کالجی در گفتوگو با ایلنا:
مرحله جدید عملیاتهای تروریستی توسط مهاجران آسیای میانه/ تهدید امنیتی از ناحیه آسیای مرکزی جدی است
عدم ادغام مهاجران آسیای مرکزی در جامعه اروپا یکی از دلایل خیزش یکباره مهاجران این منطقه در سراسر دنیا و قاره سبز است اما باید بدانیم پروژه بعدی تروریستها پس از عراق و سوریه جغرافیای آسیای میانه خواهد بود.
« ولی کوزهگر کالجی» کارشناس مسائل آسیای مرکزی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در تحلیل دلایل اجرای عملیاتهای تروریستی توسط مهاجران آسیای میانه در اروپا و اقصی نقاط دنیا عنوان کرد: قبل از هر چیز باید به وضعیت گروهکهای تروریستی و ریشههای آن توجه داشت. در تشریح وضعیت این گروهکها در جغرافیای آسیای میانه باید به این نکته توجه کرد که جریانهای متعدد افراطی و رادیکال مذهبی از سال ۱۹۸۰ و قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در این منطقه فعال بودند. به عنوان مثال «حزب التحریر» در ازبکستان به وجود آمد و همچنین پس از آن شاهد بودیم که هستههای تندروی افراطی در افغانستان و پاکستان و جمهوریهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شدند که برخی از آنها با القاعده و طیف دیگر با طالبان در ارتباط بوده و همکاری میکردند.
وی ادامه داد: در بررسی ریشههای تشکیل این جریانها در آسیای میانه باید به چند نکته توجه داشته باشیم. نخست این که مشکلات اقتصادی در این منطقه به علاوه شکاف میان پایتخت کشورها و شهرهای دور افتاده موجب عدم توزیع عادلانه ثروت و قدرت شد و نهایتاً شاهد بودیم که فقر در این مناطق حاکم شد. دوم، در راستای این موضوع بیکاری جوانان، فقر فرهنگی و عدم درک صحیح از مذهب و دین موجب شد تا چنین جریانهایی به وجود بیاید. سوم نفوذ عربستان پس از فروپاشی شوروی است که موجب شد جریانهای افراطی در منطقه آسیای مرکزی تشکیل و پس از آن اقدام به فعالیت کنند.
یکی از کانالها و مراکز عضوگیری و جذب نیرو توسط گروهک تروریستی داعش را باید آسیای مرکزی دانست البته برخی از این عناصر در داعش فعال بودند و دسته دیگر در جبهه فتحالشام (جبهه النصره سابق و شاخه القاعده در سوریه) حضور داشتند که کماکان هم این روند پابرجا است.
این پژوهشگر مسائل بینالملل با اشاره به ریشههای اجتماعی افراطگرایی در اروپا اظهار کرد: اینکه چرا شاهد هستیم در کشورهای اروپایی مانند فرانسه، بلژیک، آلمان، روسیه، سوئد و حتی ترکیه همچنان از سالیان گذشته و با خیزش موج افراطگرایی جدید و ظهور پدیده جدید تروریسم عملیاتهایی از سوی برخی از مهاجران آسیای میانه صورت میگیرد چندین دلیل دارد اما دلیل مهم و عمده این است که تمامی کسانی که دست به انجام چنین عملیاتهایی در قاره سبز میزنند اکثراً مهاجر هستند و به دلیل اینکه نتوانستند خود را در جامعه اروپا ادغام و حل کنند دست به انتقامجویی میزنند. به بیان دیگر باید بگوییم که در جامعه اروپا چنین افرادی را شهروند درجه دوم میدانند. چنین عملیاتهایی این پیام را مخابره میکند که پس از بسته شدن پرونده عراق و سوریه؛ افغانستان، پاکستان و به طور کلی کشورهای جغرافیای آسیای مرکزی هدف بعدی گروهکهای تروریستی اعم از داعش و القاعده خواهد بود.
وی افزود: در این راستا باید بگوییم مرزهای کشورهایی مانند ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان یکی از مراکزی خواهد بود که میتواند نقطه و منطقه عملیات این گروهکها باشد اما آنچه که جنگ میان تروریستها و حتی دلیل اصلی آنها برای حضور در این منطقه به حساب میآید بحث خرید و فروش مواد مخدر است. به گونهای که باید بگوییم در افغانستان موارد مخدر ارزشی برابر با نفت در خاورمیانه را دارد و به نوعی تامینکننده مالی گروهکهای تروریستی حساب میشود. لذا اینکه دیده میشود در ولایت هلمند افغانستان، طالبان و داعش با یکدیگر درگیر هستند به نوعی دلیل آن را باید مساله جنگ بر سر تجارت مواد مخدر به عنوان محرک اصلی مالی دانست.
موضوع دیگری که نشاندهنده اهمیت این موضوع و به نوعی یک هشدار جدی امنیتی نه تنها برای دولتهای آسیای میانه بلکه برای چین و روسیه هم تلقی میشود، بحث تهدید امنیتی از سوی داعش است. به گونهای که اگر امروز ما شاهد هستیم که در اخبار منتشر شده حمایت مسکو از طالبان و یا حمایت پکن از این جریان برجسته میشود، عمده دلیل آن احساس خطر این کشورها از حضور داعش و پیشروی در خاک آنها است.
این تحلیلگر مسائل قفقاز و آسیای میانه در خصوص نقاط اتفاق و اختلاف گروهکتروریستی حاضر در آسیای میانه بیان کرد: در تحلیل محتوای همگرایی گروهکهای تروریستی درآسیای میانه باید به این نکته توجه داشته باشیم که داعش دارای نوعی قرابت و مولفههای نزدیک به القاعده است و با طالبان اختلاف زیادی دارد. درست است که عدهای از عناصر طالبان با داعش در قالب ولایت خراسان بیعت کردند اما باید بگوییم که طالبها اکثراً پشتو هستند و خود را بومی افغانستان و پاکستان میدانند و حوزه عملیات آنها آسیای میانه است اما القاعده و داعش ترکیب چند ملیتی دارند و هم اکنون هدفگذاری آنها گستره جهانی پیدا کرده است.
وی در پایان یادآور شد: اگر به حوادث ۱۱ سپتامبر توجه کنیم، در آنجا دیده میشود که متهم و بحث اصلی «القاعده» بود، نه طالبان. از این جهت باید بگوییم که همگرایی داعش و القاعده با یکدیگر به نوعی جدیتر از پیمان طالبان و داعش است. چراکه القاعده و در سطح بعد داعش، اهداف جهانی را دنبال میکنند و شاهد هستیم که عملیاتهای اروپایی و آفریقایی توسط این دو گروه در دستور کار قرار گرفته و انجام شده است اما طالبان تنها در مناطق بومی خود یعنی افغانستان و پاکستان و نهایتاً کشورهای همجوار عملیات میکند. در اینجاست که ورود داعش و فعال شدن آنها در جغرافیای آسیای میانه علاوه بر کشورهای ساکن خصوصاً چین و روسیه، طالبان را هم ناراحت میکند. لذا اینکه دیده میشود در کنفرانسهای سیاسی اخیر مسکو و پکن تا حدودی از طالبان حمایت کردهاند به دلیل درک خطرات ناشی از حضور داعش و القاعده در آسیای میانه است.