جهان در سال۲۰۱۷/ پرونده هشتم: شبه قاره
پرچمهای سیاه، داعش و راهبرد ترامپ/سقوطِ شریف و خیزش طالبان/ دومینوی نسلکشی، از کشمیر تا میانمار/ استمرار اختلاف در کابل
اگرچه داعش مشکل اساسی این روزهای آسیای میانه است اما ادامه فساد در افغانستان و پاکستان فضای استمرار حضور آمریکا در این منطقه رارقم زده و سرکوب مسلمانان از کشمیر تا میانمار، بستر گسترش افراطگرایی را مهیا میکند.
امیدها بر این بود که افغانستان روزهای خوشی را تجربه میکند، اما به یکباره انتحارهایی شکل گرفته که طالبان آن را تکذیب کرد. بالطبع اگر طالبها مسئولیت به عهده نگیرند نگاهها به سمت داعش خواهد رفت اما این بار خبری از خلافت اسلامی در عراق و سوریه نیست بلکه «ولایت خراسان» است که پایهگذاری شده و تشدید فعالیت آن روز به روز نمایان میشود.
انفجارها ادامه دارد و درون ارگ هم اختلافات جاریاست؛ از یک سو مشکلات اقتصادی و فساد اداری مالی شهروندان افغان را به ستوه آورده و از سوی دیگر مهرههایی که متمایل به عبدالله عبدالله هستند یکی پس از دیگری به حاشیه رانده میشوند. از ژنرال دوستم گرفته تا والی بلخ، همه و همه باعث شده تا شکاف سیاسی و قومی افزایش پیدا کند.
مشکل در اینجا خلاصه نمیشود، مقامهای افغانستان بازهم معتقدند که اسلامآباد در مورد اعمال فشار بر طالبان کوتاهی میکند و حتی دایره انتقادات به رفت و آمدهای داعش هم کشیده شده است؛ تا جایی که این انتقادات را میشود در نسخه جدید آمریکا برای کابل به وضوح مشاهده کرد. اما وقایع شبهقاره به افغانستان ختم نشد بلکه پاکستان هم درگیری تحولات جدی بود. به گونهای که «نواز شریف» نخستوزیر پاکستان هم درگیری افشاءگری شد و مجبور به استعفاء شد.
وقایعی مانند کشتار مسلمانان میانمار و همچنین اقدامات سلبی و فرقهای هند در سرکوب مسلمانان کشمیر هم از موضوعاتی بود که اهم وقایع شبهقاره را تشکیل میداد. در ادامه نگاهی بر مهمترین وقایع شبهقاره در سال ۲۰۱۷ میاندازیم.
هند بازنده کشمیر
رضا ربانی (رئیس مجلس سنای پاکستان)
پاکستان در حال کمکرسانی دیپلماتیک و همدردی با جنبش مردم کشمیر است. پیش از این هم مردم کشمیر دست به قیام علیه هند زده بودند و در سال اخیر نیز موج جدیدی از انتفاضه کشمیریها علیه هند آغاز شده و در تمامی مراحل پاکستان در کنار مردم کشمیر قرار داشته است. هند به صورت سیستماتیک دست به نسلکشی در کشمیر زده است. به عبارت دیگر این کشور هم از حیث فیزیکی دست به کشتار مردان، زنان و کودکان کشمیری میزند هم اینکه سیاستهای خود را بر اساس مهاجرت اجباری و کوچاندن هندوها به کشمیر تنظیم کرده است تا تعادل و آمایش جمعیتی این منطقه را بر هم بزند.
هند میداند که اوضاع کشمیر را نمیتواند به صورت فعلی اداره کند و زمانی خواهد رسید که باید راههای دیگر را مدنظر قرار داد. هند با کوچاندن هندوها به کشمیر برای تغییر آمایش جمعیتی این منطقه در فکر آن روزها است که اگر زمانی کار به انتخابات یا همهپرسی رسید، تدابیر از پیش تعیین شدهای برای آن داشته باشد. متاسفانه اقدامهای آنها کاملاً منفی و لبریز از بیتفاوتی است. غربیها که خود را صاحب اصلی و بنیانگذار حقوق بشر و دفاع از آن میداند، چشمان خود را روی کشتار مردم کشمیر، تجاوز به زنان کشمیری و استفاده از گلولههای ساچمهای علیه جوانان که منجر به نابینایی آنها میشود بسته است.
