خبرگزاری کار ایران

نگاهی به مهمترین وقایع افغانستان و پاکستان در سال ۲۰۱۶:

رمزگشایی از صلح با حکمتیار و استیضاح ۱۷ وزیر در کابل/ کنشگری طالبان در تقابل با داعش/ واکاوی نقش پاکستان در تورخم و کشمیر

دولت وحدت ملی افغانستان پس از صلح با رهبر حزب اسلامی این کشور به گفت‌وگو با طالبان روی آورد. مبارزه با داعش از مهمترین خواسته‌های طالبان از دولت حاکم بر کابل بوده است که البته پاکستان همانند پرونده کشمیر نگران منافع خود در آسیای میانه است که تمامی این مسائل تنها بخش کوچکی از وقایع پاکستان و افغانستان در سال ۲۰۱۶ به شمار می‌رود.

تشکیل دولت وحدت ملی افغانستان در سال ۲۰۱۴ باعث شد تا اوضاع سیاسی و امنیتی این کشور تا حدودی آرام شود اما وضعیت بر خلاف آنچه تصور شده بود پیش می‌رفت. چراکه شکاف‌های اجتماعی و طایفه‌ای و تعارض دیدگاه میان قشرها و جریان‌های مختلف افغانستان تنها مساله‌ای که نمایان می‌کند عدم همگرایی طیف‌های مختلف با یکدیگر است.

در بررسی شکلی و سطحی وقایع افغانستان که برایند عملکرد دو ساله دولت وحدت ملی به رهبری «محمد اشرف غنی» و حضور «عبدالله عبدالله» به عنوان رئیس هیئت اجرایی این کشور حاکمیت دو جناح متفاوت را شاهد هستیم که در سال ۲۰۱۶ اختلاف‌هایی بین آنها به وجود آمد و طرفین یکدیگر را به باد انتقاد گرفتند. از این منظر فراز و فرودهای سیاسی تا جایی پله‌های صعود را پیمود که شاهد استیضاح ۱۷ وزیر توسط پارلمان افغانستان بودیم. البته دلیل اصلی نمایندگان از استیضاح وزیران به این علت بود که ۷۰ درصد از بودجه وزارت‌خانه‌ها توسط دولت وحدت ملی خرج نشده است اما در بطن پشت‌پرده این سناریو موارد دیگر وجود داشت.

از وقایع مهم دیگری که در افغانستان و سال گذشته میلادی رخ داد، باید به صلح «حزب اسلامی حکمتیار» با دولت حاکم بر کابل اشاره کرد. گرچه عده‌ای معتقد هستند که پروسه صلح با حکمتیار از زمان حامد کرزی در دستور کار بود، اما به هر جهت این پرونده در زمان دولت وحدت ملی بسته شد. از این جهت و به موازات آن، طالبان با دیدن این وضعیت موقعیت خود را در خطر دید. چراکه آنها همواره از حضور در پای میز میذاکرات ترس داشته‌اند و تاکنون هم چنین حالتی وجود دارد.

در راستای این مساله شاهد مذاکرات سران طالبان با دولت مرکزی افغانستان بودیم اما خروجی این نشست «آزاد گذاشتن طالبان در مبارزه با داعش» بود که تا حدودی تعجب همگان را برانگیخت. درست است که چندی قبل پنتاگون خبر کشته شدن «حافظ سعید خان» که از فرماندهان طالبان پاکستان بود و در اکتبر ۲۰۱۴ با «ابوبکر البغدادی» رهبر داعش بیعت کرده بود را منتشر کرد اما طالبان همچنان افغانستان و برخی از نقاط آسیای میانه را حوزه نفوذ سنتی خود دانسته و حضور هر مهمان ناخوانده‌ دیگر را تهدید برای خود می‌داند.

از این جهت حضور روسیه در افغانستان به صورت پنهان و آشکار را شاهد بودیم که نهایتاً «ضمیر کابلوف» نماینده ویژه پوتین در افغانستان حمایت از طالبان را رسانه‌ای کرد. البته در آن‌سوی مرزها یعنی در پاکستان، مقام‌های سیاسی و امنیتی اسلام‌آباد نگران این بودند که نتوانند افسار طالبان را در دست بگیرند اما به هر حال طالبان همانند گذشته به «عملیات‌های بهاری» خود ادامه داد و حتی حمله‌های پراکنده به قندوز را در مدل جدید رونمایی کرد.

تمامی این وقایع را باید در یک سو قرار داد و در سوی دیگر درگیری‌ها و کشتار مسلمانان در کشمیر را در سوی دیگر. تا به این لحظه این درگیری‌ها ادامه دارد و همچنان پاکستان و هند با یکدیگر درگیر هستند. اگرچه کشته شدن «برهان مظفر وانی» شروعی بود بر درگیری‌های کشمیر اما بدون شک ریشه‌هایی که این پرونده در گذشته هند و پاکستان داشته است را نمی‌تواند فراموش کرد.

از این منظر کارشناسان و تحلیلگران حوزه آسیای مرکزی در گفت‌وگو با ایلنا به تشریح و واکاوی مهمترین وقایع افغانستان و پاکستان در سال ۲۰۱۶ پرداختند که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.

 

پیرمحمد ملازهی (تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان)

سایه حکمتیار بر سر «عبدالله»  

6

صلح میان دولت وحدت ملی افغانستان و «گلبدین حکمتیار» در زمان «محمد اشرف غنی» رئیس‌جمهوری فعلی مطرح شد و در زمان «حامد کرزی» رئیس‌جمهوری سابق بحثی از آن به میان نیامده بود. به گونه‌ای که حامد کرزی معتقد بود باید کلیت طالبان در افغانستان حفظ شود و از این جهت شاهد بودیم که بیشترین میزان این مذاکرات در خصوص صلح با حکمتیار در زمان اشرف غنی صورت گرفت. باید توجه داشته باشیم در حزب اسلامی حکمتیار، یک جداسازی صورت گرفت و عده‌ای از بدنه اصلی این حزب جدا شدند که به آنها انشعاب میانه‌رو گفته ‌شد. تعداد زیادی از نفرات این جناح از حزب و بدنه اصلی حکمتیار بیرون آمدند و تفکرات انشعابی را پیگیری کردند مضاف بر این‌که باید توجه داشته باشیم در حالت فعلی ازحزب حکمتیار چندین وزیر در کابینه اشرف غنی وجود دارد.

حکمتیار در این فکر است که بعد از صلح با دولت وحدت ملی افغانستان بتواند به یک جناح سیاسی تبدیل شده و حتی وارد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ملی شود و به نوعی در روند سیاسی افغانستان اقدام به مهره‌چینی کند. چراکه حکمتیار به دلیل سابقه فعالیت جهادی در افغانستان از حوزه نفوذ بالایی در ولایت‌های این کشور برخوردار است. از این جهت به نظر می‌رسد که وی بخواهد سطح مشارکت خود در بدنه سیاسی افغانستان را افزایش دهد. اما در داخل بدنه اجتماعی و مردمی افغانستان عده‌ای مخالفت‌های زیادی با صلح میان دولت و حکمتیار صورت داده‌اند. تا جایی که تجمعات و راهپیمایی‌های زیادی توسط برخی گروه‌های سیاسی و مذهبی صورت گرفت. چراکه مردم افغانستان بر این باورند که یکی از متهم‌های اصلی در مورد کشته‌شدگان افغانستان، حکمتیار و جریان منتسب به وی است.

به صورت کاملاً واضح می‌بینیم که جناح حکمتیار در بسیاری از ناامنی‌های افغانستان دست داشته و ممکن است که عده‌ای بگویند در زمان خیزش نظامی حکمتیار رفتار آنها متغیر بوده که البته امر درستی است. از این جهت ذهنیت منفی وجود دارد که حکمتیار همچنان در بسیاری از معادلات امنیتی و به هم‌ریختگی‌های افغانستان دست دارد. تا جایی که اگر به گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم که درگیری‌هایی میان جناح احمد شاه مسعود و حکمتیار رخ داده است و از این جهت می‌گوییم که درگیری‌ها از گذشته تا حال وجود داشته است.

مخالفان جدی حکمتیار و همچنین صلح میان جریان منتسب به وی با دولت وحدت ملی افغانستان عمدتاً در نواحی و جبهه شمالی افغانستان حاضر هستند و بخشی از آنها متعلق به جامعه پشتوی افغانستان هستند که اشرف غنی هم متعلق به این طیف است. از این منظر باید بگوییم عمده مخالفت‌هایی که در خصوص صلح حکمتیار با دولت افغانستان صورت می‌گیرد مرتبط به جبهه شیعه و شمال این کشور است که البته پس از طرح صلح مذکور، راهپیمایی‌هایی از سوی شیعیان در افغانستان راه‌اندازی شد تا مخالفت خود با این موضوع را اعلام کند.

مساله دیگر تهدید موقعیت و مواضع عبدالله عبدالله توسط حکمت یار خواهد بود. به صورتی که جناح عبدالله به خصوص مهره‌هایی که در بدنه دولت حضور دارند تا حدود زیادی صلح حکمت‌یار را پذیرفته‌اند اما کسانی که خارج از بدنه دولت حضور دارند، با این صلح‌نامه مخالف هستند. عبدالله نماینده جماعت غیر پشتو و اقلیت‌های قومی مانند تاجیک‌ها و سایر قومیت‌ها در افغانستان است و آنها بر روی مواضع عبدالله در خاک افغانستان حساب باز کرده‌اند. از این منظر معتقدند که ورود حکمتیار می‌تواند جایگاه عبدالله را تضعیف و جایگاه پشتوها را تقویت کند.

بحث دیگری که در خصوص صلح حکمتیار با دولت افغانستان مطرح می‌شود این است که حکمتیار با هماهنگی و حتی فشار آمریکا و پاکستان وارد مذاکره با دولت وحدت ملی شده و از این منظر طالبان مخالفت‌هایی با این صلح و روند آن اعلام کرده است. چراکه «هیبت‌الله آخوندزاده» که به عنوان رهبر جدید طالبان منصوب شده است، به همراه رهبران سطوح عالی و میانی طالبان بر این عقیده‌اند که اگر چنین روندهایی در بحث مذاکرات توسط پاکستان یا آمریکا پیگیری شود، نهایتاً طالبان می‌بایست سلاح‌ها را زمین بگذارند و پای میز مذاکره بیایند که این موضوع از نظر آنها موجب تضعیف وجهه طالبان خواهد شد. عده‌ای بر این عقیده‌اند که پاکستان همچنان در مورد طالبان موضع حمایتی دارد اما طالبان نگران است که فشارهای آمریکا، هندوستان، افغانستان و حتی پاکستان روی این گروه افزایش پیدا کند و آنها مجبور باشند همانند حکمتیار وارد مذاکره با دولت وحدت ملی شوند.

در حالت فعلی باید دانست که خطر عمده برای افغانستان؛ طالبان و به خصوص شورای کویته و در امتداد آن شورای پیشاور (شبکه تروریستی حقانی) است. از این منظر طالبان نگران این موضوع است که عرصه بر آنها با توجه به صلح حکمتیار تنگ شود. از سوی دیگر حضور ناتو، آمریکا و نزدیک شدن روس‌ها به افغانستان به انضمام فروش تسلیحات توسط هند به ارتش افغانستان می‌تواند موقعیت طالبان را تضعیف کند. درست است که ۳۰ درصد از خاک افغانستان در اختیار طالبان است، اما هدف از افزایش حملات طالبان در افغانستان بیشتر  به منظور داشتن دست برتر آنها در معادلات سیاسی افغانستان ارزیابی می‌شود تا بتوانند در مذاکرات صلح و جابه‌جایی قدرت در افغانستان سهم‌خواهی و چانه‌زنی خود را حداقل حفظ کرده و در امتداد آن افزایش دهند.

استیضاح، پروژه‌ای برای تسویه حساب سیاسی

استیضاح وزرای کابینه دولت وحدت ملی افغانستان یکی از مصوبه‌هایی است که از سوی پارلمان به تصویب رسیده است و بر اساس آن وزارتخانه‌هایی که ۷۰ درصد بودجه خود را خرج نکنند، در معرض استیضاح قرار خواهند گرفت. از این منظر باید گفت که بحث خرج کرد ۷۰ درصدی بودجه وزارتخانه‌ها یک تسویه‌حساب سیاسی محسوب می‌شود. توضیحاتی که «محمد اشرف غنی» رئیس دولت وحدت ملی افغانستان در مورد این موضوع ارائه کرد، حول این سوال می‌گردد که چرا پارلمان در زمانی که بودجه وزارتخانه‌ها به صورت کامل ارائه نشده، انتظار خرج‌ کردن ۷۰ درصد بودجه وزارتخانه‌ها را دارد.

