مصادره پارلمان توسط ژنرال قاهره/یمن اسیر بازی رسانهای سعودیها/ داعش، مهمان ناخوانده در لیبی
انتخابات پارلمانی مصر را میتوان یکی از مهمترین وقایع شمال آفریقا دانست که سایه نظامیان بر سر مصر را بیش از پیش نمایان کرد و از سوی دیگر اعلام حضور داعش به صورت رسمی در لیبی، این منطقه را بیش از پیش مورد نظر قرار داد اما یمن همچنان پس از گذشت یک سال به جولانگاه عربستان تبدیل شده که سکوت مجامع بینالمللی حقوق بشر مهمترین عامل ادامه حملات هوایی سعودیها است.
یمن در سالی که گذشت چندین اتفاق تلخ و البته برنامهریزی شده را تجربه کرد که با گذشت یک سال همچنان روند آن تنها صعود و فرود را احساس میکند و در اینجاست که جای خالی صلح و آتشبس کاملاً ملموس میشود. حملات مکرر جنگندههای سعودی و بمباران تک به تک شهرها در هفته اول فروردین ماه ۱۳۹۴ به قدری غیرقابل درک بود که تا به امروز هیچ منطق و هیچ نگاهی نتوانسته آن را هضم کند.
وخامت عمل سعودیها در یمن از جایی جنبه حقوقبشری به خود گرفت که آنها در برخی نقاط کارخانه آرد و حتی تاسیسات زیربنایی را بیش از دو تا چهار بار و در برخی گزارشها ۶ بار در طول این یک سال بمباران کردند که در مقابل هشدارهای سازمانهای حقوق بشری و حتی کشورهای اروپایی و مقامهای واشنگتن را به دنبال داشت که در امتداد آن جابهجایی مهرههای عربستان در عدن به علاوه هدایت افکار عمومی توسط رسانههای عربستان را شاهد بودیم.
در شمال آفریقا هم موضوعهای مهمی در طول سال اخیر رخ داد که انتخابات پارلمانی مصر با مشارکت ۲۸ درصدی و به تعبیر عدهای از تحلیلگران زیر ۲۸ درصد، یکی از این رویدادها بود. روند و مدل برگزاری انتخابات پارلمانی در مصر آن هم توسط دولتی که تماماً شاکله نظامی دارد نه تنها مردم را مشتاق به مشارکت نکرد بلکه برچسب مصادره مجلس توسط ژنرالها را بر پیشانی آنها الصاق نمود تا خروجی این پارلمان گامی باشد برای برنده شدن در انتخابات آینده ریاستجمهوری و ابقاء عبدالفتاح السیسی در پست ریاست جمهوری.
اعلام خلافت داعش در شهر سِرت واقع در شمال لیبی یکی دیگر از موضوعهایی بود که شمال آفریقا را به مکانی ناامن بدل کرد و ترس از گسترش ویروس تکفیر در اروپا به دلیل راه داشتن لیبی به کشورهای قاره سبز کاملاً مشهود شد و اصلیترین دلیلی که میل داعش به حضور در لیبی را نمایان کرد منابع دست نخورده و مرغوب نفتی این کشور است که احتمالاً دامنه آن تا نیجریه هم کشیده خواهد شد. از این رو صاحبنظران عرصه بینالملل به تحلیل شرایط و موضوعات مذکور پرداختهاند که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.
پارلمان مصر سکوی پرتاب نظامیان برای ریاست جمهوری آینده
مجتبی امانی (رئیس سابق دفتر حافظ منافع ایران در قاهره)
اگر بخواهیم نقش و اختیارات پارلمان مصر را با سایر کشورها مقایسه کنیم، باید بگوییم که این مجلس از اختیارات بالایی برخوردار نیست و تاثیرگذاری کمی نسبت به مجالس سایر کشورها دارد. ترکیب پارلمان مصر میتواند نشان دهد که گرایش مردم این کشور به کدام سمت و سو خواهد بود. از این لحاظ است که انتخابات پارلمانی مصر برای عبدالفتاح السیسی بسیار مهم بوده چراکه در صدد القاء گرایش سیاسی و خط فکری خود در پارلمان مصر برآمده است. به تعبیر مردم مصر، آنها راه تایید عبدالفتاح السیسی را پیمودند.
