جهان در سال ۹۵: سیاست داخلی آمریکا /تکرار/
واکاوی روزهای پایانی حضور اوباما در کاخ سفید / تعارض دیدگاه از «جاستا» تا برخورد با سیاهپوستها
سیاست داخلی آمریکا در سال گذشته را باید یک سیاست دوپاره دانست که بخش زیادی از آن را رئیسجمهوری سابق هدایت کرد و مابقی آن را ساکن جدید کاخ سفید پیش خواهد برد که البته تفاوتهای زیادی در این میان به صورت مشهود وجود دارد و حتی غیر قابل قیاس ارزیابی میشود.
سیاست داخلی ایالات متحده را باید یکی از نکات پناه نظام بینالملل دانست. کشوری مانند آمریکا که نظام عریض و طویل رسانهای آن، یک نوع جهتدهنده در جهان به حساب میآید، بدون تردید نخواهد گذاشت که وقایع داخلی این کشور آن طور که باید و شاید به سوی افکار عمومی مخابره شود. واقعیت این است که اگر بخواهیم نگاهی به داخل آمریکا از منظر بیرونی داشته باشیم، باید صفکشی خیابانی در ایالتهای مختلف آمریکا را یکی از مسائل مهم این کشور طی سال گذشته ارزیابی کنیم.
نظام سیاسی و ساختار کشور ایالات متحده، رفتار نیروهای پلیس با جامعه سیاهپوستان را بدون تردید مردود میداند اما در طول یک سال گذشته شاهد این بودیم که قطب بندی در مورد مساله مذکور تا حد زیادی بالا گرفت که البته کانون این انتقادها را باید باراک اوباما دانست. دموکراتها در مقابل انگشت اتهام را به سوی محافظهکاران نشانه رفتند و دلیل این به همریختگی داخلی که به کف خیابانها سرایت کرده بود را مخالفت با لایحه ساماندهی بکارگیری سلاح گرم اظهار کردند.
در سوی دیگر یکی از موضوعات مهمی که به مانند بمب خبری در فضای رسانهای عمل کرد، موضوع تصویب قانون جاستا بود. قانونی که از آن برای وصول و دریافت غرامت توسط قربانیان واقعه ۱۱ سپتامبر نام برده میشود و هدف اصلی آن ریاض به حساب میآمد. درست است که موجسواری دموکراتها علیه ریاض اهداف زیادی را در پس خود داشت اما بدون تردید این ترامپ خواهد بود که خط بطلان آخر را روی این قانون کشید. از این منظر برای بررسی دقیقتر وضعیت داخلی ایالات متحده باید نگاهی به کارنامه هشت ساله اوباما در کاخ سفید هم بیاندازیم که مشروح این محورها در قالب گفتوگو با تحلیلگران حوزه سیاست داخلی آمریکا به شرح ذیل از نظر خواهد گذشت.
«جاستا» زیر سایه پترو دلارهای ریاض
داوود هرمیداس باوند ( رئیس اسبق کمیته حقوقی مجمع عمومی سازمان ملل متحد)
قانون جاستا که از آن به عنوان لایحه «عدالت در برابر حامیان تروریسم» نام برده میشود، تمامی فرایندهای قانونی برای تایید شدن در سنا و کنگره را پشت سر گذاشت و توسط نمایندگان به تایید رسید که از آن زمان به عنوان یک قانون از آن یاد میشود. باراک اوباما در چند ماه گذشته این لایحه را وتو کرد و برای اولین بار وتوی وی با رای دو سوم از نمایندگان به شکست انجامید.
شاید رئیسجمهوری جدید بتواند لوایحی در راستای نادیده گرفته شدن قانون جاستا مطرح کند و نهایتاً آن را تعدیل یا نقض کند که این وضعیت تنها از لحاظ تئوریک قابلیت اجرایی خواهد داشت. اما با عنایت به این موضوع مهم که بخش عمدهای از نمایندگان به لایحه جاستا که از سوی دموکراتها طرح شده بود رای دادهاند، به نظر ارادهای برای لغو این قانون وجود ندارد.
در گذشته جمهوریخواهان اکثریت این دو نهاد مقنن را در دست داشتند و در ساختار جدید هم جمهوریخواهان اکثریت را در دست خواهند داشت. به این جهت به نظر نمیرسد که تحول خاصی در مورد آرایش نهادهای مقنن رخ دهد و قانون جاستا تغییر پیدا کرده یا لغو شود. از سوی دیگر باید سخنان و اظهارنظرهای اعراب که در قالب بیانیه در دهمین نشست روسای پارلمانهای کشورهای عربی قرائت و منتشر شده است را نوعی اعمال فشار پیشدستانه بر ترامپ از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس قلمداد کرد.
دونالد ترامپ و تیمی که وی را پوشش روانی و فکری میدهد، از ناحیه عربستان احساس خطر میکنند و از این نظر نوعی تدافعگری سیاسی را پیشه میکنند. چراکه آنها همچنن سعودیهای را تهدیدی برای امنیت ملی خود و حتی منافع ایالات متحده در منطقه میدانند. به طوری که پس از گذشت ۱۵ سال از ضد واقعه ۱۱ سپتامبر همچنان آمریکاییها عربستان را برای خود تهدید و خطر مشهود و زنده میدانند. از جهتی دیگر، به دنبال تغییر ساختار سیاسی ریاض و روی کار آمدن شاهزادگان نسل دوم در این کشور، برآورد واشنگتن این است که سعودیها همچنان درصدد برهم زدن نظم و امنیت عمومی آمریکا و جهان هستند و از این حیث قانون جاستا یک اهرم فشار برای غربیها در مقابل عربستان ارزیابی میشود. بنابراین جمهوریخواهان به اندازه دموکراتها به عربستان مشکوک هستند که میتوان به اظهارات ترامپ در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری هم اشاره کرد. تاجایی که وی ریاض را تهدید به کاهش خرید نفت از جانب واشنگتن کرد ولی باید دانست که شعارهای ترامپ امکان تغییر دارد؛ با این وجود، با توجه به نگرش و شعار ترامپ مبنی بر بازگرداندن عظمت آمریکا باید گفت که احتمال طرحریزی یک مدل از سیاستهای تهاجمی علیه عربستان متصور است.
هشت سال با اوباما
علی بیگدلی (استاد دانشگاه – کارشناس مسائل آمریکا)
دموکراتها به طور معمول نگاه به خارج از آمریکا دارند اما اوباما تا حدود زیادی این موضوع را دستخوش تغییر قرار داد و میتوان آن را به عنوان یک «سنت شکنی» قلمداد کرد. در سیاست داخلی وی مباحث زیادی را مدنظر داشت و توانست تا حدودی آنها را محقق کند. به عنوان مثال طرح بیمههای همگانی (اوباما کِر) یکی از محورهایی بود که توسط وی و دولتش در آمریکا پیگیری شد و تا حدود زیادی توانست مقبولیت عمومی را جلب کند اما در مقابل، جمهوریخواهان با طرح مذکور مخالفت کردند. چراکه از یک سو کم شدن درآمد بیمارستانهای متعلق به جمهوریخواهان اتفاق افتاد و از سوی دیگر اخذ مالیات از قشر ضعیف جامعه آمریکا به حاشیه رانده شد.
اوباما تا حدود زیادی نسبت به روسای گذشته آمریکا صبورتر به نظر میرسید و از این جهت توانسته بود مساله مهاجرت را سامان ببخشد و به نوعی منحنیهای مختلف در این موضوع را آرام کند. البته این موضوع موجب شد تا دونالد ترامپ در انتخابات اخیر به سمت دموکراتها حمله کند و سیاست آنها را در بعد داخلی مورد انتقاد قرار دهد. از جهت دیگر، اوباما در سیاست داخلی خود توانست قشر ثروتمند را به پرداخت مالیات مجبور کند و تا حدود زیادی گرایش دموکراتها در این برهه از زمان به سوی افراد قشر متوسط و پایین جامعه آمریکا بود.
اوباما در سیاست داخلی خود با توجه به تشنجهای پیش آمده در جامعه آمریکا از جمله بحث کنترل خرید و فروش و استفاده از سلاح گرم سعی داشت تا این جامعه را تا حدود زیادی آرام نگه دارد. در این میان نباید از کارشکنی جمهوریخواهان چشمپوشی کنیم. به صورتی که محافظهکاران در مورد استفاده از سلاح گرم و حتی تعطیل شدن زندان گوانتانامو که در مدت هشت ساله ریاست جمهوری اوباما مورد نظر دموکراتها بود، با تمام قوا در مقابل کاخ سفید و کابینه اوباما ایستادگی کردند که میتوانیم بگوییم این دو طرح در دولت اوباما به سرانجام مقبول و مورد نظر دموکراتها ختم نشد.
در محور سیاست خارجی، اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری خود سه برنامه را در دستور کار قرار داد. نخست پرونده «برجام»، در گام دوم پرونده «سوریه» و سومین پرونده را به «صلح فلسطین» اختصاص داد. در خصوص ایران پرونده برجام مدنظر بود که تا حدودی توانست در آن کنشگری موفق از دولت خود به نمایش بگذارد. اما در مورد صلح فلسطین با توجه به اصطکاک رخ داده میان اوباما و نتانیاهو این پرونده بلاتکلیف و بدون نتیجه باقی ماند و همین وضعیت را در مورد سوریه مشاهده میکنیم. به گونهای که باید بگوییم اسرائیل و عربستان در مورد رفتار اوباما در منطقه و به خصوص در مواجهه با ایران انتقادهای زیادی را از او و دولت وی صورت دادند.
ورود روسیه به منطقه به عنوان یک قدرت نوظهور به نوعی تقابل میان واشنگتن و مسکو را به نمایش گذاشت. سناریوهایی که پوتین در شرق اوکراین و در قبال شبهجزیره کریمه و همچنین در سوریه و حتی لیبی طرح و عملیاتی کرده است، باعث شد تا حدود زیادی از پرستیژ بینالمللی ایالات متحده کاسته شود. از این نظر و با توجه به متغیرهای گوناگون باید بگوییم که سیاست خارجی اوباما به خصوص در دور دوم ریاست جمهوری وی تا حدود زیادی افول کرده و حتی آمریکا به قدرت دوم جهانی تبدیل شد. در این بین اقدامهای چین به عنوان قطب اقتصادی در شرق آسیا موجب شد تا آمریکا در حوزه سیاست خارجی با مشکل روبه رو شود. به گونهای که اوباما رسماً انتقادهایی به پکن صورت داده بود که دامنه این انتقادها به دولت دونالد ترامپ هم رسیده است.
در سند امنیت ملی ۲۰۱۵ ایالات متحده «پروژه میل به شرق» رسماً در دستور کار قرار گرفته بود. به صورتی که اوباما و تیم وی، بر این نظر معتقد بودند که خاورمیانه نمیتواند منافع آمریکا را تامین کند و از این جهت میبایست ایالات متحده برای کنترل چین و تامین منافع خود در شرق آسیا طی چند سال آینده از خاورمیانه به شرق آسیا هجرت کند. تا جایی که در حالت فعلی تعداد سربازان مستقر در این ناحیه به رقم ۴۰۰ هزار نفر رسیده و اخیرا هم شاهد سفر وزیر دفاع این کشور به ژاپن بودیم که نشاندهنده این است که دموکراتها در دقایق پایانی حیات سیاسی اوباما در صدد هستند تا سیاستهای خود را پیگیری و حتی عملیاتی کنند.
پرونده کوبا و برقراری ارتباط میان واشنگتن و هاوانا بعد از گذشت بیش از پنج دهه صورت گرفت اما همچنان تحریمهای اعمال شده علیه کوبا پابرجاست. عدهای بر این عقیدهاند که صلح با کوبا و برقراری مناسبات، تا حدودی برای جذب و جمعآوری آرای لاتینتبارها در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به نفع کلینتون رقم خورده است ولی شاهد بودیم که خروجی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ایالات متحده بر خلاف مستندات و نظرسنجیها به نفع نامزد جمهوریخواه رقم خورد و این نشان میدهد که هدفگذاری ایالات متحده در سیاست خارجی در دوران اوباما موثر و هوشمندانه نبوده است.
یکی دیگر از محورهایی که در سیاست خارجی اوباما مورد انتقاد است، بحث عملکرد واشنگتن در کشورهای شمال آفریقا است. به طوری که در لیبی، تونس و مصر سیاست دموکراتها نتوانست نتیجه مناسبی برای کاخ سفید و لیبرالها به وجود آورد. در پرونده لیبی شاهد کشته شدن سفیر این کشور در بنغازی بودیم و در قضیه مصر راهبرد غلط آنها موجب شد تا قاهره بیش از پیش از واشنگتن فاصله بگیرد. از این منظر باید بگوییم سیاست خارجی اوباما در شمال آفریقا هم به جایی نرسید و باید آن را «خطای بزرگ استراتژیک» بنامیم. از این رو دریافت جایزه صلح نوبل باعث شد تا انتظار افکار عمومی ایالات متحده از اوباما افزایش پیدا کند و شاید به همین دلیل بود که سطح نظامیگری و برخورد سخت اوباما تا حدود بسیار زیادی نسبت به روسایجمهوری گذشته آمریکا پایینتر ارزیابی میشود.
معادله سلاح گرم و تعارض نژادی
امیرعلی ابوالفتح (تحلیلگر حوزه آمریکا)
حمله نیروهای پلیس به سیاهپوستها در آمریکا سابقه طولانی دارد و آمارهای رسمی نشان میدهد این موضوع مجدداً در حال تکرار شدن است. در گذشته به دلیل اینکه رسانههای دولتی آمریکا توجهی به این مساله نداشتند، اخبار زیادی از آن در سطح رسانهها مخابره نمی شد و به نوعی این محور در ایالات متحده برجسته نشده بود. کمی پس از ادامه پیدا کردن این ماجرا چند رسانه خصوصی در آمریکا به مقوله سیاهکُشی پرداختند و از آنجا بود که گوشیهای دوربیندار به عنوان یک ناظر در تمامی دنیا، به کمک شبکههای مجازی اقدام به انتشار اخبار مربوط به برخورد خشن پلیس با سیاهپوستان کردند. انتشار این تصاویر موجب شد تا بالاترین مقام مسئول وقت آمریکا یعنی باراک اوباما و سایر مسئولان ایالات متحده مجبور به پاسخگویی شده یا حداقل اقدام به موضعگیری کنند.
حوادث فرگوسن و نیویورک و اعتراضهای پس از آن موجب شد تا پلیس آمریکا با دقت نظر بیشتری نسبت به برخورد خود با سیاهپوستان اقدام کند. اما حادثهای که در دالاس رخ داد، مقداری با حوادث مشابه فرق داشت. به گونهای که حوادث دالاس بازخورد اقدامهای پلیس آمریکا در قبال سیاهپوستان بود که نهایتاً در دالاس و در قالب اعتراضهای گسترده مدنی سر باز کرد که منجر به کشته و زخمی شدن شماری از نیروهای پلیس شد.
موضوعی که تعجببرانگیز خواهد بود، این است که در شهر دالاس هیچ اقدامی از سوی پلیس علیه سیاهپوستها رخ نداده بود اما ما نظارهگر کشته شدن چندین پلیس توسط دو تکتیرانداز ناشناس بودیم و این نشان میدهد که تعارضهای نژادی و نشانههای برخوردهای خونین تا چه حدی افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر هم اوباما سخنان متفاوتی را ارائه کرد. وی در اظهارات خود صراحتاً اعلام کرد که این موضوع بحث بر سر نژاد سیاه یا سفید نیست بلکه با توجه به ریشه تعارض و همچنین وجود مقادیر زیاد سلاح و مهمات در خاک آمریکا نمیتوان از این موضوع چشمپوشی کرد.
هر چقدر حوادث و کشتار سیاهپوستان و از بین رفتن نیروهای پلیس افزایش پیدا میکند، مجدداً قانون خاصی در مجلس نمایندگان تصویب نخواهد شد و حتی این حوادث نتیجه برعکس میدهد. در حالت فعلی جامعه آمریکا به سمتی گام بر میدارد که رسماً تاکید میکند علاوه بر این که با پلیس مواجه میشوید، باید بتوانید خود را مسلح کرده و برخورد متقابل انجام دهید. از این جهت باید گفت اگر تا دو سال پیش میتوانستیم با خریداران و فروشندگان سلاح مقابله کنیم، در حالت فعلی دیگر امکان عملیاتی شدن این مساله وجود ندارد.
در مورد اعتقاد احزاب به حمل سلاح باید بگوییم که جمهوریخواهان رسماً طرفدار حمل آزادانه سلاح هستند و حتی اشخاصی مانند برنی سندرز که از اردوگاه دموکراتها برآمده است، هم موافق این موضوع است. اما جامعه آمریکا به دلیل سیاست غلط محافظهکاران و عدهای از دموکراتها هیچگاه سلاح را زمین نخواهد گذاشت و حتی در آینده هم شاهد تکرار چنین مسائلی خواهیم بود.
گزارش و گفتوگو: فرشاد گلزاری