خبرگزاری کار ایران

جهان در سال ۹۵/ پرونده سیزدهم: پاکستان و افغانستان

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر
کد خبر : ۴۷۳۴۶۵

ظهور و تثبیت حضور داعش در افغانستان و همچنین فعال شدن هسته‌های تندروی طالبان به موازات خلافت خراسان از مسائلی بود که امنیت کابل در سال گذشته را به خطر انداخت اما در محور سیاسی صلح حکمتیار با دولت وحدت ملی و همچنین تنش میان اعضاء پارلمان با دولت کابل یکی از مهمترین مسائل آسیاس میانه قلمداد می‌شد. همچنین ادامه درگیری‌ها در کشمیر و چالش پاکستان با موضوع تروریسم را باید بخشی از موضوع‌های مهم سال گذشته در آسیای میانه دانست.

آسیای میانه یا به تعبیر دیگر «قلب آسیا» را باید همچنان یکی از کانون‌های بحران در جغرافیای فعلی دنیا دانست. چراکه همچنان تروریسم در این منطقه حاضر است و حتی مکمل خطرناک دیگری به نام «داعش» در این بین با ظهور در افغانستان موجب شده تا به هم‌ریختگی امنیتی به دو قطبی طالبان – داعش تبدیل شود. نمونه این وضعیت و مخاطرات امنیتی را در پاکستان هم شاهد هستیم. تا جایی که در طی یک سال گذشته داعش پاکستان با پوشش دیگری اقدام به تحرکات تروریستی کرد و این وضعیت نشان می‌دهد که تجمیع گروه‌های و جریان‌های افراطی و تروریستی در ماه‌های آینده برای این منطقه می‌تواند تهدید مهمی قلمداد شود.

در این راستا دولت وحدت ملی افغانستان که متشکل از حضور «محمد اشرف غنی» و «عبدالله عبدالله» است، همچنان با مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی دست و پنجه نرم می‌کنند. از یک سو پارلمان این کشور در چند مرحله تعداد زیادی از وزراء کابینه را به چالش کشاند و حتی بحث تصویب قانون مدون انتخابات در این بین موجب به وجود آمدن مشکلاتی شد که برخی‌ از درگیری میان طیف عبدالله با اشرف غنی سخن به میان آوردند.

در ادامه روند سیاسی و به خصوص موضوع صلح در افغاستان شاهد بودیم که گلبدین حکمتیار رئیس حزب اسلامی افغانستان پس از چند دهه مبارزه مسلحانه و مخالفت با دولت حاکم بر کابل سلاح خود را به زمین گذاشت و تفاهنامه صلح با دولت فعلی افغانستان را به امضاء رساند. این مساله باعث شد تا طالبان موقعیت خود را در خطر ببیند و اقدام به تصرف زادگاه حکمتیار یعنی ولایت قندوز کند که تا حدودی می‌توان آن را نشان دادن توان طالبان در بحث اشراف و کنشگری میدانی در افغانستان ارزیابی کرد.

کمی آنطرف‌تر یعنی دقیقاً در کشمیر همچنان شاهد درگیری‌ها و به زمین ریخته شدن خون‌ها هستیم. هند و پاکستان در این پروژه یکدیگر را متهم می‌کنند اما آنچه که در پرونده کشمیر به صورت غیر قابل تفکیک پابرجا مانده است، سهم دهلی و اسلام‌آباد در مورد پروژه کشمیر است. عده‌ای بر این عقیده هستند که اگر این وضعیت و منحنی خشونت‌ها کماکان ادامه داشته باشد، بدون تردید شاهد زایش گروه‌های رادیکال مختلف خواهیم بود. همین وضعیت را در درگیری‌های «تورخم» میان نیروهای افغانستان و پاکستان شاهد بودیم. به گونه‌ای که کابل و اسلام‌آباد در این مورد هم با یکدیگر دچار تنش شدند شدند و وضعیت آن همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. از این نظر با توجه به اهمیت مسائل جاری در پشت مرزهای شرقی ایران و به بیان بهتر در آسیای مرکزی به گفت‌وگو با تحلیلگران و کارشناسان این حوزه پرداختیم که به شرح ذیل از نظر مخاطبان این حوزه خواهد گذشت.    

 

اسلام‌آباد در مقابل تروریسم

اویس احمد خان لغاری (رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس ملی پاکستان)

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

کشورهای خارجی که از ناامنی در پاکستان به منافع سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی خود دست پیدا می‌کنند در پس پرده این جنایت‌های اخیر در این کشور هستند. به همین دلیل با توجه به شرایط امنیتی پاکستان نیروهای نظامی و امنیتی همچنان در آمادگی به سر برده و افزایش سطح اشراف حداکثری خود را در بالاترین سطح حفظ کرده‌اند. از این رو آنها توانستند پاسخ قاطعی به فعالیت‌های تروریستی در خاک پاکستان نشان دهند.

دو کشور ایران و پاکستان به دنبال گسترش امنیت در مناطق مرزی مشترک و جلوگیری از وقایع و فعالیت‌های تروریستی و قاچاق در این منطقه هستند که این امر با افزایش همکاری‌های امنیتی دوجانبه تا حد زیادی محقق شده است.

ما خواستار روابط مسالمت‌آمیز بین دو کشور ایران و عربستان هستیم و اسلام‌آباد از هرگونه اقدام علیه تهران خودداری خواهد کرد؛ چراکه روابط بین اسلام‌آباد و تهران همیشه سرشار از آرامش و مملو از همکاری‌های دوجانبه بوده و هیچ یک از دو کشور مایل به از بین بردن این روابط حسنه نیستند.

 

صلح با حکمتیار، دوگانگی در پارلمان  

پیرمحمد ملازهی ( تحلیلگر ارشد مسائل شبه‌قاره)

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

صلح میان دولت وحدت ملی افغانستان و «گلبدین حکمتیار» در زمان «محمد اشرف غنی» رئیس‌جمهوری فعلی مطرح شد و در زمان «حامد کرزی» رئیس‌جمهوری سابق بحثی از آن به میان نیامده بود. به گونه‌ای که حامد کرزی معتقد بود باید کلیت طالبان در افغانستان حفظ شود و از این جهت شاهد بودیم که بیشترین میزان این مذاکرات در خصوص صلح با حکمتیار در زمان اشرف غنی صورت گرفت. باید توجه داشته باشیم در حزب اسلامی حکمتیار، یک جداسازی صورت گرفت و عده‌ای از بدنه اصلی این حزب جدا شدند که به آنها انشعاب میانه‌رو گفته ‌شد. تعداد زیادی از نفرات این جناح از حزب و بدنه اصلی حکمتیار بیرون آمدند و تفکرات انشعابی را پیگیری کردند مضاف بر این‌که باید توجه داشته باشیم در حالت فعلی ازحزب حکمتیار چندین وزیر در کابینه اشرف غنی وجود دارد.

حکمتیار در این فکر است که بعد از صلح با دولت وحدت ملی افغانستان بتواند به یک جناح سیاسی تبدیل شده و حتی وارد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ملی شود و به نوعی در روند سیاسی افغانستان اقدام به مهره‌چینی کند. چراکه حکمتیار به دلیل سابقه فعالیت جهادی در افغانستان از حوزه نفوذ بالایی در ولایت‌های این کشور برخوردار است. از این جهت به نظر می‌رسد که وی بخواهد سطح مشارکت خود در بدنه سیاسی افغانستان را افزایش دهد. اما در داخل بدنه اجتماعی و مردمی افغانستان عده‌ای مخالفت‌های زیادی با صلح میان دولت و حکمتیار صورت داده‌اند. تا جایی که تجمعات و راهپیمایی‌های زیادی توسط برخی گروه‌های سیاسی و مذهبی صورت گرفت. چراکه مردم افغانستان بر این باورند که یکی از متهم‌های اصلی در مورد کشته‌شدگان افغانستان، حکمتیار و جریان منتسب به وی است.

به صورت کاملاً واضح می‌بینیم که جناح حکمتیار در بسیاری از ناامنی‌های افغانستان دست داشته و ممکن است که عده‌ای بگویند در زمان خیزش نظامی حکمتیار رفتار آنها متغیر بوده که البته امر درستی است. از این جهت ذهنیت منفی وجود دارد که حکمتیار همچنان در بسیاری از معادلات امنیتی و به هم‌ریختگی‌های افغانستان دست دارد. تا جایی که اگر به گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم که درگیری‌هایی میان جناح احمد شاه مسعود و حکمتیار رخ داده است و از این جهت می‌گوییم که درگیری‌ها از گذشته تا حال وجود داشته است.