از این منظر باید بگوییم که بزرگ جلوه دادن چنین موضوع کوچکی به منزله به حاشیه بردن وزرای کلیدی افغانستان و نهایتاً کنار گذاشتن آنها ارزیابی می‌شود. چنین مشکلی را در زمان تشکیل دولت وحدت ملی افغانستان شاهد بودیم. به گونه‌ای که در آن زمان نفوذ آمریکایی‌ها موجب شد تا این دولت به وجود آید و قرار بود که بعد از دو سال بسیاری از موارد توسط اشرف غنی پیگیری شود اما شاهد هستیم که در حالت فعلی یک وضعیت بن‌بست به وجودآمده است. چراکه قرار بود پس از دو سال قانون اساسی افغانستان بازبینی شده و نظام پارلمانی در آنجا شکل بگیرد که تاکنون شاهد هستیم اشرف غنی اجرای این وضعیت را عملیاتی نکرده است.

اشخاصی که در پارلمان افغانستان حضور دارند معتقدند که رئیس دولت وحدت ملی باید توافق را هرچه سریع‌تر بلافاصله بعد از پروسه دو ساله، عملیاتی می‌کرده تا نهایتاً قدرت پارلمانی افزایش پیدا کند. لذا اتهام‌هایی که به غنی زده می‌شود تا جایی از سوی پارلمان طرح و اجرا می‌شود. به صورتی که آنها اعلام کردند غنی در صدد تضعیف قدرت پارلمان برآمده است و از این منظر زمانی که شاهد تغییر چینش کابینه هستیم، اختلاف‌های زیادی میان عبدالله و اشرف غنی برای تقسیم قدرت نمایان خواهد شد.

در ابتدای به وجودآمدن دولت وحدت ملی افغانستان قرار بود تا ۵۰ درصد از کابینه توسط طیف‌های متمایل به عبدالله عبدالله تشکیل شود و ۵۰ درصد دیگر توسط اشرف غنی معرفی شوند.

باید توجه داشته باشیم که مشکلات افغانستان چند بُعدی است. چراکه مشکلاتی مانند مسائل امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همچنان در افغانستان وجود دارد. حتی استاندارهایی که از سوی دولت مرکزی کابل منصوب شده‌اند، مواضع و اهداف دولت را جدی نمی‌گیرند. از این منظر اگر اشرف غنی و عبدالله به صورت هماهنگ در مقابل پارلمان افغانستان عمل نکنند، مجدداً اختلاف‌نظرها بالا خواهد گرفت. با توجه به توافق کلی که بر مبنای حضور آمریکایی‌ها در افغانستان استوار است، احتمال دارد که اگر وضعیت بحرانی شود آمریکایی‌ها اجازه فروپاشی دولت وحدت ملی را ندهند اما باید دانست که با توجه به مواضع مسالمت‌جویانه عبدالله، احتمال افزایش فشار بر وی بسیار زیاد است. چراکه عده‌ای معتقدند روحیه عبدالله همانند دوران حضور «احمد شاه مسعود» در افغانستان نیست و از این نظر وی مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

 

عبدالمحمد طاهری (رایزن سابق ایران در افغانستان)

طالبان و داعش، تقابل یا تفاهم؟

9

هدف از آتش‌بس میان طالبان و دولت وحدت ملی، مبارزه و مقابله عناصر طالبان با داعش اعلام شده است. اما در تحلیل این موضوع باید توجه داشت انشعاب صورت گرفته در بین اعضای طالبان پس از مرگ ملاعمر و پس از آن صلح حکمتیار با دولت وحدت ملی افغانستان پدیدار شد و در امتداد آن بحث ظهور داعش در این کشور موجب شد تا به نوعی سیاست دولت مرکزی افغانستان نسبت به گذشته پررنگ‌تر شود. چراکه بعد از صلح با حکمتیار، طالبان در موقعیت جدیدی قرار گرفت. تا جایی که در ماه‌های اخیر برای اولین بار طالبان اعلام کرد که این گروه قصد ضربه زدن به منافع ملی افغانستان را ندارد. از این منظر باید بگوییم که صلح دولت حاکم بر کابل با حکمتیار به دلیل نفوذ وی در طالبان موجب آرام شدن نسبی آنها شده است.

در همین راستا پاکستان هم تا حدود زیادی از سیاست‌های تنش‌زای خود دور شده و دخالت چندانی در امور افغانستان و حمایت از طالبان ندارد. چراکه آنها نمی‌خواهند با روی کار آمدن رییس جمهور جدید در اسلام‌آباد نمای دیگری از سیاست‌های نادرست خود را در افغانستان به تصویر بکشند. این‌که آیا داعش در افغانستان می‌تواند همانند طالبان اقدام به کنشگری کند، بدون شک پاسخ تا حدود زیادی منفی است. داعش و اعضای آن به عنوان حلقه تشکیل دهنده پروژه «ولایت خراسان» همگی از کشورهای دیگر به آسیای میانه منتقل شده‌اند و از این جهت نفوذ و ثبات آنها مانند طالبان نخواهد بود.

با توجه به اینکه حلقه محاصره داعش در رقه و موصل تنگ‌تر شده است، آنها خواهان این هستند که در شمال افغانستان مجدداً ورود پیدا کنند. اما شاهد بودیم که با ورود عناصر گروهک تروریستی داعش از شمال و شمال شرق افغانستان به خصوص مناطقی مانند قندهار و جلال‌آباد (به عنوان حوزه نفوذ سنتی طالبان) درگیری سختی میان آنها و طالبان رخ داد. لذا به نظر نمی‌رسد که داعش موقعیت خوبی در افغانستان برای اعمال قدرت و حضور داشته باشد. از سوی دیگر طالبان ضعیف‌تر از گذشته شده است و دیپلماسی که توسط دولت افغانستان دنبال شده است تا حدودی در حال جواب دادن است. چراکه طالبان برای اولین بار در تاریخ افغانستان اعلام کرده است غیر نظامیان و مردم افغانستان هدف آنها نخواهد بود و حتی گفته که می‌تواند محافظت از مرزها را به عهده بگیرد که این نشان از ضعف طالبان دارد.

در تعریف معنایی و تحلیل عملکرد طالبان و داعش باید به این نکته توجه شود که خون‌ریزی‌های داعش در میان اعضای طالبان بروز و ظهور پیدا نمی‌کند. چراکه اولاً طالبان خود را مبارزهای مسلح قلمداد می‌کنند اما خشونت داعش تفاوت زیادی با عملکرد طالبان دارد و در اینجاست که باب گفتمان و مذاکرات باز می‌شود. از سوی دیگر، طالبان خواهان ظهور شریک جدید برای خود در افغانستان نیست و با داعش در تضاد است.

این‌که آیا در بحث مقابله با داعش و رویارویی آنها با طالبان تهدیدی برای دولت افغانستان و امنیت عمومی این کشور پدیدار خواهد شد یا خیر، به نظر می‌رسد بعد از مرگ «ملاعمر» تاکنون و پس از انشعاب‌های ایجاد شده در میان سطوح مختلف طالبان که به عنوان انشعاب‌های سوم و چهارم شناخته می‌شوند، اوضاع تا حدودی به نفع دولت وحدت ملی رقم خورده است. حتی اگر طالبان و داعش با یکدیگر وارد جنگ شوند، بازهم این وضعیت به نفع دولت خواهد بود. چراکه طالبان در موضع ضعف قرار دارد و تنها اعلام می‌کند که برای رویارویی با داعش، دولت وحدت ملی افغانستان نباید مانع‌تراشی نکند.

در پایان باید گفت طالبان نوعی از حمایت نسبی و مشروط دولت را درخواست می‌کند و با توجه به منطبق نبودن تفکرهای داعش و طالبان با یکدیگر به نظر نمی‌رسد که چنین بیعتی رخ دهد. از منظری دیگر، دولت افغانستان برای باقی ماندن در قدرت بر اساس مذاکراتی که هفته‌های گذشته در بروکسل صورت گرفته بود، به سمت صلح با طالبان پیش خواهد رفت تا این که بخواهد مجدداً وارد مقابله مسلحانه با این گروه شود. در این بین می‌توان آتش‌بس احتمالی طالبان و دولت افغانستان را شروع فرایند صلح و امکان‌سنجی آن قلمداد کرد. البته نباید از دو مولفه پاکستان و عربستان در این روند چشم‌پوشی کرد. چراکه تامین داعش در افغانستان از سوی سعودی‌ها کار آسانی است و از سوی دیگر، دخالت پاکستان هم می‌تواند وضعیت جاری را تحت‌الشعاع قرار دهد.

 

محمدرضا فرقانی (سفیر سابق در پاکستان)

زادگاه حکمتیار در تصرف طالبان

محمدرضا+فرقانی

حمله طالبان به شهر قندوز و تصرف این شهر به عنوان مرکز ولایت کندوز از چند منظر قابل بررسی است. نخست این‌که قندوز از سالیان گذشته محل تجمع طالبان بوده و این شهر بارها میان طالب‌ها و نیروهای دولتی دست به دست شده است. لذا تا حدودی می‌توانیم بگوییم که اشغال این شهر در رزوهای گذشته توسط طالبان در راستای روند نظامی گذشته محسوب می‌شود. بخشی از این قضیه مربوط به تحولات داخلی و بین‌المللی افغانستان طی ماه‌های اخیر است. به گونه‌ای که پس از توافق میان دولت وحدت ملی و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار شاهد بودیم که مانور نظامی طالبان به یکباره نمایان شد و نهایتاً شهر قندوز به تصرف عناصر این گروه درآمد.

باید به این نکته توجه شود که قندوز زادگاه گلبدین حکمتیار است و او نفوذ زیادی در حوزه‌های امنیتی و سیاسی این ولایت دارد. از این جهت طالبان قصد دارد تا این پیام را به شخص حکمتیار مخابره کند که زادگاهش در تصرف این گروه قرار گرفته است. بحث دیگری که می‌توان برای هجوم یکباره طالبان به قندوز متصور بود، ایجاد اخلال در وجهه «نشست بروکسل» است. طالبان با این اقدام می‌خواست نشان بدهد که همچنان در صحنه سیاسی، نظامی و امنیتی افغانستان حضور دارد. به گونه‌ای که در امتداد حمله به قندوز که در شمال افغانستان واقع است؛ شاهد هستیم که شهر «هلمند» در جنوب این کشور مورد حمله آنها قرار گرفت و از این جهت طالبان می‌خواهد توان نظامی خود در جنوب و شمال افغانستان را در یک بازه زمانی مشترک به رخ حکمتیار و دولت افغانستان بکشد.

اوضاع داخلی افغانستان می‌تواند عاملی برای ایجاد چنین عملیات‌هایی باشد. چراکه به صورت بومی و با شروع شدن فصل سرما، عملیات‌های نظامی در افغانستان کاهش پیدا می‌کند و از این جهت طالبان نشان داده است که می‌تواند در شرایط جوی نامناسب، هرگونه عملیات با استعداد جابه‌جایی بالای نیرو را کلید بزند. اما باید بدانیم که در افغانستان تحولات سیاسی موجب ایجاد تحولات نظامی و امنیتی می‌شود. به صورتی که پس از امضای توافق‌نامه صلح میان دولت حاکم بر کابل و حزب اسلامی حکمتیار شاهد بودیم که انتقادهای زیادی از سمت وی به مقام‌های پاکستان وارد شد. البته ناگفته نماند که حکمتیار ارتباط تنگاتنگی با اسلام آباد دارد و توان نظامی این حزب نسبت به گذشته بسیار کاهش پیدا کرده است. به این جهت بیشترین تحرک حکمتیار در حوزه سیاسی بوده و حتی دفتر سیاسی آنها در کابل همچنان فعال است.

در بررسی جناح‌های مخالف دولت وحدت ملی، چهار گروه را باید مدنظر داشت. نخست طالبان، دوم حکمتیار و در سطوح سوم و چهارم می‌بایست به شبکه تروریستی حقانی و گروهک تروریستی داعش اشاره کرد که دولت در صدد است تا با چانه‌زنی بتواند روند صلح با این چهار محور را صورت دهد. مضاف بر این‌که در قدم اول، صلح میان حکمتیار و دولت به عنوان یکی از چهار محور مخالف با دولت وحدت ملی صورت گرفته که سازمان ملل و بسیاری از متحدان خارجی کابل، از آن استقبال و حمایت کرده‌اند. اما باید توجه داشته باشیم که دولت افغانستان با گروهکی مانند داعش نمی‌تواند بر سر میز مذاکره بنشیند. چراکه داعش در افغانستان به عنوان یک گروه غیربومی شناخته می‌شود و بدنه بومی افغانستان به صورت ملموس معتقدند که ایدئولوژی داعش متعلق به خاک این کشور نیست و یک راهبرد وارداتی محسوب می‌شود. از این نظر مذاکرات با داعش صورت نخواهد گرفت.

در مورد طالبان و شبکه حقانی باید بگوییم که آنها جناح‌های مخالف بومی افغانستان و به طور کلی آسیای میانه محسوب می‌شوند. از این منظر دولت وحدت ملی افغانستان با حمایت متحدان خارجی خود در فاز دوم، گفت‌وگو با طالبان را مدنظر قرار خواهد داد و در فاز سوم با شبکه حقانی بر سر میز مذاکرات خواهد نشست. اما باید توجه داشت که در درون طالبان اختلاف‌های داخلی زیادی پس از مرگ ملاعمر رخ داده که شاهد ایجاد انشعاب در این گروه به رهبری ملارسول هستیم. از این منظر احتمال دارد مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان به سختی پیش برود و حتی شکست این مذاکرات متصور است.

 

سیدصدرالدین موسوی (تحلیلگر مسائل شبه قاره)

تورخم، پروژه‌ای از قلب اسلام‌آباد

IMG16142324

رابطه افغانستان و پاکستان پس از آن‌که طالبان از اداره افغانستان به حاشیه رانده شد، به سمت دگرگونی رفت. چراکه اعضا و سران طالبان پس از این اتفاق به پاکستان پناهنده شدند و این موجب تیرگی روابط بین دو کشور شد.

پس از روی کارآمدن مجدد طالبان، این بار حمایت سازمان اطلاعاتی پاکستان از این گروه نمایان شد و اختلاف‌هایی که میان پاکستان و هندوستان از گذشته تاکنون وجود داشته است، باعث شد تا مقام‌های اسلام‌آباد برای گسترش عمق نفوذ استراتژیک خود در منطقه تصمیم‌هایی جدیدی بگیرند و پس از آن نفوذ در افغانستان را کلید زدند که تاکنون با حمایت و خط‌دهی به طالبان ادامه دارد و یکی از علل درگیری‌های اخیر در تورخم همین است.

زمانی که آمریکا قصد حذف بن‌لادن را داشت، به این نتیجه رسید که باید در پاکستان به دنبال او بگردد و زمانی هم که خبر مرگ وی را منتشر کردند، نقطه ترور در خاک پاکستان اعلام شد و به همین دلیل است که تاکنون روابط خوبی میان کابل و اسلام‌آباد برقرار نشده است. اشرف غنی پس از این‌که زمام امور در افغانستان را به دست گرفت، نسبت به حمایت‌های پاکستان از طالبان انتقاد کرد و در آنجا بود که به دلیل پیشروی‌های طالبان پاکستان تا نزدیکی اسلام‌آباد، مقام‌های پاکستان هم دست به انتقاد متقابل زدند.

حمایت پاکستان از طالبان باعث بروز درگیری‌ها میان دو طرف شده است و هر حکومتی هم که بر سر کار بیاید، باز هم درگیر این ماجرا خواهد شد. در درگیری‌های سال گذشته که در تورخم روی داد و منجر به کشته شدن یک افسر ارشد پاکستان و همچنین کشته و زخمی شدن چند نظامی افغان شد، این ماجرا کاملاً مشهود است. چراکه به‌رغم سکوت رسانه‌ها نسبت به انتشار عامل اصلی این درگیری‌ها باید بگوییم زمانی که ارتش دو کشور بایکدیگر درگیر می‌شوند، بدون شک عامل سوم در این میان وجود دارد که به عنوان محور مداخله‌گر از آن نام برده می‌شود که به نظر می‌رسد وجود عوامل افراطی دلیل آن باشد. بنابراین باتوجه به امضای آتش‌بس میان دو کشور و در صورت نقض آن، امکان ورود کشور ثالث به عنوان یک میانجی‌گر وجود دارد.

 

رضا علائی (کارشناس مسائل شبه‌قاره)

کشمیر زیر تیغ، حلقه‌های تروریستی در حال شکل‌گیری

11

برای درک بهتر وقایع کشمیر باید به این نکته توجه داشت که ریشه درگیری میان اسلام‌آباد و دهلی‌نو به زمان تقسیم شبه قاره مرتبط است. در آن زمان قرار بود ایالت‌هایی که مسلمانان در آن حضور دارند، به پاکستان بپیوند و نقاطی که هندوها در آنجا سکونت دارند، اداره آن به دست هندوستان سپرده شود. در کشمیر که اکثریت مسلمان حضور داشت، حاکم آنجا یکی از مهاراجه‌های هند بود و حاکم ایالت حیدرآباد دَکَل که اکثریت هندو را در بر می‌گرفت، مسلمان بود که همین موضوع موجب شد تا یک درگیری میان آنها صورت بگیرد. دلیل این درگیری این بود که حاکم حیدر آباد اعلام کرده بود به پاکستان می‌پیوندد و کشمیر هم به هندوستان.

