خیزش «ملیگرایی» در اروپا نتیجه به بنبست رسیدن نظریه جهانی شدن/آلمان و اتریش در دستور کار راستگراها
قیام موج ملیگرایی در اروپا را باید حاصل شکست نظریه جهانی شدن و همچنین پیروزی اشخاصی مانند کاندیدای جمهوریخواهان در آمریکا دانست که تاکنون توانسته ایتالیا را در بر بگیرد و فرانسه و آلمان در سطوح دیگر آن قرار دارند.
«سیدجلال ساداتیان» تحلیلگر مسائل بینالملل در تشریح افزایش موج ملیگرایی در کشورهای اروپایی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: در بررسی دلایل افزایش موج ملیگرایی در قاره اروپا در ابتدا باید به این موضوع توجه داشته باشیم که وضعیت پیش آمده در کشورهای اروپایی به نوعی ریشه در مبحث «جهانی شدن» دارد. زمانی که عنوان جهانی شدن مطرح شد، در امتداد آن بحث جهانیسازی به میان آمد که از نظر لغوی و همین طور از لحاظ ماهیت این عبارات، اختلافهای زیادی میان صاحبنظران و مفسران به وجود آمد. در راستای بحث جهانی شدن، موضوع اندیشه اقتصاد سیاسی مطرح شد. چراکه در بطن این اندیشه، آمده است که دنیا دهکده کوچک جهانی قلمداد میشود و از این منظر ارتباط افراد با یکدیگر میتواند حالت بهتری به خود بگیرد تا نهایتاً منجر به طرح الگوهای جدید زندگی در سطح جهانی شود.
وی افزود: آنها در نظر داشتند تا با طرح چنین سناریویی بتوانند مدلی از وابستگی و نزدیکی ملتها به یکدیگر را نمایان کنند. به گونهای که در محور اقتصادی نظریه جهانی شدن بر این پایه استوار بود که تمامی فعالان اقتصادی بر اساس اولویتهای مشترک و مزیتهایی که برای هر کدام وجود دارد، با یکدیگر ارتباط بگیرند اما پس از مدتی شاهد بودیم که «گرایشهای جداگانه» پدیدار شده و از این منظر الگوی جهانی شدن تا حدودی با مشکل مواجه شد. تا جایی که پس از فروپاشی شوروی، آمریکا در صدد تک قطبیسازی جهان بود که اتفاقاً نظریه جهانی شدن در آنجا توسط بوش پدر مطرح شد و آرام آرام این گرایش به سمت منطقهگرایی حرکت کرد.
تشکیل پیمانهای منطقهای مانند شانگهای، بریکس و آسهآن باعث شد تا معنای جهانی شدن تا حدودی تغییر کند و در اینجا بود که الگوی تشکیل اتحادیه اروپایی مطرح شد و به نوبه خود توانست در بحث جهانیسازی تردید ایجاد کند. چراکه حرکتهای متاخر برخی از کشورها موجب شد تا این روند دگرگون شود. به عنوان مثال همهپرسی جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) و همچنین شعارهای دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایالات متحده موجب شد تا معنای جهانی شدن تغییر کند و حتی آمریکا به عنوان سمبل جهانی شدن تحت تاثیر این تحرکها قرار گرفت. به صورتی که در شعارهای ترامپ شاهد وارد آمدن هجمه به مسلمانها و لاتینتبارها بودیم که به نوعی مغایر با بحث جهانی شدن است.
این کارشناس مسائل اروپا بیان کرد: در حالت فعلی شاهد هستیم که در کشورهای اروپایی مانند ایتالیا، اتریش و حتی فرانسه معنا و منظر جهانی شدن تغییر پیدا کرده است. به گونهای که عدهای معتقدند موج ملیگرایی در فرانسه با خیزش «مارین لوپن» به عنوان رهبر جبهه ملی فرانسه به یک باره رخ عیان کرده است، اما در نگاهی عمیقتر باید بگوییم که احزابی مانند «جبهه ملی فرانسه» و حتی «جنبش ۵ ستاره ایتالیا» از سالیان گذشته به عنوان احزاب راست افراطی در داخل قاره اروپا فعالیت داشتند ولی در حالت فعلی وجهه و چهره آنها پررنگتر از گذشته شده است. به عبارت دیگر میتوانیم بگوییم که موج راه افتاده از واشنگتن و سرایت آن به سمت کشورهای ساکن در قاره سبز موجب شد تا ملیگرایی جان تازهای بگیرد که کنارهگیری «ماتئو رنتسی» نخستوزیر ایتالیا یکی از موضوعهای مرتبط در هفتههای اخیر به شمار میرود.
در مورد تقویت این موج عدهای معتقدند که ناکارآمدی سیاستمداران سنتی در اروپا مانند احزاب سوسیال و میانهروها موجب شده تا طیفهای افراطگرا در اروپا تقویت شوند اما به نظر میرسد که ناکارآمدی، موجب شده تا ابعاد مختلف جهانیشدن دستخوش تغییر شده و نهایتاً نارضایتی از اوضاع موجب همراه شدن طیف گستردهای از مردم با احزاب راستگرای افراطی شده است. چراکه جهانیسازی نتوانست رشد و رفاه مردم را دستخوش تغییر کند و حتی شاهد بودیم که فاصلههای زیادی در این بین به وجود آمد و عواطف ملل تحریک شد.
ساداتیان در پایان در پاسخ به این پرسش که آیا عدم مقابله با طیف ملیگرا در اروپا میتواند در سال آینده میلادی مشکلاتی برای قاره سبز به وجود بیاورد، گفت: شرایط فعلی اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن را میبایست متزلزل و شکننده دانست. به صورتی که که آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به عنوان هدایت کننده اتحادیه اروپا تلاش زیادی برای متحد کردن کشورهای عضو صورت داد و حتی در پرونده مهاجران زیر فشار قرار گرفت و میتوانیم بگوییم که تا حدود زیادی از ادامه این روند خسته شده است. چراکه تلاشهای وی نتوانست نتیجه و خروجی مثبتی در سپهر سیاسی اتحادیه داشته باشد که برای مثال میتوان به خروج بریتانیا از اتحادیه یا اظهارات اشخاصی مانند لوپن در فرانسه یا راستگراهای ایتالیا اشاره کرد. در اینجاست که گمانهزنیها در مورد خیزش احزاب ملیگرا در آلمان محتمل میشود که بدون شک تضعیف اتحادیه و شاید فروپاشی احتمالی آن رخ عیان کند. لذا باید بگوییم وضعیت فعلی کشورهای اروپایی مانند ایتالیا، فرانسه و حتی آلمان با توجه به فعل و انفعال احزاب ملیگرا میتواند خطرهایی برای تمام قاره اروپا به همراه داشته باشد. به نحوی که افکار عمومی در مورد اتریش معتقد است باتوجه به اینکه «نوربرت هوفر» که رهبری جریان راست افراطی این کشور را به عهده داشت و در انتخابات شکست خورده، دیگر خطری برای این کشور ندارد. اما باید دانست که کسب میزان ۴۶ درصد آرا توسط وی، آتش زیر خاکستر تلقی میشود.