خبرگزاری کار ایران

جهان در سال۹۵/ پرونده ششم: خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند
کد خبر : ۴۷۰۷۶۴

جدا شدم بریتانیا از جمع کشورهای اروپایی اگرچه در نظر تمامی مفسران و موسسات نظرسنجی جهان امری غریب و ناشدنی به حساب می‌آمد اما نهایتاً مردم این پادشاهی با آراء خود خواسته یا ناخواسته به خروج سرزمین لُردها از مدار بروکسل مهر تایید زدند و امضاء الیزابت دوم بر بند ۵۰ معاهده لیسبون فصل الخطاب این پروژه باور نکردنی قلمداد می‌شود.

همه‌پرسی جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا را باید اوج وقایع سال گذشته قاره سبز دانست. موضوعی که در نگاه اولیه خرسندی و شادمانی شهروندان بریتانیا را در پی داشت اما کمی آن طرف‌تر در بروکسل رفت و آمد سیاستمداران اروپایی حکایت از به راه افتادن یک اتحاد علیه بریتانیا دارد؛ اتحادی که در اوایل موجب به راه افتادن هجمه‌های زیادی علیه «دیوید کامرون» نخست‌وزیر سابق انگلیس شد اما پس از روی کار آمدن «ترزا مِی» شاهد بودیم که تا حدودی دامنه اعتراض کشورهای اروپایی علیه انگلستان فروکش کرد. البته باید بگوییم که همچنان اصل انتقاد به قوت خود باقی است اما پس از رای مثبت شهروندان بریتانیا به برگزیت، تحرک‌های سیاسی و اقتصادی لندن زیر ذره‌بین سایر کشورهای عضو اتحادیه قرار گرفت.

از سوی دیگرطبیعتاً اسکاتلند که از گذشته تاکنون خواهان جدا شدن از بریتانیا بوده است، در این بین نسبت به گذشته بیشتر به تکاپو افتاد. چراکه جدا شدن سرزمین لُردها از اتحادیه اروپایی مخاطرات سیاسی و از همه مهمتر تاثیرات منفی اقتصادی زیادی برای اسکاتلند خواهد داشت. از این رو باید گفت که شکاف برگزیت نه تنها از لندن تا بروکسل پدید آمد بلکه سرایت آن به اسکاتلند و تحریک آنها برای جدا شدن از بریتانیا به موازات این موضوع اتفاق افتاد و باید آن را یکی از وقایع مهم سال ۹۵ اروپا دانست.

در معنای کلی باید به این موضوع توجه داشت که ساکنان بریتانیا درک صحیح و درستی از مفهوم و بطن اتحادیه نداشتند و اکنون بعد از چند ماه شاید مقداری به وظایف و راهبردهای اتحادیه آشنا شده باشند. چراکه پس از برگزاری همه‌پرسی بیشترین کلمه‌ای که توسط شهروندان بریتانیایی در موتورهای جستجوگر مورد بازدید و جستجو قرار گرفته است واژه EU یا همان اتحادیه اروپایی است. از این منظر محافظه‌کاران حاکم بر لندن هم‌اکنون هم نمی‌دانند که با وضعیت فعلی باید چه برخوردی داشته باشند. البته امضای لایحه خروج بریتانیا از جمع کشورهای اتحادیه اروپایی توسط الیزابت دوم به خوبی این پیام را مخابره می‌کند که لندن تنها چند ماه دیگر عنوان بروکسل را به دوش خواهد کشید.

برای رمزگشایی از این واقعه تاریخی که در نوع خود یکی از تکان دهنده‌ترین مسائل قرن حاضر و بدون تردید تاریخ بریتانیا به حساب می‌آید نظرات و تحلیل‌های جمعی از کارشناسان و پژوهشگران حوزه بریتانیا را جویا شدیم که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.

