پرونده ویژه؛
فراز و فرود فرانسه قبل و بعد از انتخابات ۲۰۱۷
آراء سرگردان که مربوط به شهروندان مردد فرانسه خواهد بود، یکی از عناصر تعیین کننده انتخابات ریاست جمهوری این کشور به حساب میآید.
انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۷ فرانسه پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی را باید یکی از رویدادهای مهم و حتی نادر دهه اخیر میلادی دانست. نادر از این جهت که احزاب مطرح یا سنتی این کشور اعم از جناحهای راست و چپ که به صورت ثابت قدرت در دستان آنها قرار داشته است، در یک واگرایی مشهود به سر میبرند و از سوی دیگر حزب سوسیالیست که به عنوان حزب حاکم قمداد میشود، از اقبال چندانی برخوردار نیست.
اما این واقعه سیاسی از این جهت مهم قلمداد میشود که در آخرین نظرسنجیها و حتی سخنرانیها شاهد هستیم که دو نامزد اصلی این انتخابات که شانس بیشتری برای پیروزی را دارا هستند، یکی از افراطیترین جریان و دیگری سوسیالیست جدا از کاروان «فرانسوا اولاند» رئیسجمهوری فعلی فرانسه است. در یک طرف این طنابکشی حزبی «مارین لوپن» ۴۹ ساله رهبر جبهه ملی فرانسه حضور دارد و در سوی دیگر وزیر اقتصاد سابق کابینه سوسیالیستها یعنی «امانوئل ماکرون» با شعار کاندیدای مستقل حاضر است.
مستقل خطاب شدن ماکرون را باید دلیل اصلی جلب توجه افکار عمومی فرانسه دانست، چراکه یاس و ناامیدی مردم فرانسه از وضعیت اقتصادی و همچنین رشد افراطگرایی رادیکال به خصوص از جنس اروپایی آن؛ سایه تروریسم و ناامنی را بر سر جامعه این کشور انداخته است که نهایتاً ماکرون به دلیل عدم قرابت به احزاب سیاسی توانسته است از فرانسوا فیون (منتسب به جبهه راست فرانسه)، بنوا آمون (نامزد حزب سوسیالیست) و ژان لوک ملانشون (جناح چپگرا) پیشی بگیرد و با اختلاف یک تا دو درصدی از مارین لوپن در صدر جدول قرار گیرد.
اما آنچه که همانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ فرانسه موجب شده است تا لوپن به مانند پدرش (ژان ماری لوپن) به یکباره خیزش کند، تنها سازش کار شدن وی و تلطیف شعارهای جبهه ملی فرانسه نیست بلکه در هم تنیدگی عناصری مانند اقتصاد و امنیت با متغیر «سیاست» موجب شد تا وی در جایگاه دوم از فهرست پنج نفری نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری این دوره فرانسه قرار گیرد. در بیانی گویاتر موجسواری لوپن روی مسائلی مانند به همریختگی امنیتی در فرانسه و افزایش بیکاری و مشکلات فرهنگی - اجتماعی که از ورود مهاجران به خاک این کشور نشات گرفته است، دلیلی شد برای برجسته شدن جایگاه وی و جبهه ملی فرانسه.
از این رو برای نزدیک شدن به واقعیتهای عرصه سیاسی فرانسه و درک بهتر از اوضاع به گفتوگو با تحلیلگران مسائل فرانسه و اروپا پرداختیم که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.
سوسیالیستها قربانی عملیاتهای تروریستی
عبدالرضا فرجیراد (استاد ژئوپلیتیک دانشگاه – سفیر سابق در نروژ)
در بین کشورهای اروپایی فرانسه و بلژیک بیشترین ترس از حملات تروریستی را داشته و همچنان این ترس در سطوح مختلف پاریس و بروکسل به چشم میخورد. چراکه از قدیم فرانسه یکی از بزرگترین کشورهای مهاجرپذیر در قاره سبز به حساب میآمد و تا به این لحظه برای جلوگیری از ورود مهاجران و هرگونه اقدام تروریستی سناریوهای مختلفی را طرح و اجرا کرده است. از این منظر شاهد هستیم که پس از حوادث ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ سرویسهای اطلاعاتی و نیروهای امنیتی بلژیک و فرانسه برای هدف قرار دادن تروریستها و نهایتاً شناسایی آنها همکاریهای گستردهای با یکدیگر صورت دادند. دستگاه امنیتی فرانسه بر این باور است که به دلیل حضور نامحسوس تروریستها و در فاز بعدی مهاجران در خاک فرانسه، کسانی که وارد این کشور میشوند بیش از پیش طیف گستردهای را تشکیل میدهند و از این منظر کنترل و اشراف اطلاعاتی روی آنها مشکل خواهد بود. لذا فرانسه و بلژیک مشترکاً در معرض خطر تروریسم قرار دارند که همچنان این روند ادامه دارد.
باید توجه داشت که تاثیر حوادث تروریستی و افزایش ناامنیها خصوصاً در فرانسه میتواند تاثیر مستقیم روی دولت این کشور و به خصوص سوسیالیستها به صورت منفی و سایر احزاب به صورت مثبت داشته باشد. با توجه به حوادث تروریستی پاریس و همچنین حوادثی که در گذشته در «روزنامه شارلی ابدو» رخ داده بود موجب شد تا هجمههای زیادی از سوی شهروندان این کشور علیه دولت اولاند به وجود آید. چراکه بدون تردید هدف از حملات تروریستی پاریس و حتی تحرکات تروریستی در شهر نیس و خیابان شانزلیزه فرانسه، مردم این کشور بودند و همین موضوع باعث میشود تا هجمه آنها برای عدم کارایی دستگاه امنیتی فرانسه که زیر نظر دولت این کشور اداره میشود افزایش پیدا کند. از این منظر سوسیالیستها در تنگنا قرار گرفتند و حتی ممکن است در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه با کمبود مقبولیت مواجه شوند که این حالت اتفاق افتاده است.
زمانی که در مورد سرویس اطلاعاتی فرانسه صحبت میشود، به صورت واضح در خصوص ساختار و شاکله اطلاعاتی کل اروپا صحبت میکنیم. چراکه ارتباط زیادی میان سرویسهای اطلاعاتی کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد و تمامی آنها یکدیگر را پوشش میدهند و از این جهت باید بگوییم تمامی دستگاههای امنیتی حاضر در اروپا با یکدیگر مرتبط هستند. اما مسئله اصلی این است که سرویسهای اطلاعاتی اروپا روی پروندههای تروریستی، در حال فعالیت هستند تا بتوانند تجربه کافی در این خصوص کسب کنند. ممکن است عدهای بر این عقیده باشند که چرا اعمال قوانین سختگیرانه در فرانسه افزایش پیدا نمیکند. پاسخ کاملاً روشن است چراکه مسائلی از جمله بازرسی و شنود شهروندان از منظر حقوق شهروندی میتواند مقبولیت و وجهه احزاب حاکم در کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه را کاهش دهد. از سوی دیگر باید دانست در فرانسه چیزی در حدود سه میلیون شهروند عربتبار حضور دارند و کنترل رفت و آمد آنها به کشورهای مبداء میتواند مشکلاتی را برای دستگاههای ناظر امنیتی به وجود بیاورد و طبیعتاً هزینه را افزایش بدهد.
این روند و به خصوص ناامنیهای صورت گرفته میتواند راستگراهای قاره سبز را همانند فرانسه علیه حکومتهای مختلف تشویق و تقویت کند. چراکه اثرات روانی نارضایتی مردم بر خیزش احزاب مخالف دولتها تاثیرگذار بوده است. به صورتی که اگر به پرونده «برگزیت» نگاهی گذرا بیندازیم، میفهمیم که احزاب سیاسی با استفاده از یک خلاء اقدام به مطرح کردن خروج بریتانیا از اتحادیه کردند. لذا باید مدنظر داشت که کاهش شانس حزب سوسیالیست فرانسه در انتخابات ریاست جمهوری این کشور تا حدود زیادی بستگی به میزان عملیاتهای تروریستی در این کشور دارد.
هزینه و فایدههای حضور نظامی اولاند در خاورمیانه
پیروز ایزدی (تحلیلگر مسائل فرانسه)
موضوع اعزام و حضور نظامیان فرانسه در عراق و سوریه مسالهای است که چندی قبل توسط دولت «فرانسوا اولاند» مورد بررسی قرار گفته است اما نهایتاً رئیسجمهور فرانسه به این نتیجه رسید که نباید نظامیان کشورش را به زمین بازی عراق و سوریه اعزام کند.
چراکه از یک سو فرانسه و سوسیالیستهای حاکم بر پاریس برای مبارزه با داعش و تروریستها در خاک فرانسه با چالشهای امنیتی روبهرو هستند و از سمت دیگر افکار عمومی، دولت اولاند را برای ورود نظامی به سوریه و عراق همراهی نمیکند. شهروندان فرانسه خواهان این نیستند که فرزندان یا همسران آنها مجدداً همانند پرونده لیبی مورد تهدید قرار بگیرند. به این دلیل، آنها خواهان ورود نظامیان کشورشان به سوریه و عراق نیستند و همین موضوع تا حدودی بر تصمیم اولاند و حتی وجهه حزب سوسیالیست اثرگذار بوده است. لذا عملکرد اولاند در حوزه نظامی تا حدی در راستای برونرفت از فشار افکار عمومی فرانسه به شمار میرود.
مساله دیگر، منتقدان و مخالفان دولت اولاند هستند که انتقادات زیادی را به وی وارد کردهاند. باید این موضوع را مد نظر داشت که احزاب راستگرای افراطی در اروپا و فرانسه یک نگاه به درون دارند. به عبارتی دیگر، این طیف معتقد هستند که باید هرگونه هزینه در خارج از کشور متوقف شود و تمامی این هزینهها باید در داخل مصرف شود. یعنی اگر قرار است نظامیان این کشور با اعزام به عراق و سوریه به تامین و تقویت امنیت فرانسه کمک کنند، باید این هزینه در داخل خرج شود و در محیط فرانسه این امر منجر به تقویت بنیه امنیتی و نظامی کشور شود.
در زمان سارکوزی هم چنین حالتی در مورد لیبی و ورود نظامی فرانسه به این کشور روی داده بود و افکار عمومی علیه وی دست به تحرکاتی زدند تا مخالفت خود را با حضور نظامیان فرانسه در لیبی نشان دهند. اما باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر فشارهای متحدان و شرکاء استراتژیک فرانسه بر اولاند افزایش پیدا میکرد، باز هم وی اقدام به ورود و اعزام نیرو به عراق و سوریه نمیکرد. چراکه فرانسوا اولاند و به طور کلی دولت فرانسه حتی اگرمخالفان را با خود همراه میکرد باز هم در شرایطی نبود که بتواند چنین تصمیمی را بگیرد.
آراء سرگردان نتیجهساز انتخابات
مرتضی مکی (کارشناس فرانسه)
انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۷ فرانسه فضای متفاوتی نسبت به دورههای گذشته داشته است. چراکه میان احزاب راست و چپ میانه کاندیدای شاخصی که بتواند آرای مردم را به سمت خود جلب کند، وجود ندارد و سیاستمداران قدیمی و محبوب در تلاش بودند که شاید بتوانند خود را به کاخ الیزه برسانند. فرانسه در حالت فعلی از شرایط اقتصادی و سیاسی مناسبی برخوردار نیست و حتی وضعیت امنیتی این کشور به خصوص پس از حملات تروریستی سال ۲۰۱۵ تاکنون، تاثیر بسزایی در میزان آراء خواهد داشت.
در فضای فعلی سیاسی، مردم فرانسه از عملکرد سوسیالیستها به عنوان حزب حاکم و همچنین از عملکرد احزاب مخالف که در جایگاه منتقد دولت قرار دارند، راضی نیستند. از این جهت است که سارکوزی به عنوان یک منتقد توانست نظر و آرای مردم را به خود جلب کند تا بتواند وارد کاخ الیزه شود. همچنین باید توجه داشت که بیش از ۶۰ درصد مردم فرانسه خواهان بازگشت سارکوزی که در دوره قبل رئیسجمهوری این کشور بوده، نیستند و این وضعیت در مورد اولاند و سوسیالیستها هم صدق میکند.
در سال ۲۰۱۲ ورق انتخابات برگشت و فرانسوا اولاند به عنوان رئیس جمهوری فرانسه انتخاب شد ولی در این بین باید به مساله مهمی توجه کرد و آن هم انتخاب مردم بین «بد» و «بدتر» در سال ۲۰۱۲ بود. اکثر مردم در آن زمان از سیاستهای سارکوزی ناراحت بودند و درصدد بودند تا برای برونرفت از وضعیت آن زمان به شخصی به غیر از سارکوزی رای دهند که این اتفاق صورت گرفت. از جهتی دیگر، باید مد نظر داشت که شکاف میان اعضای حزب سوسیالیست فرانسه میتواند در آرای آنها و شخص بنوا آمون تاثیرگذار باشد و میتوان گفت که سوسیالیستها شانسی برای پیروزی نخواهند داشت.
در فضای سیاسی فعلی فرانسه فعال شدن جریان راست افراطی را شاهد هستیم. مارین لوپن توانسته از وضعیت نامناسب فعلی در فرانسه به نفع خود استفاده کند و امکان دارد شاهد یک رخداد نادر در عرصه سیاسی فرانسه باشیم. در سال ۲۰۰۲ پدر مارین لوپن (ژان ماری لوپن) توانست ۱۷ درصد آراء را کسب کند که در آن زمان همگان اعلام کردند رقابتهای انتخاباتی در فرانسه نگرانکننده است و نهایتاً ۸۲ درصد مردم فرانسه به «ژاک شیراک» رای دادند تا اجازه ندهند لوپن پیروز میدان شود و باعث شد تا انتخابات بیسابقهای رقم بخورد. پیشبینی میشود که اگر رهبر جبهه ملی فرانسه بتواند از فضای فعلی و گسستهای به وجود آمده در این کشور استفاده کند ، احتمال اینکه مردم فرانسه از ترس جریان راست افراطی، به جریان راستگرا، چپگرا و حتی مستقل رای بدهند، وجود داشته باشد.
همانند سازی سیاستهای فیون با لوپن
رکسانا نیکنامی (استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا)
کنارهگیری «فرانسوا اولاند» به عنوان نامزد حزب سوسیالیست و معرفی مانوئل والس در ابتدا یک نوع هوشمندی سیاسی تلقی میشد. به گونهای که احتمال رأی آوردن اولاند بسیار کم ارزیابی شده بود و از این جهت شاهد بودیم که از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری خودداری کرد. با نگاهی به جمهوری پنجم فرانسه و واکاوی سیر سیاسی این کشور از دهه ۵۰ میلادی تاکنون میبینیم که تنها در دو دوره، سوسیالیستهای فرانسه توانستند عهدهدار ریاست جمهوری این کشور شوند. به گونهای که «فرانسوا میتران» و پس از آن فرانسوا اولاند به عنوان گزینههای ریاست جمهوری از جناح سوسیالیست فرانسه توانستند وارد کاخ الیزه شوند. در این راستا و بر اساس افکارسنجی عمومی میزان مقبولیت و محبوبیت این دو رئیس جمهور از اشخاص دیگر پایینتر است و راستگراهای فرانسه در سطوح بالاتر از آنها قرار دارند.
باید به این نکته توجه شود که دیدگاه مردم فرانسه نسبت به اولاند و به طور کلی سوسیالیستهای فرانسه بسیار کمرنگ است و پروندههایی مانند بحران مهاجرها، حوادث و چالشهای امنیتی و همینطور مباحث اقتصادی موجب شد تا اقبال عمومی به سوسیالیستها کم شده و به نوعی آنها سرخورده شوند. به صورتی که گزینه اقتصاد یکی از محورهای مهم در نظر مردم فرانسه به حساب میآید و سوسیالیستها در تحقق شعارهای خود در این محور شکست خوردند.
در حوزه سیاست بینالملل هم باید بگوییم که عمده احزاب سوسیالیست در قاره اروپا تا حدود زیادی به حاشیه رفتند. ممکن است در مورد بریتانیا چنین موضوعی صدق نکند اما در مورد فرانسه باید بگوییم که رقابتها بین احزاب راست (گلیستها) و سوسیالها مطرح میشد اما در حالت فعلی و با توجه به وضعیت سیاسی حاکم بر این کشور حزبی مانند جبهه ملی فرانسه به رهبری مارین لوپن و فرانسوا فیون از جناح محافظهکاران به عنوان مبارزان اصلی انتخابات ۲۰۱۷ ریاست جمهوری فرانسه مطرح می شوند و در اینجاست که سوسیالیستها به حاشیه میروند.
در انتخابات درون حزبی محافظهکاران که اخیراً برگزار شد، شاهد بودیم که «آلن ژوپه» کنار رفته و فیون پیروز میدان معرفی میشود. دلیل اصلی پیروزی وی را میتوان نزدیک شدن سیاستهای وی به اشخاصی مانند لوپن ارزیابی کرد که بحث فاصله گرفتن از اتحادیه اروپا یکی از این مسائل خواهد بود. در صورتی که افرادی مانند ژنرال دوگل و حتی ژاک شیراک از طرفداران عضویت در اتحادیه اروپا به شمار میرفتند. از این منظر باید بگوییم که فیون توانست با ایجاد تغییر در سیاستهای خود رنگ و بویی از راهبردهای لوپن را در مدل محافظهکارانه معنا کند و به نظر میرسد این بحث یکی از دلایل پیروزی وی قلمداد شود.
اگر حزب مارین لوپن (جبهه ملی فرانسه) در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود، مطمئناً مسالهای مانند برگزیت در فرانسه رخ نخواهد داد. چراکه آلمان و فرانسه در بین کشورهای حاضر در اتحادیه اروپا به عنوان دو سُکاندار در همگرایی کشورهای اروپایی مطرح هستند و اتفاقاً حامی اتحادیه ارزیابی میشوند. بنابراین امکان رخ دادن مسالهای مانند برگزیت در فرانسه متصور نیست. از منظر دیگر و با دید کلی نسبت به سیاست کشورهای اروپایی باید بگوییم در بریتانیا زمانی محافظهکاران پیروز میدان میشوند که احزاب دیگر مانند حزب کارگر در موقعیت خوبی قرار نداشته باشند که البته در فرانسه چنین حالتی وجود ندارد. لذا یکی از دلایل فیون به عنوان نامزد محافظهکاران برای تغییر راهبرد خود، ایجاد پایگاه اجتماعی جدید در میان شهروندان فرانسوی است.
اگر بخواهیم نگاهی به سیاستهای کلی حکمرانی در عرصه جهانی بیاندازیم و فرض را بر این بگذاریم که جناحهای پوپولیستی در حال تقویت شدن هستند و از سوی دیگر استعفای ماتئو رنتسی از نخست وزیری ایتالیا را به همراه پیروزی ترامپ در آمریکا کنار یکدیگر قرار دهیم، شاید بتوانیم بگوییم که لوپن در انتخابات آینده ریاست جمهوری فرانسه پیروز میدان خواهد بود. اما باید توجه داشته باشیم که بر اساس آمارها و تاریخ سیاسی فرانسه، مردم این کشور نسبت به سایر کشورها عاقلانهتر از دیگران آرای خود را به صندوق میاندازند؛ چراکه اصولاً اروپاییها عمیقتر از آمریکاییها فکر میکنند. از این جهت نمیتوانیم بگوییم که نتیجه انتخابات فرانسه همانند خروجی رأیگیری در آمریکا یا همه پرسی برگزیت در بریتانیا رقم خواهد خورد.
گزارش و گفتوگو: فرشاد گلزاری