سوریه؛ تعدد منافع – تعدد بازیگر/ سرکشی کردستان، سناریوی تجزیه عراق
فراز و نشیبها در سوریه تنها به حضور داعش و درگیریهای میدانی ختم نشد بلکه ظاهر شدن روسها در آسمان دمشق معادلات را تغییر داد و از سمتی دیگر مذاکرات صلح را به سمتی کشاند که شاهد چانهزنیهای غیر معمول در آن بودیم که چنین فضایی را در عراق هم شاهد بودیم.
ادامه حضور داعش در عراق و سوریه، صحنه سیاسی و میدانی این دو کشور را در سال ۱۳۹۴ همانند سالهای قبل با مشکلاتی روبهرو کرد و در نقاطی شاهد پیشروی داعش و در مناطقی نظارهگر عقبنشینی آنها و سایر تروریستها بودیم. انتشار تصاویر مختلف از اعدامهای داعش با رنگ و لعاب و کادر بندی غربی در سال گذشته تعجب جهانیان را تا جایی برانگیخت که تنها یک سیگنال از آن تصاویر به جامعه جهانی ارسال شد و آن هم حمایت بی حد و حصر مالی از این گروهک تروریستی بود. اما موضوع زمانی شیب صعودی به خود گرفت که روسیه به دلیل تهدید منافع و امنیت ملی خود وارد زمین بازی سوریه شد و با پشتیبانی هوایی خود به نوعی دستاوردهایی را در عرصه میدانی برای خود و سوریه رقم زد.
به موازات آن بحث مذاکرات صلح سوریه در ژنو، وین و نیویورک را شاهد هستیم که مجدداً از نیمه دوم مارس شاهد برگزاری مجدد آن بودیم. آنچه که در مذاکرات مذکور در طول یک سال گذشته شاهد بودیم، کارشکنی عربستان و هم گامان آن از یک سو و یک بام و دو هوا صحبت کردن غربیها از سوی دیگر بود که تاکنون موجب شده تا این مذاکرات به نتیجه نرسد اما پیشرویها و گشایشهایی در آن حاصل شد که بحث آتشبس یکی از این محورها بود.
اما در همسایگی دمشق اوضاع مقداری متفاوت بود. عراق با زیادهخواهی کردها و خطدهی بارزانی مواجه شد و در نمایی دیگر ارتش و نیروهای مردمی این کشور به تعقیب و گریز داعش پرداختند که پاکسازی الرمادی یکی از فتوحات رخ داده در این عرصه بود. خطدهی عربستان و قطر به طیفهای مختلف سیاسی عراق هم بر طبل نا امنی و خلل سیاسی در بغداد افزود اما اوج همبستگی برای دفاع از خاک کشور را در راهپیمایی اربعین شاهد بودیم که نقشههای داعش و النصره را با بنبست مواجه کرد. از این رو تعدادی از مفسران و کارشناسان حوزه غرب آسیا به بررسی و تحلیل اوضاع عراق و سوریه در یک سال گذشته پرداختند که مشروح آن در ادامه از نظر خواهد گذشت.
ثبات در مذاکرات سوریه عزم جدی میطلبد
نصرتالله تاجیک ( سفیر سابق ایران در اردن)
پیدایش و ایجاد نقشه راه برای رسیدن به صلح در یک کشور و همچنین عینیت بخشیدن به خواستههای مردم آن کشور مانند سوریه، امری مقبول به شمار میرود. باید توجه داشت که چیزی حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر طی چهار سال گذشته در سوریه کشته و میلیونها نفر آواره کشورهای دیگر شدهاند. اما به دلیل جهتگیری عربستان وحتی اردن و قطر در پرونده سوریه متاسفانه نه تنها خبری از ایجاد وحدت و صلح شنیده نمیشود، بلکه سناریوهای مختلفی برای سرنگونی بشار اسد در این بین طرحریزی میشود. عربستان به دلیل اینکه یکی از عناصر مهم و اصلی در به وجود آوردن چنین بحرانی در سوریه و منطقه بوده است، نمیتواند ادعا کند که نقش میانجی را در این بین بازی کند. چراکه عربستان در مدت چهار سال گذشته تاکنون نقش تخریبی در سوریه بازی کرده است و وضعیت را به این حالت کشانده است.
به نظر میرسد که این بازی و مدل اقدامهای مذکور به سعودیها مربوط نمیشود. درست است که این موضوع توسط عربستان پیگیری و اجرا میشود اما حداقل اینگونه روش و برخورد به روش انگلیسیها نزدیک است و در حقیقت آنها قصد دارند از میان نیروهای مخالف اسد، روی یکی از آنها سرمایهگذاری کرده و یک جانشین مناسب برای اسد در نظر بگیرند. به گونهای که آنها به دنبال مصالحه در سوریه نیستند بلکه بزرگ کردن یک جناح خاص را در دستور کار خود قرار دادهاند. جمع کردن مخالفان سوری به هیچ وجه در دستور کار نشست وین نبود و باتوجه به بدبینی که به عملکرد تخریبی سعودیها در سوریه وجود دارد، برگزاری نشست معارضان در عربستان کاملاً با هدفی صورت پذیرفت که بتوانند یک آلترناتیو و جانشینی برای اسد پیدا کنند.
باید توجه داشت که نشست ریاض را نمیتوان در چارچوب نشست وین قبول داشت و تنها به عنوان یک خط موازی با وین به حساب میآمد. برای چرایی به وجود آمدن این خط موازی باید نگاهی به تحولات اخیر منطقه داشت. سعودیها با بنبستی که در سیاست خارجه خود و مسائل منطقه و به خصوص در سوریه ایجاد شد، سرمایهگذاری خود روی داعش را کاملاً مخدوش و مردود دیدند و برای اینکه بتوانند شکست خود را پوشش بدهند، چنین حرکتی را آغاز کردند که در گذشته چنین سناریویی توسط آمریکا و انگلیس پیگیری شده بود که در اصل سرمایهگذاری روی نیروهای به اصطلاح معتدل مخالف بشار اسد بود.
نتیجه وین خیلی مورد علاقه و توجه سعودیها نبود و به این دلیل به دنبال انشعابی هستند تا سرمایهگذاری خود را از سمت داعش به سوی نیروهای معتدل که از طریق اردن در سناریوی واشنگتن و لندن دخیل بودهاند، منتقل کنند.
هدف اصلی از اقدام سعودیها در جمع کردن مخالفان سوری، در حقیقت یک سرمایهگذاری جدید بود و حتی غربیها درصدد هستند تا با این شکست برخورد کنند تا سعودیها بتوانند روند جدید را به وجود بیاوردند. یکی از اهداف غرب در روند جدید، دستیابی به یک نیروی جدید است که بتواند نمایندگی سرنگونی حکومت بشار اسد را به عهده بگیرند. چراکه آنچه در الفبای غرب مشکل بود، دستیابی به چنین نیرویی بود که دلیل آن هم در محافل مطالعاتی و حتی سیاسی غربیها عدم تکرار دوباره سناریوی لیبی قلمداد شد.
باید توجه داشت که روسیه چنین اجلاسی را قبلاً در مسکو برگزار کرده بود اما تفاوت مسکو با ریاض در این است که سعودیها خلاف جهت نشست وین اقدام به برگزاری اجلاس در ریاض کردند. گزارشی که دیوید کامرون در مجلس بریتانیا مبنی بر حضور ۷۰ هزار مبارز غیر افراطی در سوریه داد و به نوعی تاکید کرد که میتوان به آنها کمک کرد، نشاندهنده این است که کشورهای عربی مخالف بشار اسد به همراه آمریکا و انگلیس به دنبال سازماندهی و هماهنگ کردن این نفرات هستند تا بتوانند آینده سوریه را بر اساس سیاستهای خود تامین کنند. موضوع بسیار مهمی که باید در مورد پرونده سوریه و حتی مذاکرات صلح آن مد نظر داشت، ورود روسیه به زمین بازی سوریه بود. به گونهای که این اقدام توانست وضعیتی که عربستان سعودی برای تروریستها فراهم کرده بود را تا حدود زیادی به هم بزند.
بحث دیگری که در مساله صلح سوریه باید به آن نگاه کرد، ورود سازمان ملل به این پرونده است که با حضور اخضر ابراهیمی و استفان دیمیستورا تلاش شد به این پرونده سر و سامان داده شود و میتوانیم بگوییم که نقش سازمان ملل در این موضوع قدری قویتر شده که بیانیه سازمان ملل مکمل این موضوع بود. اما مشکل دیگر این بود که سه نوع فهرست توسط طرفهایی که در این مذاکرات حضور دارند، ارائه شد. فهرست اول مربوط به روسیه و فهرست دوم مربوط به عربستان است. فهرست سوم هم از سوی گروههای مخالف ارائه شده است که البته دولت سوریه بر روی آن حرف دارد.
موضوع آتشبس که میان روسیه و آمریکا به جمعبندی رسید هم یکی دیگر از موضوعات مهم پرونده سوریه در سال گذشته بود که البته نقض آن را شاهد بودیم و دلیل آن بلاتکلیفی سیاسی در سوریه است. به گونهای که در حالت فعلی پرونده مذکور از دست قطر و عربستان و ترکیه خارج شده و گروههایی که در عرصه میدانی دارای قدرت هستند، کمتر توسط این کشورها و خاستگاه خود قابل هدایت هستند. یک روند، روند بین المللی است که به پایان دادن بحران اشتیاق دارند و روند سوم، روند حکومت و دولت در داخل سوریه است که حد فاصل گروههای تروریستی و معارض را تشکیل میدهند که این سه روند به موازات یکدیگر جلو میروند و به صورتی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. به همین جهت واقعاً نمیتوان گفت که آیا این آتشبس به صورت صد در صد محقق میشود یا خیر چراکه یک تحرک کوچک میتواند موجب وارونگی اوضاع شود. به هر حال سوریه در سالی که گذشت بیم و امیدهای زیادی را تجربه کرد.
دسیسهای برای حذف حزبالله
حسن هانیزاده ( کارشناس مسائل خاورمیانه)
شهادت سمیر قنطار یکی از رویدادهایی بود که در سال گذشته مانند بمب خبری تمامی رسانههای داخلی و خارجی را در بر گرفت. سمیر قنطار یکی از مبارزان لبنانی بود که از ابتدای شکلگیری مقاومت اسلامی به عضویت آن درآمد و حدود ۳۰ سال در اسارت رژیم صهیونیستی بود که این اسارت نتیجه یک عملیات گروگانگیری در اواخر دهه ۷۰ میلادی بود و در مبادله اسرا در سال ۲۰۰۸ میلادی به لبنان بازگشت. قنطار پس از کلید خوردن بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ به عنوان یکی از فرماندهان اصلی و آموزشدیده برای دفاع از مرزهای لبنان به مقابله با داعش و خصوصاً جبههالنصره پرداخت و به دلیل توان بالای آنالیز نظامی و بینش سیاسی توانست در پاکسازی مناطق قنیطره و زبدانی نقش مهمی را ایفا کند و در عملیاتهای متعددی که در مرزهای سوریه و لبنان برگزار شده بود، نقش موثر و بهسزایی داشت.
آنچه که در اخبار منتشر شد ، علت شهادت وی را بمباران منطقه ریف و حاشیه دمشق توسط جنگندههای اسرائیلی مخابره کردهاند و باید توجه داشت که این مدل از حملات هوایی آن هم با نقطهزنی دقیق، تنها از طریق محاسبات جغرافیایی دقیق و ارسال اطلاعات آن به مرکز فرماندهی هوایی صورت میگیرد. در مساله شهادت سمیر قنطار بدون شک همکاری اطلاعاتی و تبادل داده بین تروریستهای حاضر در اطراف دمشق مانند جبهه النصره و حتی داعش صورت گرفته بود. چراکه مکان دقیق استقرار و حتی نقطه حضور نیروهای حزبالله به اتاق جنگ تلآویو و جنگندههای اسرائیلی داده شده که توانستهاند با چنین دقتی نقطه مورد نظر را بمباران کرده و قنطار را به شهادت برسانند.