به نظر نمیآید که میزان ۲۸ درصدی که در رسانههای سراسر جهان منتشر شده است، درست و واقعی باشد. بر اساس گزارش و مشاهدات میدانی که وجود داشته و ناظران میدانی آن را بیان کردهاند، مشارکت از ۲۸ درصد کمتر بوده است. حتی اگر میزان ۲۸ درصد را درست و صحیح بدانیم، بازهم مشارکت کمتری نسبت به آمار کل واجدان شرایط در انتخابات شرکت کردهاند.
نکته قابل توجه در جریان انتخابات پارلمانی مصر، میزان بسیار پایین آرای حزب «نور» که حزب وابسته به عربستان شناخته میشود، بوده است. این حزب در زمانی که عبدالفتاح السیسی برای مقابله با محمد مرسی اقدام کرد، در حالی که دارای وجهه دینی بود و با اخوانالمسلمین همسویی و همگراییهایی داشت، به آنها پشت کرده و اقدام به طرفداری از عبدالفتاح السیسی کرد که در حال حاضر این حزب از گردونه سیاست و ساختار قدرت مصر تا حدود زیادی کنار گذاشته شده است. در مجموع نمیتوانیم انتخابات پارلمانی مصر را از لحاظ تعداد مشارکتکنندگان و ساز و کار تبلیغات انتخاباتی، برآیند افکار عمومی این کشور بدانیم.
همانگونه که رصد کنندگان مسائل مصر میدانند مجلس این کشور اختیارات چندانی ندارد. به عنوان مثال در تعیین و انتخاب وزرا، هیچگونه نظری از پارلمان مصر گرفته نمیشود و حتی این مجلس قدرت استیضاح و برکناری را ندارد و تغییر قانون اساسی این کشور توسط پارلمان صورت نمیگیرد. یکی از نقشهایی که میتوان در حیطه اختیارات مجلس دانست، این است که میتواند نامزد ریاستجمهوری این کشور را تایید کند. یعنی نامزدهای ریاستجمهوری مصر میبایست توسط مجلس به مردم معرفی شود که غالباً یک نامزد توسط آنها معرفی میشود و مردم تنها به وی رای «آری» یا «نه» میدهند. لذا این موضوع به علاوه مسائلی که مطرح شد، به این جهت در مصر و در جریان انتخابات پارلمانی این کشور نمایان شد تا عبدالفتاح السیسی به نوعی اثبات کند که در انتخابات مجلس مردم به طرفداران وی رای دادند و نهایتاً بتواند در انتخابات آینده ریاستجمهوری پایگاهی برای حمایت داشته باشد.
به غیر از ۱۲۰ نفری که از طریق فهرستها انتخاب میشوند و جدای از ۲۸ نمایندهای که توسط رئیسجمهوری معرفی میشوند، تعدادی از اعضای حزب وطنی که حزب مربوط به حسنی مبارک است، وارد پارلمان شدهاند که با این وضعیت باید گفت که عبدالفتاح السیسی به هدفی که در نظر داشت دست پیدا کرد تا بتواند در دور آینده انتخابات ریاست جمهوری کاندید شود و رای لازم را کسب کند.
یمن در آرزوی آتشبس
فیاض زاهد ( استاد دانشگاه – کارشناس مسائل بینالملل )
علت اصلی اینکه مذاکرات صلح یمن در سال گذشته نتیجه خاصی نداشته این است که دولت عربستان سعودی به اهداف استراتژیک خود دست نیافته است. به گونهای که باید به این نکته توجه داشت که یمن از دیرباز به عنوان حیات خلوت عربستان محسوب میشده و در چند سال گذشته سلطه عربستان بر این منطقه کم شده که خیزش گروههای شیعی در این کشور یکی از دلایل کمرنگ شدن هژمونی عربستان ارزیابی میشود که حتی بمبارانهای سعودیها هم نتوانست در این خصوص کارساز باشد.
از اوایل سال ۱۳۹۴ ما شاهد حملات گوناگون و گاه و بیگاه عربستان علیه یمن بودهایم که تنها یکسری از اقدامهای عربستان آن هم در حجم و مقیاس ناچیزی در عدن توانسته به ثمر برسد. در سمتی دیگر باید نگاهی به جنگ قدرت در ریاض انداخت. به گونهای که سطح اختلافات در پایتخت عربستان به خصوص در بین کانونهای قدرت بالا گرفته و این موضوع میتواند تاثیر مستقیم بر عملکرد عربستان داشته باشد که عامل موثری محسوب میشود. به طوریکه در داخل عربستان اختلافاتی مبنی بر اینکه عملکرد آل سعود در یمن مناسب نبوده، به وجود آمده است.
یکی از اشکالهایی که میتوان در این بین متصور شد، فقدان ارتباط موثر میان ایران و عربستان است چراکه این دو کشور میتوانند در کاهش تنشها و به نتیجه رسیدن صلح یمن اقدامهای خوبی را انجام دهند. البته نباید این موضوع از نظرها پنهان باشد که عربستان بهتر است ایران را در تحولات منطقهای به رسمیت بشناسد تا بتواند بر مشکلات و موضوعات پیش آمده فائق آیند. ایران چندین بار مواضع خود را آشکارا اعلام کرده و گفته است که نباید زمام امور در این موضوع را به دست بیتجربهها داد اما متاسفانه باز هم عربستان با رویه قبلی در پرونده یمن گام برمیدارد. به طور کلی به نظر میرسد که این موضوعها از مباحث اصلی در حل بحران یمن باشد.
بیشک هر کدام از طرفین خواستههایی را در پس ذهن خود دارند که تحقق آن برای آنها بسیار مهم و حائز اهمیت خواهد بود. اما مسالهای که در این بین مهم جلوه میکند این است که باید اراده طرفین موضوع به بالاترین حد خود برسد و حتی ایران به عنوان یک کشور تاثیر گذار میتواند این موضوع را هدایت کرده و سر و سامان دهد. از طرفی دیگر، باید به این موضوع دقت کرد که در موضوع یمن یک سری از مولفهها به هم ریخته است و اکنون باید یک توازن در این بین صورت گیرد. نقض آتشبس در یک روز و به جای گذاشتن ۷۵ کشته تنها در سه روز از حملات سعودیها مسائلی است که نه تنها به سعودیها کمک نمیکند، بلکه به وخیمتر شدن وضعیت در یمن هم دامن زده و باعث میشود هیچ گشایشی ایجاد نشود. لذا به نظر میرسد که در ابتدا باید این مشکلات در سطوح بالاتر حل و فصل شود تا بتوانیم شاهد آرامش و حل بحران در سطوح پایینی باشیم.
یمن صحنه بلندپروازی عربستان
سیداصغر قریشی (سفیر سابق ایران در یمن)
برای بررسی پرونده یمن در سال ۱۳۹۴ در گام نخست میبایست اوضاع عربستان را بررسی کرد. به بیانی سادهتر باید گفت که در حالت فعلی و پس از تجاوز سعودیها به یمن، اوضاع به صورتی پیش رفت که عربستان در یک سردر گمی و یک باتلاق سیاسی گرفتار شد و از طرفی هم به نظر میآید آمریکاییها هم چندان موافق ادامه جنگ در یمن نیستند.
زمانی که منصور هادی به دستور عربستان سعودی و راهنماییهای آنها در سفارت یمن واقع در ریاض حکم ابلاغ معاونت خالدب حاح را تنظیم و صادر میکرد، در حقیقت در صدد این موضوع بودند تا زمینه حضور وی در یمن را فراهم کنند. عمده دلیل مطرح شدن خالد بحاح این بود که منصور هادی دیگر جایگاهی در یمن و میان مردم این کشور ندارد و در حقیقت آنها به دنبال معرفی چهره جدیدی در یمن هستند تا بتوانند به نوعی اوضاع را مدیریت کنند.
