انقلاب تونس تئوری نانوشته بهار عربی/ سرشبکههای اطلاعاتی آمریکا نتوانستند حکومت بنعلی را تثبیت کنند
شهروندان تونس در زمان انقلاب این کشور تا حدود زیادی به صورت متحد عمل کردند اما پس از انقلاب، این وضعیت نیازمند نفوذ بیشتر مردم و نقش آنها در بازسازی کشور بود.
«جعفر قنادباشی» کارشناس مسائل شمال آفریقا در تحلیل روند و وضعیت انقلاب تونس از سال ۲۰۱۱ تاکنون در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: حرکت و قیام ضد نظام سیاسی تونس در مقایسه با سایر حرکتهای انقلابی در شمال آفریقا که به عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی از آن یاد میشود تا حدود زیادی متفاوت است. چراکه انقلاب تونس را باید شروع کننده انقلابهای دیگر دانست و پسلرزههای آن همچنان قابل مشاهده است. به گونهای که با شروع انقلاب تونس شاهد بودیم خط سیر آن به لیبی، یمن، مصر و سایر کشورها و حتی خاورمیانه کشیده شد و از این منظر باید بگوییم انقلاب تونس تئوری اصلی بهار عربی بود.
وی ادامه داد: نظام حاکم بر تونس تا سال ۲۰۱۱ مشارکت مردم در عرصه سیاسی و اجتماعی را مردود اعلام کرده بود و اساساً چنین مشارکتی بر اساس عرف دموکراسی وجود نداشت و تمامی شهروندان منتظر یک جرقه کوچک بودند تا بتوانند وضعیت موجود را تغییر دهند. زمانی که «محمد بوعزیزی» نوجوان دست فروش که در تونس مشغول کسب و کار بود توسط پلیس این کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نهایتاً خود را در انظار عمومی به آتش کشید، اولین جرقه خیزش مردمی صورت گرفت که منجر به سرنگونی حکومت بن علی شد.
در توصیفی گویاتر و در تحلیلی دقیقتر باید بگوییم که یک عنصر کوچک اقتصادی موجب شد تا انقلاب تونس کلید خورده و به سایر نقاط سرایت کند. واقعیت این است که کشور تونس نسبت به سایر کشورهای حاضر در جغرافیای شمال آفریقا ثروتمندتر ارزیابی میشود اما ضرب و شتم یک نوجوان آن هم توسط پلیس که به نوعی برخورد با کسب و کار خیابانی یک نوجوان ارزیابی میشود، موجب شد تا یک مساله اقتصادی کوچک به ضدیت سیاسی و مخالفت با رژیم حاکم منجر شود.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با تاکید بر اینکه سناریوهای متفاوتی در مورد شروع و ادامه انقلاب تونس مطرح است، گفت: شعارهایی که در تونس داده میشد را در لیبی و مصر هم مشاهد میکردیم. از این منظر باید بگوییم که انقلاب تونس تاثیرگذارترین فعل و انفعال سیاسی شمال آفریقا بود که توانست وضعیت این ناحیه را دگرگون کند. عدهای دیگر معتقد هستند که آمریکاییها تا حدودی در انقلاب تونس دست داشتند و خواستار این بودند تا دولت حاکم بر این کشور به سمت غرب متمایل شود اما واقعیت این است که با وقوع انقلاب تونس دستپاچگی غربیها کاملاً نمایان شد. به گونهای که در طول ۱۵ روز اول خیزشهای مردمی تماسهای بسیار زیادی میان آمریکا و دولتمردان تونس صورت گرفت تا بتوانند مانع ساقط شدن کامل حکومت این کشور شوند. حتی اعلام شده بود که سرشبکههای اطلاعاتی آمریکا تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع تونس تا بالاترین حد صورت دادهاند اما باز هم انقلاب ادامه پیدا کرد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در حالت فعلی و با گذشت شش سال از انقلاب تونس باید بگوییم که روند این انقلابها تا حدود زیادی کند شده و حتی برخی معتقدند که فعل و انفعالات نظامی و امنیتی موجب شده است تا این روند مسکوت شود. اصولاً پس از چنین انقلابهایی میبایست چند دهه بگذرد تا بازده آن را بتوان به چشم دید اما رشد فکری مردم هم در این بین میتواند یکی از دلایل مهم برای تکمیل و به نتیجه رسیدن انقلابهایی مانند تونس باشد. بنابراین باید بگوییم که شهروندان تونس در زمان انقلاب این کشور تا حدود زیادی به صورت متحد عمل کردند اما در زمان سازندگی، این وضعیت نیازمند نفوذ بیشتر مردم و نقش آنها در بازسازی کشور است.