 

مهاجران، محرک اصلی پروژه برگزیت

افشین شاهی (استاد دانشگاه بردفورد انگلستان)

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند

نظرسنجی‌هایی که در آستانه همه‌پرسی جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپایی (برگزیت) منتشر شد، نشان داد که جامعه بریتانیا کاملاً دو قطبی شده و رقابت میان موافقان و مخالفان بسیار نزدیک به یکدیگر و تنگاتنگ بود و نظرسنجی‌ها هیچ تصویر واضحی از بحث همه‌پرسی نشان ندادند. به همین دلیل است که ما نمی‌توانستیم به صورت قطعی بگوییم که در (۲۳ ژوئن ۲۰۱۶) پیروزی نصیب کدام طرف می‌شود.

اگر انتخابات پارلمانی بریتانیا را که سال ۲۰۱۵ در خرداد ماه برگزار شد، به یاد داشته باشیم به صورت واضح می‌فهمیم که نظرسنجی‌ها نمی‌توانند تعیین کننده قاطع نتایج باشند. به گونه‌ای که همگان معتقد بودند که حزب کارگر از سهم خیلی بیشتری از کرسی‌های پارلمانی بهره‌مند خواهد شد. حتی گمانه‌زنی می‌شد که حزب کارگر به کمک احزاب کوچک‌تر قادر به تشکیل دولت ائتلافی شود که چنین چیزی اتفاق نیفتاد.

در فضای بریتانیا مدلی از حس سوءظن علیه موسسات نظرسنجی و اخبار منتشر شده در این رابطه حاکم بود و اگر این حس وجود نداشته باشد، آمارها نشان می‌داد که رقابت‌ها تنگاتنگ بوده و هیچ برنده واضحی وجود نداشت که ما بتوانیم آن را پیش‌بینی کنیم. اگر به میان شهروندان بریتانیا می‌رفتیم، آنها حتما فضای مطلق دو قطبی را برای شما تشریح  و بر این نکته که فضای کنونی کاملاً بی‌سابقه است، تاکید می‌کردند.

چنین فضایی را پیش از این در همه‌پرسی جدا شدن یا باقی‌ماندن اسکاتلند در پادشاهی بریتانیا شاهد بودیم که دقیقاً چنین دوقطبی در آنجا هم شکل گرفته بود. این فضای دو‌قطبی در پرونده برگزیت و این بار در قلب بریتانیا در جریان بود. نه تنها در میان مسئولان و روسای حزب، بلکه در میان آحاد مردم و حتی درون خانه‌های آنها نظاره‌گر اختلاف نظرها بودیم. حتی در خصوص مسائل اقتصادی و این که آیا اقتصاد بریتانیا با ماندن در اتحادیه بهتر می‌شود یا به وسیله جدا شدن این حالت پیش خواهد آمد، بحث‌هایی مطرح می‌شد که تمامی آنها حکایت از تضاد دیدگاه مردم با دولت بریتانیا دارد.

اگر کمی دیدگاه تحلیلی نسبت به این موضوع داشته باشیم، با در نظر گرفتن اینکه اتحادیه اروپایی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بریتانیا صاحب نفوذ است، آنگاه می‌توانیم بگوییم که این رفراندوم به دلیل رخ دادن و نمایان شدن «مساله مهاجرت» در درون قاره سبز برگزار شد. به بیانی بهتر یکی از دلایلی که جبهه‌ای با عنوان خارج شدن از اتحادیه اروپایی در بریتانیا اقدام به کلید زدن و گسترش فعالیت خود کردند، همین موضوع بود. به صورتی که آنها مساله عدم توانایی بریتانیا در کنترل موج مهاجرت‌های اخیر را یک نوع دلیل دانستند و اقدام به گسیل کردن فعالیت‌های ضد اروپایی خود کردند.

در سال ۲۰۱۵ تقریباً ۲۷۰ هزار نفر به بریتانیا مهاجرت کردند. در حالی که تنها ۸۵ هزار بریتانیایی این پادشاهی را به مقصد اروپا ترک کردند. لذا مشخص می‌شود که هر ساله جمعیت قابل توجهی به آمار این کشور اضافه می‌شوند و از این جهت است که موضوع مهاجرت به مساله محوری و اساسی این رفراندوم تبدیل شده است. تا حدی که کسانی که برای جدایی از اتحادیه فعالیت می‌کنند به این باور دست یافته‌اند که اگر از اتحادیه خارج شوند، با مخاطرات جدی اقتصادی و سایر موضوع‌ها روبه‌رو خواهند شد. اما همین جمعیت معتقدند که اگر بریتانیا با این مساله روبه‌رو شود و حتی چندین سال به عقب برگردد و در دست‌اندازهای سیاسی و اقتصادی بماند، باز هم ارزش این را دارد که نهایتاً با بحران مهاجرت مقابله کند.

موضوع بعدی که باید به آن توجه شود، بحث فردی و اصطلاحاً بررسی شخصیت است که فراتر از مرزهای بریتانیا باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به طوری که اگر شرایط فرهنگی غرب را نگاه کنیم (نه تنها بریتانیا بلکه تمامی کشورهای غربی و اروپایی)، می‌بینیم که پدیده‌ای مانند ترامپ یک وضعیتی را به وجود آورده که این اوضاع و احوال ضد پدیده جهانی شدن است. اتحادیه اروپا در بهترین تعریفش یکی از مصادیق جهانی شدن است و در چند سال گذشته نه تنها در بریتانیا بلکه در تمامی کشورهای صنعتی شاهد ظهور «قبیله‌گرایی اجتماعی» بودیم. به طوری که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد در کشوری مانند آمریکا شخصیتی مانند دونالد ترامپ ظاهر شود و افکار میلیون‌ها نفر را در خصوص مسائلی مانند مهاجرت یا ضدیت با آن و موضوع‌های ضد مسلمانان و لاتین‌تبارها بسیج کند و چنین جمعیتی را با خود همراه کند که البته مثال‌هایی از این دست را می‌توان در اروپا هم مشاهده کرد. به این جهت یک سیاست ضد جهانی شدن در این راستا در حال طرح‌ریزی و اجراء است و اگر به گفتمان همه‌پرسی بریتانیا توجه کنیم، همین موضوع‌ها در حال پیگیری بود و صراحتاً دغدغه اصلی این رفراندوم مساله مهاجرت بود که به دنبال آن بحران هویت معنا پیدا می‌کند.

مساله هویت تا حدی برای برخی از  ساکنان بریتانیا مهم است که آنها کمک مهاجران به اقتصاد بریتانیا را نادیده می‌گیرند ولی بازهم تاکید آنها روی مساله مهاجرت است. اگر بخواهیم به صورت شفاف سخن بگوییم باید به این نکته اشاره کنیم که اگر بدون در نظر گرفتن «عنصر مهاجرت» به مساله همه‌پرسی نگاه کنیم، تقریباً بخش عمده این موضوع را زیر سوال برده‌ و نادیده گرفته‌ایم.

در بریتانیا در حالت فعلی سه مدل مهاجرت صورت می‌گیرد. دسته اول مهاجرت غیرقانونی است که برای بریتانیا هزینه بالایی دارد. دسته دوم مهاجران کشورهایی هستند که جدا از اتحادیه اروپا هستند و دسته سوم مهاجرانی هستند که از کشورهای اروپایی به بریتانیا می‌آیند که بهترین مدل برای اقتصاد این کشور محسوب می‌شوند. چراکه کسانی که وارد این کشور می‌شوند اکثرا‍ً جوان هستند و با پرداخت مالیات به اقتصاد بریتانیا کمک می‌کنند. بنابراین به عنوان تاکید بر مساله مهاجرت باید بگویم که این فاکتور، محور اساسی همه‌پرسی بریتانیا محسوب می‌شد.

برگزیت را نمی‌توان تنها از دیدگاه احزاب یا یک حزب خاص دنبال کرد. قبل از همه‌پرسی حزب محافظه‌کاران به یک دو قطبی تبدیل شده بود. در یک سمت کامرون به عنوان نخست‌وزیر و رهبر حزب حضور داشت که اکثریت قابل توجهی با وی هم‌صدا بودند و در سوی دیگر سایر اشخاص پرنفوذ مانند شهردار سابق لندن یعنی بوریس جانسون حضور داشت و ضد مواضع کامرون فعالیت می‌کرد و حتی کمپین به راه انداخته بود.

دسته‌ای از کارشناسان و تحلیلگران به این پاسخ دست یافته‌ بودند که رای به جدا شدن از اتحادیه، کامرون را به یک بن‌بست می‌رساند و اگر بریتانیا مقدار آرایی که مد نظر کامرون است را به دست نیاورد، نخست‌وزیر باید استعفا بدهد که عملاً چنین حالتی اتفاق افتاد. حتی یکی از جایگزین‌های وی را  بوریس جانسون (قطب مخالف کامرون) دانستند و این موضوع‌ها در حد حدس و گمانه‌زنی بود. اما بدون شک این گفت‌وگوهای سیاسی در سطح کلان و آینده کامرون به این همه‌پرسی متصل شده بود ولی نهایتاً شاهد کناره‌گیری کامرون بودیم.

در آن زمان یک‌سری انتقادها به «جرمی کوربین» رهبر حزب کارگر بریتانیا وارد شد. به صورتی که عده‌ای بر این عقیده‌اند که کوربین به صورت ضمنی تنها در سخنان خود از باقی ماندن در اتحادیه صحبت و حتی به وکالت از سایر اعضای حزبش صحبت کرده اما به صورت عملی وارد عرصه مبارزه نشده و از سرمایه‌های سیاسی خود برای تشویق مردم استفاده نکرده است. اما موضع وی کاملاً مشخص بود و به ماندن در اتحادیه تاکید داشت. به هر ترتیب نباید این رفراندوم را در چارچوب دیدگاه‌های حزبی یا ایدئولوژیک بررسی کنیم و به عنوان مثال بگوییم که طرفداران خروج از اتحادیه به طیف راست‌گرایان تعلق دارند. بلکه دسته‌ای از چپ‌گرایان هم از طرفداران خروج از اتحادیه بوده و بر این باور هستند که خروج از اتحادیه می‌تواند آنها را به اهداف سوسیالیستی خود نزدیک کند. از این جهت است که همه‌پرسی را باید یک بحث فرا جناحی دانست که دست راستی‌ها و دست چپی‌ها در آن مشارکت داشتند.

عده‌ای معتقد بودند که ترور «جو کاکس» نماینده پارلمان بریتانیا می‌توانست در روند همه‌پرسی تاثیر بگذارد اما داده‌های آماری خاصی در این زمینه وجود ندارد که بتوانیم به آن اتکا کنیم. ولی آنچه که مشخص شده انتساب قاتل به احزاب دست‌راستی است که تا جایی‌ توانسته شد موضع و وجهه حزب مذکور از سوی عموم مردم و حتی رسانه‌ها محکوم شود و حتی خارجی ستیزی و نژادپرستی زیر سوال برود و آن فضای فرهنگی خلق شده از سمت آنها را مورد انتقاد قرار دهد. اینکه تا چه حدی این مساله تاثیرگذار خواهد بود را نمی‌توان به صورت علنی و رسمی مطرح کرد اما به نظر می‌آید که قتل این نماینده توانست فضایی را برای نقد مخالفان با ماندن در اتحادیه به راه بیاندازد که البته تا حد زیادی موفق بوده است.

 

لندن در سوگ برگزیت

پیروز مجتهدزاده (مدیرعامل سابق بنیاد پژوهشی یورو سویک لندن)

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند

بحث شکایتی که در مورد خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶مطرح شد، قاعدتاً و از لحاظ سیستماتیک باید از سوی یک موسسه یا نهاد تاثیرگذار که منافعی دارد، صورت گرفته باشد یا این‌که باید از سوی حزبی که قدرت را در دست دارد یا از جناح مخالف دولت بریتانیا طرح شده باشد. در مجموع باید گفت اقدامی که بریتانیا در خصوص خروج از اتحادیه صورت داده است، مسئله صحیح و درستی نبود و اتفاقاً «دیوید کامرون» نخست‌وزیر سابق بریتانیا به این اشتباه پی برد. لذا این‌که می‌بینید «ترزا می» نخست‌وزیر فعلی بریتانیا کم و بیش یک گام به جلو و یک گام به عقب بر می‌دارد، نشان می‌دهد که آنها به غلط بودن روند برگزیت پی برده‌اند.

در قضیه برگزیت نمی‌توان یک حزب را مقصر اصلی دانست. چراکه کامرون نیروهای واقعی جامعه‌اش را نشناخت و صراحتاً باید بگوییم که وی عوام فریبی کسانی مانند «نایجل فاراژ» رئیس وقت حزب استقلال را جدی نگرفت. به صورتی که کسانی که دنبال فاراژ رفتند، باعث شدند برگزیت رقم بخورد. نخست‌وزیر سابق بریتانیا این موضوع را دست کم و کم اهمیت ارزیابی کرد که نهایتاً شاهد وضعیت فعلی هستیم.

بریتانیا در مورد برگزیت بسیار پشیمان است اما آن را به صورت علنی نمایان نمی‌کند. بسیاری از مفسران اعلام کردند که این کار غلط است و اگر به چند سال گذشته رجوع کنیم، می‌بینیم که بریتانیا با مشکلات بسیار زیادی روبه‌رو بود. به گونه‌ای که انگلستان نیروهای خود در خلیج فارس و شرق سوئز را از منطقه بیرون کشید و حتی باید گفت که در آن زمان لندن با وام‌های متعدد توانست خود را سرپا نگه دارد. به این جهت عده‌ای نگران هستند که مجدداً شاهد آن دوران باشند.

 

محافظه‌کاران غافلگیر شدند

مجید تفرشی (پژوهشگر ارشد مسائل بریتانیا)

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند

در خصوص مساله برگزیت، حزب محافظه‌کار تا قبل از سال ۲۰۱۰ نظر قاطع و مشترکی در مورد ماندن یا ترک اتحادیه اروپا نداشت و حتی تا قبل از برگزاری همه‌پرسی هم نظر قاطع مشترک در این مورد در میان محافظه‌کاران وجود نداشت. در ابتدا موضع کامرون در قبال اتحادیه اروپایی، موضع انتقادی بود. اما طبیعتاً مشخص بود که این انتقادها تا جایی ادامه نخواهد داشت که ارتباط و پیوستگی بریتانیا با اتحادیه اروپا را قطع کند. چراکه تقریباً عقلای سیاسی این کشور درک کردند که مضرات جدایی از اتحادیه بیشتر از منافع آن خواهد بود. به عبارت دیگر باید بگوییم کسانی که به تیم تصمیم گیرنده بریتانیا در خصوص پرونده اتحادیه اروپا نزدیک هستند، اعتقاد داشتند که مقام‌های بریتانیا در قلب خود ندای جدایی از اتحادیه را سر می‌دهند اما در افکار و عقل خود باقی ماندن در آن را بررسی کرده و به آن معتقد هستند.

بسیاری از مردم در بریتانیا معتقدند که به هم‌ریختگی، فقر و فساد اقتصادی و سیاسی در یونان، ایتالیا، اسپانیا و سایر کشورهای عضو این اتحادیه موجب شده تا فعالیت اتحادیه ناکارآمد جلوه کند و از این رو لندن معتقد است که اتحادیه اروپایی به کلوپ برلین – پاریس تبدیل شده و انگلستان تنها به عنوان یک خوراک دهنده در این بین محسوب می‌شود و بیشتر ضرر می‌دهد تا این‌که بخواهد سود قابل توجهی کسب کند.

همانطور که باراک اوباما به موضوع جدایی انگلیس از اتحادیه اشاره کرده بود و البته در صحنه سیاست و رسانه‌ها در بریتانیا به آن اعتراض‌هایی هم صورت گرفت، باید بگوییم که گسستن و جدایی لندن از اتحادیه اروپایی می‌تواند در دراز مدت بسیار مشکل‌آفرین باشد. درست است که بریتانیا در حالت فعلی خسارات نسبتاً گسترده‌ای از حیث سیاسی و اقتصادی متحمل می‌شود اما جدایی کامل از اتحادیه هم می‌تواند این کشور را منزوی و منفعل کند و حتی از چرخه اصلی اتحادیه کاملاً کنار گذاشته می‌شود. در اینجاست که با توجه به اقتصاد نه چندان باثبات بریتانیا، جدایی این کشور نه تنها روابط با اتحادیه اروپا بلکه با کشورهایی که در این بین با اتحادیه ارتباط دارند را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در این معرکه موضع کامرون این بود که بر اساس مذاکراتی که با اتحادیه داشت، بتواند امتیازهای بیشتری را از اتحادیه بگیرد. به گونه‌ای که بتواند معافیت‌هایی را در پرداخت کسب کند و در واقع توانست با به کار گرفتن مدلی از «سیاست ارعاب» اتحادیه اروپا را مجاب به کسب امتیازات بیشتر کند. از ابتدا برنامه و سیاست کامرون به این ترتیب بود که امتیازات را از اتحادیه بگیرد و پس از آن به مدافع باقی ماندن در اتحادیه تبدیل شود. در مقابل در درون حزب محافظه‌کار کسانی مانند «بوریس جانسون» شهردار تازه کنار رفته لندن که خود را برای انتخابات سال ۲۰۲۰ (به دلیل این‌که کامرون اعلام کرده است در سال ۲۰۲۰ کاندید نخواهد شد) آماده می‌کرد، با ماندن در اتحادیه مخالف بود اما نهایتاً با روی کار آمدن ترزا مِی شاهد بودیم که وی به عنوان وزیر خارجه بریتانیا اقدام به بازیگری کرد.

در مساله رفراندوم استقلال اسکاتلند و ماندن این منطقه در بریتانیا، رهبر سابق اسکاتلند یعنی «الکس ساموند» بسیار تلاش کرده بود تا همه‌پرسی را برای مدتی به تعویق بیاندازد. چراکه وی نتوانسته بود افکار عمومی اسکاتلند را برای ریختن رای مثبت و موافق به صندوق‌ها آماده کند. در مقابل هم کامرون اصرار بر برگزاری هر چه سریع‌تر این رفراندوم داشت. در آن زمان دلیل اصرار کامرون بر این اساس بود که وی می‌دانست سیاسیون اسکاتلند و شخص الکس ساموند آرایش سیاسی مناسبی را اتخاذ نکرده‌اند و نتیجتاً معادله به نفع کامرون و ماندن اسکاتلند در بریتانیا رقم خورد.

نمونه دوم را باید در مورد همه‌پرسی در مورد اتحادیه اروپایی جست‌وجو کنیم. به صورتی که کامرون در این پرونده مذاکراتی را با اتحادیه ترتیب داد و پس از آن همه‌پرسی را به عقب انداخت و در خلال آن نسبت به افکارسنجی و افکارسازی عمومی اقدام کرد تا بتواند ذهن جامعه را برای انتخابات ماه آینده آماده کند. در این میان یک نوعی پارادوکس وجود دارد. به نحوی که اگر بریتانیا در اتحادیه اروپا باقی بماند و اسکاتلند به مدد پیروزی قاطعی که در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۵ به دست آورده، خواهان استقلال از بریتانیا و ورود به اتحادیه باشد، چنین حالتی رخ نخواهد داد. چراکه به صورت رسمی به اسکاتلند اعلام شده است که در صورت رای به استقلال، به صورت اتوماتیک نمی‌توانید بلافاصله عضو اتحادیه شوید و می‌بایست درخواست عضویت به اتحادیه ارائه کنید. باید توجه داشت که در حالت فعلی این بریتانیا است که عضو اتحادیه خواهد بود و اسکاتلند مستقل خارج از اتحادیه خواهد بود.

 

کوربین، قربانی برگزیت شد

فیاض زاهد (تحلیلگر مسائل اروپا)

حیرت محافظه‌کاران از رای ساکنان جزیره/ رهبر حزب کارگر قربانی همه‌پرسی برگزیت/ اسکاتلند خارج از اتحادیه می‌ماند

زمانی که نتایج همه‌پرسی بریتانیا اعلام شد، رسانه‌ها و مطبوعات مطرح دنیا از آن به عنوان زلزله‌ای نام بردند که ساختار سیاسی این کشور را دستخوش تغییر کرد. پس از آن کامرون به عنوان سکان‌دار دولت بریتانیا و نخست‌وزیر وقت این کشور مورد انتقاد قرار گرفت و به دنبال آن جرمی کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر به عنوان هدف انتقادهای گسترده انتخاب شد.

دلیل اصلی این‌که پس از نخست‌وزیر سابق بریتانیا، کوربین مورد خطاب و انتقاد هم‌حزبی‌های خود قرار گرفت این بود که وی نتوانسته بود از پارامترها و گزینه‌های سیاسی که در اختیار داشت، استفاده کند و طرفداران خود را نسبت به دادن رای مبنی بر ماندن در اتحادیه حمایت و تشویق کند. چراکه جرمی کوربین از یک چهره کاریزماتیک در بریتانیا و حزب کارگر برخوردار است و می‌توانست برای تقویت حضور رای‌دهندگان مفید واقع شود که چنین حالتی رخ نداد.

هم حزبی‌های کوربین بر این باورند که وی باید به شهرهای حاشیه‌ای و همچنین مناطق فقیرنشین سفر می‌کرد و به تبلیغ در خصوص باقی ماندن در اتحادیه اروپایی می‌پرداخت. به صورتی که آنها معتقدند کوربین باید بیش از این با قشر فقیر و کارگر جامعه بریتانیا ارتباط برقرار می‌کرد تا بتواند با جلب نظرات این طبقه، آرای بیشتری را به نفع ماندن در اتحادیه به صندوق بریزند.

مساله اصلی که در این بین وجود دارد، این است که کوربین  برای گذر از این بحران به بریتانیا کمک کند و از این نظر در جایگاه خود باقی خواهد ماند. چراکه با توجه به رای مردم نسبت به خروج از اتحادیه، بریتانیا می‌بایست مقدمات این خروج را به نوعی فراهم کند و در اینجاست که شاید حضور کوربین بتواند برای ساختار سیاسی بریتانیا مفید واقع شود. تا جایی که شاهد بودیم ملکه الیزابت اخیرا لایحه خروج از اتحادیه را که به بند ۵۰ لیسبون معروف است را امضا کرد.

موضوعی که شاید خیلی مهم باشد، این است که پس از همه‌پرسی بریتانیا بالاترین لغتی که در گوگل سرچ شده است، کلمه «اتحادیه اروپا» بوده که بیشترین حجم آن توسط کاربران بریتانیا صورت گرفته که این واقعاً یک موضوع نادر تلقی می‌شود. باید به یاد داشته باشیم که مردم اروپا نظر چندانی در قبال سیاست ندارند و اصولاً پیگیر این مباحث نیستند و به نظر می‌آید که ساکنان این کشور پس از اعلام نتایج همه‌پرسی و شنیدن عواقب آن به این فکر افتاده‌اند که کمی در مورد اتحادیه اروپایی تحقیق کنند که این موضوع موجب حیرت همگان شده است. به هر حال باید گفت که خروجی رفراندوم بریتانیا طغیان حاشیه‌نشینان علیه ساکنان مرکز بریتانیا بود و حتی باید این احتمال را بدهیم که گستره این موضوع در آینده ممکن است به اسکاتلند و ایرلند کشیده شود.

گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز