصادی بولیوی نگاه بیاندازیم.
مساله این است که این کوباییها نبودند که کمونیسم را انتخاب کردند بلکه آنها به دنبال انقلابی که توسط فیدل کاسترو و چهگوارا در این منطقه صورت گرفت و به دنبال استقلال خود بودند با تحرکات منفی آمریکاییها روبهرو شدند؛ به بیانی گویاتر رفتار آمریکاییها به صورتی بود باعث شد کوباییها به سمت کمونیسم گرایش پیدا کنند و اساساً چارهای جز این انتخاب نداشتند. حتی میتوان گفت اگر وضعیت کوبا رو به بهبود برود، آنها میتوانند زندگی آزادانه با خارج خود داشته باشند و روابط عمیقی با دنیا برقرار کند. اما در مورد سوسیالیسم باید بگویم که بسیاری از کشورهای اروپایی هم اکنون از سوسیالیسم تبعیت میکنند. بهرغم اینکه کوبا فقیر بوده اما در موضوعات بهداشتی، آموزشی و ورزشی از بسیاری از کشورها در سطح بالاتری قرار دارد. از این جهت امکان دارد سوسیالیسم رقیق شده را شاهد باشیم.
ونزوئلا و سناریوی ترامپ
هادی اعلمی فریمان (تحلیلگر مسائل آمریکا لاتین)
تحریمهای اتحادیه اروپا با محوریت حقوق بشر علیه مقامهای ونزوئلا یکی از موضوعهای تاثیرگذاری است که مکمل سناریوی ایالات متحده خواهد بود. اتحادیه اروپا هفت مقام ونزوئلا که دو نفر از آنها از اعضای سرویس اطلاعاتی این کشور بودند را به همراه «نیکلاس مادورو» رئیسجمهوری این کشور در فهرست تحریمهای حقوق بشری خود قرار داد که این موضوع همپوشانی قاره سبز با ایالات متحده علیه کاراکاس به حساب میآید.
سناریوی دیگری که به عنوان مساله دوم باید مدنظر قرار گرفته شود، سفر وزیر خارجه ایالات متحده به کشورهای آمریکای لاتین است؛ به گونهای که تیلرسون دور جدید سفرهای خود برای اجماعسازی علیه ونزوئلا به کشورهای آمریکای لاتین را آغاز کرده و در اینجا مشخص میشود که خط سیر تغییر نظام کاراکاس در دستور کار قرار گرفته است. چراکه همپوشانی اتحادیه اروپا میتواند در وضعیت فعلی مادورو را به حاشیه بکشاند. باید توجه داشت که واشنگتن معتقد است که نمیتواند با دولت فعلی ونزوئلا همکاری داشته باشد و از این جهت آنها به دنبال تغییر نظام در ونزوئلا هستند. سومین محور که ایالات متحده آن را دنبال میکند، ایجاد شکاف در بدنه ارتش علیه مادورو است. اگر به سابقه نفوذ ارتش در کشورهای آمریکای لاتین به خصوص ونزوئلا نگاه کنیم، میبینیم که نیروهای مسلح ابزاری برای هدایت کشور از سوی رئیس جمهوری به حساب میآمدند. در ونزوئلا این وضعیت از زمان چاوز ادامه داشته و در حالت فعلی هم مادورو از آن بهره میبرد. لذا ایالات متحده به دنبال آن است تا بتواند از طریق شکاف میان بدنه ارتش و سران آن، مادورو را تحت فشار قرار دهد و حتی پروژه براندازی را از این طریق عملیاتی کند.
استراتژی ایالات متحده در زمان ترامپ تا حد زیادی تغییر پیدا کرده است؛ به صورتی که واشنگتن راهبرد برخورد سخت را کنار گذاشته و به سمت «مهار کشورهای سرکش» سوق پیدا کرده است. در اینجا ونزوئلا یکی از محورهای این استراتژی خواهد بود و البته آمریکاییها ابزارهای زیادی اعم از تحریم و خرابکاریهای داخلی در دست دارند. از منظر دیگر واشنگتن به دنبال آن است تا بر بیکفایتی مادورو موجسواری کند و همین موضوع موجب میشود تا بحران در ونزوئلا تشدید شده و زمینههای حلوفصل مشکلات از بین برود.