از این جهت با نگاهی دقیق میتوانیم بفهمیم که شباهتهای زیادی میان انتفاضه مردم فلسطین و مردم کشمیر وجود دارد و در طرف مقابل هم شباهتهای فراوان میان اسرائیل و هند به چشم میخورد. این شباهتها در هر دو جبهه، چه در جبهه عدالتخواهی و مبارزه برای رسیدن به حق و چه در جبهه اشغالگری و ظلم علیه مردم مظلوم، رسماً به چشم میخورد. تاریخ یک روند مشخص دارد؛ هر گروهی از مردم که در تاریخ برای آزادی خود دست به مقاومت و مبارزه علیه حکومتهای سرکوبگر زدهاند در نتیجه به پیروزی رسیدهاند و این روند تاریخی در رابطه با کشمیر و مردم کشمیر ثابت است. پاکستان به تلاشها و حمایتهای دیپلماتیک خود از مقاومت مردم کشمیر ادامه خواهد دارد.
شورای نجات سد محکم در مقابل تکفیر
محمد محقق (معاون رئیس اجرایی دولت افغانستان)
پس از آن که ناامنیها و موج عضوگیری عناصر تکفیری در افغانستان افزایش پیدا کرد، لازم دیده شد که برای رویارویی و مقابله با هجمههای تکفیری – تروریستی «شورای عالی نجات افغانستان» تشکیل شود اما ماهیت آن تنها امنیتی نیست ولی یکی از محورهای فعالیت این شورا به دلیل وضعیت فعلی افغانستان جلوگیری از فعالیت و رشد جریانهای تکفیری – تروریستی در داخل کشور است. از گذشته تاکنون سه جریان اصلی در افغانستان مقابله با تروریسم و این جریانها را در دستور کار داشته است که عبارتند از: ۱- جمعیت اسلامی افغانستان ۲- حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان ۳- جنبش ملی اسلامی افغانستان.
از این جهت باید بگویم که یکی از محورهای فعالیت این شورا حفاظت و حراست از مناطقی است که داعش و سایر جریان های افراطی در آن حضور دارند. مساله دوم رفع تنشهای موجود در میان احزاب و دستههای سیاسی، قومی و مذهبی در برخی از مناطق افغانستان است که شورای عالی نجات افغانستان برای جلوگیری از افراطزدایی و هرگونه پیوستن احتمالی آنها به جریانهای رادیکال به این موضوع ورود کرده است.
مساله سوم، بحث رویداهای سیاسی مانند انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری است که این شورا برای ایجاد همگرایی و احقاق حقوق مردم وظایفی دارد که به دنبال عملیاتی کردن آن است. درست است که این شورا در شمال افغانستان پایهگذاری شد اما تنها شمال کشور مد نظر ما نیست بلکه پیگیریها برای فعالیت این شورا در مناطق شرق، جنوب و غرب افغانستان و حتی هرات و سایر ولایتها در حال انجام است که امیدواریم بتوانیم اوضاع کشور را بهبود ببخشیم.
معادله طالبان و اسلامآباد
نصیر احمد نور (سفیر جمهوری افغانستان در تهران)
ریشه عملیات طالبها را باید در خارج از خاک افغانسان جستوجو کرد؛ چراکه تشکیل طالبان هم در خارج از مرزهای افغانستان صورت گرفته است. اگر نگاهی به زندگی رهبران قبلی طالبان مانند ملاعمر و ملااختر منصور بیاندازیم به صورت واضح میبینیم که تمامی آنها در خاک پاکستان کشته شدند و همین موضوع گویای تمامی اضلاع و ابعاد پنهان فعالیتهای طالبان است.
مساله مهم دیگر این است که در پاکستان هزاران مدرسه دینی با مقاصد سیاسی تأسیس شده و در پرورش افراطگرایی فعال هستند. به نحوی که در تعطیلات تابستانی از این مدارس سربازگیری و به افغانستان اعزام میشوند. از این منظر زمانی که این مدارس تعطیل میشوند شاهد افزایش عملیاتهای طالبان در افغانستان هستیم که همین موضوع نشان میدهد تجدید قوای آنها در خارج از مرز افغانستان انجام میشود. در ادامه این وضعیت گزارشهایی از وجود اتباع چندملیتی در این سناریو وجود دارد که این وضعیت موجب ادامه عملیاتها در مکانهای مختلف شده است.
در مقابل اردوی ملی و سایر نیروهای افغانستان به مقابله با آنها پرداختهاند و مانع تحقق اهداف آنان شدند؛ از سوی دیگر عملیات این گروهها عمدتاً متوجه اهداف غیرنظامی و مردم عادی است. آنها مساجد، محافل عزاداری و محافل عروسی را مورد حمله قرار میدهند و در اماکن عمومی؛ مانند چهارراه زنبق در کابل که در ماه مبارک رمضان تانکر فاضلاب بمبگذاری شده را منفجر کردند. این اعمال با دین، اخلاق و شهامت مردم افغانستان کاملاً بیگانه است. در طول مدت جهاد علیه قوای مسلح شوروی مجاهدین با آداب اسلامی با روسها مقابله و پیکار کردند که حتی برخی از آنها مسلمان شدند و در افغانستان زندگی تشکیل دادند.
اما با نگاهی به عملیاتهای اخیر میبینیم که ادعای طالبان مبنی بر مردمی بودن این جریان در افغانستان بی اساس است؛ چون گروهی که مردمی باشد به کشتار مردم نمیپردازد. آنها در پوشش زنانه، خبرنگار و حتی لباس پلیس و نظامیان افغانستان اقدام به کشتار مردم میکنند و این باعث منفور شدن چهره طالبان شده است. لذا باید بگویم که این افراد تربیت یافته افغانستان نیستند و از خارج وارد شدهاند.
طالبان و انتظار صلح
هارون نجمپور (معاون سفیر افغانستان)
فرآیند صلح با طالبان یک مساله بسیار پیچیده، طولانی و البته حساس است. چراکه مقوله جنگ یک موضوع پیچیده و چند لایه به حساب میآید و از این جهت نمیتوانیم به صورت کاملاً روشن و مشخص بگوییم که چه بازه زمانی باید برای صلح با طالبان صرف بشود تا موضوع به سرانجام برسد. در این راستا صلح با حکمتیار هم مطرح است. در مورد صلح با حکمتیار باید بگویم که این موضوع مورد استقبال عمومی مردم افغانستان قرار گرفت و یک عزم ملی در پس آن وجود داشت. بخشی از عناصر حزب اسلامی حکمتیار پس از صلح به داخل دولت آمدند و این یک موضوع تشویقکننده و موتور محرک بسیار خوب و مفید قلمداد میشود و البته باید آن را به عنوان یک دستاورد بزرگ برای مردم و دولت وحدت ملی افغانستان قلمداد کنیم.
اینکه میگویم صلح با حکمتیار یک دستاورد ملی بود، این است که پس از پیوستن و ورود ایشان به کابل برخی از هستهها و عناصر طالبان با مقامهای افغانستان تماس گرفتند و آمادگی خود را برای صلح اعلام کردند؛ از این رو در تلاش هستیم که فرایند صلح را به صورت جدیتر پیگیری کنیم. از طریق دوستان منطقهای خود در صدد هستیم تا این روند تقویت شود؛ حتی در صدد اعمال فشار بر دفتر سیاسی طالبان در قطر هستیم تا بتوانیم نتیجهای به دست بیاوریم. اما باید مد نظر داشته باشیم که تا زمانی که طالبان زیر سلطه پاکستان باشد و استقلال تصمیمگیری نداشته باشند بدون تردید نمیتوانند با کابل مذاکره کنند. البته تعدادی از طالبها همچنان زیر فشار پاکستان هستند و حتی خانواده برخی از آنها گروگان گرفته شدهاند و تعدادی هم که حاضر به صلح شدند به صورت کاملاً مرموز و مشکوک در پاکستان کشته شدند. بدون شک نیاز است تا بخشهایی از طالبان را از تروریسم بینالمللی جدا کنیم؛ چراکه قسمتهایی از طالبان از بدنه نیروهای داخلی افغانستان است و علاقهمند به صلح و گفتوگو با کابل هستند اما متاسفانه از کشورهای همسایه مانند پاکستان دستورهایی به آنها داده میشود که موانع گستردهای بر سر راه فرایند صلح ایجاد میشود.
کابل مراقب گلبدین باشد!
سیدعیسی مزاری (دبیرکل حزب اسلامی تبیان افغانستان)
زمانی که بحث ورود حکمتیار به کابل مطرح شد قرار بود که وی به صلح با دولت روی بیاورد و سهم مورد نظر خود از حکومت را دریافت کند؛ اما یکی دیگر از شرایطی که امروز کمتر به آن اشاره میشود تلاش حکمتیار و تعهد آن برای تحقق صلح با جریانهای مخاصم و تروریستی است که در افغانستان فعالیت میکنند. متاسفانه حکمتیار نه تنها به برقراری صلح در افغانستان کمک نکرده بلکه سخنان جنجالی وی افکار عموی افغانستان و فضای سیاسی – امنیتی کشور را متشنج کرده است. این در حالیست که رهبر حزب اسلامی حکمتیار در حالت فعلی، تمام قد از سمت آمریکا حمایت میشود و دلیلی ندارد که اقدام به تشنجزدایی در افغانستان کند.
سخنان اخیر وی در ولایت خوست و حمایت وی از شبکه تروریستی حقانی بخشی از نگرش وی است. تا جایی که او به مقایسه ولایتهای بامیان و پکتیا با یکدیگر پرداخت و احساسات مردم را به نفع خود تحریک کرد. حکمتیار در سخنان اخیر خود تفاوت رفاه و سطح امکانات در ولایتهای مختلف را مورد اشاره قرار داد و از کمبودها برای ایجاد تفرقه در سرتاسر افغانستان استفاده میکند. حتی کمی قبلتر علیه ولایت پنجشیر سخن گفته بود و این روند نه تنها صلح را ایجاد نمیکند بلکه در مناطق شرقی، جنوبی و شمالی افغانستان که در زمان جهاد تحت نظر حزب اسلامی حکمتیار بوده است ایجاد تفرقه خواهد کرد.
در مورد ارتباط رهبر حزب اسلامی حکمتیار با عناصر داعش اخباری در ماههای گذشته منتشر شد اما اسناد قوی و مستدل برای اثبات آن وجود ندارد. در برخی از اظهارات و تصمیمگیریها دیده میشود که خط مشی حکمتیار با داعش همسو است از این منظر احتمال ارتباط وی با سرپلهای داعش وجود دارد.
بحران میانمار و خونخواهی القاعده
پیرمحمد ملازهی (تحلیلگر ارشد مسائل شبهقاره)
مساله اصلی در پرونده مسلمانان میانمار و کشتار آنها، عدم داشتن تابعیت مشخص است؛ چراکه دولت میانمار بر اساس سوابق تاریخی ادعا دارد که مسلمانان این منطقه باید به بنگلادش برگردند. موضوع دیگری که در خصوص این پرونده باید مورد نظر قرار بگیرد، بحث زمینهای برنج و کشاورزی است که در منطقه «آراکان» وجود دارد و توسط نظامیان میانمار غصب شده است. این زمینهای کشاورزی دارای خاک بسیار حاصلخیز هستند و افراطیهای میانمار که در سایه نظامیان این منطقه فعالیت میکنند، اقدام به غصب این زمینها کردهاند.
بر اساس سوابق تاریخی قدیم روهینگیاها از گذشته در بنگال بزرگ که در هند واقع شده بود، حضور داشتند و در مقابل این منطقه نقطه دیگری به نام آراکان وجود داشت که میان این دو منطقه یک رودخانه عبور میکرد؛ بنابراین رفت و آمد از مناطق یاد شده یک امر کاملاً عادی و طبیعی به شمار میرود، اما میانمار معتقد است که مسلمانان به زور وارد این منطقه شدهاند. در زمان استقلال پاکستان قرار بود منطقه آراکان به پاکستان الحاق شود اما چنین حالتی اتفاق نیفتاد و از همان موقع بین بودائیان برمه و مسلمانان آراکان اختلافهایی به وجود آمد.
احتمال اینکه سازمان تروریستی القاعده به خونخواهی از مسلمانان روهینگیا برخیزد یا اینکه در این خصوص هستههای خود را سازماندهی کند، وجود دارد. پس از آنکه نفوذ داعش در آسیایمیانه و تا حدودی شبهقاره زیاد شد، القاعده دست به تشکیل و تاسیس شاخه خود در شبهقاره هند زد که این شاخه مرکب از مسلمانان هند، بنگلادش، پاکستان، سریلانکا، مالزی، اندونزی، فیلیپین، تایلند و میانمار است. بر اساس دادهها و اطلاعات محلی، القاعده توانسته است از طریق بنگلادش وارد میانمار شود و حتی گفته شده که سه گروه با عناوین مختلف توسط این سازمان تشکیل شده که ماهیت آنها خونخواهی مسلمانان روهینگیا اعلام شده که به عنوان «سازمان و جبهههای رهایی بخش» از آنها نام برده میشود. لذا بهترین راهبرد در این خصوص اهداء تابعیت و رفع مشکلات به صورت دیپلماتیک با دخالت سازمان ملل است.
داعش و نگرانی مسکو
مصطفی زندیه (کارشناس مسائل آسیای مرکزی)
از ابتدای شروع فعالیت داعش در عراق و سوریه طی حداقل شش سال گذشته، برای کارشناسان مسائل مربوط به جریانهای افراطی و تروریسم مثل روز روشن بود که ظرفیتها و تهدیدات جریان فعال شده در آن کشورها بالاخره روزی به مناطقی مانند افغانستان و پاکستان سرایت خواهد کرد. منتهی ارتش پاکستان به منظور عدم سرایت این جریانها به داخل کشور، خیلی سریع «عملیات ضرب عضب» را راه اندازی کرد که طی آن مناطق قبایلی وزیرستان (شمالی و جنوبی) که سالیان سال به محلی برای تردد گروهها و جریانهای افراطی به اصطلاح اسلامی اعم ازتحریک طالبان پاکستان تبدیل شده بود، پاکسازی شد.
در سایر ایالتهای پاکستان نیز فعالیتهای گستردهای علیه عناصر و جریانهای تروریستی صورت گرفت که نقطه عطف آن شکار «ملک اسحاق» سرکرده لشگر جهنگوی و ۱۲ نفر از همراهانش در ایالت پنجاب بود. براساس برخی اخبار منتشره، ملک اسحاق قصد داشت با داعش اعلام بیعت کند. وی باتوجه به سوابق جنایت کارانهاش از مستعدترین ظرفیتهای الحاق به داعش در پاکستان بود. هنوز هم معتقدم اگر «لشگر جهنگوی امکان الحاق با داعش را پیدا کند، به طور قطع از ظرفیتهای خود در راستای اهداف خلافت داعش» استفاده خواهد کرد. پلی اگر این وضعیت محقق نشده، به نظرم تسلط و چیرگی ارتش و سرویس امنیتی پاکستان بر تحرکات جریانهای افراطی و تروریستی است.
طی یکی دو سال اخیر برخی از بازیگران منطقهای مرتبط با افغانستان نظیر روسیه، چین و هند سعی کردهاند از یک موضع و وضعیت انفعالی درآمده و سطح مشارکت خود را در برخی تحرکات افزایش دهند. به عنوان مثال چینیها سعی کردهاند تا در مذاکرات چهار جانبه مربوط به صلح دولت افغانستان با طالبان فعال شوند. چین پس از آمریکا یکی از کشورهای مهم همکار در امر بازسازی و سرمایهگذاری در بخشهای مختلف بوده است.
از این جهت روسها نیز بابت سرایت ناامنیها به داخل آسیای مرکزی به شدت نگران هستند. هردو کشور معتقدند سرایت ناامنیها از مناطق دیگر افغانستان به سمت مرزهای شمال و شرق افغانستان (همجوار با کشورهای آسیای مرکزی و چین) میتواند هدایت شده باشد. از سوی دیگر اخیراً خبری منتشر شد مبنی بر اینکه عناصر داعش با توجه به شکستهای میدانی درحال انتقال به مناطق قبایلی پاکستان هستند. اگر این خبر صحت داشته باشد، میتوان در یک جمعبندی گفت که افغانستان و منطقهای که این کشور در آن واقع است آبستن تحولات جدی و عمیقی خواهد بود. از این رو برانگیخته شدن حساسیت بازیگران منطقهای طبیعی به نظر میرسد.
ترامپ و راهبرد پیچیده
سیدعباس حسینی (کارشناس مسائل افغانستان)
جنگ افغانستان که ورود نظامیان آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۱ مبدا آن قلمداد میشود، طولانیترین مداخله نظامی آمریکا به حساب میآید که نگرانیهای زیادی را در داخل واشنگتن و همچنین کابل به وجود آورده است؛ چراکه ایالات متحده طی ۱۶ سال گذشته آن گونه که انتظار میرفت نتوانسته ناامنی در افغانستان را کنترل کند و اساساً در این پرونده با فراز و فرودها و تغییر راهبردهای گوناگون روبهرو بوده است. از این جهت شاهد هستیم پس از آن که تیم امنیتی ترامپ انتخاب شد، به خصوص «جیمز ماتیس» وزیر دفاع که در افغانستان وعراق مأموریت اجرا کرده و همچنین انتخاب «زلمی خلیلزاد» سفیر پیشین آمریکا در افغانستان و نماینده این کشور در سازمان ملل به عنوان مشاور ارشد ترامپ در مسائل بین الملل، صحبتها در خصوص تغییر راهبرد و ابلاغ جدید استراتژی آمریکا در افغانستان کلید خورد.
