خبرگزاری کار ایران

واکاوی دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛

نوربخش: «رأی اعتراض» دلیل اصلی راهیابی لوپن به دور دوم/ دلایل سقوط احزاب سنتی در این دوره از انتخابات

نوربخش: «رأی اعتراض» دلیل اصلی راهیابی لوپن به دور دوم/ دلایل سقوط احزاب سنتی در این دوره از انتخابات
کد خبر : ۴۸۲۱۹۵

عدم پیروزی کاندیدای راست افراطی برای وی و طرفدارانش پایان کار نیست بلکه کنشگری در انتخابات شهرداری‌ها، نواحی و نمایندگی پارلمان اروپا از اهداف بعدی جبهه ملی فرانسه خواهد بود.

«نادر نوربخش» تحلیلگر مسائل اروپا در تشریح دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه به دلیل پدیده‌هایی که در آن به وجود آمد، به یک رخداد سیاسی شگفت‌انگیز تبدیل شد. چراکه هیچکدام از احزاب سنتی مانند جمهوری‌خواهان و سوسیالیست‌ها که به عنوان جریان های اصلی سیاسی فرانسه شناخته می‌شوند، نتوانستند به دور دوم راه پیدا کنند و این موضوع از تاسیس جمهوری پنجم در سال ۱۹۵۸ تاکنون در فرانسه بی‌سابقه بوده است.

وی ادامه داد: خیزش جبهه ملی فرانسه به رهبری «مارین لوپن» یکی دیگر از موضوعات مهم این انتخابات بود اما باید توجه داشت که این خیزش در سال ۲۰۰۲ توسط پدر وی یعنی «ژان ماری لوپن» اتفاق افتاده بود. در انتخابات سال ۲۰۰۲ شاهد ورود لوپن و «ژاک شیراک» به دور دوم انتخابات بودیم اما در زمان رای‌گیری دور دوم شاهد بودیم که احزاب میانه، چپگرا و سایر جریان‌های سیاسی فرانسه از طرفداران خود خواستند به ژاک شیراک رای بدهند و نهایتاً ۸۰ درصد آراء به شیراک و ۲۰ درصد به لوپن اختصاص پیدا کرد. در آن زمان اگرچه وضعیت اروپا همانند امروز نبود اما سیاستمداران فرانسه خیزش جبهه ملی را جدی گرفته بودند و علیه آن اقدام کردند.

در انتخابات سال ۲۰۰۷ شاهد بودیم که نیکولا سارکوزی تا حدودی شعارهای جبهه ملی را مطرح کرد. به خصوص در بحث مهاجران و نظریه‌های ضد مهاجرت خود را برجسته کرد و همین امر موجب پیروزی وی شد. پس از آن در انتخابات سال ۲۰۱۲ مارین لوپن به عنوان رهبر جدید جبهه ملی فرانسه (پس از پدرش) برای اولین بار وارد انتخابات شد و در همان دور اول شکست خورد و از طرفداران خودش خواست تا آراء سفید به داخل صندوق بیندازند.

این کارشناس حوزه اروپا با مقایسه آراء احزاب سنتی فرانسه در انتخابات گذشته و این دوره از انتخابات ریاست جمهوری بیان کرد: اگر به مجموع آراء کسب شده از سوی احزاب سنتی فرانسه در سال ۲۰۰۷ نگاه کنیم، می‌بینیم که چیزی حدود ۵۷ درصد از آراء توسط این احزاب کسب شده و در سال ۲۰۱۲ در حدود ۵۵ درصد، مجموع آراء این احزاب بوده است. زمانی که به آراء جریان‌ها و احزاب سنتی فرانسه در دور اول انتخابات سال جاری میلادی نگاه می‌‌کنیم به رقم ۲۵ درصد برخورد می‌کنیم که در اینجا یکی از شگفتی‌های این دوره از انتخابات همین موضوع است که به نوعی سقوط آنها را نمایان می‌کند. از این جهت باید گفت که عمده‌ترین سقوط این احزاب، حمایت رای‌دهندگان از جبهه ملی فرانسه به رهبری مارین لوپن بوده است که امری بی‌سابقه قلمداد می‌شود.

وی افزود: این‌که چرا جبهه ملی توانست در این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه به دور دوم صعود کند و به عنوان دومین جریان از نظر میزان رای‌آوری مطرح شود، یک دلیل بسیار مهم و حائز اهمیت دارد. در این خصوص باید گفت آنچه باعث خیزش و رسیدن جبهه ملی به دور دوم شد ریخته شدن «رای اعتراض» به صندوق این جریان راست افراطی است. به عبارتی دیگر باید گفت به دلیل اینکه شهروندان فرانسوی از وضعیت و سیاست‌های دولت حاکم بر پاریس ناراضی بودند، به لوپن و جریان منتسب به وی رای دادند؛ اما باید توجه داشت که خیلی از رای‌دهندگان صرفا‌ً طرفدار جبهه ملی و شخص لوپن نیستند و از این منظر آراء آنها را باید رای اعتراض دانست.

بر اساس داده‌ها، در دور دوم انتخابات فرانسه با تکراری از وقایع انتخابات سال ۲۰۰۲ روبه‌رو خواهیم شد. در سال ۲۰۰۲ شیراک با حدود تقریبی ۸۰ درصد آراء موجب سقوط جبهه ملی شد و در این دوره شاهد به حاشیه راندن لوپن توسط ماکرون خواهیم بود اما نسبت تقریبی آراء جبهه ملی همانند سال ۲۰۰۲ نخواهد بود و افزایش خواهد داشت. اگر مانوئل ماکرون در دور دوم پیروز شود، نمی‌توانیم بگوییم که خطر جبهه ملی فرانسه به صورت کامل از سیاست فرانسه دور شده است بلکه سایه این جریان همچنان بر سر ساختار سیاسی و دولت حاکم بر پاریس به قوت خود باقی خواهد ماند و حتی به «ائتلاف فاسد سایر احزاب» علیه خود اشاره خواهند کرد.    

این پژوهشگر جریان‌های سیاسی اروپا با اشاره به طیف طرفداران جبهه ملی فرانسه اظهار داشت: عمده طرفداران و هواداران مارین لوپن و جبهه ملی فرانسه را مردان شاغل، جوانان، افراد با سطح سواد پایین و کارگران فرانسه تشکیل می‌دهند؛ چراکه آنها همچنان جایگاه فعلی و آینده شغلی خود را در خطر می‌بینند و از این جهت است که معتقد هستند که مهاجران می‌توانند باعث بیکار شدن آنها یا اختلال در روند عرضه و تقاضای بازار کار شوند. از این جهت است که به صورت سنتی در تمامی دنیا جریان‌های کارگری به سمت احزاب و طیف‌های چپگرا متمایل هستند اما در فرانسه شاهد هستیم که کارگران به جبهه ملی فرانسه گرایش دارند و شعارهای آن را به اهداف و خواسته‌های خود نزدیک‌تر می‌بینند. از این جهت است که باید گفت نگاه جبهه ملی همانند جریان‌های کارگری سراسر دنیا یک نگاه اعتراضی قلمداد می‌شود.

وی در تحلیل جریان‌های راست افراطی فرانسه گفت: در دسته‌بندی احزاب فرانسه که به آنها جریان‌های راست‌گرای افراطی گفته می‌شود، باید به این نکته توجه داشت که یک سری از احزاب نوین پوپولیستی از دهه ۱۹۸۰ میلادی در فضای سیاسی رشد کردند که نمی‌توان آنها را جریان راستگرای افراطی دانست. به گونه‌ای که برخی از این احزاب حمایت مردمی بسیار پایینی را به خود اختصاص دادند که نهایتاً به ۱ تا ۲ درصد می‌رسد و از آنها به عنوان احزاب نژادپرست یا نئونازی‌ها یاد می‌شود؛ اما جریان‌های دیگر مانند جبهه ملی فرانسه از این تحلیل جدا است. چراکه پایگاه اجتماعی آنها منسجم‌تر و شعارهای آنها تا حدودی محکم‌تر است. از سوی دیگر جبهه ملی به جای نژادپرستی بحث ملی‌گرایی را در دستور کار خود قرار داده است.

جبهه ملی فرانسه و شخص مارین لوپن اتحادیه اروپایی را قبول ندارند اما کلیت اروپا و ارزش‌های اروپایی را کاملاً تایید می‌کنند و آن را قبول دارند و این موضوع باعث می‌شود جبهه ملی یک جریان ملی‌گرا قلمداد شود نه یک طیف ناسیونالیست. به عنوان مثال لوپن معتقد است که اگر کسی فرهنگ و زبان فرانسوی را بپذیرد و آن را قبول و حتی اجراء کند، حضور آن در فرانسه مشکلی ندارد. لذا بر خلاف اغلب تحلیل‌ها و تفسیرها در داخل و خارج از کشورمان نمی‌توانیم جبهه ملی و لوپن را با فاشیسم و چنین جریان‌های افراط‌گرا مقایسه کنیم.

نوربخش با تاکید بر اینکه جبهه ملی و خط مشی این طیف سیاسی با جریان‌های راست و راست میانه فرانسه کاملاً متفاوت است، متذکر شد: در ساختار شناسی جریان‌های سیاسی فرانسه نباید جبهه ملی را با دیگر جریان‌های راست افراطی، راست میانه و راستگراها یکی دانست. به صورتی که جبهه ملی طرفدار رفراندوم است و تا حدودی گرایشات چپگرا دارد اما آن را به صورت دیگر بازگو می‌کند. آنها خود را صدای تفکر خاموش جامعه می‌دانند و سیاست‌های ضد جهانی شدن دارند و طرفدار بازگشت به هویت خود هستند. از این جهت اگر لوپن و جبهه ملی به عنوان خروجی دور دوم موفق به پیروزی نشوند خللی در جایگاه این جریان ایجاد نمی‌کند و آنها همانند گذشته به کار خود ادامه می‌دهند. چراکه در طول ۳۰ سال گذشته در اروپا تنها یک بار و آن هم در اتریش جریان راست‌گرای افراطی در چارچوب دولت ائتلافی توانست وارد جایگاه اجرایی یک کشور شود و پس از آن چنین حالتی اتفاق نیافتاده است.

جایگاه اپوزیسیون در فرانسه، جایگاه و موقعیت بسیار مهم و ارزشمندی است. در حالت فعلی این جایگاه در دستان مارین لوپن و جبهه ملی فرانسه است، از این نظر عدم پیروزی وی در انتخابات ریاست‌جمهوری این دوره، بر عقاید او و طرفدارانش تاثیر نخواهد گذاشت. آنها معتقد هستند که عدم پیروزی در راه رسیدن به الیزه پایان کار نیست و باید برای پیروزی در سه جبهه دیگر ( انتخابات شهرداری‌ها، ناحیه‌ها و نمایندگی پارلمان اروپا) تلاش کرد. چراکه شهرداری‌ها بر اساس نظام نیمه متمرکز دارای استقلال و جدای از نظرهای پاریس است و نمایندگی پارلمان اروپا هم یک بحث فراتر از ریاست جمهوری فرانسه خواهد بود.

وی در پایان در پاسخ به اینکه آیا استعفاء لوپن از رهبری جبهه ملی موقتی خواهد بود یا خیر، اذعان کرد: برخی‌ فکر می‌کنند که استعفاء لوپن از رهبری جبهه ملی فرانسه به معنای پذیرش شکست وی در این دور از انتخابات فرانسه است اما این تحلیل غلط است. ممکن است وی به صورت مقطعی استعفاء داده باشد اما اگر به طور کامل از مقام خود کناره‌گیری کرده باشد بدون تردید جبهه ملی فرانسه از خط و خطوط گذشته خود عدول نمی‌کند. یعنی همان ابهام در مواضع این جناح سیاسی در مورد اقتصاد پابرجا خواهد بود و تضاد با اتحادیه ادامه خواهد داشت. بنابراین به عنوان نتیجه‌گیری باید بگویم که اولاً شکست جریان‌های راست و چپ سنتی در دور اول انتخابات این دوره و ثانیاً ریخته شدن آراء معترضان به صندوق جبهه ملی و مخالفت با اولاند و دولت فعلی دلیل خیزش لوپن بود. به گونه‌ای که چیزی حدود هفت میلیون نفر به جبهه ملی رای دادند که چنین حالتی از بدو تاسیس این حزب سیاسی تاکنون بی‌سابقه بوده است.                         

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز