جهان در سال۲۰۱۷/ پرونده پنجم: آمریکا
جمهوریخواهان، ادامه اسلامهراسی و نژادپرستی/ استمرار استعفاء و ترک دولت ترامپ/ کوبا و پیونگیانگ محور دیپلماسی سلبی
رئیسجمهوری آمریکا اگرچه به عنوان محور اخبار سال ۲۰۱۷ به حساب آمد اما برخی از وقایع حاصل جمع اقدامها و تفکرات وی به علاوه منش سیاسی جمهوریخواهانی است که او را هدایت میکنند.
روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا موجب شده تا عمده مسائل ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ با محوریت وی تحلیل و منتشر شود. اواخر سال ۲۰۱۶ که او وارد کاخسفید شد، کسی فکر نمیکرد که ترامپ تا به این حد دیوانهوار سیاست را با سایر موضوعات تلفیق کند و چنین وضعیتی را رقم بزند.
اینکه تا چه حد اقدامات وی مخرب بوده است باید نگاهی به داخل و خارج از ایالات متحده داشته باشیم. در داخل آمریکا بسیاری از طرفداران وی، رفتار سیاسی او را فاقد هرگونه وجاهت میدانند و از او به عنوان یک سنت شکن غیر قابل پیشبینی یاد میکنند. برای نمونه صدور احکام ضد مهاجرتی و یا درگیری پلیس با نژادپرستان به علاوه سخنان نژادپرستانه ترامپ از موضوعاتی است که دایره طرفداران او را محدودتر میکند.
این وضعیت تا جایی ادامه پیدا کرد که استعفاهای نزدیکان او رقم خورد؛ به صورتی که عملکرد، سخنان و رفتار رئیسجمهوری آمریکا به صورتی بود که هم حزبیهای او قانون اساسی آمریکا و ارزشهای این کشور را در معرض تهدید دیدند و به سرعت از تیم وی خارج شدند. در مسائل خارجی هم چنین حالتی وجود دارد؛ تهدید کرهشمالی کماکان ادامه دارد و ایران، کوبا، روسیه، چین و سایر دولتهایی که از نظر ترامپ به او و عظمت آمریکا احترام نمیگذارند، در فهرست تهدیدها قرار گرفتند.
مضاف بر اینکه حمایت از اسرائیل و پشت پا زدن به توافقهای بینالمللی هم در همین راستا به جمه این فهرست اضافه شد. از این رو با مروری به نظرات مفسران حوزه آمریکا به واکاوی ابعاد پنهان و نهان مهمترین وقایع آمریکا در سال ۲۰۱۷ خواهیم پرداخت.
مهار ترامپ
ناصر هادیان (تحلیلگر مسائل آمریکا)
آنچه که در آمریکا در جریان است با آنچه که ترامپ فکر میکند در تضاد کامل است. فارغ از اینکه دولت دموکرات بر سر کار است یا جمهوریخواه، بعضی از راهبردها در حوزه تصمیمگیری توسط حاکمیت ایالات متحده ترسیم و اجراء میشود. به عنوان مثال در مورد «پروژه میل به شرق» حاکمیت آمریکا تصمیمگیرنده اصلی خواهد بود و رئیسجمهوری نمیتواند تغییرات اساسی در آن ایجاد کند. اما این بدان معنی نیست که ترامپ نمیتواند این سیاستها را دستخوش تحول کند ولی انجام دادن این تغییرات یا با موانع جدی روبهرو خواهد شد یا اینکه به سختی صورت خواهد گرفت که میتوان نحوه برخورد و مواجهه واشنگتن با پکن را در این قالب گنجاند.