مخالفان جدی حکمتیار و همچنین صلح میان جریان منتسب به وی با دولت وحدت ملی افغانستان عمدتاً در نواحی و جبهه شمالی افغانستان حاضر هستند و بخشی از آنها متعلق به جامعه پشتوی افغانستان هستند که اشرف غنی هم متعلق به این طیف است. از این منظر باید بگوییم عمده مخالفت‌هایی که در خصوص صلح حکمتیار با دولت افغانستان صورت می‌گیرد مرتبط به جبهه شیعه و شمال این کشور است که البته پس از طرح صلح مذکور، راهپیمایی‌هایی از سوی شیعیان در افغانستان راه‌اندازی شد تا مخالفت خود با این موضوع را اعلام کند.

مساله دیگر تهدید موقعیت و مواضع عبدالله عبدالله توسط حکمتیار خواهد بود. به صورتی که جناح عبدالله به خصوص مهره‌هایی که در بدنه دولت حضور دارند تا حدود زیادی صلح حکمت‌یار را پذیرفته‌اند اما کسانی که خارج از بدنه دولت حضور دارند، با این صلح‌نامه مخالف هستند. عبدالله نماینده جماعت غیر پشتو و اقلیت‌های قومی مانند تاجیک‌ها و سایر قومیت‌ها در افغانستان است و آنها بر روی مواضع عبدالله در خاک افغانستان حساب باز کرده‌اند. از این منظر معتقدند که ورود حکمتیار می‌تواند جایگاه عبدالله را تضعیف و جایگاه پشتوها را تقویت کند.

بحث دیگری که در خصوص صلح حکمتیار با دولت افغانستان مطرح می‌شود این است که حکمتیار با هماهنگی و حتی فشار آمریکا و پاکستان وارد مذاکره با دولت وحدت ملی شده و از این منظر طالبان مخالفت‌هایی با این صلح و روند آن اعلام کرده است. چراکه «هیبت‌الله آخوندزاده» که به عنوان رهبر جدید طالبان منصوب شده است، به همراه رهبران سطوح عالی و میانی طالبان بر این عقیده‌اند که اگر چنین روندهایی در بحث مذاکرات توسط پاکستان یا آمریکا پیگیری شود، نهایتاً طالبان می‌بایست سلاح‌ها را زمین بگذارند و پای میز مذاکره بیایند که این موضوع از نظر آنها موجب تضعیف وجهه طالبان خواهد شد. عده‌ای بر این عقیده‌اند که پاکستان همچنان در مورد طالبان موضع حمایتی دارد اما طالبان نگران است که فشارهای آمریکا، هندوستان، افغانستان و حتی پاکستان روی این گروه افزایش پیدا کند و آنها مجبور باشند همانند حکمتیار وارد مذاکره با دولت وحدت ملی شوند.

در حالت فعلی باید دانست که خطر عمده برای افغانستان؛ طالبان و به خصوص شورای کویته و در امتداد آن شورای پیشاور (شبکه تروریستی حقانی) است. از این منظر طالبان نگران این موضوع است که عرصه بر آنها با توجه به صلح حکمتیار تنگ شود. از سوی دیگر حضور ناتو، آمریکا و نزدیک شدن روس‌ها به افغانستان به انضمام فروش تسلیحات توسط هند به ارتش افغانستان می‌تواند موقعیت طالبان را تضعیف کند. درست است که ۳۰ درصد از خاک افغانستان در اختیار طالبان است، اما هدف از افزایش حملات طالبان در افغانستان بیشتر  به منظور داشتن دست برتر آنها در معادلات سیاسی افغانستان ارزیابی می‌شود تا بتوانند در مذاکرات صلح و جابه‌جایی قدرت در افغانستان سهم‌خواهی و چانه‌زنی خود را حداقل حفظ کرده و در امتداد آن افزایش دهند.

استیضاح، پروژه‌ای برای تسویه حساب سیاسی

استیضاح وزرای کابینه دولت وحدت ملی افغانستان یکی از مصوبه‌هایی است که از سوی پارلمان به تصویب رسیده است و بر اساس آن وزارتخانه‌هایی که ۷۰ درصد بودجه خود را خرج نکنند، در معرض استیضاح قرار خواهند گرفت. از این منظر باید گفت که بحث خرج کرد ۷۰ درصدی بودجه وزارتخانه‌ها یک تسویه‌حساب سیاسی محسوب می‌شود. توضیحاتی که «محمد اشرف غنی» رئیس دولت وحدت ملی افغانستان در مورد این موضوع ارائه کرد، حول این سوال می‌گردد که چرا پارلمان در زمانی که بودجه وزارتخانه‌ها به صورت کامل ارائه نشده، انتظار خرج‌ کردن ۷۰ درصد بودجه وزارتخانه‌ها را دارد.

از این منظر باید بگوییم که بزرگ جلوه دادن چنین موضوع کوچکی به منزله به حاشیه بردن وزرای کلیدی افغانستان و نهایتاً کنار گذاشتن آنها ارزیابی می‌شود. چنین مشکلی را در زمان تشکیل دولت وحدت ملی افغانستان شاهد بودیم. به گونه‌ای که در آن زمان نفوذ آمریکایی‌ها موجب شد تا این دولت به وجود آید و قرار بود که بعد از دو سال بسیاری از موارد توسط اشرف غنی پیگیری شود اما شاهد هستیم که در حالت فعلی یک وضعیت بن‌بست به وجودآمده است. چراکه قرار بود پس از دو سال قانون اساسی افغانستان بازبینی شده و نظام پارلمانی در آنجا شکل بگیرد که تاکنون شاهد هستیم اشرف غنی اجرای این وضعیت را عملیاتی نکرده است.

اشخاصی که در پارلمان افغانستان حضور دارند معتقدند که رئیس دولت وحدت ملی باید توافق را هرچه سریع‌تر بلافاصله بعد از پروسه دو ساله، عملیاتی می‌کرده تا نهایتاً قدرت پارلمانی افزایش پیدا کند. لذا اتهام‌هایی که به غنی زده می‌شود تا جایی از سوی پارلمان طرح و اجرا می‌شود. به صورتی که آنها اعلام کردند غنی در صدد تضعیف قدرت پارلمان برآمده است و از این منظر زمانی که شاهد تغییر چینش کابینه هستیم، اختلاف‌های زیادی میان عبدالله و اشرف غنی برای تقسیم قدرت نمایان خواهد شد. چراکه در ابتدای به وجودآمدن دولت وحدت ملی افغانستان قرار بود تا ۵۰ درصد از کابینه توسط طیف‌های متمایل به عبدالله عبدالله تشکیل شود و ۵۰ درصد دیگر توسط اشرف غنی معرفی شوند.

باید توجه داشته باشیم که مشکلات افغانستان چند بُعدی است. چراکه مشکلاتی مانند مسائل امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همچنان در افغانستان وجود دارد. حتی استاندارهایی که از سوی دولت مرکزی کابل منصوب شده‌اند، مواضع و اهداف دولت را جدی نمی‌گیرند. از این منظر اگر اشرف غنی و عبدالله به صورت هماهنگ در مقابل پارلمان افغانستان عمل نکنند، مجدداً اختلاف‌نظرها بالا خواهد گرفت. با توجه به توافق کلی که بر مبنای حضور آمریکایی‌ها در افغانستان استوار است، احتمال دارد که اگر وضعیت بحرانی شود آمریکایی‌ها اجازه فروپاشی دولت وحدت ملی را ندهند اما باید دانست که با توجه به مواضع مسالمت‌جویانه عبدالله، احتمال افزایش فشار بر وی بسیار زیاد است. چراکه عده‌ای معتقدند روحیه عبدالله همانند دوران حضور «احمد شاه مسعود» در افغانستان نیست و از این نظر وی مورد انتقاد قرار می‌گیرد.  

 

طالبان بهتر است یا داعش؟

عبدالمحمد طاهری (رایزن سابق ایران در افغانستان)

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

وضعیت امنیتی افغانستان در سال ۹۵ نسبت به سال‌های قبل کمی پیچیده‌تر شده است. باید این موضوع را قبول کنیم که داعش بعد از پذیرش شکست‌های گوناگون در عراق و سوریه به دنبال پایگاه جدید در جغرافیای دیگری است. به همین دلیل شاهد بودیم که لیبی، یمن و افغانستان از اهداف مد نظر این گروهک تروریستی برای تشکیل خلافت جدید خود بود.

در شهر سرت لیبی خلافت سوم داعش توسط ارتش لیبی برچیده شد و در یمن هم شرایط برای خلافت ابوبکر بغدادی وجود ندارد. از این منظر افغانستان نقطه مهم دیگری است که هدف داعش برای برقراری امارت جدید خود به شمار می‌رود. عده‌ای بر این عقیده‌اند که به دلیل حضور طالبان در افغانستان، داعش نمی‌تواند اقدام به گسترش فعالیت‌های خود در این کشور کند و دسته‌ای دیگر معتقدند اصولاً داعش جایگاهی در افغانستان ندارد. اما حقیقت این است که حضور داعش در افغانستان تنها با بیعت مجدد آنها با «سازمان تروریستی القاعده» محقق خواهد شد.

سخنان اخیر فرزند «اسامه بن‌لادن» که اعلام کرده بود «من راه پدرم را پیش خواهم گرفت»، نشان می‌دهد که احتمال احیای القاعده در افغانستان و پس از آن در پاکستان وجود دارد و از این جهت آمریکایی‌ها در افغانستان تا حدود زیادی به تکاپو افتاده‌اند. به این دلیل است که می‌گوییم اگر داعش خواهان حضور مستحکم در افغانستان باشد، می‌بایست با القاعده بیعت کند تا بتواند بر این منطقه حاکم شود.

موضوع دیگر این است که دولت وحدت ملی افغانستان به این نتیجه رسیده که منافع کشورش تنها در مبارزه با طالبان تامین نمی‌شود و اساساً باید روند صلح در این بین مد نظر قرار بگیرد. اما نباید فراموش کنیم که هسته تندرو در داخل طالبان همچنان وجود دارد و دست به اقدام‌های مخرب خود می‌زند. به گونه‌ای که در ماه‌های گذشته شاهد بودیم در شمال افغانستان طالبان اقدام به انجام عملیات گسترده علیه داعش کرد و پس از پاک‌سازی آن نقطه فاز جدید اقدام‌های خود را در کابل کلید زد.

بحث دیگری که باید مورد بررسی قرار بگیرد اقدام‌های «ژنرال دوستم» در افغانستان است. به گونه‌ای که وی با توجه به خاستگاه بومی و طایفه‌ای که دارد، هواداران زیادی را با خود همراه کرده است. از این منظر وی می‌تواند موجب تضعیف اقتدار دولت وحدت ملی افغانستان شود و اگر این روش را ادامه دهد بدون تردید داعش و طالبان می توانند مجدداً افغانستان را نا امن کنند. به موازات اقدام‌های وی، اپوزیسیون و مجلس افغانستان هم به صورت فعال عمل کرده‌اند. چراکه استیضاح وزیران دولت وحدت ملی توسط مجلس موضوع عادی به شمار نمی‌رود و تمامی این موارد می‌تواند وضعیت دولت حاکم بر کابل را با چالش روبه‌رو کند.

بدون تردید داعش در صدد پایه‌ریزی پایگاه قدرتمند خود در افغانستان است و در آن شکی وجود ندارد، اما باید توجه داشته باشیم دولت‌های مختلف جهان در دهه‌های گذشته مدل‌های گوناگونی از مبارزه با تروریسم را پیش گرفته‌اند. به صورتی که عده‌ای از این دولت‌ها مستقیما وارد پروسه مقابله با ترورسیم شدند و دسته دیگر اقدام به تجهیز و پایه‌گذاری گروه‌های مختلف جهت کلید زدن جنگ نیابتی کردند. به عنوان مثال آمریکا برای هدف قرار دادن بن لادن و سازمان تروریستی القاعده به صورت مشخص و مستقیم وارد زمین بازی پاکستان شد و نهایتاً وی را در مرزهای منتهی به این کشور مورد هدف قرار داد.

نکته‌ای که از سال ۱۳۸۴ تاکنون به صورت مشهود رخ عیان کرده است، این بوده که روسیه به دنبال اصلاح ذهنیت منفی شهروندان و سیاستمداران افغانستان از اقدام‌های شوروی در این کشور بوده است. روسیه با این کار اولاً می‌خواهد جایگاه خود را در افغانستان مستحکم‌تر کند و علاوه بر آن از سرایت داعش از سوریه و عراق به آسیای میانه و حتی چچن جلوگیری کند. بنابراین حضور روس‌ها در افغانستان این هدف را دنبال می‌کنند که از پیوستن عناصر طالبان به داعش جلوگیری شود و دوم بتواند داعش را در افغانستان ریشه‌کن کرده و به امنیت ملی این کشور کمک کنند. البته همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد روسیه در صدد تطهیر چهره خود در افغانستان برآمده و توانسته از سناریوی مشابه در سوریه استفاده کرده و نتیجه قابل قبولی را کسب کند و در حالت فعلی هم به دنبال پیاده‌سازی سناریوی تقابل با داعش به صورت غیر مستقیم و از طریق طالبان است. چراکه جنگ میان داعش و طالبان اولاً به نفع دولت روسیه و ثانیاً به نفع دولت حاکم بر افغانستان خواهد بود.

 

تسویه حساب طالبان با حکمتیار

محمدرضا فرقانی (سفیر سابق در پاکستان)

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

حمله طالبان به شهر قندوز و تصرف این شهر به عنوان مرکز ولایت کندوز از چند منظر قابل بررسی است. نخست این‌که قندوز از سالیان گذشته محل تجمع طالبان بوده و این شهر بارها میان طالب‌ها و نیروهای دولتی دست به دست شده است. لذا تا حدودی می‌توانیم بگوییم که اشغال این شهر در سال گذشته توسط طالبان در راستای روند نظامی گذشته محسوب می‌شود. بخشی از این قضیه مربوط به تحولات داخلی و بین‌المللی افغانستان طی ماه‌های اخیر است. به گونه‌ای که پس از توافق میان دولت وحدت ملی و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار شاهد بودیم که مانور نظامی طالبان به یکباره نمایان شد و نهایتاً شهر قندوز به تصرف عناصر این گروه درآمد.

باید به این نکته توجه شود که قندوز زادگاه گلبدین حکمتیار است و او نفوذ زیادی در حوزه‌های امنیتی و سیاسی این ولایت دارد. از این جهت طالبان قصد دارد تا این پیام را به شخص حکمتیار مخابره کند که زادگاهش در تصرف این گروه قرار گرفته است. بحث دیگری که می‌توان برای هجوم یکباره طالبان به قندوز متصور بود، ایجاد اخلال در وجهه «نشست بروکسل» است. طالبان با این اقدام می‌خواست نشان بدهد که همچنان در صحنه سیاسی، نظامی و امنیتی افغانستان حضور دارد. به گونه‌ای که در امتداد حمله به قندوز که در شمال افغانستان واقع است؛ شاهد هستیم که شهر «هلمند» در جنوب این کشور مورد حمله آنها قرار گرفت و از این جهت طالبان می‌خواهد توان نظامی خود در جنوب و شمال افغانستان را در یک بازه زمانی مشترک به رخ حکمتیار و دولت افغانستان بکشد.

اوضاع داخلی افغانستان می‌تواند عاملی برای ایجاد چنین عملیات‌هایی باشد. چراکه به صورت بومی و با شروع شدن فصل سرما، عملیات‌های نظامی در افغانستان کاهش پیدا می‌کند و از این جهت طالبان نشان داده است که می‌تواند در شرایط جوی نامناسب، هرگونه عملیات با استعداد جابه‌جایی بالای نیرو را کلید بزند. اما باید بدانیم که در افغانستان تحولات سیاسی موجب ایجاد تحولات نظامی و امنیتی می‌شود. به صورتی که پس از امضای توافق‌نامه صلح میان دولت حاکم بر کابل و حزب اسلامی حکمتیار شاهد بودیم که انتقادهای زیادی از سمت وی به مقام‌های پاکستان وارد شد. البته ناگفته نماند که حکمتیار ارتباط تنگاتنگی با اسلام آباد دارد و توان نظامی این حزب نسبت به گذشته بسیار کاهش پیدا کرده است. به این جهت بیشترین تحرک حکمتیار در حوزه سیاسی بوده و حتی دفتر سیاسی آنها در کابل همچنان فعال است.

در بررسی جناح‌های مخالف دولت وحدت ملی، چهار گروه را باید مدنظر داشت. نخست طالبان، دوم حکمتیار و در سطوح سوم و چهارم می‌بایست به شبکه تروریستی حقانی و گروهک تروریستی داعش اشاره کرد که دولت در صدد است تا با چانه‌زنی بتواند روند صلح با این چهار محور را صورت دهد. مضاف بر این‌که در قدم اول، صلح میان حکمتیار و دولت به عنوان یکی از چهار محور مخالف با دولت وحدت ملی صورت گرفته که سازمان ملل و بسیاری از متحدان خارجی کابل، از آن استقبال و حمایت کرده‌اند. اما باید توجه داشته باشیم که دولت افغانستان با گروهکی مانند داعش نمی‌تواند بر سر میز مذاکره بنشیند. چراکه داعش در افغانستان به عنوان یک گروه غیربومی شناخته می‌شود و بدنه بومی افغانستان به صورت ملموس معتقدند که ایدئولوژی داعش متعلق به خاک این کشور نیست و یک راهبرد وارداتی محسوب می‌شود. از این نظر مذاکرات با داعش صورت نخواهد گرفت.

در مورد طالبان و شبکه حقانی باید بگوییم که آنها جناح‌های مخالف بومی افغانستان و به طور کلی آسیای میانه محسوب می‌شوند. از این منظر دولت وحدت ملی افغانستان با حمایت متحدان خارجی خود در فاز دوم، گفت‌وگو با طالبان را مدنظر قرار خواهد داد و در فاز سوم با شبکه حقانی بر سر میز مذاکرات خواهد نشست. اما باید توجه داشت که در درون طالبان اختلاف‌های داخلی زیادی پس از مرگ ملاعمر رخ داده که شاهد ایجاد انشعاب در این گروه به رهبری ملارسول هستیم. از این منظر احتمال دارد مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان به سختی پیش برود و حتی شکست این مذاکرات متصور است.

