خبرگزاری کار ایران

مهم‌ترین وقایع خاورمیانه در سال ۲۰۱۶/پرونده‌اول: عراق و سوریه

برخورد منافع واشنگتن و مسکو در شامات/ العبادی و طرح اصلاحات/ حلب و موصل، رویای ناکام داعش

خاورمیانه را باید کانون توجه جامعه بین‌الملل و به موازات آن رسانه‌های داخلی و خارجی دانست. از حیث داخلی به دلیل در آمیخته بودن جغرافیای ایران با غرب آسیا و درهم تنیدگی‌های قومی و مذهبی، غرب آسیا اهمیت خاصی دارد. اما از منظر خارجی و بین‌المللی و به صورت دقیق‌تر از سال ۲۰۱۱ تاکنون معادله این منطقه به صورت دیگری رقم خورد.

به گزارش ایلنا، به صورت مشخص باید ورود داعش و شکل‌گیری حلقه‌های افراط‌گری و رادیکال را سرآغاز تحولات منطقه و به وجود آمدن موج قتل‌عام‌های گسترده در قالب نسل‌کشی برای پایه‌گذاری «خلافت جهانی» دانست.

از این جهت پنجمین سال درگیری‌ها در سوریه و عراق نسبت به سال‌های گذشته تا حدود زیادی تفاوت داشت.  آزادسازی القریتین یا برگزاری انتخابات پارلمانی در سوریه در کمال آرامش و پیروزی مجدد حزب بعث از حمله تحولات مهم این سال بود. از سوی دیگر در عراق و خصوصاً در پارلمان این کشور جرقه‌‌ای برای به وجود آمدن صف‌کشی سیاسی زده شد. تا جایی که صندلی نمایندگان در مجلس این کشور شاهد حضور شهروندان عراقی بود و این وضعیت تا صف‌کشی خیابانی طرفداران مقتدی صدر ادامه داشت.

اما بدون تردید یکی از مهمترین موضوع تحولات غرب‌ آسیا را باید شروع عملیات موصل دانست. عملیاتی که همچنان ادامه دارد و مرحله دوم آن به تازگی آغاز شده است. در این بین نباید از فراز و فرودهای مذاکرات طرف آمریکایی با روسی به سادگی عبور کرد. چراکه بدون تردید فعل و انفعالات میدانی بر معادلات سیاسی تاثیرگذار است و از این جهت رفت و آمدهای دیپلماتیک را باید محور تاثیرگذار در این راستا دانست.     

از این رو تحلیلگران و مفسران حوزه خاورمیانه به بررسی مهمترین وقایع غرب‌آسیا پرداختند که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.

 

پروفسور فرهنگ‌جهان‌پور (عضو کالج کلاگ دانشگاه آکسفورد)

سوریه سوژه اتهام‌زنی آمریکا و روسیه به یکدیگر

26

جنگ داخلی سوریه که حدود شش سال از آغاز آن می‌گذرد، به یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌های تاریخ معاصر تبدیل شده است. باتوجه به گزارش مرکز پژوهش سیاست سوریه، درگیری‌های این کشور تاکنون جان بیش از ۴۷۰ هزار نفر را گرفته، یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر را مجروح کرده و نیمی از جمعیت ۲۳ میلیونی این کشور را در داخل مرز‌های سوریه یا به خارج از این کشور، جا‌به‌جا و منتقل کرده است. این جنگ به این ترتیب بزرگ‌ترین بحران مهاجرانی که اروپا از زمان جنگ جهانی دوم با آن رو‌به‌رو شده است را به قاره‌سبز تحمیل کرده است. برای درک بهتر پیچیدگی درگیری‌های سوریه، می‌بایست نحوه آغاز و دلایل ادامه یافتن این درگیری‌ها را بررسی کنیم. به این جهت بحران سوریه دست‌کم از سه منظر قابل بررسی است: ابعاد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی.

جنبه داخلی بحران سوریه با تعدادی تظاهرات‌ در شهر‌های حلب و دمشق، در تاریخ ۲۸ ژانویه ۲۰۱۱  آغاز شد. تظاهرات این روز در ابتدا مسالمت‌آمیز بود اما خیلی زود، به خشونت کشیده شد. در نهایت این وقایع به جنگی مسلحانه علیه دولت «بشار اسد» رییس‌جمهوری سوریه تبدیل شد. از منظر دیگر ترکیب جمعیتی سوریه خود زاینده بی‌ثباتی و درگیری است. از ۲۳ میلیون نفری که پیش از آغاز جنگ در سوریه زندگی می‌کردند، بیش از ۶۴ درصد سنی، ۱۰ درصد دیگر مذاهب مسلمانان، ۱۰ درصد فرقه‌های مختلف مسیحیت، بیش از ۹ درصد کُرد‌ها و باقی آنها فلسطینی، ارامنه، ترکمن، دروزی و از سایر قومیت‌ها هستند.

خلاف تبلیغات دروغین مبنی بر این‌که جنگ سوریه، جنگ فرقه‌ای میان شیعه و سنی است، صورت گرفت ولی چنین مساله‌ای واقعیت ندارد و لازم به ذکر است که بسیاری از اعضای حزب بعث سنی مذهب هستند. همچنین بیشتر مقام‌های دولتی، ازجمله همسر بشار اسد، نخست‌وزیر، وزیر امور خارجه، وزیر دفاع سوریه، فرستاده این کشور در سازمان ملل متحد و تعدادی دیگر از مقام‌های سوری، سنی مذهب هستند. باید توجه داشته باشیم که سایر سنی‌های سوریه از جمله طبقه کارگران و کشاورزان به عنوان سرباز و نیروی نظامی برای دولت مبارزه می‌کنند. به علاوه این‌که کُرد‌های سنی مذهب و اکثر جمعیت مسیحیان، ترکمن‌ها و دروزی‌ها نیز از دولت سوریه حمایت می‌کنند.

