جهانی شدن؛ کنشگری نظامی مسکو از سوریه تا عراق و لیبی
روسیه درصدد است تا با استفاده از مدل سوریه بتواند حضور پررنگتری در عراق و لیبی داشته و علاوه بر احیای حوزه نفوذ خود، تقابل آشکار با آمریکا را نمایان کند.
مدلسازی نظامی از دیرباز تاکنون یکی از ابزارهای موثر هر کشور با تمرکز روی یک محور خاص به حساب میآید که تمامی دولت- کشورها به فراخور زمان و مکان از آن استفاده کرده تا بتوانند علاوه بر تکمیل استراتژی نظامی خود، نوعی بازدارندگی به همراه ژست راهبردی در عرصه امنیت بینالملل را نمایان کنند. باید توجه داشت که راهبردهای نظامی به اوضاع و احوال امنیتی – سیاسی جهان هم بستگی دارد. چراکه دو عنصر «امنیت» و «سیاست» رابطه مستقیم با یکدیگر داشته که نهایتاً سیاستهای اتخاذ شده از سوی دولتها، استفاده یا عدم استفاده از قدرت سخت را شکل میدهد.
برای درک بهتر این وضعیت، نخست باید دانست که استراتژی قدرتهای برتر دنیا (از حیث نظامی و سیاسی) کاملاً متفاوت با بازیگران سطح دوم یا سوم خواهد بود. به گونهای که اگر به راهبرد نظامی برخی کشورهای آسیای شرقی، آمریکای لاتین و حتی دولتهای حاضر در غرب آسیا و حتی در بخشهایی از اروپا نگاهی گذرا بیندازیم، درک میکنیم که اغلب آنها رویکرد «تدافعی و پدافندی» را در پیش گرفتهاند که در اینجا مجدداً باید به خطمشی سیاست خارجی کشورها در نظام بینالملل اشاره شود.
اما اگر به رفتار کنشگران سطح اول از گذشته تا کنون توجه کنیم، به وضوح میتوانیم استفاده از مدلسازی نظامی را ببینیم. به صورت کلی آمریکا و روسیه در طرح و استفاده از این مدلسازی به عنوان دو قطب هژمون در جهان فعلی قرائت جدیدی از این وضعیت را در محورهای گوناگون ارائه کردهاند که سرمنشاء آن را باید بازتعریف راهبردهای سیاسی و پس از آن گزارههای مطرح در دکترین امنیت ملی آنها دانست. به گونهای که در بند هشتم سند امنیت ملی فدراسیون روسیه در سال ۲۰۱۶ در بطن فصل دوم با عنوان «روسیه در جهان مدرن» صراحتاً آمده است که «نقش فدراسیون روسیه درحل مشکلهای بزرگ بین المللی، حل و فصل درگیریهای نظامی، حفظ ثبات راهبردی و حاکمیت قوانین بین المللی در روابط جهانی افزایش مییابد» که این نشان از دورخیز مسکو برای ورود به مناقشهها و مرزبندیهای نوین جهانی دارد و در پس آن قاعده «جهانی شدن» را برجسته میکند.
از این رو و با نگاهی به متغیرهای منطقهای، خصوصاً خروجی اقدامهای روسیه در زمین بازی سوریه شاهد هستیم که کرملین و شخص «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری روسیه تمامی آنچه که در متن سند امنیت ملی روسیه گنجانده شده و به امضاء وی رسیده است را بند به بند اجرا میکند. چراکه در بند ۱۲ سند مذکور آمده است: «اجرای سیاست داخلی و خارجی مستقل توسط فدراسیون روسیه، به مخالفت و تقابل آمریکا و متحدانش که در پی حفظ سلطه خود در امور جهان هستند، انجامیده است» که راساً نظارهگر راهبرد روسها برای تقابل با واشنگتن هستیم؛ تقابلی که در حالت فعلی در پرونده سوریه به عنوان شاهرگ تحولات منطقهای از آن یاد میشود.
با این تفسیر و با توجه به وضعیت بحران سوریه در دو محور «سیاسی» و «میدانی»، دیگر شاهد برجسته شدن اخبار مرتبط با پیشروی و فتح مواضع مختلف توسط ارتش این کشور یا نیروهای عملکننده علیه تروریستها نیستیم و به نوعی باید بگوییم که اخبار این محور در بطن «منازعه واشنگتن و مسکو» دفن شده است. اما روند مذکور در حالت فعلی با ورود بازیگران اروپایی به پرونده سوریه کمی متفاوت شده است. زمانی که در هفتههای گذشته نشست لوزان با آرایش «۴ به ۴» برگزار شد، پس از انتشار اولین تصویر از برگزاری آن، شاهد صفبندی معنادار سیاسی در مورد پرونده سوریه بودیم. به صورتی که روسیه، کشورهای عراق، ایران و مصر را با خود همراه کرد و در آن سوی میز آمریکا نیز با شرکای خود اعم از ترکیه، عربستان و قطر به میدان آمده بود که نمایی از زورآزمایی علنی در لوزان خلق شد.
مسالهای که در این بین حائز اهمیت است، عدم حضور «کنشگر اروپایی» در نشست لوزان بود که این به معنای جدا شدن اروپاییها و پیگیری سناریویی جدا از راهبردهای کشورهای حاضر در لوزان است. به گونهای که پس از جلسه لوزان شاهد برگزاری نشست چهارجانبه در لندن بودیم که وزرای خارجه آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان در آن حضور داشتند و به دعوت «بوریس جانسون» رئیس دستگاه دیپلماسی انگلستان این جلسه تشکیل شده بود. در اینجا بود که فاز جدیدی از مقابله با روسیه و سیاستهای ضد تروریستی این کشور در سوریه نمایان شد اما این بار خبری از کشورهای منطقهای نبود بلکه ایالات متحده نقشه دوم تقابل خود با مسکو را در قالب اروپایی مطرح کرد.
باتوجه نشست لندن و رد و بدل شدن سخنان وزرای خارجه کشورهای حاضر در آن جلسه، این معنا پدیدار میشود که آمریکا در صدد همراه کردن دولتهای پرنفوذ حاکم بر قاره سبز با خود است تا از این طریق بتواند ابزارهای فشار متعددی برای رویارویی با روسیه و شخص پوتین در قضیه سوریه دست و پا کند. در این راستا و تنها با گذشت دو روز از نشست لندن شاهد بودیم که «مارگارت سیمونیان»، مدیر اجرایی مجموعه رسانهای و تلویزیونی راشاتودی اعلام کرد حسابهای بانکی این رسانه در بریتانیا مسدود شده است که میتوان این موضوع را اولین گام اروپا برای تقابل با روسیه دانست. در این راستا تنها کشوری که با افزایش تحریم روسیه توسط اروپا مخالفت کرد، جمهوری فدرال آلمان است. چراکه بر اساس مستندات و دادههای موجود، بیشترین سطح مناسبات اقتصادی اروپا با روسیه توسط آلمان رقم خورده است و این موضوع موجب شده تا برلین در اعمال تحریمهای جدید علیه روسیه تا حدودی ناراضی به نظر برسد.
اما ماجرای اصلی یا به عبارتی دیگر «متن پرخطر تحولات منطقه» که روسیه در صدد طرح و اجرای آن است، مساله سوریه نیست بلکه این پرونده به عنوان ورود مجدد مسکو به غرب آسیا و احیای حوزه نفوذ سنتی روسیه مطرح شد که به نظر میرسد تزارها در صدد گسترش دامنه طولی و عرضی آن در کشورهای دیگر هستند که اتفاقاً آمریکا در آن به عنوان عملکننده اصلی حضور دارد. مساله از آن جایی شروع شد که «میخائیل بوگدانوف» معاون وزیر خارجه روسیه چند روز گذشته رسماً اعلام کرد که در صورت دریافت درخواست از کشورهای عراق و لیبی برای شرکت در عملیات مبارزه با تروریسم در خاک این کشورها، آنها را بررسی خواهد کرد.
شاید در ابتدای امر این مفهوم از سخنان بوگدانوف استنباط شود که روسیه تنها در صدد است تا پرستیژ خود را همانند ورود به پرونده سوریه در عراق و لیبی و به دنبال آن در کارزار بینالملل افزایش دهد اما باید توجه داشت که در حالت فعلی آمریکا در پروندههای عراق و لیبی به بهانه مبارزه با داعش بسیار فعال شده است. از این رو شاید بتوان گفت که شاهد پدیدار شدن «تقابل پلکانی آشکار» میان واشنگتن و مسکو در هفتههای اخیر بودهایم که انتهای آن همچنان گنگ و نامشخص است. چراکه به نظر میرسد علاوه بر یارکشی ایالات متحده در اروپا و منطقه علیه روسیه، به بنبست رسیدن راهکارهای سیاسی و شکننده بودن توافقهای آتشبس خصوصاً در مورد حلب، موجب عصبانی شدن مسکو شده است که در ابتدا سامانههای اس-۳۰۰ خود را در سوریه مستقر کرده و پس از آن آمریکا را به حمایت از جبهه فتح الشام (شاخه سازمان تروریستی القاعده در سوریه) متهم کرده که بر اساس دادههای میدانی این اتهام به حق جلوه میکند. چراکه بارها شاهد نقض آتش بس از سوی النصره در حلب بودهایم و هر وقت که شدت حملات روسها افزایش پیدا کرده است غربیها و متحدان اروپایی آنها در مورد نقض حقوق بشر اظهار نگرانی کردهاند که در اینجا حمایت از تروریسم به صورت علنی آشکار میشود.
این روند نه تنها در سوریه بلکه در مرز لهستان و منطقه کالینگراد و با استقرار موشکهای اسکندر روسیه در آن نقطه ادامه پیدا کرد تا اینکه «کنستانتین کوساچف» رئیس کمیته امور بینالملل شورای فدراسیون، مجلس علیای پارلمان روسیه اعلام کرد که «مسکو و بغداد» اهداف همسویی در محور مبارزه با تروریسم دارند و روسیه در حال مبادله اطلاعات طبقهبندی شده و حیاتی در مورد فعالیت و نحوه مقابله با داعش در موصل با عراق است. لذا در اینجاست که سهمخواهی روسیه از عراق بر اساس گفتوگوهایی که «حیدرالعبادی» نخستوزیر عراق در پایان سال ۹۴ با ولادیمیر پوتین انجام داده بود، مجددا نمایان میشود. چراکه در دیدار رئیسجمهوری روسیه با نخستوزیر عراق، وی رسماً خواستار تجهیز ارتش عراق و افزایش سطح همکاریهای نظامی و اطلاعاتی بغداد و مسکو در مبارزه با داعش شده بود. از این جهت به نظر میرسد پوتین در حالت فعلی و باتوجه به به همریختگی حاصل از تحرکات بازیگرانی چون ترکیه، آمریکا، عربستان، قطر و کشورهای اروپایی در سوریه و سرریز شدن تروریستهای داعش از موصل به سمت مرزهای سوریه و به طور مشخص دیرالزور، احساس خطر کرده است که حضور جنگندههای روسیه در مرز عراق – سوریه برای هدف قرار دادن تروریستهای فراری از موصل بیانگر این وضعیت است.
اینکه چرا روسیه همچنان و با وجود سقوط معمر قذافی به دنبال حضور در لیبی است، دلایل متعددی را شامل میشود. به گونهای که لیبی در زمان جنگ سرد به عنوان متحد روسیه مشغول به فعالیت بود و از سوی دیگر روسها در محور انرژی و تسلیحات، بزرگترین تامین کننده لیبی به حساب میآمدند و از دست دادن چنین متحدی آن هم در شمال آفریقا برای کرملین چندان خوشایند نیست. درست است که دیگر نامی از معمر قذافی در لیبی پس از انقلاب وجود ندارد اما همچنان تعدادی از باقیماندههای ساختار نظامی و سیاسی آن دوران در این کشور حضور دارند که احتمالاً روسیه با آنها در ارتباط است.
علاوه بر آن، حضور آمریکا در لیبی برای مبارزه با داعش فضایی برای مسکو دستوپا میکند تا همانند سالهای ریاست جمهوری مدودف و نخستوزیری پوتین پس از حمله آمریکا به لیبی که با تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت در ماه مارس ۲۰۱۱ کلید خورد، بر کشتار غیرنظامیان توسط واشنگتن تاکید کرده و مقدمات حضور خود در طرابلس را فراهم آورد. لذا کرملین با استفاده از مدل سوریه قصد دارد تا ضعف آمریکا در محور مبارزه با تروریسم در عراق و لیبی را برجسته کرده و پس از آن بتواند وارد معادلات میدانی و در گام بعد کنشگری سیاسی شود.
گزارش: فرشاد گلزاری