در جریان شهادت جهاد مغنیه و پنج نفر از فرماندهان رده بالای حزبالله لبنان در قنیطره هم شاهد بمباران هوایی جنگندههای رژیم صهیونیستی بودیم که در آنجا هم همکاری داعش و النصره با اسرائیل به اثبات رسید. در شیوه شهادت سمیر قنطار هم سناریویی مانند شهادت جهاد مغنیه طرحریزی و عملی شد که این نشاندهنده همکاری اطلاعاتی آشکار تروریستها با تل آویو است.
مسالهای که در این بین بسیار مهم خواهد بود این است که در طول نزدیک به پنج سال درگیری در سوریه هر زمانی که اسرائیلیها احساس کردهاند که تروریستها در حال تضعیف هستند، با سناریوهای متعدد به کمک آنها شتافتند و حمله هوایی جنگندهها به ریف هم از این امر مستثنی نیست. به گونهای که پیشروی نیروهای ارتش و نیروهای مردمی در سوریه آن هم روی زمین در حال نتیجه دادن است و نیروهای حزبالله که به عنوان نیروهای استراتژیک و مکمل در سوریه به حساب میآیند، به دلیل نقش مهمی که در تحولات سوریه دارند، در فهرست اهداف حامیان تروریستها به خصوص اسرائیل قرار دارند. مشابه این موضوع را در عراق و از سوی بارریزی هوایی توسط هواپیماهای آمریکایی شاهد بودیم که به نوعی هر از چندگاه و پس وارد شدن ضربات سخت به تروریستها صورت میگیرد که دلیل آن تقویت محور تروریستها بوده است.
شامات صحنه حضور روسها
افشین شاهی (مدیر مرکز مطالعات اسلام سیاسی و استاد روابط بینالملل دانشگاه بردفورد انگلستان)
روسیه تصمیم گرفت که به صورت علنی و مستقیم وارد پرونده سوریه شود و دلیل آن هم این است که روسها در سوریه امتیازات ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک دارند و تقریباً پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سقوط دیوار برلین، تنها نقطه باقیمانده در خاورمیانه که روسیه در آن میتواند حضور نظامی داشته باشد، کشور سوریه بوده است و همین موضوع یکی از دلایل حفظ منافع ژئواستراتژیک روسیه در سوریه بوده است.
برای مسکو، مانند بسیاری از پایتختهای مهم در منطقه این موضوع که شکست کامل بشار اسد در دمشق میتواند تبعات بسیار زیادی نه تنها بر روی منطقه بلکه بر روی کشورهای فرا منطقهای از جمله روسیه داشته باشد، مطرح است به صورتی که ولادیمر پوتین مستقیماً به این موضوع اشاره کرد که چیزی حدود چهار هزار نفر سرباز از کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی هم اکنون برای تروریستها در حال جنگیدن هستند و مستقیماً تاکید کردند این تعداد از نفرات علاوه بر اینکه تحت تاثیر عقاید گوناگون اسلامی قرار گرفتهاند، یک سری از آموزشهای نظامی خاص را فرا گرفتهاند که اگر سر از روسیه یا کشورهایی مانند تاجیکستان که ارتباط نزدیکی با روسیه دارند در بیاورد، بدون شک تبعات امنیتی بسیار گستردهای خواهد داشت. در واقع باید گفت روسیه از همان روزهای ابتدایی مبارزه با داعش را نه تنها یک چالش بزرگ برای دمشق میدانست، بلکه معضل بزرگی هم برای خودش به حساب میآورد.