اگر درگیری‌های سوریه تنها به یک شورش داخلی خلاصه می‌شد، خیلی زود نتیجه آن مبنی بر پیروزی دولت یا شورشیان، مشخص می‌شد. اما مساله سوریه با دخالت‌های منطقه‌ای پیچیده شده و جنبه دوم (ابعاد منطقه‌ای) آن را خلق کرد. زمانی که بهار عربی به کشور‌های حوزه خلیج‌فارس سرایت کرد و مردم در عربستان‌سعودی، بحرین و سایر کشور‌ها تظاهرات کردند، رهبران شورای همکاری خلیج فارس تصمیم گرفتند که اعتراض‌های مردم را به قیام شیعیان علیه حکومت‌های سنی این کشور‌ها تصویر کرده و به شدت آنها را سرکوب کنند. عربستان سعودی حتی نیروهای خود را به بحرین اعزام کرد تا قیام مردم این کشور را سرکوب کنند و در آنجا حکومت سعودی حمایت از شورشیان سوریه را آغاز کرد.

«هیلاری کلینتون» نامزد دموکرات انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر آمریکا نیز کمک‌های مالی حکومت سعودی به سنی‌ها را نظامی خوانده بود. در دسامبر ۲۰۰۹، سایت افشاگر ویکی‌لیکس نوشته‌های کلینتون را در این‌باره منتشر کرد. در یکی از این سندها آمده است که «عربستان سعودی یکی از تامین‌کننده‌های مالی مهم القاعده، طالبان، لشکر طیبه پاکستان و دیگر گروه‌های تروریستی است». کلینتون همچنین نوشته است که عربستان سعودی تنها تا جایی که القاعده در خاک این کشور تهدید محسوب می‌شد با آن مبارزه کرده و به فعالیت‌های این گروه در خارج از عربستان اهمیت نمی‌داد.

«حکومت سعودی و متحدان آن در خلیج فارس از سلفی‌های تندرو حمایت می‌کنند تا فعالیت‌های لازم را برای بقاء و حیات خود صورت دهند - یعنی بیداری اجتماعی که پادشاهی مطلق را تهدید می‌کرد مختل کرده و از بین ببرند». پس از آن نویسنده مورد نظر اضافه می‌کند که «این اتفاق در سوریه، لیبی، مصر، لبنان، یمن و عراق در حال رخ دادن است». لذا واضح است که سلفی‌های تندرو منابع مالی و تجهیزات نظامی مورد نیاز خود را از سعودی‌ها دریافت می‌کردند. بنابراین این مساله که عربستان سعودی و متحدان آن در خلیج فارس از ابتدا به شدت از گروه‌های شورشیان در سوریه حمایت می‌کرده‌اند، دور از واقعیت نیست.

جنبه سوم درگیری‌های سوریه جنگ بین‌المللی نیابتی میان غرب و روسیه بوده است که سوریه را به «حمام خون جغرافیای سیاسی» تبدیل کرده است. وقتی اتحادیه جماهیر شوروی فروپاشید، روسیه تقریباً تمامی مراکز خود در اروپای شرقی، حوزه بالتیک و خاورمیانه را از دست داد. سوریه تنها کشور در جهان عرب بود که متحد روسیه باقی ماند. روسیه همچنین یک پایگاه نظامی در شهر طرطوس سوریه دارد که تنها دسترسی آن به مدیترانه است. از این جهت زمانی که سوریه از روسیه درخواست کمک کرد، مسکو با علاقه‌مندی پاسخ مثبت داد. بسیاری از سیاست‌مداران و کارشناسان غربی، به خصوص جمهوری‌خواهان نومحافظه‌کار در ایالات متحده آمریکا، بر این باور بودند کمپین نظامی روسیه در سوریه نشان‌دهنده بازگشت روسیه به خاورمیانه است. به موازات آن بسیاری این مساله را مطرح کردند که عملیات نظامی روسیه در سوریه تنها برای به چالش کشیدن آمریکا در منطقه بوده است. بنابراین، جنبه سوم نیز به درگیری‌های سوریه اضافه شد.

حدود یک سال قبل، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی پیشرفت زیادی داشتند بنابراین پس از درخواست رسمی سوریه برای دریافت کمک نظامی، در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵ نیروهای روسیه به صورت مستقیم وارد عمل شدند و بمباران هوایی داعش، النصره، ارتش آزاد سوریه و دیگر گروه‌ها را آغاز کردند. مداخله روسیه به طور چشمگیری شرایط را به سود ارتش دولتی سوریه تغییر داد. تقریباً پس از گذشت شش ماه، در یک عمل غافلگیر کننده «ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه دستور خروج بخش عمده نیروهای روسیه از سوریه را صادر کرد.

نکته ناراحت کننده این است که در حالی که دو طرف انگشت اتهام را به طرف یکدیگر نشانه می‌روند، سوریه در حال سوختن در آتش جنگ است. واضح است که جنگ سوریه تا زمانی که قدرت‌های منطقه‌ای، برای پایان دادن به خصومت بین خود قدم بر ندارند و تا زمانی که آمریکا و روسیه به این نتیجه نرسند که مردم سوریه به اندازه کافی زجر کشیده‌اند و زمان آن فرا رسیده است که درگیری مرگبار به پایان برسد، متوقف نخواهد شد. واضح است که هیچ راه‌حل نظامی برای پایان دادن به درگیری‌های سوریه وجود ندارد و تا زمانی که تمامی طرف‌های درگیر به صورت واقعی پای میز مذاکره نروند و برای رسیدن به راه‌حل سیاسی تلاش نکنند، مردم سوریه همچنان بهای سنگینی خواهند پرداخت.

