گزارش ایلنا از جدیدترین سناریوی آمریکا علیه روسیه؛
ادلب، تولد دوباره القاعده (بررسی میدانی، سیاسی و حقوقی)
آمریکا سعی دارد با فعالسازی تروریستهای حاضر در ادلب که عموماً از طیف القاعده هستند علاوه بر تغییر آرایش معادلات سوریه تا حدودی هم روسیه را بر اساس راهبرد تحریمی جدید تحت فشار بگذارد تا منافع بیشتری از این منازعه بینالمللی کسب کند.
با گذشت بیش از شش سال از بحران سوریه، این پرونده همچنان درگیر انواع و اقسام سناریوهای مختلف است که گاه از سوی قدرتهای سیاسی دنیا و گاه از سوی جریانهای جهادی رادیکال طراحی شده و به مرحله اجراء در میآید. اگرچه در خلال این روند تاکنون چند دور از مذاکرات آستانه و ژنو برگزار شده است و طرفین درگیر و حاضر در این پرونده هر کدام به بیان دیدگاههای خود پرداختهاند اما واقعیت این است که اکثر دولتهای خاجی که در بحران سوریه حضور دارند بر اساس منافع خود اقدام به ترسیم استراتژی موردنظر کردهاند.
متاسفانه از چند سال گذشته تاکنون پرونده سوریه به صورت تک بُعدی تحلیل شده است و حتی بررسی فعل و انفعالات میدانی و تحرکات پنهان و نهان دولتها و همچنین جریانهای مختلف تروریستی که بر اساس دادههای موجود چیزی حدود ۱۲۰ تا ۱۷۰ گروه از آنها به صورت رسمی و غیر رسمی مشغول به فعالیت هستند، با فراز و فرود و نواقصی همراه بوده است.
اگرچه عدهای معتقدند که این نواقص در حوزه نظری و تئوری وجود دارد و تاثیری بر بخشهای میدانی، سیاسی و حقوقی پرونده سوریه ندارد اما واقعیت این است که چنین نگاهی به پروندهای که متغیرهای آن ساعت به ساعت در حال جابهجایی و تغییر است، یک نگاه خلاف واقع و غیر کارشناسی است که طیف عظیمی از رسانههای منطقهای و عربی همچنان بر ادامه این روند و خطمشی غلط رسانهای اصرار دارند.
آنچه که در حالت فعلی برای تحلیل هفتگی یا حداقل بررسی روزانه باید مد نظر گرفته شود این است که پرونده سوریه باید در سه بُعد میدانی، سیاسی و حقوقی مورد بررسی قرار گیرد. چراکه این سه روند حلقه وصل انواع و اقسام منازعات منطقهای و داخلی است که به یک مناقشه بینالمللی تبدیل میشود. به بیانی گویاتر تغییر طیف به همریختگیها از فاز بومی به یک بحران همهگیر بینالمللی، مدلی از پوست انداختن آن مساله را به نمایش میگذارد که باید به دقت مورد رصد و بررسی قرار گیرد.
در این میان یکی از تحولاتی که باید در سه محور مذکور مورد واکاوی قرار بگیرد تحرکاتی است که پس از تحریم روسیه توسط کنگره ایالات متحده در سوریه در حال شکلگیری است که بخش عمده آن به متغیرهای میدانی مربوط است و در بطن آن سناریوی خطرناک برای منطقه و طرفین درگیر در پرونده سوریه نهفته است.
«انتقال تسلیحات و خودروهای زرهی آمریکا برای کردهای سوریه»
ماجرا از این قرار است که پس از ورود ترامپ به کاخ سفید، بر خلاف تحلیلهایی که گفته میشود «سیاستهای خاورمیانهای آمریکا همچنان نامعلوم و نامفهوم است» شاهد طرحریزیهای میدانی و سیاسی این کشور در پرونده سوریه هستیم که باید بخشی از آنها را «روند خاموش» سیاستهای آمریکا بدانیم که با بهرهگیری از قدرت اطلاعاتی و میدانی آمریکا خلق و نمایان شده است و قسمتی دیگر از آن به «فرآیند مرکب» معروف است که حاصل فعل و انفعالات نظامی و سیاسی این کشور در سوریه بوده است.
به گونهای که از سال گذشته روند حمایت آمریکا از جریانهای کُردی سوریه مانند یگانهای مدافع خلق و نیروهای دموکراتیک سوریه به یکباره علنی شد و حتی شدت آن افزایش پیدا کرد. چراکه در ماههای اخیر در دو پرونده آزادسازی موصل و پاکسازی رقه، کردها به عنوان یک نیروی مکمل در صحنه میدانی حاضر شدند که البته به دنبال آن سخنانی مبنی بر استقلال هم مطرح شد که موضوع متن فوق در چارچوب آن نخواهد گنجید.
«مناطق سبز کردها/قرمز ارتش سوریه/سیاه داعش/بنفش معارضان سوری، القاعده و سایر تروریستها»
این روند تاجایی پیش رفته است که آمریکا کردهای سوریه را یک جریان قوی و موثر در بحران مذکور میداند که بنا بر اظهارات مقامهای نظامی و سیاسی ایالات متحده یکی از دلایلی که کردها در استراتژی آمریکا برگزیده شدهاند، عدم وابستگی دینی و مذهبی است که این موضوع میتواند آنها را وارد بخش اعظم و مهمی از پرونده سوریه بکند.
تمامی این وضعیت به نحوی پیش رفته است که جریان کردی از قلب کرکوک تا عین العرب (کوبانی) به صورت یک نوار مشخص از شرق عراق تا شمال سوریه با حمایت آمریکا حضور دارند. حتی دادهها و نقشههای میدانی نشان میدهد که کردهای تحت حمایت آمریکا پس از تصرف رقه در حال پیشروی به سمت دیرالزور (نقطه تجمع تروریستهای داعش) هستند.
تا به اینجای تحولات سوریه، ارتش سوریه و ارتش آزاد هر کدام نقلاطی از جغرافیای سوریه را در اختیار دارند که البته دست برتر با نظامیان سوریه است اما تنها نقطهای که روی نقشه باید مورد توجه و نظر قرار بگیرد و تا حد زیادی هم نگرانیهای زیادی را به دنبال دارد، استان ادلب است. درست است که منطقه فوعه و کفریا در اختیار نیروهای ارتش سوریه قرار دارد اما ادلب در حالت فعلی به «کلکسیون تروریستها و جریانهای مسلح سوریه» تبدیل شده است که «هیئت تحریرالشام» (شاخه سازمان تروریستی القاعده در سوریه) محوریت آن را به عهده دارد.
برای تحلیل این موضوع با نگاهی به سوابق متوجه میشویم که پس از آزادسازی حلب بخش اعظمی از عناصر جبهه النصره سابق که به جبهه فتحالشام تغییر نام و پرچم داد، طی توافقی با دولت سوریه به ادلب منتقل شدند. پس از مدتی شاهد انتشار بیانیهای بودیم که در پس آن از جریان تروریستی با نام «هیئت تحریرالشام» پردهبرداری شد که رهبری آن مجدداً با القاعده یا همان جبهه فتحالشام به رهبری «ابو محمدالجولانی» بود و گروهکهای تروریستی از جمله نورالدین زنکی، لواء الحق، انصارالدین و جیش السُنه به ائتلاف با وی درآمدند.
در اینجا بود که روسیه، ایران و سوریه تشکیل چنین ائتلاف تروریستی را خطری مهم و مهلک برای سوریه دانستند و تجمیع آنها در ادلب هم بر این مخاطرات افزود. این روند ادامه داشت و بعضاً اخباری مبنی بر درگیری میان اعضاء گروهکهای تروریستی در ادلب منتشر شد که تلفات زیادی از طرفین به جای ماند. در این راستا حتی شاهد اعلام استقلال و جدا شدن «گروهک تروریستی احرارالشام» (تحت حمایت ترکیه) از «جیش الفتح» بودیم که تمامی این رویدادهای میدانی باعث شد تا رقیبهای القاعده روز به روز به حاشیه بروند و و این سازمان تروریستی به عنوان جریان اصلی و یکهتاز «پروژه آزادسازی ادلب» برجسته شود.
«نمایش قدرت القاعده در ادلب»
نکتهای که در چند روز اخیر باعث شده تا اعتماد به نفس القاعده (هیئت تحریرالشام) در ادلب افزایش پیدا کند، انتقال حدود پنج هزار فرد مسلح و غیر مسلح از عرسال (منطقهای که توسط حزبالله لبنان پاکسازی شد) به ادلب و القلمون است که در قالب ۱۱۵ اتوبوس و ۱۷ آمبولانس فرآیند آن انجام گرفت. در اینجا باید بدانیم که تجمیع و الحاق نیروهای جدید القاعده به ادلب زنگ خطر جدی برای سوریه به حساب میآید.
حال ممکن است عدهای سوال کنند که این روند چه ارتباطی به آمریکا و روسیه دارد. در ادامه سه محور میدانی، سیاسی و حقوقی که آمریکاییها مایل هستند از القاعده در معادلات پیشروی سوریه استفاده کنند و معادلات را به نفع خود تغییر دهند و حتی روسیه را تا حدی زیر فشار قرار دهند به شرح ذیل از نظر میگذرد:
محور میدانی:
با توجه به اینکه کردهای تحت حمایت آمریکا نواحی شمالی سوریه و عراق را در دست دارند، بهترین مولفه برای اعمال فشار نمادین از سوی آمریکا علیه داعش در سوریه مهیا است. چراکه آمریکا توانسته است تا حد زیادی منافع خود در سوریه را محقق کند؛ تا جایی که ایالات متحده طی یک سال گذشته به بهانه مبارزه با داعش اقدام به ایجاد دست کم هفت پایگاه در بخشهای مختلف مناطق شمالی و جنوبی سوریه کرده است.
«عکس هوایی از تاسیس پایگاه هوایی آمریکا در شمال رقه»
« آرایش پایگاههای آمریکا در نوار مرزی ترکیه و شمال سوریه/ مناطق تحت کنترل کردهای سوریه»
از جهتی دیگر واشنگتن برای آنکه بتواند همچنان برای اعمال فشار بر دولت سوریه مولفه قوی در دست داشته باشد نیاز به یک عنصر میدانی دارد که عناصر حاضر در ادلب به خصوص مخالفان مسلح میتوانند این نقش را پس از داعش به خوبی ایفا کنند. حتی دادههایی وجود دارد که گفته شده است مقامهای اطلاعاتی آمریکا به مذاکره با قطر در خصوص احیاء پنهان القاعده و زیرمجموعههای آن مشغول هستند. چراکه با توجه به ریشههای اخوانی القاعده و ارتباط تنگاتنگ قطر با این جریان به علاوه نزدیک بودن بیش از حد «شبکه الجزیره» قطر به این تشکیلات (به استناد تنها مصاحبههای اخذ شده الجزیره با ابو محمد الجولانی رهبر القاعده در سوریه) غربیها سعی دارند تا حداقل راه گریزی برای خروج آنها باز کنند یا اینکه ادلب را به عنوان اهرم اعمال فشار و کارت بازی در سطوح سیاسی و چانهزنی مورد استفاده قرار دهند.
محور سیاسی:
ادلب یکی از مناطقی است که به عنوان «مناطق کاهش تنش» از آن نام برده میشود و طرف روسی هم آن را قبول کرده است. اما چند روز قبل «مایکل راتنی» نماینده ویژه رئیسجمهوری آمریکا در امور سوریه با انتشار پیامی اعلام میکند که «هیئت تحریرالشام» با حملات اخیر خود در استان ادلب باعث شده است که اشراف این گروه تروریستی وابسته به القاعده در سوریه افزایش پیدا کند و این امر آینده سوریه را با خطر جدی مواجه میکند. راتنی در ادامه اظهارات خود اعلام میکند که در صورت کنترل جبهه النصره بر ادلب، کار آمریکا برای قانع کردن طرفهای بینالمللی جهت اتخاذ تدابیر نظامی لازم و همچنین «منصرف کردن روسیه از آغاز دوباره بمباران این مناطق» دشوار خواهد شد.
«حضور ژنرال "رابرت جونز" معاون فرمانده نیروهای آمریکایی در سوریه از شهر عینعیسی واقع در رقه»
تنها چند عبارت راتنی میتواند این پیام را مخابره کند که آمریکا در خلال تصویب طرح تحریم روسیه درصدد است تا مسکو را در پرونده سوریه تا حدودی در فشار قرار دهد. چراکه تحرکات احتمالی پنهان و همچنین اعطاء تسلیحات به مخالفان سوری که در ادلب به دور یکدیگر حلقه زدهاند، بدون تردید روسیه را برای مداخله هوایی تحریک میکند و این همان چیزی است که آمریکا برای اعمال فشار بر مسکو نیاز دارد.
از سوی دیگر، وجود چنین جریانهای تروریستی در ادلب باعث میشود تا آمریکا در سر میز مذاکره بتواند قابلیت بیشتری برای چانهزنی از خود به نمایش بگذارد. چراکه در چنین منازعات بینالمللی، خروجی تحولات و تحرکات میدانی است که باعث میشود تا طرفین ذینفع در پرونده دست بازتری برای مذاکره داشته باشند که آمریکا در حالت فعلی با توجه به احداث پایگاههای متعدد در شمال و شمال شرقی سوریه و شرق و شمال عراق توانسته است کریدور ورود و خروج تسلیحات و نفرات را تثبیت کند که قابلیت جابهجایی استراتژیک را بالا میبرد.
محور حقوقی:
اگر القاعده مجدداً در ادلب فعال شود آمریکا با توجه به حق وتویی که در شورای امنیت دارد به راحتی میتواند تحرکات نظامی روسیه را به چالش بکشد؛ چراکه بر اساس قطعنامههای شماره ۲۱۶۹، ۲۱۷۰، ۲۱۷۸، ۲۱۹۹، ۲۲۴۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد تنها «داعش و جبهه النصره» در زمره تهدیدهای بینالمللی قرار دارند که باید با آنها مقابله کرد. این در حالیست که جبهه النصره تاکنون دو بار نام و پرچم خود را تغییر داده است و برای هدف قرار دادن مجدد «هیئت تحریرالشام» نیازمند قطعنامهای جدید با همین عنوان هستیم. به عبارت دیگر آمریکا در صدد است تا با شلوغ کردن اوضاع میدانی روسیه را مجبور کند تا شورای امنیت قطعنامهای جدید به این عنوان صادر کند که این موضوع وقت زیادی را تلف می کند و اوضاع میدانی با توجه به خلاء حضور روسیه در آسمان سوریه به نفع آمریکا رقم خواهد خورد.
فرجام سخن:
باتوجه به وضعیتهای تشریح شده و همچنین اعمال فشار گام به گام آمریکا علیه روسیه در سطوح مختلف به نظر میرسد که آمریکا به آرامی سعی دارد تا فاز جدید از درگیریهایی را کلید بزند که به احتمال زیاد کانون آن ادلب و القاعده خواهد بود. درست است که اغلب تحلیلگران و مفسران حوزه بینالملل بر این اعتقاد هستند که نهایتاً آمریکا و روسیه تعیینکننده و پایان دهنده به منازعه سوریه هستند اما اینکه طرفین، چه مقدار از منافع خود (اعم از نظامی و سیاسی) را با چه کیفیتی تامین خواهند کرد شرط اصلی پایان و خاتمه گام به گام پرونده سوره خواهد بود.
به صورتی که همگان معتقد بودند توافق ترامپ و پوتین بر سر آتشبس در مناطق جنوبی سوریه، روابط واشنگتن و مسکو را از حباب اختلاف و تنش به ریل عادیسازی مناسبات هدایت خواهند کرد، اما نهایتاً شاهد بودیم که کنگره آمریکا طرح تحریم علیه روسیه را با ذکر این بند که «رئیس جمهوری (دونالد ترامپ) اختیار کاهش یا لغو یکطرفه تحریمها علیه روسیه را ندارد» را مطرح و به تصویب رساند که این نشان از شروع اختلافها در تمامی محورها (اعم از منطقهای، جغرافیای قفقاز و بالتیک و حتی اروپا) دارد.
گزارش: فرشاد گلزاری