در استراتژی جدید، برخی استراتژیست های آمریکاییها معتقدند که ادامه حضور نظامی در افغانستان فایدهای ندارد و این امر باید به شرکتهای خصوصی مانند «بلکواتر و دانیاکورپ» سپرده شود. حتی دادههایی وجود دارد که برخی علاقمند بوده اند پاکستان این مسئولیت را بر عهده بگیرد، اما چنین حالتی اتفاق نیافتاده است. در امتداد این بحث، علاوه بر نگاه اقتصادی ترامپ به پرونده افغانستان، عملکرد نیروهای نظامی آمریکا در خاک افغانستان مورد توجه وی قرار گرفته است. تا جایی که رئیس جمهوری آمریکا بحث کنار گذاشتن «جان نیکلسون» فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان را مطرح کرده است؛ لذا با توجه به حضور ژنرالهای بازنشسته در بدنه امنیتی و نظامی ایالات متحده و همچنین رایزنی لابیهای فروش اسلحه که در کنگره فعال هستند، نشان میدهد که بحث ورود شرکتهای خصوصی امنیتی و نظامی به صورت جدی در دستور کار واشنگتن قرار گرفته است.
سخنان مشاور امنیت ملی سابق آمریکا و برخی از مسئولان نظامی و امنیتی آمریکا است که اعلام کردهاند استراتژی آمریکا در افغانستان به عنوان یک «راهبرد منطقهای» قلمداد میشود که از دهلی تا تهران مورد نظر این طرح خواهد بود. لذا با توجه به این تفسیرها باید بگوییم که استراتژی جدید و منطقه ای امریکا، خطر بالقوه و جدیدی را در کشورهای پیرامون افغانستان به همراه خواهد داشت و باید یک راه حل جدی برای آن اتخاذ شود.
عزل نواز
سیدعلی شیرازی (حقوقدان پاکستانی)
نزدیک یک سال و نیم پس از آنکه در پرونده پاناما در خصوص داراییهای نواز شریف و خانواده وی افشاگری شد و درباره شرکتهای پنهانی و داراییهای غیر متعارف نخستوزیر پاکستان و خانوادهاش شفافسازی صورت گرفت، احزاب مخالف و در راس آن جنبش انصاف به رهبری عمران خان اعلام کردند به رغم اینکه داراییها به نام فرزندان نواز شریف است، ولی قطعاً نخستوزیر پاکستان در نقل و انتقالات مالی و داراییها دخالت داشته یا حداقل از آنها مطلع بوده است. با افشای انتقال برخی وجوه میلیارد روپیهای از حساب فرزندان نواز شریف به حساب پدر، دست داشتن وی در این پولشوییها به اثبات رسید و دیوان عالی پاکستان با توجه به این مدارک و شواهد و همچنین شواهد ارایه شده دیگر نواز شریف را متهم دانست.
این اتفاق ممکن است باعث پایان یافتن سیطره خاندانی نواز شریف و خانواده وی بر حزب و تغییر رهبر این حزب شود ولی این امر نیز قابل توجه است که نمایندگان پارلمان از حزب مسلم لیگ شاخه نواز به رغم رد صلاحیت وی با نخستوزیر برکنار شده پاکستان ابراز همبستگی کرده و گفتهاند در صورت صلاحدید نواز شریف و در اعتراض به این رأی دیوان عالی پاکستان حاضر به استعفا از نمایندگی پارلمان هستند.
این پرونده قطعا تا سالها گریبانگیر نواز شریف و حزب وی خواهد بود و باعث کاهش محبوبیت وی در نقاطی که پایگاه سنتی رأی وی به شمار نمیرود، خواهد شد ولی بعید است که در پایگاههای سنتی رأی نوازشریف باعث ایجاد تغییرات وسیع در میزان رأی وی شود.