خاورمیانه از ۱۱ سپتامبر تاکنون؛
قهرمانپور: اوباما از میراث بوش در عراق عقبنشینی کرد/ سیاست ترامپ در غربآسیا منفعلانه نیست
پس از ورود نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سرنگونی صدام همچنان در عراق معضلهای زیادی را شاهد هستیم که میتوان به بحث همه پرسی اقلیم کردستان، به وجود آمدن داعش و درگیریهای قومی مذهبی اشاره کرد و در مقیاس منطقهای هم تحولاتی مانند سوریه، یمن و غیره پدیدار شد.
«رحمان قهرمانپور» کارشناس مسائل بینالملل در تحلیل خط سیر ساختار سیاسی ایالات متحده از واقعه سپتامبر ۲۰۰۱ تا به امروز در گفتوگو با خبرنگار ایلنا بیان کرد: با گذشت ۱۶ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر، همچنان باید این مساله را نقطه عطف سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه دانست. در دوران قبل از این واقعه، آمریکا به دنبال محقق کردن ارزشهای لیبرال دموکراسی در غرب آسیا بود اما در زمان بوش پسر بحث امنیتی کردن نظام بینالملل به میان آمد. از این جهت شاهد بودیم که این موضوع موجب شد تا حضور نظامی در خاورمیانه توجیه شود. پس از ورود نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سرنگونی صدام همچنان در عراق معضلهای زیادی را شاهد هستیم که میتوان به بحث همه پرسی اقلیم کردستان، به وجود آمدن داعش و درگیریهای قومی مذهبی اشاره کرد و در مقیاس منطقهای هم تحولاتی مانند سوریه، یمن و غیره پدیدار شد.
وی افزود: بسیاری از وقایعی که پس از ۱۱ سپتامبر در منطقه به وجود آمده تا حد زیادی از اختیار آمریکا خارج شد و حتی میتوانیم بگوییم برنامه بوش پسر به صورت معکوس عملیاتی شد. تا جایی که در مناظرههای سال ۲۰۰۸ «جان مککین» کاندیدای جمهوریخواهان نتوانست به صورت رسمی و مفید از حضور نظامی آمریکا در عراق دفاع کند. همانند این موضوع را در افغانستان شاهد بودیم؛ به صورتی که ایالات متحده در افغانستان توانست با حاصل اجماع نظر ناتو و سایر کشورهای دخیل در پرونده تا حدودی حضور خود را تثبیت کند که تا به امروز ادامه دارد. اما پس از پرونده عراق و به دلیل بحرانهای پی در پی و هزینههایی که بر پیکره سیاسی و امنیتی آمریکا تحمیل شد، این وضعیت تا حد زیادی متفاوت جلوه کرد.
در پرونده هستهای ایران در مقطعی شاهد بودیم که بوش پسر وارد چالش با ایران شد اما در زمان اوباما علاوه بر اینکه نگاهها تغییر کرد، حضور نظامی آمریکا هم به نسبت گذشته در منطقه کاهش پیدا کرد. اوباما به خوبی میدانست که سیاستهای بوش موجب شده تا آمریکاستیزی در کشورهای اسلامی افزایش پیدا کند و از این جهت خواستار عقبنشینی از میراث به جا مانده از بوش پسر بود. از این منظر باید بگوییم که ۱۱ سپتامبر باعث تغییر سیاست خارجی آمریکا در منطقه شد و حتی دلیلی برای خلق پویشهای مثبت و منفی مختلف اعم از بهار عربی و حتی خیزش داعش در منطقه شد.
