در نشست پیامدهای بحران قطر بررسی شد:
استراتژی جدید ولیعهد عربستان علیه ایران و قطر/ احتمال وقوع جنگ انرژی میان ریاض و دوحه
عربستان و قطر در صورت ادامه تنشها وارد جنگ در حوزه انرژی خواهند شد که البته سیاستهای ولیعهد جدید در فاز انرژی و سیاسی ابعاد پنهانی ارد که روز به روز در حال عیان شدن است.
نشست تخصصی "دلایل و پیامدهای بحران قطر؛ تأثیر تغییرات ساختار قدرت عربستان بر بحران" امروز به همت پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد. در این نشست "علیاکبر اسدی" کارشناس مسائل عربستان، "سیدجواد صالحی" مدیر گروه خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، "بهرزو نامداری" کارشناس مسائل انرژی خاورمیانه حضور داشتند و به تحلیل و بررسی ابعاد مختلف تنش میان قطر و عربستان پرداختند.
«علیاکبر اسدی» کارشناس مسائل عربستان در تشریح آخرین وضعیت تغییر ساختار قدرت در ریاض بیان کرد: ملک عبدالله در این راستا تلاش کرد با تشکیل شورای بیعت هژمون نسبی و گسترش بی ثباتی را به نوعی تثبیت کند. او همچنین برای ولیعهد، جانشین تعیین کرد که نوعی مکانیزم برای انتقال قدرت را به صورت مجدد تعریف کرد و زمانی که ملک سلمان به پادشاهی عربستان رسید روندها دچار تغییر شد.
وی ادامه داد: ملکسلمان؛ مقرنبن عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد تایید کرد و همچنین انتصاب بن نایف و بن سلمان از دیگر اموراتی بود که در این راستا پیگیری شد. پادشاه سعودی در ادامه با کاهش اختیارات و قدرت بننایف، در مقابل افزایش قدرت برای فرزندش را فراهم کرد. در روند انتقال قدرت؛ بن سلمان شخصیت محوری است که حول محور وی همه امور شکل میگیرد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با اشاره به شخصیت ولیعهد عربستان بیان کرد: محمدبن سلمان دارای شخصیت دو وجهی با وجهه اقتدارگرایی داخلی و رویکردهای بلند پروازانه است و وجهه دیگر نیز در ابعاد اقتصادی و اجتماعی فردی خلاصه میشود که یک موضع اصلاح طلب را به تصویر میکشد. در این بین باید توجه شود که تعیین سلمان به عنوان پادشاه، مهمترین بستر مطرح شدن بنسلمان است.
وی افزود: همچنین وضعیت جسمی نا مناسب ملکسلمان، علاقه و اطمینان ملک سلمان به پسرش و ضعف مقرن از مواردی بود که باعث کنار گذاشته شدن وی شد. بن نایف نیز با توجه به تحولات چند سال اخیر، نسبت به ادامه منسب خود بیمیل شده بود. البته محافظهکاری و منفعت طلبی دیگر شاهزادگان سعودی از دیگر عوامل به قدرت رسیدن بن سلمان به شمار میرفت.
بن سلمان دارای خلاقیت بالا و قدرت طلبی زیادی است دیگر وجهه او اصلاح طلبی وی است که میتواند برای وی چالش ساز باشد که در این بین باید به سند اقتصادی ۲۰۳۰ اشاره کرد. تلاش بن سلمان در راستای محدود کردن علمای سلفی و وهابی در عربستان و جایگزینی و توجه بیشتر به علمای نو سلفی که فرصت بیشتری برای پیشرفت در عربستان به وجود میآورند یکی از ابعاد شخصیتی وی به حساب میآید.
اسدی با اشاره به ابعاد شخصیتی دیگر محمدبن سلمان اظهار کرد: در سالهای اخیر رویکرد محافظهکارانه خود را کنار گذاشته و رویکردی تهاجمی پیدا کرده است. بن سلمان برای تثبیت خود در داخل با اتخاذ تصمیمات خارجی قاطع تلاش دارد خود را بیش از پیش مطرح کند. همچون حمله عربستان به یمن که در واقع برای مطرح کردن خود به عنوان شخصیت قدرتمند شکل گرفت. اتخاذ رویکرد تهاجمی در قبال ایران دیگر وجه تمایز بن سلمان برای مطرح کردن خود خواهد بود. همچنین تلاش وی برای تبدیل شدن به عنوان شخصیت محوری در رابطه عربستان با غرب یکی دیگر از سناریوهای مطرح است؛ خصوصاً بعد از به قدرت رسیدن ترامپ و ایجاد روابط گرم سیاسی و حتی خانوادگی با تیم و خانواده ترامپ روابط نزدیک بن نایف با امیر قطر بن سلمان را تحریک کرد تا نهایتاً بحران قطر را رقم بزند.
رویکرد ضد اخوانی امارات و روابط گرم ولیعهد این کشور با بن سلمان، امارات را نیز با وی همراه کرد. نسل جدید نخبگان سیاسی با محوریت بن سلمان بسیار بلند پروازانهتر نسبت به نسل پیشین است. این نسل در پی دینامیکی کردن قدرت بالقوه عربستان و فعال کردن نقش این کشور در منطقه است. آنها خواستار این هستند که عربستان به عنوان رهبر جهان عرب و دادگر اسلام و مسلمین نقش فعال در منطقه ایفاء کند.
وی در پایان اظهار کرد: وقتی قطر با سیاست خارجی و امنیتی و با رسانههای خود رویکرد متفاوتی را دنبال میکند این رویکرد برای ریاض غیر قابل تحمل است. عربستان قدرت تحمل روابط قطر با اخوان و حماس و مطرح شدن این کشور به عنوان بازیگر اساسی را ندارد. همچنین روابط قطر با ترکیه و ایران برای عربستان غیر قابل تحمل است. عربستان با قدرت تهاجمی و همچنین فشارها ممکن است در کوتاه مدت بتواند قطر را مجبور به عقب نشینی کند، ولی در بلند مدت باعث شکاف میان دو کشور و حتی میان دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با عربستان میشود و حتی پس از به قدرت رسیدن بن سلمان؛ وی از بسیاری رفتارهای تند این دوران خود عقبنشینی خواهد کرد.
در ادامه این نشست «بهرزو نامداری» کارشناس مسائل انرژی خاورمیانه در تحلیل نقش انرژی در روابط عربستان و قطر اظهار کرد: چهار دیدگاه مهم در بحث انرژی در دو کشور وجود دارد؛ نخست موقعیت دو کشور قطر و عربستان. یعنی باید دید که آیا دو کشور همراه هم هستند یا مخالف یکدیگر. دوم، قابلیتهای انرژی قطر در برابر عربستان است، یعنی باید دید که این حوزه جاذبهای برای دیگران دارد یا خیر. سوم وضعیت فعلی انرژی قطر است که باید دید آیا میتواند برای قدرتها جذاب باشد یا خیر. چهارم اینکه آیا عربستان به منابع انرژی قطر متعرض میشود یا خیر؟
وی ادامه داد: حجم انرژی قطر به رغم کمتر بودن نسبت به عربستان ( با توجه به جمعیت کم قطر) برتری هفت و نیم درصدی سرانه را برای قطر به ارمغان میآورد که ثروت عظیمی برای قطر محسوب میشود. همین امر باعث ایجاد دو درگیری میان دو کشور پس از فروپاشی شوروی شده است که هر دوی این درگیریها در مراکز تجمیع منابع انرژی بوده است.
مزیت تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس بحث صدور انرژی است و بر همین اساس بازار انرژی قطر بخاطر پاک بودن آن در حال توسعه است و در مقابل بازار عربستان در حال محدود شدن است. در اوپک نیز عربستان تمامی اعضای عرب این سازمان را دنباله روی خود میداند ولی در خصوص قطر عمده صادراتش انرژی است و نه صرفاً نفت. لذا این امر عربستان را تحریک میکند که قطر در اوپک حضور نداشته باشد.
این فعال حوزه انرژی با تاکید بر حوزه صادرات انرژی در خاورمیانه و خلیج فارس گفت: عمده کالای صادرات از خلیج فارس نفت است ولی قطر در منطقه مستثنی است. چراکه قابلیت صدور انرژی پاکتر را دارد که چنین قابلیتی در عربستان وجود ندارد. نمونه آنرا باید خط لوله گاز قطر به کویت دانست که سالیان سال مورد مخالفت عربستان قرار گرفته است و یا خط لوله گاز دلفین که گاز قطر را به امارات و عمان میفرستد.
وی در پایان با امکانسنجی ایجاد هجمههای گسترده از سوی عربستان بر علیه قطر گفت: امکان تعرض عربستان به شرکتهای انرژی قطر بسیار ضعیف است؛ چراکه شرکتهای انرژی فعال در قطر اکثراً خارجی هستند. البته باید توجه داشت که توقف صادرات انرژی قطر بازار را برای رقبای این کشور امثال آمریکا باز میکند و این امر مورد رضایت و خرسندی آمریکا است. در این بین جنس انرژی صادره از قطر یکی از مواردی است که باعث عداوت عربستان با این کشور شده است.