به بهانه روز جهانی صلح؛
نژندیمنش: نادیده گرفتن موجودیت انسانها، تروریسم بینالمللی را خلق کرد/ منافع سیاسی مانع از تحقق صلح در مقیاس جهانی است
سازمان ملل متحد به عنوان یک سازمان ساخته دست بشر اشتباهات زیادی داشته و خواهد داشت، از این رو نمیتوانیم توقع داشته باشیم که صلح از سوی این سازمان به صورت تمام و کمال به اجرا در بیاید.
برقراری «صلح» آن هم در نظام کنونی بینالملل که هر روز شاهد منازعات و مخاصمات مختلف در گوشه و کنار دنیا هستیم، تا حد زیادی یک خواسته بزرگ و شاید غیر قابل معقول باشد. اینکه در گوشهای از جهان مانند میانمار، عراق، سوریه، افغانستان و حتی در قبل قاره سیاه همچنان شاهد نقض حقوق و کرامت انسانی هستیم و در نتیجه آن نقض صلح و ثبات به تصویر کشیده میشود و در نقطهای دیگر حرف از حقوق بشر به میان میآید، نشان میدهد که تعارض در برقراری صلح با وجود قریب به ۴۰ سال از پایهگذاری روز جهانی صلح همچنان در مقیاس جهانی وجود دارد.
اگر از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم، باید متوجه بود که «حق بر صلح عادلانه» هم زیر سوال رفته است. چراکه اهدای آرامش و قبض و بسط ثبات در سطح جهان آن هم از سوی نهادهای بینالمللی همانند سازمان ملل، شورای امنیت و نهادهای حقوقی بینالمللی به صورت جدی پیگیری نمیشود و بازهم سیاست بر صلح سایه افکنده است.
تا جایی که همگان شاهد کشته و ذبح شدن دسته دسته از انسانهایی هستند که توسط سازمانهای تروریستی یا جریانهای رادیکال مذهبی و قومی به خون خود آغشته میشوند اما باز هم سکوتی مبهم بر نهادهای جهانی برای تحقق «عدالت و صلح بینالمللی» حکمفرماست. از این منظر برای فهم و درک بهتر از دلایل عدم استقرار صلح در نظام بینالملل به بررسی ابعاد حقوقی و سیاسی این موضوع به گفتوگویی با «هیبتالله نژندیمنش» استاد و پژوهشگر حقوق بینالملل پرداختیم که مشروح آن از نظر میگذرد.
ایلنا: با گذشت ۳۵ سال از پایهگذاری روز جهانی صلح (۲۱ سپتامبر ۱۹۸۲) همچنان شاهد به وجود آمدن عوامل ناقض صلح در مقیاس جهانی هستیم. این عوامل از نظر شما چیست؟
نژندی منش: امروزه، تنها جنگ دشمن صلح نیست؛ بی سوادی، کمبود آب، بحث انرژی، بیماریهای مسری، بیاحترامی به عقاید یکدیگر، نادیده گرفتن افراد یا موجودیتهای دیگر، نقض حقوق بشر، بیعدالتی و غیره تهدیدات صلح به حساب میآیند. زمانی بحث بر «صلح منفی» بود. یعنی اگر جنگ وجود نداشت صلح برقرار میشد، اما امروزه صلح مثبت یا ایجابی بیشتر مدنظر است و صلح صرفاً به معنای نبود جنگ نیست.
بحث «دیدن» یا به حساب آوردن موجودیتها یا افراد بسیار مهم است. زمانی که برخی از افراد یا موجودیتها احساس میکنند که دیده نمیشوند، تلاش میکنند تا خود را نشان دهند ولو با اقدامهای خشونت آمیز یا تروریستی. بنابراین، بخش عمدهای از تقصیرات متوجه جامعه (اعم از ملی یا بینالمللی) میشود. تا زمانی که انسانها وجود دارند، بحث خصومت طبیعی است، اما هنر مهم ما این است که بدون توسل به جنگ و نفی صلح بتوانیم خصومتها را از بین ببریم. اما انکار یا ندیدن بسیار خطرناک است. این انکار است که «تروریسم» را به وجود میآورد. استفاده از جنگ و زور برای برقراری صلح حرف درستی نیست. آنچه که میتواند ما را به صلح برساند آموزش، دیدن متقابل و احترام به همدیگر، حاکمیت قانون و رعایت حقوق بشر است.
ایلنا: چه رابطهای میان صلح با حقوق بشر و حقوق بشردوستانه وجود دارد؟
نژندی منش: رابطه میان صلح و حقوق بشر یک رابطه متقابل است. هر جایی که حقوق بشر نقض شود، صلح به خطر میافتد. هر جایی که صلح برقرار بشود، افراد بهتر میتوانند حقوق انسانی خود را عینیت ببخشند. در کنار صلح، «عدالت» هم باید وجود داشته باشد. صلح و عدالت مثل دو بال برای یک جامعه هستند. در جامعهای که صلح نباشد، سخن از عدالت نخواهد بود. هر جایی که بیعدالتی باشد، صلح نخواهد بود. این دو باید پا به پای هم باشند.
هر جایی که افراد با نقض حقوق انسانی خود مواجه شوند، دست به خشونت میزنند. یکی از تهدیدهای علیه صلح، خشونت است. در عین حال هر جایی که بخواهیم صلح برقرار کنیم باید به افراد تضمین بدهیم که حقوق انسانی آنها رعایت میشود و کرامت انسانی که مبنای تمام حقوق بشر است، محترم شمرده میشود. بیاحترامی به انسان - در هر جایی که باشد- زمینهساز خشونت و در نتیجه تهدید علیه صلح است.
ایلنا: بدون تردید «تروریسم بین المللی» یکی از علل نقض فاحش صلح در جهان قلمداد میشود. مکانیزمهای بینالمللی مبارزه با افراطگرایی و تروریسم جهانی در مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل را چگونه ارزیابی می کنید؟
نژندی منش: سازمان ملل متحد در حوزه صلح به طور خاص از طریق شورای امنیت و مجمع عمومی اقدام میکند. در واقع مسئولیت اولیه حفظ صلح و امنیت بینالمللی با شورای امنیت است. شورای امنیت وجود تهدید علیه صلح، نقض صلح یا اقدام به تجاوز را تشخیص میدهد. سپس از تمام طرفهای اختلاف میخواهد تا آن را با روشهای مسالمتآمیز حل و فصل کنند. بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد، شورای امنیت میتواند اقدامهای قهری را برای حفظ صلح یا اعاده صلح و امنیت بینالملل اتخاذ کند. این اقدامها و تدابیر شامل تحریمهای اقتصادی و همچنین- حسب مورد- اقدام نظامی میشوند. شورا همچنین عملیاتهای حفظ صلح و ماموریتهای سیاسی ویژه را در این راستا به کار میگیرد.
مجمع عمومی رکن اصلی مشورتی و سیاستگذاری سازمان است که همه کشورهای عضو در آن نماینده دارند. مجمع از طریق جلسات منظمی که دارد فرصتی را در اختیار دولتهای عضو قرار میدهد تا دیدگاههای خود را در مورد مسایل مختلف جهانی مطرح کرده و در خصوص آنها راه حل پیدا کنند. مجمع عمومی، به موجب ماده ۱۰ منشور، از یک صلاحیت عام برخوردار است و میتواند هر مسالهای را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. از جمله این مسایل بحث «حفظ صلح و امنیت بین المللی» است.
سازمان ملل متحد، به طور خلاصه، از دیپلماسی پیشگیرانه و میانجیگری، صلحبانی، صلحسازی، مقابله با تروریسم و خلع سلاح برای حفظ صلح و امنیت بین المللی استفاده میکند. هر کدام از این موارد خود ساعتها بحث و بررسی را نیاز دارد.
از حیث ارزیابی این نکته را باید مورد اشاره قرار دهم که سازمان ملل متحد، همانند هر نهادِ ساخته دست بشر، نتوانسته است وضعیت ایدهآل را ایجاد کند و البته داشتن چنین انتظاری هم معقول نیست. در یک جمله میتوانم بگویم سازمان ملل متحد توانسته است بسیاری از تهدیدات علیه صلح را شناسایی کند و از کشورها و دیگر کنشگران بینالمللی بخواهد تا با آنها مبارزه کنند. همچنین در موارد متعددی توانسته است صلح و امنیت را برقرار کند. ترغیب و تشویق ملتها به زیستن در صلح و آرامش نیز بارها و بارها از سوی سازمان ملل متحد- از جمله در دیباچه منشور به عنوان سند موسس سازمان و همچنین اسناد دیگر سازمان- مورد تاکید قرار گرفته است.
با این حال، همواره شاهد ناامنیها و تهدیدات علیه صلح در سراسر جهان خصوصاً در آفریقا و خاورمیانه هستیم. البته امرزوه تهدیدات علیه صلح، «جهانی» شدهاند. بنابراین، لازم است که راهحلهای جهانی اتخاذ شود. اگر یک زمانی تمام تصمیمهای مربوط به مسایل جهانی توسط اروپاییها و آمریکاییها اتخاذ میشد و برای همه دنیا نسخه تجویز میکردند، باید گفت این دوران تمام شده است. تمامی کشورها باید در سیاستگذاری و برنامهریزی افکار و نظریههای جهانی درگیر باشند. هر ایدهای که بدون مشارکت جهانی باشد و خصوصاً که به قصد سلطه طرحریزی شود، محکوم به شکست است. البته در این سوی، هم کشورهای جهان سوم باید مشارکت بیشتری داشته باشند و قواعد بازی را جدیتر بگیرند. زمانی میتوانیم سازمان ملل متحد را در حوزه صلح کاملاً موفق بدانیم که ملاحظات انسانی و اخلاقی حاکم بر تصمیمگیریها باشد.
ایلنا: عملکرد شورای امنیت در پروندههایی مانند رویارویی با القاعده و داعش و حتی بحران میانمار را چگونه تحلیل و ارزیابی میکنید؟
نژندیمنش: شورای امنیت یک رکن مصلحتی است. درست است که مسئولیت اولیه حفظ صلح و امنیت بینالمللی را برعهده دارد، اما متاسفانه به خاطر منافع و مسایل سیاسی در برخورد با تروریسم خوب عمل نکرده است. در واقع، اراده سیاسی جدی در میان اعضای شورای امنیت برای مقابله با تروریسم وجود ندارد.
از این جهت باید سوال شود که آیا برخورد شورای امنیت با تشکیلاتها و جریانهای تروریستی مانند القاعده یا داعش که کشورهای ابرقدرت در آن حضور دارند، کار سخت و دشواری است؟ آیا شورای امنیت نمیتواند دولت میانمار را وادار به رعایت تعهدات بینالمللی خود کند؟ طبیعی است که شورای امنیت از پس تمامی این معضلات بر میآید، اما «توانستن» یک بحث است و «خواستن» یک بحث دیگر.
ایلنا: به عنوان آخرین پرسش؛ عملکرد نهادهایی مانند دیوان کیفری بینالمللی که ابزاری برای تحقق صلح در سطح جهانی هستند را چگونه تحلیل میکنید؟ چرا تا به امروز با وجود خشونتها و منازعات بینالمللی (اعم از دولتی و غیر دولتی) کنشگری مثبت و قابل توجهی از سوی آن صورت نگرفته است؟
نژندی منش: دیوان بینالمللی کیفری یک مرجع قضایی کیفری است. این مرجع برای اعمال قانون است و قبل از هر چیز خودش باید تابع قانون باشد. مهمترین قانون برای این دیوان اساسنامه یا سند موسس این دیوان است که در سال ۱۹۹۸ مورد پذیرش قرار گرفت. این سند یک سری محدودیتهایی را برای اعمال صلاحیتهای دیوان پیشبینی کرده است.
برای نمونه، دیوان میتواند علیه یک کشور طرف اساسنامه اعمال صلاحیت کند، یا در جایی که شورای امنیت ملل متحد به موجب فصل هفتم منشور وضعیتی را به دادستان ارجاع بدهد، یا در جایی که جنایات ارتکابی توسط افرادی صورت گرفته که دولتشان طرف اساسنامه دیوان است. بنابراین، بهرغم تحولات و تغییراتی که صورت گرفته هنوز حاکمیت حرف اول و آخر را میزند.
در مواردی هم که دیوان وضعیتی را رسیدگی کرده به این معنا نیست که صلح کامل برقرار شده باشد. یادمان باشد دیوان بینالمللی کیفری مهمترین ویژگیاش «نمادین» بودن است. یعنی در عمل نمیتواند به تمام جنایات تحت صلاحیت خود- حتی با فرض وجود همه شرایط- رسیدگی کند. با این حال، جامعه بینالمللی در حال کوشش و خطا برای یافتن راهی است که بتواند با ابزارهایی که در اختیار دارد صلح را برای افراد انسانی فراهم کند. در دیباچه اساسنامه دیوان بر نقش این نهاد در ایجاد صلح، رفاه و خوشبختی مردم تاکید شده است؛ اما اینکه تا چه حد قابلیت اجرایی شدن داشته باشد، بستگی به اراده و عزم بینالمللی دارد.
گفتوگو: فرشاد گلزاری