ترامپ و به طور کلی رئیسجمهوری آمریکا در مورد اجرای برخی از سیاستها دارای اختیارات است. مثلاً در خصوص برقراری منطقه پرواز ممنوع، آزمایش مادر بمبها در ولایت ننگرها افغانستان یا شلیک موشک به پایگاه هوایی الشعیرات واقع در استان حمص سوریه مجوزهایی در اختیار وی قرار دارد اما نمیتوان این عملکرد را یک تصمیم استراتژیک قلمداد کرد و باید آن را یک تصمیم تاکتیکی دانست که از اختیارات رئیسجمهوری ایالات متحده است. در مورد کرهشمالی نمیتوان همانند پروندههای مذکور اظهار نظر کرد؛ چراکه راهبرد و سیاست خروجی آمریکا به دلایلی که پیشتر به آن اشاره شد مشخص نیست، ولی در مورد نگرش و نوع نگاه واشنگتن به روسیه، چین و حتی ناتو باید بگویم که تصمیمگیری در مورد آن فراتر از شخص ترامپ خواهد بود و مربوط به حاکمیت ایالات متحده میشود.
ترامپ در حالت کنونی در صدد است تا نشان دهد تفاوتهای زیادی نسبت به اوباما دارد. از نگاهی دیگر او به دنبال این است تا به افکار عمومی داخل و خارج آمریکا این پیام را مخابره کند که توانسته است به شعارهای انتخاباتی خود جامه عمل بپوشاند. این در حالی است که اوباما پس از ورود به کاخ سفید کابینه و کادر تصمیمگیری خود را کامل کرده بود و اما دولت ترامپ همچنان شاهد استعفاء است. از این جهت نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در وضعیت فعلی شاهد تغییرات راهبردی و اساسی در آمریکا باشیم بلکه تمامی این رویدادها تاکتیک قلمداد میشود و حتی برخی از آنها در راستای نمایش قدرت عملیاتی میشوند.
اسلامهراسی و بایکوت مهاجرت
داوود هرمیداس باوند ( رئیس اسبق کمیته حقوق مجمع عمومی سازمان ملل متحد)
زمانی که نسخه اول فرمان ضد مهاجرتی رئیسجمهوری آمریکا صادر شد، برخی از قضات ایالتی به خصوص در ایالتهای پنجاهم و چهلونهم، مخالفتهایی را با آن صورت دادند اما در حالت کنونی شاهد هستیم که بخش عمده نسخه دوم فرمان ترامپ مورد تایید قرار گرفته است. از این جهت شاهد هستیم که رئیس جمهوری ایالات متحده از عبارت «پیروزی آشکار» برای تامین امنیت ملی آمریکا نام برده که نوعی خوشحالی از سوی کاخ سفید را به تصویر میکشد.
این برای اولین بار است که یک دستورالعمل از سوی دولت ترامپ و جمهوریخواهان کاخسفید صادر میشود که منتهی به تایید و تصویب شده است. مشابه این موضوع در مورد طرح بیمه عمومی (اوباما کِر) اتفاق افتاد که بسیاری از اعضای کنگره به خصوص طیف دموکراتها با این موضوع مخالف بودند. از این نظر خوشحالی وی بیشتر به این دلیل بود که فرمان دوم مهاجرتی که به نوعی تمامی مخالفتها را با خود به همراه داشته است توسط عالیترین نهاد قضائی ایالات متحده به تایید رسید.
در ایام انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ ترامپ رسماً هجمههایی به کشورهای مسلمان وارد کرده بود که از آن میتوان به عنوان پروژه اسلام هراسی در خلال کمپ انتخاباتی وی نام برد. از این جهت در حالت فعلی یکی از شعارهای انتخاباتی وی محقق شده و نمیتوان انتظار داشت که ترامپ از این نتیجه خرسند نباشد. از این نظر با توجه به جایگاه حقوقی دیوان عالی ایالات متحده باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که اصل تصمیم که از سوی این نهاد قضایی آمریکا گرفته شده است، تغییر نخواهد کرد اما ممکن است در اجرای آن مشکلات متعددی به وجود آید.
ادامه تنش مسکو – واشنگتن
علی بیگدلی (کارشناس مسائل آمریکا)
اینکه امروز دیده میشود «ولادیمیر پوتین» و «دونالد ترامپ» نتوانستهاند به صورت مثبت و مفید به یکدیگر نزدیک شوند، نشات گرفته از اصول متغییر بودن علم سیاست است. آن روزهایی که دونالد ترامپ در جایگاه نامزد حزب جمهوریخواه در کمپین انتخاباتی خود از پوتین و روسیه تمجید میکرد، همگان به این فکر فرو رفتند که به احتمال زیاد مسکو و واشنگتن در صورت پیروزی ترامپ به یکدیگر نزدیک میشوند. اما واقعیت این است که هدف ترامپ از برجستهسازی نقش پوتین در نظام بینالملل و تعریف کردن از اقدامهای وی را باید خطاب قرار دادن «باراک اوباما» و دموکراتها دانست.
به صورتی که ترامپ با اشاره به روش و سیاستهای پوتین در پروندههایی مانند اوکراین و سوریه (به خصوص الحاق جزیره کریمه به خاک روسیه) به نوعی این مفهوم را مخابره کرد که اوباما و تیمش در هشت سال اخیر به گونهای فعالیت کردند که هژمونی ایالات متحده به پایینترین حد رسید و روسیه توانست به این ترتیب بیشترین کنشگری خود در دهههای گذشته را به تصویر بگذارد.
ممکن است افکار عمومی و حتی برخی از تحلیلگران در این فکر باشند که اوضاع و احوال نظام بینالملل با وضعیت فعلی روسیه و آمریکا همانند سالیان گذشته آرام است؛ اما واقعیت این است که همچنان در جنگ سرد به سر میبریم و حتی نمونههایی از آن دوران را هم به چشم خود میبینیم. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که روسیه و آمریکا به عنوان دو قطب متضاد در آینده به یکدیگر نزدیک میشوند. چراکه اگر چنین حالتی اتفاق بیافتد بدون تردید توازن و نظم بینالمللی بهم میخورد.
سریال استعفاء در کاخسفید
فریدون مجلسی (دیپلمات اسبق)
ریشه اصلی و نسبی موج جدید استعفاها اتفاقهایی است که در شهر شارلوتزویل ایالت ویرجینیا رخ داده است که ریشه در پرونده سنگین و کهنهای به نام نژادپرستی دارد. مساله در اینجاست که علاوه بر وضعیتی که در خصوص پرونده ویرجینیا به وقوع پیوسته است باید گفت که فشار گروههایی که پیرو عقلانیت و روشنگری بودند هم تا حد زیادی توانست این استعفاءها را رقم بزند و کانالیزه کند.
اینکه شاهد هستیم کسانی مانند «استیو بنن» به عنوان استراتژیست کاخ سفید از سمت خود کنارهگیری میکنند، موضوعی است که عمق شکاف در دولت ترامپ را نشان میدهد. به گونهای که بنن در زمان انتخابات مسئول تبلیغات و کمپین انتخاباتی ترامپ بود و پس از پیروزی وی وارد کاخسفید شد اما وی رسماً از سمت خود کنارهگیری کرد و پس از آن اعلام میکند که به جنگ رو در رو با ترامپ خواهد پرداخت. لذا به نظر میآید که مردم آمریکا به عوامگرایی خود پی بردهاند و در حالت فعلی هم در صدد اعمال فشار بر طیفهایی هستند که به نظر میرسد میتوانند از طریق آنها اوضاع ترامپ را خرابتر کنند.
پس از استعفاء دستهجمعی اعضاء کمیته هنر و انسانیت کاخسفید بسیاری از مقامهای آمریکا اعلام کردند که انحلال این کمیته از گذشته تاکنون در دستور کار بوده و به نوعی این امر یک فرار رو به جلو را به تصویر میکشد. چراکه برای ساکت و آرام نگهداشتن جو عمومی نیاز دارند که چنین مسالهای را به عنوان پوشش سازماندهی کنند. اما آنچه که در این جریانات باید مد نظر قرار گرفته شود، ارتباط ترامپ و استیو بنن با جریان کوکلاسکلانهای آمریکا است؛ باید توجه داشت که استراتژیست سابق کاخ سفید، همانند ترامپ از جمله افرادی به حساب میآیند که به جریانهای دست راستی افراطی منتسب هستند. از این منظر بخشی از استعفاءها مربوط به اختلافات داخلی با ترامپ بوده و برخی دیگر با مباحث بیرون از کاخسفید ارتباط دارد.
کاخسفید علیه کوبا
مهدی مطهرنیا (آیندهپژوه و استاد دانشگاه)
رویکرد آمریکا در مباحث امنیتی، قدرت سخت و برتری نظامی با اتکا بر نمایش تسلیحات گوناگون در حوزههای منطقهای و بینالمللی مدنظر قرار داده میشود که در پروندههای مختلف اهداف مشخص را پیگیری میکنند. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا میکند که سیاستخارجی ایالات متحده را در بر میگیرد و نهایتاً شاهد هستیم پروندههایی که در دوران اوباما به عنوان راهبردهای اصلی سیاست خارجی مشخص شده بود، یکی پس از دیگری توسط ترامپ مورد انتقاد قرار گرفته و به حاشیه رانده میشود.
یکی از این پروندهها را باید روابط میان کوبا و ایالات متحده دانست؛ به گونهای که پس از نیم قرن، دولت اوباما و دستگاه سیاست خارجی آن موفق شد تا روابط خود با هاوانا را بهبود ببخشد اما در حالت فعلی ترامپ با نگاه محافظهکارانه در صدد به بنبست کشاندن این پرونده و بازگشت به عقب است. از این جهت باید بگوییم که تخلیه سفارت آمریکا و کاهش تعداد کارکنان آنها در هاوانا خروجی عکسالعمل کاخسفید است که رسماً دیدگاه ترامپ را نمایان میکند.
باید دانست که بازگشت به عقب در حالت فعلی که نظام بینالملل دچار مشکلات بسیار عدیده و گستردهای است امکانپذیر نخواهد بود. لذا با توجه به سنت کنارهگیری از قدرت در کوبا که از فیدل کاسترو شروع شده و در حالت فعلی به رائول کاسترو رسیده و قرار است به زودی از ریاستجمهوری کنارهگیری کند باید بگوییم که بازگشت به عقب و منتفی شدن روابط تا حدود زیادی دور از انتظار است اما در مقابل، اقدامهای مبهم و رفتار گنگ ایالات متحده ممکن است مناسبات و روابط واشنگتن و هاوانا را همانند نیم قرن اخیر جهتدهی کند.
جمهوریخواهان و ادامه نژادپرستی
امیرعلی ابوالفتح (تحلیلگر مسائل آمریکا)
تظاهرات در ایالت ویرجینای آمریکا توسط «جریان ناسیونالیسم سفید» سازماندهی شده بود که در واقع اعتراض گسترده برای جلوگیری از برداشته شدن مجسمه ژنرال «ئی.لی» در این ایالت قلمداد میشود. با نگاهی به سوابق باید بگوییم که ژنرال ئی.لی فرمانده ایالتهای بردهداری از سال ۱۸۶۲ بود که چهار سال به صورت خودمختار و جدا اداره میشد و نهایتاً در جنگ داخلی آمریکا شکست خورد. از این منظر شخصیت وی در میان طیفهایی مانند جریان ناسیونالیسم سفید و نژادهپرستهای غیر سیاهپوست دارای وجهه و ارزش زیادی است و اعتراضی که سال گذشته صورت گرفته بود در خصوص کنار گذاشتن مجسمه وی سازماندهی شده بود.
اگر از ابعاد مختلف نگاهی به این تجمع بیندازیم، باید بگوییم که این صفبندی خیابانی بزرگترین تجمع نژادپرستی طی سالهای اخیر ارزیابی میشود؛ اما موضوعی که در این بین باید مدنظر قرار بگیرد ریشه و دلیل اصلی شکلگیری چنین وقایعی است. برای بررسی نژادپرستی در آمریکا باید یک تصویر کلی از این پرونده ترسیم کنیم. اگرچه طی ۱۵۰ سال اخیر سیاهپوستها از حقوق زیادی برخوردار شدند و حتی رئیسجمهوری مانند «باراک اوباما» را وارد کاخسفید کردند، اما وضعیت برخورد نژادی و نژادپرستی تاکنون به قوت خود باقی مانده است. چراکه این مساله، یک چالش فرهنگی و اجتماعی در داخل خاک ایالات متحده به حساب میآید.
دونالد ترامپ در زمان انتخابات ریاستجمهوری اعلام کرده بود که باید با گروههای نژادپرست و جداییطلب مقابله کرد و حتی رسماً آنها را به جبران گذشته خود دعوت کرد اما میبینیم که تنها برای جابهجا کردن یک مجسمه در ایالت ویرجینیا چنین وضعیتی به وجود میآید و درگیری خیابانی رخ میدهد. از این منظر با توجه به مهاجرپذیر بودن آمریکا و همچنین قوانین ضدمهاجرتی که از سوی ترامپ وضع شده است به نظر میآید که اقلیتهای نژادی و مذهبی مانند یک آتش زیر خاکستر عمل خواهند کرد و تشدید این قوانین شیب این موضوع را تندتر خواهد کرد.
نئوکانها علیه پیونگیانگ
امیرهوشنگ میرکوشش (استاد دانشگاه)
اگر به تاریخچه سیاستخارجی آمریکا، خصوصاً پس از وقوع جنگهای بزرگ نگاه کنیم میبینیم که این کشور مذاکره را ابزاری برای نفوذ گفتمان و جمعبندی وقایع بینالمللی به نفع خود مورد استفاده قرار داده است.
در مورد پرونده کرهشمالی هم تلاش برای به وجود آوردن فضای مذاکره از سوی ایالات متحده همچنان ادامه دارد؛ به عبارت دیگر آمریکا در صدد است تا بتواند مذاکره و گفتوگو را در کنار اعمال فشار و تحریمهای بینالمللی علیه پیونگ یانگ پیش ببرد و در اینجاست که نقش بعضی از بازیگران در این پرونده بیش از پیش برجسته میشود. اگر به سفر ۱۲ روزه رئیس جمهوری ایالات متحده به جغرافیای شرق آسیا نگاه کنیم، میبینیم که روابط چین و آمریکا یا به عبارتی دیگر «دونالد ترامپ» و «شی جین پینگ» نسبت به گذشته دوستانهتر شده و باید بگوییم که مرزهای تقابل در روابط پکن و واشنگتن تا حدودی کمرنگ شده است.
به نظر میرسد که ترامپ سعی دارد چین را برای مذاکره با کرهشمالی به سمت خود متمایل کند. چراکه مناسبات اقتصادی - نظامی چین و کرهشمالی بر هیچ قدرتی در جهان پوشیده نیست و از این جهت است که آمریکا از چین به عنوان یک ابزار برای پیشبرد اهداف خود استفاده خواهد کرد.
احتمال مذاکره مستقیم میان واشنگتن و کرهشمالی ضعیف است مگر آنکه شرایط به حدی بحرانی شود که ایالاتمتحده مذاکرات مستقیم را ضروری ببیند؛ اما باز هم به نظر میرسد یک متغیر مهم در این بحث وجود داشته باشد که آن هم «پرستیژ بینالمللی» واشنگتن خواهد بود. به بیان دیگر اگر قرار باشد روزی پیونگیانگ و واشنگتن به گفتوگو بپردازند، آمریکا ترجیح میدهد که کمترین خدشه به جایگاه جهانی کشورش وارد شود و حتی ممکن است در این مسیر از مذاکره مستقیم با کرهشمالی صرفنظر کند. در اینجاست که کشورهای واسطه مانند چین و روسیه برای مذاکره غیر مستقیم بیش از پیش مطرح میشوند.