زمانی که روسیه وارد جنگ در سوریه شد، برخی از تحلیلگران اروپایی و آمریکایی تحلیلشان این بود که پوتین به دلیل اینکه بخواهد یکسری امتیازاتی از غرب بگیرد وارد جنگ با تروریستها در سوریه شده است. لذا آنها معتقدند اقتصاد روسیه در یک سال گذشته به دلیل وقایعی که در اوکراین رخ داد، شدیداً تحت تحریمهای اروپا و آمریکا بوده است و حالا روسیه وارد جنگ در سوریه شده است. اما باید گفت که این تحلیل هم تحلیلی جامع و کامل نبود. چون که غرب نه تنها از حضور نظامی روسیه استقبال نکرد، بلکه اصطکاکی بین مسکو و پایتختهای مهم اروپا و خصوصاً واشنگتن شکل گرفت.
در ماهها و هفتههای گذشته اتفاق مهمی که رخ داد این بود که آمریکا و روسیه تفاهمی را با یکدیگر به امضا رساندند تا به شکلی عملیاتهای هوایی این کشور را منظم کرده و از برخورد نیروهای هوایی ایالات متحده با روسیه جلوگیری کند. عدهای از مفسران هم اظهار کردند که این تفاهمنامه درصدد است تا یک سری از همکاریها و جبهه بندیهای مشترک را برنامهریزی کند. البته شواهد نشان میدهد در هفتههای اخیر که حزب الله و ایران بر حمایت از بشار اسد تاکید کردند، غربیها هم اقدام به تقویت حمایتهای خود از مخالفان دولت حاکم بر دمشق کردهاند. خصوصاً اینکه در این مدت مقدار زیادی تسلیحات برای نیروهای مخالف دولت اسد به صورت هوایی بارریزی شد و تمام اینها نشان داد که ابعاد جنگ نیابتی در حال پر رنگ شدن است. به همین دلیل باید گفت گرچه تفاهمنامه مذکور مهم به شمار میرود اما قرار نیست که ماهیت جنگ نیابتی در سوریه را تغییر دهد.
سعودیها از چهار سال گذشته مکرراً در پی این بودهاند تا از بازوی اقتصادی که در اختیار دارد، استفاده کند تا بتواند کشورهای مختلف عربی مانند سودان، مراکش و مصر را به صف آرایش جنگی خود اضافه کند. حتی مساله پیشنهادات سرمایهگذاری و کلاً مباحث مالی که از سوی سعودی ها در مسکو بیان شده است، موضوع تازهای نیست. تا جایی که قبل از ورود مسکو به سوریه و حدوداً در تابستانی که گذشت دیداری از سوی وزیر امور خارجه عربستان از روسیه صورت گرفت که در همانجا وعده یک سری از سرمایهگذاریها به پوتین داده شد و در همان موقع هم عدهای معتقد بودند که شاید این موضوع بر روند سیاستگذاری مسکو در سوریه تاثیر بگذارد. اما دیدیم که نه تنها این موضوع تاثیری نداشت بلکه باعث شد تا روسیه تصمیم بگیرد به طور مستقیم به سوریه وارد شود.
به نظر نمیآید که روسها از مواضع اتخاذی خود در سوریه عقب بکشند. از همین رو باید به گفتوگوهای میان بشار اسد و پوتین اشاره داشت. چراکه برای اولین بار پس از سال ۲۰۱۱ میلادی تاکنون ما شاهد این بودیم که بشار اسد از خاک سوریه خارج شده که البته پوتین هم مکرراً حمایت خود را از بشار اسد اعلام کرده و تاکید کرد که روی موضع خودش خواهد ایستاد و از دولت سوریه که از دیدگاه مسکو دولت مشروع این کشور است، در برابر تروریسم حمایت خواهد کرد که این روند حتی پس از خروج روسها از سوریه ادامه خواهد داشت.