 

محمد‌صالح صدقیان (رئیس مرکز عربی مطالعات ایران)

اصلاحات مجهول العبادی در معادله تکنوکرات‌ها

ابطال طرح اصلاحات العبادی یکی از موضوعات مهم عراق در سال گذشته به حساب می‌آید. به نظر می‌آید دادگاه عراق که وظیفه تفسیر قانون در این کشور را به عهده دارد، در مساله اصلاحات العبادی و جریان‌هایی که به موازات آن در پارلمان به وجود آمد، نقطه و حد وسط را مد نظر قرار داد و آن را با صدور حکم خود تحلیل و تفسیر جداگانه کرد.

این دادگاه کابینه‌ای که توسط العبادی معرفی شده بود را غیر قانونی خواند و رای به باطل کردن آن داد و به دنبال آن اعلام کرد که جلسه‌ای که در خصوص پارلمان این کشور برقرار شده بود هم از نظر دادگاه فاقد ارزش و باطل است. در صورتی که اگر نصف به علاوه یک نفر از نمایندگان پارلمان علیه جبوری رای می‌دادند، وی از مسند قدرت کنار گذاشته می‌شد که این موضوع هم توسط دادگاه مذکور باطل اعلام شد.

اقدام دادگاه را به این دلیل می‌توان مفید ارزیابی کرد که باعث شد تا با صدور این رای، سلیم الجبوری در مقام خود ابقاء شود. چراکه که اگر وی را برکنار می‌کردند نمایندگان بر این موضوع اصرار داشتند که باید رئیس جدید معرفی شود تا بتوانیم در پارلمان به فعالیت خود ادامه بدهیم. زمانی هم که این عمل صورت بگیرد، رئیس جدید باید تابع گفتمان یکی از طیف‌های سنی، شیعه یا کرد باشد و مجدداً اوضاع تشدید می‌شود.

اگر این حکم صادر نمی‌شد، دو حالت اتفاق می‌افتاد. اول این‌که دادگاه روندی که در پارلمان اتفاق افتاد را قبول کند و سلیم الجبوری را حذف کند. دوم این‌که روند فعلی را پیش بگیرند تا به نقطه مطمئنی برسند. به گونه‌ای که دادگاه گفته بود رای اعتماد به وزرای پیشنهادی در چنین فضایی و بدون حضور رئیس پارلمان درست نبوده و فاقد اعتبار است و باید مجدداً در این خصوص رای‌گیری شود.

اقدام‌هایی که العبادی به عنوان نخست وزیر عراق در این مدت صورت داد، به هیچ وجه اصلاحات سیاسی نبوده بلکه تنها بحث تغییر کابینه از سوی وی عملی شده است. از این جهت است که العبادی باید بتواند تفسیر و تعریف درستی از بحث اصلاحات سیاسی در این بین ارائه دهد و از این جهت است که اهمیت مجلس به دلیل تاکید قانون اساسی به آن بیشتر از گذشته حس می‌شود.

ابهام‌های بسار زیادی در خصوص اصلاحات العبادی وجود دارد. حدود یک سال است که ملت عراق و حتی سیاستمداران و مسئولان این کشور مدام لفظ اصلاحات سیاسی را می‌شنوند و به موازات آن دو کلمه تکنوکرات و اصلاحات بیشتر از هر دفعه تکرار می‌شود. لذا باید بگوییم که العبادی با تغییر کابینه نمی‌تواند وضعیت فعلی را تغییر دهد.

نصرت‌الله تاجیک (سفیر اسبق ایران در اردن)

پاریس و احیای «النصره»

tajik

پیش‌نویس طرحی که توسط فرانسه به شورای امنیت سازمان ملل در خصوص وضع آتش‌بس در حلب ارائه شد، به نوعی طرح مشترک میان لندن و پاریس محسوب می‌شود که طراح اصلی آن فرانسه بوده است. این‌که چرا فرانسه از ماه‌های گذشته نقش فعال‌تری در پرونده سوریه ایفا کرده است، به توافق‌نامه «سایکس پیکو» بر می‌‌گردد که البته این بخشی از ماجراست. چراکه پاریس از گذشته در سوریه و لبنان نفوذ داشته و از این جهت خواستار عدم کاهش این نفوذ است. اما در تشریح این‌که چرا فرانسه در حالت فعلی در زمین بازی سوریه فعال‌تر شده است، باید به تقسیم وظایف میان اروپا و آمریکا اشاره کنیم. چراکه غربی‌ها با تندروی که در محور سیاسی و میدانی سوریه داشتند به این نتیجه رسیده‌اند که می‌بایست بخشی از کنشگری خود را به کشور دیگری «وکالت» دهند و امروز ما شاهد هستیم که فرانسه به عنوان عمل‌کننده نظریات آمریکا در سوریه تا حدود زیادی فعال‌ شده است.

باید دانست که طرح فرانسه و فعال‌تر شدن این کشور بیشتر در خصوص حلب است. یکی از دلایلی که فرانسوی‌ها در این خصوص فعال شده‌اند، این است که پیشروی‌های ارتش سوریه در حلب موجب شده تا متغیرهای میدانی و سیاسی در این شهر دگرگون شود. به صورتی که غربی‌ها به جبهه فتح الشام (جبهه النصره سابق) نگاه ویژه‌ای دارند و آن را یک عمل‌کننده تاثیرگذار در حلب می‌دانند. از این رو پاریس در صدد است تا برای حفظ قوای فعلی این گروه تروریستی و جلوگیری از تضعیف آن یک فضای تنفسی را برای تقویت آن از حیث نیروی انسانی و تسلیحات ایجاد کند.

واکنش‌های مسکو در خصوص این موضوع و حتی وتوی پیش‌نویس فرانسوی‌ها در شورای امنیت تا حدود زیادی درست به نظر می‌رسد. روس‌ها معتقدند که باید این فضای تنفسی برای تروریست‌ها قطع شود وگرنه احتمال ارسال سلاح و دست یافتن عناصر جبهه فتح الشام به موشک‌های دوربرد و ادوات سنگین محتمل است. به طوری که اتاق عملیات روسیه در سوریه می‌داند که این موشک‌ها و ادوات به راحتی می‌‌تواند جنگنده‌های سوریه را هدف قرار دهند و همین روند می‌تواند در مورد سرنگونی جنگنده‌های روسیه به کار گرفته شود.

در نگاه کلی باید بگوییم که پرونده سوریه از یک پرونده داخلی و منطقه‌ای به پرونده بین‌المللی و فرامنطقه‌ای تبدیل شده است که دلیل آن ورود و حضور بازیگران خارجی خواهد بود. در این بین، دو راهبرد می‌بایست مورد بررسی قرار گیرد؛ نخست این‌که در لایه اول شاهد یک جنگ نیابتی از سوی تروریست‌ها به طرفیت از عربستان، قطر و ترکیه و حتی آمریکا و اسرائیل بودیم و در لایه دوم نظاره‌گر این هستیم که ترکیه و قطر از «راهبرد بازی در زمین سوخته» که توسط آمریکایی‌ها مطرح شده است، بهره برده‌اند.

از منظری دیگر، آمریکایی‌ها پس از حمله هوایی به نیروهای ارتش سوریه در دیرالزور که پس از مدتی نسبت به عملکرد خود عذرخواهی کردند، دچار یک پارادوکس در سیاست‌های خود در قبال سوریه شدند. چراکه آنها درصدد هستند تا قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها را وارد فاز موضع‌گیری تند در قبال پرونده سوریه نکنند. اگر چنین حالتی رخ دهد احتمال دارد معادلات به ضرر کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری رقم بخورد. لذا اگر وضعیت کنونی را در بستر دو سال پیش بررسی می‌کردیم، احتمال داشت که آمریکایی‌ها شدت عمل بیشتری نشان دهند.

ورود روسیه به سوریه از سال گذشته و در امتداد آن تایید دومای این کشور برای استقرار سامانه پدافندی اس- ۳۰۰ و اس -۴۰۰ می‌تواند میدان عملیاتی سوریه را به هم بزند. در امتداد آن تضادهای میان روسیه و آ‌مریکا می‌تواند سطح تشنج را افزایش داده و رو‌س‌ها نمی خواهند مغایر با استراتژی امنیت ملی ۲۰۱۵ روسیه تصمیم‌های جدیدی گرفته شود. به صورتی که از قبل بین روس‌ها و آمریکائی‌ها توافق شده بود که هیچ‌یک نباید شروع کننده نبرد هسته‌ای در جهان باشند.

از این منظر باید به قراردادی که در خصوص کنترل ذخایر پلوتونیوم در سال ۲۰۰۰ میان مسکو و واشنگتن منعقد شد، اشاره کنیم که پس از آن در سال ۲۰۱۰ اجرایی شد و اخیرا نظاره‌گر این بودیم که تهدیدهایی در خصوص تعلیق این قرارداد از سمت روسیه صورت گرفت. بنابراین تمامی این مواضع می‌تواند اصطکاک میان دو کشور را افزایش دهد و شاهد تند شدن اظهارات مقام‌های آمریکا و روسیه باشیم که مشابه این سناریو را در پرونده لیبی شاهد بودیم. لذا با توجه به همکاری روس‌ها با «استفان دی‌میستورا» فرستاده سازمان ملل به سوریه و میل آنها به حل و فصل پرونده سوریه، عدم شفافیت راهبرد و نظریات آمریکا به تصویر کشیده می‌شود که درخواست و اصرار برای کناره‌گیری رئیس‌جمهوری سوریه هم یکی از این محورها خواهد بود.

 

ناظم عمر دباغ ( نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران)

اقلیم و خلاء قانون اساسی

2

متاسفانه اقلیم کردستان عراق در سال‌های گذشته دچار یک بحران سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی شده است و طبیعتاً به دلیل موقعیت جغرافیایی اقلیم که در عراق مستقر است، بحران‌های این کشور به اقلیم هم سرایت می‌کند. از این رو باید بگوییم که جدی‌ترین بحران اقلیم کردستان عراق را باید «بحران سیاسی» دانست و در امتداد آن «جنگ با داعش» هم باید مد نظر قرار بگیرد. چراکه با پشتوانه پیشمرگه‌های کُرد حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد از اراضی که مربوط به اقلیم کردها بود، آزاد شد و این یک دستاورد بزرگ نظامی در سال‌‌های اخیر برای ما محسوب می‌شود.

تمامی دستاوردهای اخیر در حوزه نظامی بوده است اما در مسائل سیاسی به نظرم تحول خاصی در اقلیم صورت نگرفته است و از این جهت نمی‌توانیم به وضعیت فعلی و آینده روشن دل ببندیم. اگر کردها نتوانند در خانه خود با یکدیگر هماهنگ و همدلی ایجاد کنند، بدون تردید با مشکل روبه‌رو خواهند شد. عده‌ای بر این باورند که همدلی کردها با یکدیگر در جنگ با داعش می‌تواند موجب همگرایی سیاسی بشود اما به نظر من نبرد با داعش به این زودی به پایان نخواهد رسید. ممکن است روال جدید در مقابله با آن پدیدار شود اما تا زمانی که سرمنشاءهای حمایت و عوامل به وجود آمدن داعش را از بین نبریم، بدون تردید آنها به کار خود ادامه خواهند داد.

از این رو بارزانی به عنوان رئیس اقلیم کردستان عراق باید گامی موثر در ایجاد وحدت و حل اختلاف میان نیروهای کُرد در اقلیم و حتی عراق بردارد. لذا شاهد بودیم که بارزانی در پیامی اعلام کرد که حاضر است در چارچوب مشخص برای حل اختلاف، تغییر رئیس اقلیم و حتی تغییر نخست‌وزیر و رئیس پارلمان همفکری کرده و از قدرت کناره‌گیری کند. بارزانی حتی گفته بود که اگر احزاب و طیف‌های حاضر در اقلیم کردستان او را قبول ندارند، در چارچوب مشخص پیشنهادهای خود را مطرح کنند و به هر توافقی که صورت بگیرد، پابند خواهد شد.

مساله و مشکل بر سر قانون اساسی و سیستم حکمرانی اقلیم کردستان است. در پارلمان کردستان احزاب متفاوتی داریم، به عنوان مثال حزب دموکرات کردستان عراق که مسعود بارزانی ریاست آن را به عهده دارد. البته در داخل پارلمان اقلیم چیزی در حدود ۱۲ الی ۱۳ حزب وجود دارند. لذا بارزانی گفته است که هر شخصی که آماده رهبری اقلیم بوده و مورد تایید اکثریت احزاب و نفرات قرار بگیرد، به سرعت انتقال قدرت را صورت می‌دهم. اما در حالت کنونی سخنان وی به منزله استعفاء تلقی نمی‌شود بلکه تنها اعلام آمادگی برای کناره‌گیری از قدرت آن هم بر اساس چارچوب خاص قلمداد می‌شود که البته باید پس از عملیات موصل شاهد تحولات دیگری در اقلیم باشیم.

 

محمدعلی مهتدی (تحلیلگر ارشد مسائل غرب‌آسیا)

فتح حلب و سناریو‌های پیش‌رو

22

باز پس‌گیری شهر حلب از ابعاد مختلف دارای اهمیت فراوان است. حلب پس از دمشق دومین شهر مهم سوریه است و به نوعی مرکز اقتصادی این کشور به شمار می‌رود. از جهت دیگر آزادسازی این شهر می‌تواند بر محورهای سیاسی و امنیتی تاثیر بسزایی داشته باشد. آنچه که روسیه در پرونده حلب دنبال می‌کرد، انجام عملیات نظامی به همراه باز بودن کانال مذاکرات سیاسی بود. به گونه‌ای که مسکو تا آخرین لحظه خواهان آن بود که آمریکا با اعمال فشار بر تروریست‌ها موجب تسلیم شدن آنها و خروج از حلب شود که به موازات این مسائل و طرح مذاکرات سیاسی شاهد بودیم که شهر حلب از طریق سلسله عملیات‌های نظامی مرکب از اقدام روسیه در هوا و ارتش سوریه در زمین، آزاد شد.

آمریکایی‌ها تا آخرین لحظه سعی کردند تروریست‌ها را در بخشی از حلب نگه دارند تا از این طریق بتوانند سطح چانه‌زنی خود در مذاکرات سیاسی را افزایش دهند. در مقابل روس‌ها آماده مذاکره با آمریکایی‌ها بودند اما با این حال تلاش داشتند حلب آزاد شود تا اهرم فشار آمریکا را با مشکل مواجه کنند. اما تحرکاتی که آمریکایی‌ها و کشورهای منطقه به موازات عملیات حلب شروع کردند، میدان دادن به داعش برای خیزش مجدد در «تدمر» بود. زمانی که حلب در حال آزاد شدن بود، جبهه دیگری در پالمیرا توسط تروریست‌های داعش گشوده شده و شهر توسط آنها اشغال شد.

هدف از انتقال نیروهای داعش و گشودن جبهه جدید در تدمر این بود که آنها بتوانند نیروهای ارتش سوریه را که در حلب درگیر هستند به منطقه تدمر بکشانند تا به نوعی بار حملات هوایی روس‌ها و ارتش سوریه را که بر روی تروریست‌های حلب متمرکز هستند را کم کنند. اما نهایتاً شاهد بودیم که داعش قصد داشت با مسدود کردن جاده دمشق به حمص معادله را در تدمر تغییر دهد و از سوی دیگر موجب شود تا پرونده حلب ناتمام بماند.

در تحلیل عملیات داعش در تدمر و اقدام‌های النصره در حلب نکته بسیار مهمی وجود دارد. به گونه‌ای که عمل کننده اصلی در حلب جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) و عمل کننده فرعی در تدمر داعش به حساب می‌آید. در اینجا اختلاف ایدئولوژیک میان داعش و النصره که از سالیان گذشته سابقه داشته است، مجدداً نمایان می‌شود. اما در این بین، چنین معنایی آشکار می‌شود که حامیان آنها به خصوص عربستان، قطر، ترکیه و آمریکا در تقویت داعش، النصره یا هر گروهک تروریستی دیگری با یکدیگر اختلاف ندارند. به بیانی گویاتر تقسیم وظایف میان گروه‌های تروریستی و محوربندی عملیاتی آنها در سوریه بر اساس ابلاغ پنهان حامیان آنها کاملاً مشخص است.

در مورد مذاکرات و راهکار سیاسی در پرونده سوریه، به نظر نمی‌رسد به زودی مذاکرات میان مسکو و واشنگتن صورت بگیرد اما روس‌ها خواهان آن هستند تا مذاکرات خود با معارضان غیرمتصل به خارج از سوریه را کلید بزنند که گفته می‌شود تماس‌هایی از سمت کرملین با آنها گرفته شده است. در مقابل روس‌ها اعلام کرده‌اند با معارضانی که به عربستان و کشورهای فرامنطقه‌ای ارتباط دارند، مذاکره نخواهند کرد. بنابراین با توجه به راهبرد اصلی سوریه و روسیه به نظر می‌رسد که چنین روشی در دستور کار دمشق هم قرار خواهد گرفت. چراکه پس از پیروزی نظامی، تغییر راهبرد به وضعیت سیاسی یکی از استراتژی‌های روس‌ها و سوریه قلمداد می‌شود. اما مواضع تندی که از سوی برخی معارضان هتل‌نشین در اروپا و استانبول گرفته شده است، نشان از این دارد که شفافیت لازم همچنان از سرگیری مذاکرات سیاسی را با مشکل روبه‌رو می‌کند.

در خصوص اشغال پالمیرا توسط داعش اختلاف‌های زیادی میان رسانه‌های خارجی و داخلی در نوع انتشار خبر و جهت‌دهی به آن وجود دارد. عده‌ای معتقدند که نیروهای داعش از مدت‌ها پیش از طریق مرز عراق و سوریه از مبدا غرب موصل وارد خاک سوریه شده‌اند و در آنجا مستقر بودند تا بتوانند برای جهت‌دهی به عملیات حلب جبهه تازه‌ای در سوریه باز کنند. اما آنچه که اهمیت بیشتری دارد، این است که با توجه به داده‌های میدانی، استان ادلب به عنوان نقطه بعدی درگیری‌ها تلقی می‌شود. چراکه تمامی تروریست‌هایی که سلاح خود را زمین گذاشتند و از طریق مرز زمینی توسط دولت سوریه نقل و انتقال شده‌اند، هم اکنون در ادلب به سر می‌برند و در آنجاست که باید تجمیع تروریست‌ها در این نقطه را خطر بالقوه برای سوریه دانست.

لیکن احتمال حمایت غربی‌ها اعم از مالی و تسلیحاتی از این نیروها که می‌توانند برای باز کردن جبهه‌های درگیری دیگر در سوریه به کار گرفته شوند بسیار بالا خواهد بود. اگر به سخنان جان کری نگاهی گذرا بیاندازیم، وی رسماً اعلام کرده بود که آزادسازی حلب موجب بسته شدن کامل پرونده سوریه نمی‌شود و در این جاست که گمانه‌زنی‌ها برای تسلیح تروریست‌های ساکن ادلب قوت پیدا می‌کند. به هر حال در مورد پرونده حلب باید بگوییم که ابتکار عمل در دست ارتش سوریه بوده و به نظر می‌رسد بحث گفت‌وگوی سوریه با  برخی معارضان برای ایجاد صلح ملی آرام آرام شکل بگیرد.

 

محمدعلی الحکیم (مدیر خبرگزاری النخیل عراق)

فلوجه ورود به «موصل» را رقم زد  

حکیم+1

آزادسازی فلوجه باعث شد تا ورود به موصول به مراتب راحت‌تر صورت بگیرد. کشته شدن بیش از دو هزار نفر از عناصر داعش باعث شد پیشروی‌ها به نفع ارتش و نیروهای مردمی عراق رقم خورد. وخامت اوضاع داعش در فلوجه به حدی بود که زخمی‌ها و مجروحان این گروهک تروریستی به خون نیاز داشته‌اند و به زور از اهالی فلوجه خون گرفته‌اند که تمامی این هشت نفر تا جایی مجبور به انتقال خون شدند که ساعتی بعد فوت شده‌اند. به موازات آن، حدود ۴۰ نفر از عناصر این گروهک در لباس زنانه پا به فرار گذاشته‌ بودند که دستگیر شدند و این نشان از شکست داعش در فلوجه دارد.

در این بین رسانه‌های معارض هم در داخل عراق و هم در خارج از عراق نیروهای بسیج مردمی را هدف قرار دادند و یکی از دلایل برکناری محمد‌ عبد‌الجبار الشبوط رئیس رسانه‌های عراق که اخیرا توسط نخست وزیر برکنار شد، همین مساله بود. خط اصلی این جریان به این دلیل بود که بیایند این جریان را از طیف تشیع معرفی کنند که علیه اهل تسنن فعالیت می‌کنند. اما حقیقت این است که از تمامی طیف‌ها در بسیج مردمی عراق شرکت دارند و باید بگوییم که حشد الشعبی متعلق به عراق است که با فتوای آیت‌الله سیستانی پایه گذاشته شده است.

باید توجه کرد که متن و اصل داعش هیچ قدرت خاصی نه در سوریه و نه در عراق ندارد و تنها عقبه آنها یعنی کشورهای حمایت کننده آن قوی هستند. چراکه اگر آمریکا قصد ریشه‌کن کردن ویروس تروریسم را داشت، مانند حذف فیزیکی بن لادن ظرف نهایتاً سه روز و حتی کمتر ابوبکر البغدادی را حذف می‌کرد و در راستای آن هم داعش به سمت نابودی می‌رفت اما این حالت بسیار متفاوت است. زمانی که قرار بود بن لادن و طالبان مورد حمله قرار گیرد، چندین هزار سورتی پرواز علیه آنها صورت گرفت اما در مواجهه با داعش شاهد پایه‌گذاشتن ائتلافی بودیم که نهایتاً در روز پنج بار مواضع تروریست‌ها را بمباران می‌کردند که در اینجا تضاد آشکار به تصویر کشیده می‌شود.

یکی از اهداف اصلی پایه‌گذاری پدیده داعش در سوریه و عراق این بود که اسرائیل از متن اخبار روزانه کنار برود و به دنبال آن امنیت تل آویو محقق شود. در فاز بعدی راه‌اندازی جنگ بین مسلمانان بود تا مسلمین، برادران خود را هدف گلوله قرار دهند که با کمک برخی از سران عرب منطقه این پروژه کلید خورد. اما هدف اصلی، حفظ امنیت اسرائیل است.    

سیدهادی سید‌افقهی (کارشناس مسائل منطقه)

«معارضان معتدل مسلح» پروژه واشنگتن برای تطهیر چهره تروریست‌ها

71

بازیگر اصلی میدانی در جبهه‌های شمال و شمال غرب سوریه خصوصاً در اطراف استان حلب و ادلب، جبهه النصره شناخته می‌شود و از این رو باید بگوییم که یک نقش محوری را در پرونده سوریه ایفا می‌کند. از این منظر باید تصریح کرد که کشورهایی مانند آمریکا، عربستان، قطر و ترکیه از سال ۲۰۱۱ تاکنون سرمایه‌گذاری‌های زیادی روی جبهه النصره صورت داده‌اند و به هیچ وجه مایل نیستند تا این میزان از سرمایه‌گذاری آنها با مشکل روبه‌رو شود.

درست است که داعش و جبهه النصره از سوی تمامی سازمان‌های بین‌المللی به عنوان گروه‌های تروریستی خوانده شده‌اند اما باید بگوییم که گروهی که آمریکا از آنها به عنوان «معارضان معتدل مسلح» نام برده است، تماماً به نوعی زیرمجموعه جبهه النصره یا حداقل متصل به این گروهک تروریستی هستند.

اگر به اخبار منتشر شده در خصوص اقدام‌های آمریکا در چند ماه گذشته که تطهیر چهره جبهه النصره را در دستور کار قرار داده بود نگاهی گذرا بیندازیم، به خوبی می‌فهمیم که سناریوی آمریکا‌یی‌ها در خصوص تهیه و تحویل فهرست گروه‌های تروریستی که در روند صلح سوریه حضور خواهند داشت، از ماه‌های گذشته کلید خورده بود. به صورتی که واشنگتن در ماه‌های اخیر از تاکتیک خاصی استفاده کرد و قرار بر این شد به دلیل این‌که جبهه النصره در فهرست قطعنامه شورای امنیت به عنوان گروهک تروریستی مطرح شده بود، تغییر نام بدهد. چراکه پس از صدور قطعنامه شورای امنیت، غربی‌ها به صورت علنی نمی‌توانستند از جبهه النصره حمایت کنند و می‌دانستند که اگر بخواهند این گروهک تروریستی را از بین ببرند، بدون شک ضررهای زیادی را متحمل خواهند شد.

در آن موقع بود که نام جبهه النصره به عنوان شاخه سازمان تروریستی القاعده در سوریه به «جبهه فتح‌الشام» (جفش) تغییر نام داد. پس از تغییر عنوان این گروهک تروریستی شاهد بودیم که «ابومحمد الجولانی» رهبر جبهه النصره رسماً از «ایمن الظواهری» رهبر سازمان تروریستی القاعده درخواست کرد که جبهه النصره بیعت خود با القاعده را پس بگیرد که البته ظواهری این موضوع را پذیرفت و آنها توانستند تنها یک تغییر شکلی در خصوص النصره ایجاد کنند اما ماهیت این جریان همچنان تروریستی است.

در توافق‌نامه میان وزرای خارجه آمریکا و روسیه که حاصل نشست ۱۲ ساعته در لوزان بود، آمریکا متعهد شد تا معارضان معتدل مسلح را از النصره تفکیک کند و حتی قرار بود تا اتاق عملیات مشترکی در مورد رصد این وضعیت توسط روسیه و آمریکا تشکیل شود. اما شاهد بودیم که چنین حالتی تاکنون اتفاق نیفتاده است. در اینجا باید بگوییم آمریکایی‌ها به نوعی درصدد استفاده از «عملیات تاخیری» برآمدند و با اتلاف وقت در صدد ایجاد اخلال در عملیات روس‌ها بودند. لذا اگر بر فرض محال آمریکایی‌ها و حتی جبهه النصره قبول کنند که این گروهک تروریستی از سایر گروه‌ها جدا شود، محقق شدن چنین حالتی تقریباً ناممکن است. چراکه النصره به قدری از لحاظ تسلیحاتی و مالی روی سایر گروه‌های تروریستی اشراف دارد که حتی اگر جولانی دستور جداسازی این گروه‌ها را بدهد، آنها زیر بار این مسئله نخواهند رفت.

بعد از اعلام آتش‌بس ۷۲ ساعته در سوریه شاهد بودیم که گرو‌ه‌های مختلف از جمله تروریست‌های النصره و مشتقات آن رسماً اعلام کردند که این آتش‌بس را به رسمیت نمی‌شناسند که می‌توان به گروهک‌های تروریستی احرار‌الشام، فیلق‌الاسلام، جندالاسلام و حتی النصره اشاره کرد. از این جهت باید بگوییم که غربی‌ها از جبهه النصره به عنوان یک «مین در حال انفجار» در برابر مردم سوریه استفاده می‌کنند.

 

حسن هانی‌زاده (کارشناس مسائل خاورمیانه)

اتحادیه عرب و نزدیک شدن به تل‌آویو

حسن+هانی+زاده

انتخاب «احمد ابوالغیظ» به عنوان دبیر کل جدید اتحادیه عرب در نمای‌ کلی یک موضوع عادی تلقی خواهد شد اما واقعیت این است که در باطن، این موضوع یک اتفاق بسیار مهم و برای جهان عرب و کشورهای اسلامی منطقه یک خطر تلقی می‌شود. به گونه‌ای که شخص مورد نظر که برای به دست گرفتن دبیر کلی اتحادیه عرب انتخاب شده است، یکی از مرتبطان بسیار قوی و نزدیک به تل‌آویو و شخص نتانیاهو است.

اتحادیه عرب در طول ۷۰ سال فعالیت نتوانسته آن طور که شرح وظایفش نمایان می‌کند به دستاوردهای مفید و خوبی دست پیدا کند و در یک دهه اخیر هم به دنبال تحقق و حفظ منافع کشورهایی مانند قطر، بحرین و عربستان بوده است. به گونه‌ای که عربستان رقمی حدود ۸۰ درصد بودجه اتحادیه عرب را تامین می‌کند و می‌توان گفت که ریاض در این اتحادیه بر اساس یک قانون نانوشته از حق وتو بهره‌مند است.

نبیل‌العربی که به عنوان دبیر کل پیشین اتحاد عرب شناخته می‌شود، عملکردی را از خود نشان داد که تا اندازه‌ای قابل دفاع بود اما در کل سیاست‌های وی هم نتوانست اتحادیه عرب را به جایگاهی که در جهان اسلام دارد، برساند و تنها یک روند مشخص و دیکته شده را پیش گرفت. از این رو باید گفت احمد ابوالغیظ که به عنوان دبیر کل جدید اتحادیه عرب منصوب شده است، یک رابطه بسیار نزدیک با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل دارد و حتی برخی از رسانه‌های عربی از وی به عنوان دوست صمیمی نتانیاهو یاد کردند. لذا در گام اول به حاشیه رانده شدن مساله فلسطین متصور خواهد بود و در پس آن سیاست‌های منطقه‌ای دچار تغییر خواهد شد.

سیاست کشورهایی مانند اردن، قطر، بحرین و عربستان موجب شده تا وضعیت و خط مشی این اتحادیه تغییر کند. به صورتی که بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران جهان عرب از اتحادیه عرب به عنوان اتحادیه عبری نام می‌برند و نزدیک شدن بیش از حد این اتحادیه به اسرائیل را هشدار می‌دهند. آنچه که از وضعیت فعلی معلوم است، این خواهد بود که مساله فلسطین و مشروعیت آن به کنار زده خواهد شد و تقابل با ایران و محور مقاومت و همچنین بحث عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی از سوی دبیرکل جدید اتحادیه پیگیری خواهد شد.

 

حسین رویوران (تحلیلگر مسائل منطقه)

برخورد منافع مسکو و واشنگتن در سوریه

حسن+رویوران

آمریکایی‌ها به دنبال حفظ وضعیت موجود در سوریه هستند و مواضع روس‌ها خلاف واشنگتن است. دلیل اصلی پافشاری آمریکا بر حفظ مواضع فعلی را می‌توان حول چند محور مورد بررسی قرار داد. بحث اول، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود. غربی‌ها معتقد بودند که باید همین روند تا پس از مشخص شدن حاکم جدید کاخ سفید حفظ شود و تیم جدید ریاست‌جمهوری این کشور سناریوهای جدید و محتمل را مورد بحث و بررسی قرار دهد تا نهایتاً به یک راهکار مشخص دست پیدا کنند.

از نگاهی دیگر، باید دانست که موضع آمریکا و هم‌پیمان‌های منطقه‌ای آن در حالت ضعف قرار گرفته است. بررسی‌هایی که می‌توان از عملیات‌های میدانی در هفته‌های گذشته به خصوص در حلب و خصوصاً پرونده داریا و سایر محورها ارائه کرد، این سیگنال را مخابره می‌کند که غربی‌ها و هم‌پیمان‌های آنها در منطقه تا حدود مشخصی عقب‌نشینی کردند. برای اثبات این ادعا می‌توان گفت اخباری که در سطح رسانه‌های بین‌المللی و داخلی منتشر می‌شود، حکایت از انفعال برخی کشورهای منطقه و تا حدودی غربی‌ها در تحولات سوریه دارد. به صورتی که در گذشته شاهد انتشار موج بسیار زیادی از اخبار در مورد تحرکات سیاسی و همچنین میدانی کشورهای منطقه با هدایت آمریکا بودیم ولی هم اکنون این وضعیت تا حدود زیادی کاهش پیدا کرده است که خروجی اخبار در حوزه بین‌الملل گویای این امر خواهد بود.

مبحث بعدی مواضعی است که ترکیه در مقابل آمریکا اتخاذ کرده است. ممکن است عده‌ای بر این باور باشند که ترکیه به صورت مستقیم مواضعی را در مقابل آمریکا اتخاذ نکرده اما باید دانست که تحرکات اخیر ترکیه، آمریکا را با یک چالش جدی روبه‌رو کرده است. به گونه‌ای که از زمان ورود ترکیه به خاک «جرابلس» اقدام‌هایی صورت گرفت که خروجی آن منجر به اتخاذ موضع آمریکا در مقابل کردها شد و شاهد بودیم که مقام‌های واشنگتن صراحتاً به کردهای مستقر در منطقه جرابلس دستور عقب‌نشینی به سمت شرق فرات را دادند. این نشان می‌دهد که آمریکا در مواجهه با کردها و ترکیه با یک دوگانگی معنادار روبه‌رو شده است.

روس‌ها در خصوص آتش‌بس خواهان بازسازی گروهک‌های تروریستی در حلب نیستند. چراکه ممکن است آتش‌بس مورد نظر یک فضای تنفسی را برای تروریست‌ها فراهم آورد و این روند می‌تواند معادلات میدانی و سیاسی سوریه و به خصوص استان حلب را با تغییرات منفی مواجه کند. لذا روس‌ها معتقدند که با توجه به عملیات‌های هوایی که علیه تروریست‌ها صورت داده‌اند، زمینه کاهش تحرکات و نفوذ آنها را فراهم آورده‌اند و هم اکنون زمان ضربه زدن جدی به آنها است. البته باید گفت که این موضوع در تضاد با منافع آمریکا است.

به صورت کلی باید بگوییم که آمریکا میانگین دقیقی برای حرکت در سوریه ندارد و قطعاً آنچه که واشنگتن مدنظر دارد، در تضاد با سیاست‌های مسکو خواهد بود و به نفع روس‌ها نیست. از منظر دیگر، در ساختار درونی گروهک‌های تروریستی به خصوص داعش، یک انفعال مشهود را نظاره‌گر هستیم. چراکه اخیراً فرماندهان داعش نیروهای خود را به سر بریدن در صورت شکست در میدان تهدید کرده‌اند که همین امر موجب شد تا عده‌ای از عناصر این گروهک تروریستی فرار کنند یا این‌که به صورت کلی با وجود ترس ناشی از این تهدیدها دست به عملیات بزنند که خروجی مشخصی ندارد.

گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری

کد خبر : ۴۴۲۸۶۰