روسف در انتظار برکناری
عمده مشکلاتی که باعث شده تا روسف به لب پرتگاه استیضاح برسد و نگاهش به اظهارات نمایندگان سنای برزیل دوخته شود عدم توانایی وی در مبارزه با فساد اقتصادی موجود در کشورش است.
«خداوند یک برزیلی است». شاید این عبارتِ چهار کلمهای تا حدودی برای افکار عمومی غیر قابل هضم و درک باشد اما واقعیت این است که واژههای مذکور توسط وزیر خارجه پیشین و مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده یعنی "هنری کیسینجر" کنار هم گذاشته شد و به عنوان مقالهای در باب تحلیل اوضاع "برزیل و آمریکای لاتین" در دهه 70 میلادی منتشر شد. عدهای تاریخ گزارش نوشته شده توسط کیسینجر را به زمان تصدی وزارت خارجه وی نسبت میدهند و دستهای دیگر زمان آن را به دورانی که او مشاور امنیت ملی رئیسجمهور (دسامبر 1968 تا ژانویه 1977) و رئیس شورای امنیت ملی (1969 تا 1975) بود منتسب میکنند.
آنچه که در این بین و در بررسی محتوایی این گزارش باید مدنظر قرار داد این است که دلیل اصلی کیسینجر برای انتخاب چنین عنوانی؛ ذخایر عظیم انرژی و منابع طبیعی برزیل بعلاوه غلات و وجود یکی از پاکترین منابع اکسیژن کرهزمین (باتوجه به حجم انبوه بارندگیها و وجود سطح گستردهای از جنگلها) در این کشور بوده است. مجموع این عوامل باعث شده تا وی خداوند را یک برزیلی قلمداد کند. به گونهای که عمده نظرات (خارج از جغرافیای بومی برزیل) در خصوص این گزارش به صورتی است که آنها اظهار میکنند به دلیل اینکه خداوند دارای جمیع صفات خوب است؛ پس برزیل هم مشابه آن خواهد بود و نهایتاً در گزارش کیسینجر خداوند یک برزیلی تلقی میشود.
واقعیت مساله به نوع دیگریست.سیاستمداران و حتی مردم برزیل تعبیر دیگری از این ماجرا دارند. به گونهای که در پاسخ افکار عمومی و مطلعین این کشور؛ به دوران مستعمره بودن برزیل اشاره میشود. در زمانی که این کشور جزء مستعمرات پرتغال بوده به دلیل سختیها و مشقتهایی که بر مردم این کشور تحمیل میشد؛ رهبران مذهبی برزیل که غالباًو عمدتاً کاتولیک بودند برای آرام کردن اوضاع و احوال به مردم میگفتند که از استعمار هراس نداشته باشید؛ چون خداوند یک برزیلی است.دلیل عمده استفاده از چنین گفتمانی آنهم توسط چهرههای مذهبی این کشور گرایش به مذهب و به خصوص شاخه کاتولیک دین مسیحیت ارزیابی میشود. لذا اینکه کیسینجر چنین عنوانی را برای گزارش و مقاله خود انتخاب میکند نشان میدهد که وی به دقت بر مسائل آمریکای لاتین اشراف داشته است که البته دلیل آنرا باید در عملیاتی کردن طرح و نقشههای ایالات متحده در منطقه آمریکای لاتین و به خصوص در زمانی که کیسینجر بر صندلی وزارت خارجه تکیه زده بود جستجو کرد. به عنوان مثال راه اندازی "جوخههای مرگ" که در ادبیات لاتین و بومی مناطقی مانند شیلی،آرژانتین و برزیل به عنوان «اکیپ ترور» از آن یاد میشود محصول مشترک طرحریزیهای سازمان سیا و وزارت خارجه ایالات متحده بود که عمده دلایل آن برای به شکست کشاندن سیاستهای ضد غربگرایی که بانی و موسس آن کاسترو و چاوز بودند بیان شده بود.
با این نگاه اگر به محور اصلی بهمریختگی در برزیل نگاه کنیم؛ به راحتی میفهمیم که فقرات و اساس تحولاتی که در برازیلیا در حال رخ دادن است همگی بر محور "اقتصاد" استوار بوده که همچنان این موضوع در دولت دیلما روسف باقی است اما مدل و جنس آن تا حد زیادی فرق میکند. به بیانی شیواتر باید بگوییم که مشکل اصلی در برزیل و به طور کلی در آمریکای لاتین در لایههای گوناگون تجاری – مالی نهفته است که اختلاس و پولشویی یکی از شایعترین این موارد است که به دنبال فرار مالیاتی و سندسازی برای شانه خالی کردن از زیر پروسه مالیاتی در بطن آن قرار دارد. در این راستا دولتها و سیاست آنها همانند "امنیت" رابطه مستقیم با اقتصاد دارند. برای اثبات این امر باید به دوران ریاست جمهوری "فرناندو هنریک کاردوسو" اشاره کرد.
کاردوسو از سال 1995 تا 2003 برای دو دوره تصدی ریاست جمهوری برزیل را به عهده داشت و به نوعی پس از سرنگون شدن حکومت نظامیان در برزیل موثرترین رئیس جمهور این کشور به شمار میرود. اینکه چرا وی توانست اوضاع مناسب و حوادث خوبی را در برزیل به تصویر بکشد دو دلیل مهم و کلیدی داشت که شاید در جوامع امروزی کمتر به آن توجه میشود. اول اینکه کاردوسو از سال 1982 تا 1986 رئیس انجمن بین المللی جامعه شناسی بوده است و تا پیش از آن به دلیل فعالیت پیشگامانهاش در زمینه «روابط متقابل میان وابستگی و توسعه در آمریکای لاتین» به عنوان یک جامعه شناس؛ شهرت جهانی کسب کرده بود .دلیل دوم در دوران وزارت او به عنوان وزیر اقتصاد برزیل نهفته است. از این جهت رئیس جمهوری که دارای دو پارامتر ( علم جامعه شناسی و علم اقتصاد) بسیار کلیدی و مهم است توانست در دهه 90 طرحی را به نام "طرح رئال" خلق کند و تا حدودی ثبات نسبی را به اقتصاد کشورش هدیه دهد.
این روند ادامه داشت تا زمانی که «لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا» ملقب به "لولا" در سال 2003 به روی کار آمد. همگی بر این عقیده بودند که لولا با توجه به خواستگاهش (حزب کارگران برزیل) مواضعی بر خلاف کاردوسو اتخاذ خواهد کرد که تا حدود زیادی این مساله صادق بود اما تنها محوری که توسط دولت وی دستخوش تغییر نشد سیاستهای اقتصادی کاردوسو بود. به طوریکه لولا رسماً اعلام کرد که سیاستهای اقتصادی دولت گذشته را پیگیری خواهد کرد. تحلیلگران این موضوع را به عنوان یکی از شاهکلیدهای دولت لولا در برزیل قلمداد کردند چراکه در این بین بحث «گروه بریکس» به میان آمد که متشکل از روسیه، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی بود و نام لاتین آن (BRICS) متشکل از حروف اول 5 کشور عضو بود. اساس کار این گروه که به قدرتهای اقتصادی نوظهور شناخته میشوند بر پایه همفکری و همگرایی در راستای توسعه اقتصاد جهانی نهادینه شد. چراکه دولتهای جهان این 5 کشور را به عنوان اقتصادهای پرشتاب قلمداد کرده بودند که برزیل هم به دلیل پیگیر شدن طرح کاردوسو و ادامه آن توسط لولا توانست خود را در بریکس مطرح کند.
اما در سال 2011 و با روی کار آمدن "دیلما روسف جریان دیگری در برزیل برقرار شد که علاوه بر موضوعات اقتصادی مقداری رنگ و بوی جناحبندی حزبی را به خود گرفت.اگر به گذشته رئیس جمهور 69 ساله برزیل نگاهی گذرا بیاندازیم متوجه میشویم که وی مسئول دفتر لولا (رئیس جمهوری سابق) بوده که همین موضوع میتواند داد و ستد سیاسی میان این دو نفر که نقطه مشترکشان حزب کارگران برزیل میباشد را تا حد زیادی نمایان کند. اگر به عمق و دلایل اعتراضات مردمی توجه کنیم؛ خیلی واضح متوجه میشویم که منظور و مقصود از اعتراضاتی که در شهرهایی مانند برازیلیا، ریو دو ژانیرو، پورتو آلگره، ویتوریا، سالوادور، بلن و غیره صورت گرفت؛ محوریتی با موضوع مبارزه با فساد را به نمایش میگذارد. به بیانی دیگر عمده مشکلاتی که باعث شده تا روسف به لب پرتگاه استیضاح برسد و نگاهش به اظهارات نمایندگان سنای برزیل دوخته شود عدم توانایی وی در مبارزه با فساد اقتصادی موجود در کشورش است.
دامنه خیزشهای مردمی در برزیل ابتدا به ساکن محدود بود اما با گذشت چند هفته از ساعات و روزهای اولیه این خیزشها؛ رفته رفته گستره آن به حدی افزایش پیدا کرد که حتی "جان کربی" سخنگوی کاخ سفید در هفته گذشته با اتخاذ موضع دوگانه و البته محتاطانه؛ حل و فصل بحران سیاسی فعلی برزیل را به عهده دو طرف مناقشه داخلی یعنی دولت و ملت حاکم بر برازیلیا گذاشت. اینکه چرا مردم برزیل به ژستهای حقوق بشری روسف اعتراض دارند و از او خواستار ترمیم نظام اقتصادی کشورشان هستند امریست که علاوه بر رکود و گره خوردن محورهای اقتصادی؛ فساد مسئول دفتر فعلی وی یعنی لولا (ئیس جمهوری سابق برزیل) را به میان میکشد. گزارشهایی که از قوه قضائیه و دادگاه عالی دولتی برزیل و پلیس این کشور به بیرون درز کرده است نشان از رابطهای غیرقانونی و زد و بند اقتصادی میان لولا و شرکت نفتی پتروبرانس برزیل دارد. به گونهای که این شرکت ارقام زیادی را برای تبلیغات و نهایتاً به قدرت رسیدن رسوف هزینه کرده که شخص لولا مستقیماً با آن ارتباط دارد. اوضاع زمانی پیچیدهتر شد که دادگاه برزیل پرونده مربوطه را بررسی کرد و علیه لولا اقدام به انشاء رای کرد و وضعیت زمانی وخیمتر شد که روسف برای رهانیدن لولا از حبس وی را به عنوان مسئول دفتر خود برگزید.
در قانون اساسی و همچنین تشریفات بازداشت مقامات سیاسی برزیل؛ صراحتاً یکی از موانعی که میتواند حبس یک چهره سیاسی را لغو یا به صورت موقت به تعویق بیاندازد، انتصاب یک مقام و منسب دولتی و سیاسی به وی است که دیلما روسف از این اهرم برای حفظ لولا تاکنون بهره برده است که همین موضوع خشم مردم را بیش از پیش برانگیخته است. موضع و تهدیدهای گاه و بیگاه سنای برزیل نسبت به استیضاح و در نهایت عزل رئیس جمهور برزیل هم تا جایی ادامه داشته که روسف راساً تهدید کرده اگر "کودتای سنای برزیل" علیه وی خاتمه نیابد درخواست تعلیق عضویت کشورش از «بلوک اقتصادی منطقهای مرکوسور» که مرکب از کشورهای آرژانتین، برزیل، پاراگوئه، اوروگوئه و ونزوئلا است را ارائه خواهد کرد که باید گفت تنها بار منفی کشمکش میان سنا و شخص بر دوش شهروندان این کشور سنگینی خواهد کرد. لذا باید بگوییم که فساد در برزیل و در نگاهی کلانتر آمریکایلاتین؛ دارای سبقهای قدیمی است که البته میتوان جلوی ورود آن به بحران و تبدیل آن از وضعیت زرد به قرمز را در حالت فعلی گرفت که به نظر میرسد سهمخواهی جناحی مانع این امر شده است. چراکه اگر روسف برکنار شود حزب کارگران برزیل نابود خواهد شد.
گزارش: فرشادگلزاری