در این میان قطعنامه‌ای به شماره ۱۹۴۹ صادر شد و قرار بر این شد که مردم کشمیر انتخاب کنند که تمایل دارند به هندوستان بپیوندند یا پاکستان اما این رفراندوم تاکنون به هیچ وجه برگزار نشده است. چراکه این موضوع ذیل بند هفتم شورای امنیت قرار گرفت و با اعمال نفوذ هند در این موضوع، بحث رفراندوم مسکوت ماند. از سمتی دیگر، به دلیل اینکه ایالت حیدرآباد و کشمیر توسط نظامیان هند اشغال شده است، پاکستان از این موضوع به شدت ناراحت است و می‌توان گفت که یکی از دلایل و ریشه‌های تیرگی روابط دو کشور بر سر کشمیر به این دلیل است.

حدود ۷۰۰ هزار نیروی هندی در قالب یک پادگان نظامی، به مدت ۶۰ سال در کشمیر حضور دارند و همین موضوع یکی از دلایل شعله‌ور شدن درگیری‌های کشمیر از سالیان گذشته تاکنون محسوب می‌شود. از سوی دیگر نیروهای امنیتی که از هند برای مقابله و سرکوب مناقشات به منطقه کشمیر اعزام می‌شوند، عمدتاً از عناصر افراطی این کشور گزینش شده‌اند که کینه آنها از مسلمانان از سالیان قبل وجود دارد. تا جایی که ما شاهد هستیم نیروهای هندی در کوهستان‌های کشمیر اقدام به شرب خمر کرده و پس از آن به داخل منطقه کشمیر می‌آیند و دست به تخریب اموال و حتی تجاوز به ساکنان این منطقه می‌کنند که تمامی این موارد از ابعاد کور و تاریک این مساله محسوب می‌شود.

کشته شدن «برهان مظفر وانی» رهبر حزب مجاهدین که از شاخه جماعت اسلامی محسوب می‌شود و به نوعی ریشه اِخوانی دارد و از طرفداران پاکستان محسوب می‌شوند، موجب کلید خورد فاز جدیدی از درگیری‌ها در کشمیر شد. باید توجه کرد که سیاست پاکستان این است که این منطقه را در شلوغی و به هم‌ریختگی نگه دارد تا نهادهای حقوقی بین‌المللی به این موضوع ورود پیدا کنند. چراکه آنها معتقدند این نهادها باید در پرونده کشمیر ورود کنند تا بتوان خروجی قابل قبولی از آن دریافت کرد.

آنچه در کشمیر اتفاق افتاده است، از سالیان گذشته وجود داشته و عده‌ای آن را طبیعی می‌دانند. اما حضور احزابی مانند حزب BGP در ساختار و بدنه سیاسی هند که اتفاقاً از احزاب تندرو محسوب می‌شود، موجب شده تا آنها به استناد ماده ۳۷۰ قانون اساسی هندوستان با پرونده کشمیر به صورت سلبی و خشنوت‌آمیز برخورد کنند. چراکه این حزب در شعارهای انتخاباتی خود رسماً اعلام کرده بود که کشمیر با پرچم مستقل را از بین خواهد برد. لذا آنها درصدد هستند تا شعار انتخاباتی خود را تکمیل و تثبیت کنند.

به‌رغم آن که می‌بایست در خصوص کشمیر رفراندوم برگزار شود، اما تاکنون هیچ اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است. قراردادها و صحبت‌های زیادی میان دولت پاکستان و هند صورت گرفته است اما مردم کشمیر خواهان استقلال بوده و تاکید می‌کنند که تمایلی برای پیوستن به هند یا پاکستان ندارند و سرنوشت کشمیر را باید خودشان مشخص کنند. متاسفانه کشورهای اسلامی به غیر از چند کشور، موضع خاصی در این خصوص اتخاذ نکرده‌اند و از این جهت است که می‌بایست مشارکت آنها در ورود مجامع حقوق بشری به این پرونده بیش از پیش نمایان شود.

اگر بیش از حد بر مردم کشمیر فشار وارد شود، با توجه به شروع تحرکات عربستان در کشمیر و به صورت کلی در آسیای مرکزی و شبه‌قاره هند، بدون شک هسته‌های افراط‌گرایی تقویت و رشد خواهند کرد که در حالت فعلی استعداد رشد تروریسم در این ناحیه وجود دارد و اگر این مساله محقق شود، بدون تردید شاهد فجایع بسیار زیان‌باری خواهیم بود. لذا ورود سازمان‌های حقوق بشری در این پرونده یکی از موضوع‌هایی است که خلاء آن احساس می‌شود.

گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری

کد خبر : ۴۴۴۵۳۰