 

کشمیر و خیزش افراط‌گرایی نوین

رضا علائی (تحلیلگر مسائل پاکستان)

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

برای درک بهتر وقایع کشمیر باید به این نکته توجه داشت که ریشه درگیری میان اسلام‌آباد و دهلی‌نو به زمان تقسیم شبه قاره مرتبط است. در آن زمان قرار بود ایالت‌هایی که مسلمانان در آن حضور دارند، به پاکستان بپیوند و نقاطی که هندوها در آنجا سکونت دارند، اداره آن به دست هندوستان سپرده شود. در کشمیر که اکثریت مسلمان حضور داشت، حاکم آنجا یکی از مهاراجه‌های هند بود و حاکم ایالت حیدرآباد دَکَل که اکثریت هندو را در بر می‌گرفت، مسلمان بود که همین موضوع موجب شد تا یک درگیری میان آنها صورت بگیرد. دلیل این درگیری این بود که حاکم حیدر آباد اعلام کرده بود به پاکستان می‌پیوندد و کشمیر هم به هندوستان.

در این میان قطعنامه‌ای به شماره ۱۹۴۹ صادر شد و قرار بر این شد که مردم کشمیر انتخاب کنند که تمایل دارند به هندوستان بپیوندند یا پاکستان اما این رفراندوم تاکنون به هیچ وجه برگزار نشده است. چراکه این موضوع ذیل بند هفتم شورای امنیت قرار گرفت و با اعمال نفوذ هند در این موضوع، بحث رفراندوم مسکوت ماند. از سمتی دیگر، به دلیل اینکه ایالت حیدرآباد و کشمیر توسط نظامیان هند اشغال شده است، پاکستان از این موضوع به شدت ناراحت است و می‌توان گفت که یکی از دلایل و ریشه‌های تیرگی روابط دو کشور بر سر کشمیر به این دلیل است.

حدود ۷۰۰ هزار نیروی هندی در قالب یک پادگان نظامی، به مدت ۶۰ سال در کشمیر حضور دارند و همین موضوع یکی از دلایل شعله‌ور شدن درگیری‌های کشمیر از سالیان گذشته تاکنون محسوب می‌شود. از سوی دیگر نیروهای امنیتی که از هند برای مقابله و سرکوب مناقشات به منطقه کشمیر اعزام می‌شوند، عمدتاً از عناصر افراطی این کشور گزینش شده‌اند که کینه آنها از مسلمانان از سالیان قبل وجود دارد. تا جایی که ما شاهد هستیم نیروهای هندی در کوهستان‌های کشمیر اقدام به شرب خمر کرده و پس از آن به داخل منطقه کشمیر می‌آیند و دست به تخریب اموال و حتی تجاوز به ساکنان این منطقه می‌کنند که تمامی این موارد از ابعاد کور و تاریک این مساله محسوب می‌شود.

کشته شدن «برهان مظفر وانی» رهبر حزب مجاهدین که از شاخه جماعت اسلامی محسوب می‌شود و به نوعی ریشه اِخوانی دارد و از طرفداران پاکستان محسوب می‌شوند، موجب کلید خوردن فاز جدیدی از درگیری‌ها در کشمیر شد. باید توجه کرد که سیاست پاکستان این است که این منطقه را در شلوغی و به هم‌ریختگی نگه دارد تا نهادهای حقوقی بین‌المللی به این موضوع ورود پیدا کنند. چراکه آنها معتقدند این نهادها باید در پرونده کشمیر ورود کنند تا بتوان خروجی قابل قبولی از آن دریافت کرد.

آنچه در کشمیر اتفاق افتاده است، از سالیان گذشته وجود داشته و عده‌ای آن را طبیعی می‌دانند. اما حضور احزابی مانند حزب BGP در ساختار و بدنه سیاسی هند که اتفاقاً از احزاب تندرو محسوب می‌شود، موجب شده تا آنها به استناد ماده ۳۷۰ قانون اساسی هندوستان با پرونده کشمیر به صورت سلبی و خشنوت‌آمیز برخورد کنند. چراکه این حزب در شعارهای انتخاباتی خود رسماً اعلام کرده بود که کشمیر با پرچم مستقل را از بین خواهد برد. لذا آنها درصدد هستند تا شعار انتخاباتی خود را تکمیل و تثبیت کنند.

به‌رغم آن که می‌بایست در خصوص کشمیر رفراندوم برگزار شود، اما تاکنون هیچ اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است. قراردادها و صحبت‌های زیادی میان دولت پاکستان و هند صورت گرفته است اما مردم کشمیر خواهان استقلال بوده و تاکید می‌کنند که تمایلی برای پیوستن به هند یا پاکستان ندارند و سرنوشت کشمیر را باید خودشان مشخص کنند. متاسفانه کشورهای اسلامی به غیر از چند کشور، موضع خاصی در این خصوص اتخاذ نکرده‌اند و از این جهت است که می‌بایست مشارکت آنها در ورود مجامع حقوق بشری به این پرونده بیش از پیش نمایان شود.

اگر بیش از حد بر مردم کشمیر فشار وارد شود، با توجه به شروع تحرکات عربستان در کشمیر و به صورت کلی در آسیای مرکزی و شبه‌قاره هند، بدون شک هسته‌های افراط‌گرایی تقویت و رشد خواهند کرد که در حالت فعلی استعداد رشد تروریسم در این ناحیه وجود دارد و اگر این مساله محقق شود، بدون تردید شاهد فجایع بسیار زیان‌باری خواهیم بود. لذا ورود سازمان‌های حقوق بشری در این پرونده یکی از موضوع‌هایی است که خلاء آن احساس می‌شود.  

 

تورخم، مجادله اسلام‌آباد - کابل

صدرالدین موسوی ( کارشناس مسائل شبه قاره)  

داعش و طالبان؛ تقابل یا تفاهم/ حکمتیار در روند صلح کابل/ اسلام‌آباد از مبارزه با تروریسم تا به هم‌ریختگی کشمیر

رابطه افغانستان و پاکستان پس از آن‌که طالبان از اداره افغانستان به حاشیه رانده شد، به سمت دگرگونی رفت. چراکه اعضا و سران طالبان پس از این اتفاق به پاکستان پناهنده شدند و این موجب تیرگی روابط بین دو کشور شد.

پس از روی کارآمدن مجدد طالبان، این بار حمایت سازمان اطلاعاتی پاکستان از این گروه نمایان شد و اختلاف‌هایی که میان پاکستان و هندوستان از گذشته تاکنون وجود داشته است، باعث شد تا مقام‌های اسلام‌آباد برای گسترش عمق نفوذ استراتژیک خود در منطقه تصمیم‌هایی جدیدی بگیرند و پس از آن نفوذ در افغانستان را کلید زدند که تاکنون با حمایت و خط‌دهی به طالبان ادامه دارد و یکی از علل درگیری‌های اخیر در تورخم همین است.

زمانی که آمریکا قصد حذف بن‌لادن را داشت، به این نتیجه رسید که باید در پاکستان به دنبال او بگردد و زمانی هم که خبر مرگ وی را منتشر کردند، نقطه ترور در خاک پاکستان اعلام شد و به همین دلیل است که تاکنون روابط خوبی میان کابل و اسلام‌آباد برقرار نشده است. اشرف غنی پس از این‌که زمام امور در افغانستان را به دست گرفت، نسبت به حمایت‌های پاکستان از طالبان انتقاد کرد و در آنجا بود که به دلیل پیشروی‌های طالبان پاکستان تا نزدیکی اسلام‌آباد، مقام‌های پاکستان هم دست به انتقاد متقابل زدند.

حمایت پاکستان از طالبان باعث بروز درگیری‌ها میان دو طرف شده است و هر حکومتی هم که بر سر کار بیاید، باز هم درگیر این ماجرا خواهد شد. در درگیری‌های سال گذشته که در تورخم روی داد و منجر به کشته شدن یک افسر ارشد پاکستان و همچنین کشته و زخمی شدن چند نظامی افغان شد، این ماجرا کاملاً مشهود است. چراکه به‌رغم سکوت رسانه‌ها نسبت به انتشار عامل اصلی این درگیری‌ها باید بگوییم زمانی که ارتش دو کشور بایکدیگر درگیر می‌شوند، بدون شک عامل سوم در این میان وجود دارد که به عنوان محور مداخله‌گر از آن نام برده می‌شود که به نظر می‌رسد وجود عوامل افراطی دلیل آن باشد. بنابراین باتوجه به امضای آتش‌بس میان دو کشور و در صورت نقض آن، امکان ورود کشور ثالث به عنوان یک میانجی‌گر وجود دارد.

گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز