ابراهیمنیا: دست برتر ژنرال حفتر شهر سرت را آزاد کرد/ برخورد منافع آمریکا و روسیه در لیبی
آزادسازی شهر سرت در لیبی این پیام را مخابره میکند که ژنرال حفتر به عنوان بازیگر مهم در پرونده مذکور خودنمایی میکند و از این جهت میتواند در آینده لیبی به عنوان یک متغییر تاثیرگذار اقدام به کنشگری کند.
آزادسازی شهر سرت در لیبی و بیرون راندن داعش از این منطقه یکی از تحولات مهم روزهای اخیر بود. واقعهای که میتواند دولت حاکم در طبرق را برجسته کرده و حتی به آن مشروعیت بدهد. البته اخبار متفاوتی در مورد پاکسازی شهر سرت در شمال لیبی در رسانهها منتشر شد اما واقعیت این است که با توجه به جنس موضوع مذکور که بیشتر بر محور میدانی و سخت استوار است، باید گفت که ژنرال خلیفه حفتر به عنوان یکی از متغیرهای میدانی لیبی نقش مهمی در آزادسازی آن داشته است.
این محوریت ممکن است پای حامیان وی مانند آمریکا، بریتانیا، فرانسه و حتی روسیه و مصر را بیش از پیش به لیبی باز کند. چراکه تعریف و تمجید مقامهای آمریکا و همچنین نزدیک بودن حفتر به روسیه، مصر و الجزایر میتواند اجماع حمایتهای بینالمللی از وی را به وجود بیاورد که قطعاً در پس آن منافع اقتصادی قدرتها رخ عیان میکند.
از این منظر برای واکاوی وضعیت پرونده لیبی، به خصوص پس از پاکسازی شهر سرت از وجود داعش؛ دکتر «حسین ابراهیمنیا» پژوهشگر مهمان گروه مصر و شمال آفریقا در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتوگو با خبرنگار بینالملل ایلنا به تحلیل پرونده مذکور پرداخت. وی معتقد است که حفتر توانسته تا حد زیادی توازن قوا در لیبی را به نفع خود رقم بزند. ابراهیم نیا از سوی دیگر برخورد منافع آمریکا و روسیه در بلند مدت را محتمل دانسته است.
مشروح این گفتوگو در ادامه از نظر میگذرد:
در روزهای اخیر شاهد آزادسازی شهرت سرت از کنترل داعش بودیم. عدهای با توجه به مستقر بودن دو دولت در غرب (طرابلس) و شرق (طبرق) این کشور، منابع خبری وابسته به طرابلس و دولت وفاق ملی لیبی به نخست وزیری «فائز سراج» اعلام کردهاند که آنها سرت را آزاد کردهاند و منابع دیگر ژنرال «حفتر» را عامل آزادی این شهرمیدانند. از این جهت در بُعد میدانی کدام دولت در بیرون راندن داعش از سرت دخیل بودهاند؟
قبل از پاسخ ضرورت دارد که ذکر شود وضعیت فعلی لیبی فرجام ۴۰ سال حکومت سرهنگ قذافی بر این کشور است؛ کشوری که قومیتها و هویتهای آن به شدت سرکوب شدند و شهروندان آن فقط با یک کتاب سبز روبهرو بودند. لذا ظرفیت رها شده پس از سال ۲۰۱۱ در این کشور به دلیل عدم شکلگیری نهادهای مدنی و آشنا نبودن کارگزاران آن با نحوه اداره جامعه، وضعیت فوق را پدید آورده است. در کنار آن وجود قبایل و عشایری که زمانی خود را پاسخگو به قذافی میدانستند، سبب شده که امروز در لیبی در عمل شاهد به روی کار آمدن دولت مستحکم نباشیم. وجود ۱۴۰۰ گروه شبه نظامی در این کشور که هر یک از آنها در عمل خود را یک دولت کوچک میدانند، موجب شده که در واقعیت امر، دولت به رسمیت شناخته شده توسط مجامع بینالمللی در این کشور نتواند به اداره کشور بپردازد. لیکن در یک تقسیم بندی کلی لیبی به چهار قسمت تقسیم شده است.
این تقسیم بندی متشکل از احزاب و عملکنندههای سیاسی در داخل لیبی است یا متغیرهای دیگری وجود دارد؟
خیر. لزوماً تمامی آنها برخاسته از متن کشور لیبی نیستند. به گونهای که در فاز نخست، دولت وفاق ملی در طرابلس که در شمال غرب این کشور قرار گرفته و از سوی مجامع بینالمللی به رسمیت شناخته شده است (دولت فایز السراج که برآمده از توافقنامه دسامبر ۲۰۱۵ صخیرات است). دومین دولت، در طبرق واقع در شمال شرق این کشور که متشکل از نمایندگان مجلس است (البته لازم به ذکر است که ژنرال حفتر که اکنون فرماندهی ارتش این کشور را بر عهده دارد در پیمان با دولت طبرق قرار دارد). سوم داعش و گروههایی مانند القاعده که به شکل پراکنده در لیبی مناطقی را تحت اختیار دارند و چهارم، قبایل و عشایری که به واسطه سقوط قذافی به تسلیحات نظامی دست یافته و مناطق محدودی را تحت اختیار دارند این قبایل به واسطه منافع خود گاه به سه گروه ذکر شده می پیوندند و به نوعی از آنها با عنوان عامل سیال نام برده میشود.
با بیان این مقدمه و مشخص شدن وضعیت میدانی در لیبی، باید گفت که دولت طرابلس با نخست وزیری فائز السراج که عملاً حاصل توافق وفاق ملی است و پس از جلسات مختلف در سال ۲۰۱۵ شکل گرفت، در عمل همچنان حتی موفق نشده است که دولت خود را تشکیل دهد؛ شخص نخستوزیر همچنان به دنبال انتخاب وزیر برای کابینه خود است. در این میان ژنرال حفتر تنها شخصی است که یک نیروهای نظامی سازمان یافته در اختیار دارد و در این میان به شکل رسمی اعلام کرده که دولت طبرق را به رسمیت می شناسد.
ژنرال حفتر با بسیج کردن نیروهای خود و هماهنگی با دولت مستقر در طبرق حمله به شهر سرت که تحت اختیار گروههای تروریستی و افراطی مانند داعش بود را آغاز کرد و موفق شد در ماه دسامبر پس از شش ماه این شهر را آزاد کند و با تعیین سرتیپ «احمد ابوشحمه» به عنوان حاکم نظامی شهر سرت مقدمات هدف اصلی خود یعنی آغاز حمله به شهر طرابلس را فراهم آورد. در واقع باید اشاره کرد که در ذهن ژنرال حفتر نوع حکومتی که لیبی به آن نیاز دارد، مدلی از حکومت در مصر و الجزایر هست.
بعد از آزادسازی سرت، «جاناتان وینر» فرستاده ویژه آمریکا در امور لیبی از ژنرال حفتر تقدیر کرد و موجب شد تا حفتر در روز شنبه به واشنگتن سفر کند. قبل از این سفر حفتر دوبار به مسکو سفر کرده بود و با وزیر خارجه و دفاع روسیه دیدار داشت و خواستار ارسال تسلیحات به آنها بود. ارزیابی شما از شخصی مانند ژنرال حفتر با توجه به اینکه وی از زمان قذافی تاکنون در لیبی بوده است چیست؟ آیا حفتر به واشنگتن بیشتر متمایل است یا مسکو؟
ژنرال حفتر از فرماندهان نظامی قدیم لیبیایی به شمار میرود. در اواخر دهه ۸۰ میلادی از حکومت قذافی جدا و از لیبی خارج شد و در جریان تحولات سال ۲۰۱۱ به جهت مشارکت در انقلاب ۱۷ فوریه به لیبی بازگشت و در این دوران فرماندهی نیروی زمینی ارتش مخالفان قذافی را به عهده داشت. لیکن در دوران پس از قذافی به دلیل وضعیتی که لیبی به آن دچار شده بود و احتمال تجزیه در آن تشدید شد، برخی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای حمایتهای فراوانی از وی کردند و این حمایتها خصوصاً از سوی همسایگان نظیر مصر و الجزایر که مخالف تجزیه لیبی هستند، بیشتر بوده است.
در حقیقت عاملی که سبب شده ژنرال حفتر تا این حد مورد توجه قرار گیرد شخصیت وی نبوده بلکه منافع بازیگران دخیل در پرونده لیبی است. بازیگرانی مانند ایالات متحده، اروپا و روسیه که به دنبال منافع استراتژیک خود هستند و همسایگانی که ترس از تجزیه لیبی دارند و به دنبال شخصی هستند که توان کنترل لیبی ورشکسته و فروپاشیده را داشته باشد. بنابراین حفتر با آگاهی از این موضوع تلاش میکند میان بازیگران به بازی دیپلماتیک بپردازد. لذا با سفر به روسیه، مصر، الجزایر و اخیراً با دعوت رسمی به ایالات متحده، در صدد است تا اهداف خود و پشتیبانان را محقق کند.
در واقع حفتر در این مرحله نیاز دارد که دائم میان بازیگران حامی خود بالانس ایجاد کند تا از این مرحله عبور کند. از این رو نمیتوان در شرایط فعلی گفت که حفتر به کدام سمت (آمریکا یا روسیه) متمایل است. به عنوان نمونه مشاهده میکنیم که در این مدت که شش ماه اتاق عملیات آزادیسازی شهر سرت فعال بوده، حفتر از پشتیبانی هوایی ایالات متحده، ایتالیا (ناتو) و ارتش مصر بهره برده است.
از روسیه درخواست تسلیحات نظامی داشته که در این زمینه آمار دقیقی وجود ندارد ولی گویا از طریق ناوگان روسی مستقر در مدیترانه کمکهایی به وی شده است. لیکن موفقیت امروز حفتر هرگز بدون این پشتیبانی محقق نمیشد، لذا اکنون وی به جهت برقراری ثبات تلاش میکند دیگر شهرهای خارج از کنترل و بیثبات را تحت کنترل خود دربیاورد که از جمله مهمترین آنها طرابلس است. گرچه مسیری که حفتر آغاز کرده است، با توجه به شرایط لیبی طولانی و آینده آن نامشخص ارزیابی میشود. چراکه در شرایط فعلی لیبی منافع بازیگران داخلی و خارجی دائم در حال تغییر است. البته در این مورد باید فاکتور اثرگذار وضعیت سوریه و عراق را به موضوع لیبی اضافه کنیم.
راهبرد آمریکا در لیبی به خصوص پس از کشته شدن سفیرشان در بنغازی چیست؟ با توجه به سخنان اوباما که اظهار کرده بود لیبی یکی از اشتباهاتش در دوران ریاست جمهوری بوده آیا تنها بحث رویارویی با داعش و تروریسم در میان است یا منافع کلان دیگر وجود دارد؟
سیاست ایالات متحده در لیبی از ابتدا به عنوان بازیگر دوم بوده است. در واقع باید گفت رویدادی در این کشور به وقوع پیوسته و سپس ایالات متحده ظاهر شده است. به عنوان نمونه آمریکا تا قبل از تشکیل اتاق عملیات آزادسازی سرت به شکل کاملاً منفعلانه عمل میکرد؛ لیکن با آغاز عملیات از میانههای آن مشاهده میشود که نیروهای ویژه آمریکایی و بریتانیایی با لباسهای مشابه نظامیان لیبیایی در کنار حملات و پوشش هوایی جنگندههای ایتالیایی و فرانسوی عملیات خود در شهر سرت را آغاز میکنند. اما این نکته را هم باید متذکر شد که هرچند تعداد اندکی از نیروهای ویژه خود را اعزام کرده بودند و با پهپادهای خود اقدام به انجام عملیات کرده بودند ولی قصد ندارند با تجهیزات و نیروی کامل وارد لیبی شوند، بلکه این امر به ایتالیا و فرانسه سپرده شده است تا با رصد وضعیت لیبی و پرداخت هزینه اولیه از سوی دیگر کشورها در نهایت خود را پیروز میدان این نبرد نشان دهند.
در حقیقت ایالات متحده در برآوردهای خود شرایط میدانی لیبی را همواره یک معادله مجهول از قدرت ارزیابی کرده است. قطعاً حضور ایالات متحده صرفاً به جهت کنترل داعش نخواهد بود و منابع معدنی و نفتی این کشور به لحاظ ابعاد اقتصادی برای ایالات متحده دارای اهمیت است. به عنوان نمونه بر اساس گزارش آژانس انرژی آمریکا، با افزایش ذخایر «شِل اویل» لیبی به ۷۴ میلیارد بشکه، این کشور رتبه پنجم ذخایر شِل اویل جهان را کسب کرده که در این رتبهبندی لیبی پس از روسیه، آمریکا، چین و آرژانتین قرار دارد. از سوی دیگر کیفیت بالای نفت استخراج شده از لیبی مطرح است. در همین زمینه این نکته را هم باید اضافه کرد که دعوت از حفتر به ایالات متحده فارغ از مسائل اقتصادی نیست، چراکه بخشهای عمده نفتخیز لیبی تحت اختیار نیروهای حفتر است.
با توجه به چشم داشت روسیه و آمریکا به لیبی آیا برخورد منافع میان دو کشور صورت خواهد گرفت یا خیر؟
در کوتاه مدت با توجه به تغییراتی که در ایالات متحده به وقوع پیوسته و دوره ریاست جمهوری ترامپ در حال آغاز هست و اینکه در گزارش جدید سند سیاست خارجی و امنیت ملی روسیه، خاورمیانه و شمال آفریقا در اولویت چهارم قرار گرفته است، بعید به نظر میرسد که برخوردی میان دو کشور به وجود آید. اما در میان مدت و بلند مدت با توجه به فاکتور اثرگذار سوریه و عراق سمت و سوی برخورد منافع دو کشور مشخص خواهد شد. ولی این نکته را باید اضافه کنم که شمال آفریقا در آینده روابط جهانی اثرگذاری بیشتری نسبت به گذشته خواهد داشت.
در خاتمه ذکر چند نکته ضروری است. نخست آنکه نیروهای مداخله کننده خارجی فاقد درک دقیق از شرایط درونی جامعه لیبی هستند و صرفاً منافع کوتاهمدت و بلندمدت خود را در نظر گرفتهاند. بنابراین آنها چنین توانی ندارند که بتوانند تأثیر مورد نظر و مداخلهگرایانه خود را بر لیبی بگذارند. به همین جهت تاکنون دخالتهای صورت گرفته چه از جانب غرب و یا از سوی قدرتهای منطقهای در لیبی سبب شده است که بر پیچیدگی اوضاع افزوده شود و بیدلیل نیست که نظریههای مطرح شده بیان میکنند که عدم شناخت محیط مداخله عواقب غیر مترقبهای در پی داشته و ماموریتی بدون تدبیر محسوب میشوند. بنابراین عدم شناخت محیط لیبی از سوی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای زمینههای طولانی شدن فرآیند بحران در این کشور را فراهم خواهد کرد.
دوم اینکه گرچه ژنرال حفتر اکنون به عنوان یک بازیگر با پتانسیل بالا قلمداد میشود که شاید با حمایتها بتواند ثبات نسبی را بازگرداند و اقدامهای نظامی وی در کوتاه مدت زمینه شکست تروریستها و ایجاد امنیت در مناطق بیثبات لیبی را فراهم آورد اما این اقدامها زمانی تأثیرگذار خواهد بود که در سایه یک دولت منسجم و مقتدر انجام شود و این موضوع زمانی نتیجه مثبت خواهد داشت که نخبگان سیاسی این کشور به درک مشترک ملی واقف شوند تا تضادها پوشش داده شده و تبدیل به نیرویی قوی جهت ایجاد ثبات و اداره کشور شود. در حقیقت اولویت نخست نخبگان، باید ایجاد وحدت میان اهداف و حول بازسازی امنیت در این کشور باشد.