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی آمریکا با تاکید بر اینکه اقدامهای آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر در سایر کشورها جریان داشت، اظهار کرد: در سال ۲۰۱۱ بحث ایجاد خاورمیانه جدید مطرح شد اما سیاست ایالات متحده در مورد «حسنی مبارک» در مصر و حتی عربستان سعودی به صورت دیگر آشکار شد. آمریکاییها دخالت در این دو پرونده را تکذیب کردند و ما شاهد بودیم که مسائلی مانند حق رای برای زنان و حتی اصلاح کتب درسی عربستان مطرح شد و از این منظر مخالفتها در داخل آمریکا تشدید شد؛ حتی این اعتراضها موجب شد تا اوباما با ریاض وارد چالش بشوند. لذا باید بگوییم که پس از ۱۱ سپتامبر متغیرهای مختلفی در منطقه غرب آسیا به وجود آمد و تمامی آنها در گفتمان سیاسی و امنیتی این جغرافیا اثرگذار بود.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا ترامپ و تیم وی از مدل سیاستهای بوش در آن زمان پیروی خواهند کرد یا خیر، گفت: در خصوص این مساله اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد؛ باید توجه داشت که در دوران بوش پسر، جمهوریخواهان ریشهدار و مطرح آمریکا در دولت وی و حاشیههای آن حضور داشتند و افکار عمومی آنها را میشناختند، اما تیمی که ترامپ را همراهی میکند و وارد کاخ سفید شده است از ادامه همکاری با ترامپ خودداری کردهاند و یک ساختار مرکب دارند. به عنوان مثال شاهد حضور «استیو بنن» از جناح تی پارتی در کاخ سفید هستیم و در مقابل شخصی مانند جیمز ماتیس را در مقابل آن میبینیم. از این منظر دو پرسش مهم ایجاد میشود؛ ۱. آیا تیم دفاعی، نظامی و سیاسی ایالات متحده یک دست خواهد شد؟ ۲. در صورت همگرایی و یک دست شدن، آیا ترامپ اجازه هدایت سیاستخارجی را به آنها خواهد داد یا خیر؟
برای روشن شدن این پرسشها باید به سفر «جرد کوشنر» مشاور ارشد و داماد ترامپ به سرزمینهای اشغالی و حتی دیدار با «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی اشاره کرد. همگان میدانند که پرونده صلح خاورمیانه از سالیان گذشته در دستور کار سیاستخارجی ایالات متحده بوده اما در حالت فعلی میبینیم که تنها یک نفر اقدام به پیگیری این پرونده کرده و تیم فعلی سیاست خارجی به طور کامل هدایت سکان دستگاه دیپلماسی را در دست ندارد. در خصوص برجام هم چنین حالتی حاکم است که برخی آن را معطوف به ساختار ریاستی ایالات متحده میدانند.
این پژوهشگر حوزه بینالملل با اشاره به مواضع متضاد ایالات متحده در تنش میان عربستان و قطر عنوان کرد: پرونده دیگری که میتوان با نگاهی به آن تضاد دستگاه دیپلماسی ایالات متحده را به تصویر کشید، موضوع برخورد واشنگتن با پرونده تنش میان عربستان و قطر است. به گونهای که ترامپ موضعی را اتخاذ میکند اما تیلرسون به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا رفتار دیگری را صورت میدهد. لذا باید بگوییم که هماهنگی درونی و انسجام در داخل ایالات متحده نسبت به دوران اوباما تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است و خروجی آن موجب شده تا کشورهایی که دیروز به ترامپ خوشبین بودند، آرام آرام از آن فاصله بگیرند و نسبت به وی بدبین شوند.
قهرمانپور در پایان با بیان اینکه پس از ۱۱ سپتامبر تاکنون آمریکا بازیگر منفعل منطقه نبوده، ابراز کرد: وقتی میگوییم که دولت ترامپ استراتژی خاصی ندارد یعنی اینکه راهبرد آن در خاورمیانه یا نقاط دیگر به صورت رسمی اعلام نشده است، اما این به معنای عدم کارکرد و یا نقش انفعالی ایالات متحده نیست. به عنوان مثال نمیدانیم که ترامپ با مساله شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی چگونه برخورد خواهد کرد؛ از این جهت شاهد هستیم که اقدامهای آمریکا در سوریه و عراق یک استراتژی مشخص و مدون ندارد. حتی در بحث امضای قرارداد تسلیحاتی عربستان و آمریکا برخی معتقد بودند آمریکاییها در تنش قطر و سعودیها به حمایت از ریاض خواهد پرداخت اما شاهد این هستیم که چنین اتفاقی حادث نشده است. از این جهت زمانی که میگوییم ترامپ و ایالات متحده در حالات فعلی استراتژی منطقهای ندارند به معنای سکوت یا منفعل بودن واشنگتن نخواهد بود. به عبارت دیگر آمریکا در حال حفظ وضعیت موجود است که تمامی اینها نشات گرفته از خروجیهای پس از ۱۱ ستامبر ۲۰۰۱ است..