اما پس از این مباحث موضوع استعفای بحاح مطرح شد و آن چیزی که در خلال استعفای وی مهم جلوه کرد، ترور استاندار عدن بود که داعش مسئولیت آن را به عهده گرفت و نشانگر این است که عدن به شدت ناامن است. بحاح چند روز در عدن اسکان داشت و در همان روز پیشبینی میشد که بحاح و منصور هادی نمیتوانند در عدن ساکن باشند که پس از آن شاهد بودیم که بحاح به پاریس سفر کرد و به موازات آن اخباری مبنی بر انتصابات هادی در کابینه دولت مستعفی یمن منتشر شد که به عنوان مثال ریاض یاسین برکنار شد و عبدالملک المخلافی به جای وی به سمت وزیر خارجه برگزیده شد.
باید دانست که از چند ماه پیش اختلاف بین بحاح و منصور هادی وجود داشت. به گونهای که بحاح یک شخصیت تکنوکرات به حساب میآید که البته دیپلمات هم بوده و نماینده دائم یمن در سازمان ملل بود و برای تعیین شخصی که قرار بود تصدی سمت وزارت خارجه را به عهده بگیرد، با منصور هادی به اختلاف برخوردند و حتی بحاح شخص دیگری را به عنوان وزیر خارجه معرفی کرد که شخص مورد نظر بحاح قائم مقام وزیر خارجه در زمان علیعبدالله صالح بود چراکه شخص ساعدی که مورد نظر بحاح است، مانند خودش دیپلمات بوده است. بحاح معتقد است که راه حل سیاسی تاثیرگذار است اما منصور هادی به این موضوع واقف نیست و همانند عربستان به دنبال راه حل نظامی است. علت اینکه مذاکرات ژنو چندین بار به بن بست رسیده همین است. چراکه آنها دستاوردی ندارند و دست برتر با انصارالله است.
اختلاف اساسی میان بحاح و هادی در مذاکرات صلح یمنی- یمنی است و عربستان و هادی مخالف این رویکرد هستند. علت تغییر ریاض یاسین که قبلاً پزشک بوده و مدت کوتاهی هم وزیر خارجه دولت مستعفی بوده، این است که عبدالملک المخلافی پیش از این رئیس هیات مذاکرهکننده در مذاکرات ژنو یک بود و از سوی هادی منصوب شده بود و به صورت کلی طائفه مخلافیها در جنگ با انصارالله و یمن هستند.
اخباری که درباره جبهه غربی تعز و شکست نیروهای سعودی و هادی منتشر شد، باعث شده تا گمانهزنیهایی در مورد بروز اختلاف میان امارات متحده و عربستان صورت بگیرد و گفته میشود که امارات نیروهای خود را از جبهه غربی بیرون کشیده است و عدهای باور دارند که امارات متمایل به سمت بحاح است و عربستان جانب هادی را میگیرد. عملیاتها و شدت عملهایی که در یمن از سوی عربستان صورت گرفته تا حدود زیادی شکست خورده است و کشورهای اروپایی هم فشارهای زیادی را بر عربستان وارد کردند. زمانی که «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلیس به ریاض رفت، در مصاحبه و دیدار خود با «عادل الجبیر» وزیر خارجه عربستان تاکید کرد که عملیات نظامی در یمن به زودی متوقف خواهد شد که البته متوقف نشد و دلیلش این بود که عربستان فکر میکرد که در فاصله کوتاهی میتوان قائله مارب و تعز را یکسره کند که چنین اتفاقی رخ نداد تا جایی که یکی از فرماندهان نظامی در نامهای خطاب به منصور هادی نوشته بود که عملیات نظامی در تعز بیفایده است و جز تلفات و فرسایش چیزی در بر نخواهد داشت. لذا باید بگوییم که راهکار نظامی در یمن به بنبست رسیده و حتی آمریکاییها گفتهاند که باید از راهکار مسالمت آمیز استفاده کنیم اما عربستان بر اقدام نظامی اصرار خواهد داشت.
نفت عامل نقل مکان داعش به لیبی
جعفر قناد باشی (کارشناس مسائل شمال آفریقا )
نقل مکان داعش از خاورمیانه به لیبی اگرچه آرام آرام صورت گرفت اما انتشار خبر آن پس لرزههایی از شمال آفریقا تا اروپا به دنبال داشت. لیبی از چند منظر محیط مناسبی برای حضور داعش و تروریستها است. اول اینکه سرت یک شهر ساحلی و بندری بوده و دسترسی به آن راحت است. دوم، منابع نفتی که در لیبی وجود دارد همانند عراق و سوریه میتواند منبع مناسبی برای تامین مالی داعش به شمار رود که علاوه بر آن شرکتهای بزرگ نفتی در لیبی هم قاعدتاً با آنها در نقل و انتقال نفت همسو خواهند شد. سوم اینکه، هیچ یک از دو دولت طرابلس و طبرق توانایی اداره سرت را به دلیل دور بودن این نقطه لیبی ندارند. باید توجه داشت برخی از نیروهایی که به عضویت داعش درآمدهاند، از مناطق شمال آفریقا مانند لیبی هستند و به همین دلیل واهمهای از اینکه به سرت بیایند ندارند و حتی گروههایی مانند بوکوحرام و الشباب از چاد، تونس، کامرون و نیجر هم میتوانند به آنها ملحق شده و با آنها بیعت کنند. لیبی به عنوان یکی از مکانهای مورد نظر داعش برای ادامه فعالیت و خلافت است و اگر اخبار مربوط به اینکه داعش شهر سرت را برای خلافت خود برگزیده است صحیح باشد، دلایل مذکور بهترین محورهایی است که داعش میتواند روی آن مانور دهد.
در اواخر آبان ماه سال گذشته داعش لیبی با ابوبکر البغدادی اعلام بیعت کرد اما آنچه که در این بین مهم است، اعلام بیعت گروههای دیگر این منطقه با ابوبکر البغدادی است. گروههایی مانند بوکوحرام و انصار بیتالمقدس با داعش بیعت کردهاند و حتی گفته شده گروه الشباب که با القاعده بیعت کرده بود، تمایل بیعت با داعش را دارد و عدهای دیگر هم بر این باورند که چنین بیعتی صورت گرفته است و باید منتظر بود تا ببینیم کدام یک از گروههای دیگر با داعش بیعت میکنند.
در شمال آفریقا محیطهایی که داعش در آنجا توانسته فعالیت کند چندین ویژگی داشته است. به عنوان مثال وجود نفت در این مناطق است. به گونهای که گفته میشود داعش پروژه سراسری برای کسب معادن نفتی جهان در سر دارد تا بتواند نفت جهان را ارزان کرده و علاوه بر اقدامهای نظامی از این طریق هم به سایر کشورها ضربه وارد کند. در کشورهای شمال آفریقا مانند مصر و مغرب نفت وجود دارد که حتی منابع نفتی مغرب تاکنون استخراج نشده است. لذا حوزه فعالیت و تشکیل حکومتی به سبک داعش در مناطقی صورت میگیرد که حوزههای منابع طبیعی زیادی در آنجا وجود داشته باشد تا بتوانند یک اسلامهراسی گستردهای را در این مناطق به وجود آورند که البته در شمال آفریقا تمایل و گرایش به اسلام ظرفیت بسیار بالایی دارد.
دولت حاکم بر لیبی دولت ضعیفی است و میتوان گفت تنها دولت ضعیفی که در آفریقای شمالی وجود دولت لیبی است. به عنوان مثال دولت مصر یک دولت نظامی است که با این تحرکات مخالفت و مقابله میکند و به شدت ابزار سرکوب را در دست دارد. لذا به نظر نمیرسد که داعش پس از ورود و استقرار در لیبی بتواند وارد سایر کشورهای آفریقای شمالی شود. در سوریه و عراق هم زمانی داعش وارد شد که پایههای دولت دو کشور متزلزل بود که نهایتاً دست به چنین اقدامهایی زدند. اگر عملکرد داعش علیه غربیها باشد، تمایل دولتهای غربی و اروپایی برای حضور داعش در لیبی به دلیل نزدیکی به این کشورها معکوس خواهد بود.
نمر در عربستان، زکزاکی در نیجریه
در روز اربعین، عده زیادی از مسلمان نیجریه در مسیر عزاداری و راهپیمایی خود در این کشور مورد حملات تروریستی قرار گرفتند و پس از آن برای تدارک فرا رسیدن ماه ربیعالاول در حسینیه نزدیک خانه شیخ زکزاکی مشغول فعالیتهای جاری بودند که از سوی عناصر ارتش نیجریه مورد حمله قرار گرفتند. ارتش نیجریه سعی کرده تا در این موضوع اذهان عمومی را از حوادث به وجود آمده دور کند و در واقع آن را وارونه جلوه دهد و به افکار عمومی این بحث را القاء کند که طرفداران شیخ زکزاکی به ارتش حمله کردهاند.
یکی از دلایلی که ارتش نیجریه به خانه شیخ زکزاکی و حسینیه بقیهالله که در نزدیکی خانه وی قرار داشته حمله کردند، این است که چندی پیش طرفداران زکزاکی و مسلمانان نیجریه اسنادی مبنی بر اینکه ارتش این کشور از گروهک تروریستی بوکوحرام حمایت میکند را تحویل مطبوعات این کشور دادند. در این اسناد آمده است که ارتش نیجریه تسلیحات و حتی کمکهای مالی کشورهای عربی که همچنان در خاورمیانه و علیه شیعیان فعال هستند را به گروهک تروریستی بوکو حرام تحویل میدهند و به نوعی نقش پل ارتباطی میان این کشورها با بوکوحرام را بازی میکند که نهایتاً موجب برانگیخته شدن خشم قسمتی از ارتش نیجریه که خود را در معرض خطر حس میکردند، شدند.
نیجریه به دلیل دارا بودن از نفت مرغوب و اصطلاحاً نفت سبک، باعث شده تا کمپانیهای سرمایهدار غربی و حتی عربی در این کشور اقدام به تاسیس شرکت کنند و پس از آن نفت این منطقه را استخراج کنند و همین موضوع موجب حضور عناصر این کشورها در پوشش چنین کمپانیهایی میشود. به گونهای که منابع نفتی نیجریه به قدری فراوان و مرغوب است که این کشور را به یکی از بزرگترین و مهمترین کشورهای قاره آفریقا تبدیل کرده است.
دلیل دیگری که این حمله و کشتار صورت گرفت این است که شیعیان نیجریه طی سالهای اخیر قدرت زیادی کسب کردند. به گونهای که شیخ زکزاکی در طول این سالها با تفکر و تعقل کامل بحث صلح را پیگیری کرد و پایههای آن را در نیجریه بنا گذاشت و حتی بحث ارتباط با اهل تسنن را به راحتی مدیریت کرد که این روش در مقابل با عملکرد و نگرش خشن و تروریستی بوکوحرام قرار گرفت که این موضوع باعث شد تا در سالیان اخیر طرفداران زکزاکی در نیجریه افزایش پیدا کند. از سمت دیگر شیخ زکزاکی ارتباط خوبی با جبهه مقاومت داشت و مواضعش در امتداد و خصوصاً علیه اسرائیل بود.
باید توجه داشت که یک پیوند جدی بین داعش نیجریه و بوکوحرام وجود دارد و در این خصوص هیچ شکی وجود ندارد. اما آن چیزی که در این بین مشخص خواهد بود، این است که کمپانیهایی حاضر در نیجریه قصد دارند تا سناریوی توزیع بحران که در عراق و سوریه پیش گرفتهاند را در نیجریه و کلاً کشورهای آفریقای شمالی مانند لیبی و مصر اجرایی کنند که این امر علاوه بر تقویت بوکوحرام در فاز اول موجب حضور داعش در فاز دوم میشود. علاوه بر این موضوع، آنها میخواهند تا انشعابی از مسلمانان را علیه مسلمانان واقعی و حاضر در نیجریه به وجود آورند تا بتوانند یک جنگ مذهبی گسترده به وجود آورند.
گزارش و گفتوگو: فرشاد گلزاری