بارزانی به دنبال تاسیس کشور جدید در عراق است
محمدعلی حکیم (مدیرعامل خبرگزاری النخیل عراق)
در تشریح این مشکلات باید بگویم که بحران ریاست در کردستان عراق یک بحث جدی است که تاکنون مسعود بارزانی توانسته بر آن فائق آید. اما آن چیزی که در این بین از اهمیت زیادی برخوردار است، ارتباط بارزانی با تلآویو است. از طرف دیگر، شرکتهای اسرائیلی به صورت منظم در حال فعالیت در این منطقه هستند و بارزانی بارها اعلام کرده است که با هیچ دولتی مشکل نداریم و حتی تاکید کرده است که خیلی از کشورها پشت پرده با اسرائیل دست دادهاند و ما علنی با آنها دست میدهیم.
زمانی که یک شهروند عراقی قصد دارد به کردستان عراق سفر کند، باید یک نفر از کردهای ساکن و مقیم آنجا آن شخص را ضمانت کند تا مجوز ورود به کردستان عراق را برای وی صادر کنند. در صورتی که یک اسرائیلی به راحتی و تنها با ارائه گذرنامه خود میتواند وارد کردستان شود و همین موضوعات موجب شده تا فضایی علیه بارزانی و حتی فرزندان وی در کردستان عراق به وجود آید. چراکه کردستان عراق توسط فرزندان و شخص بارزانی اداره میشود.
نکته بسیار مهمی که درباره کردستان عراق وجود دارد، این است که حزبی به نام «حزب التغییر» که به آن «گوران» هم گفته میشود، توسط نوشیروان مصطفی پایهگذاری شد و حزبی هم از گذشته به نام «دموکرات الکردستانی» وجود داشت که این حزب هم مربوط به شخص جلال طالبانی میشد. از سمت دیگر هم مسعود بارزانی هم از قانون اساسی عراق استفاده کرد و هم از قوانین کردستان عراق؛ یعنی به نوعی بارزانی هر جایی که به نفعش بود از قانون اساسی عراق تبعیت می کرد و در جای دیگر از قوانین کردستان پیروی میکرد.
این کارشناس مسائل عراق در تشریح دلایل متشنج شدن اوضاع کردستان عراق گفت: به نظرم اقدامهای بارزانی در حالت فعلی هیچگونه فرق و تفاوتی با اقدامهای صدام ندارد. آن زمان فرزندان صدام بودند و هم اکنون هم فرزندان بارزانی جای آنها را در کردستان گرفتهاند. حتی اگر بارزانی به جای صدام بود، خیلی بدتر از صدام عمل میکرد. به گونهای که در روزهای اخیر شاهد تعطیل شدن کردستان عراق و حتی درگیریهای داخلی در این قسمت بودیم. دلیل عمده آن هم اقدامهای بارزانی است. چراکه «حزب اتحاد وطنی کردستان» که متعلق به بارزانی است در یک سو قرار گرفته و حزب مربوط به جلال طالبانی و نوشیروان مصطفی ( برادر همسر جلال طالبانی) هم در سمت دیگر قرار گرفتهاند که باعث به وجود آمدن اختلاف در فضای سیاسی عراق شده است. برخی از اخباری که البته تایید نشده است حاکی از آن است که بارزانی به دلیل مناسب نبودن اوضاع کردستان خانوادهاش را به محل و شاید کشور دیگری فرستاده باشد.
شاید خیلی از عراقیها از تشکیل کشور کردستان استقبال کنند اما واقعیت این است که کردستان با هیچ کشوری مرز آبی ندارد و همین مشکلات واردات و صادرات و حتی موضوعات معیشتی و اقتصادی مردمان آن منطقه را با مشکل مواجه میکند و حتی هیچ مرزی هم با کشورهای دیگر ندارد. لذا در صورت تشکیل این حکومت به نظرم بارزانی یک زندان بزرگ بدون ارتباط با هیچ کشوری را پایهگذاری خواهد کرد.
کردهای عراق تنها شریک بودجه این کشور هستند. به صورتی که آنها ۱۷ درصد از بودجه عراق را میگیرند اما قانون اساسی عراق و حتی پرچم کشور را هم قبول ندارند. اگر عراق از شر بحرانها خارج شود و کاملاً روی پای خود بایستد، بدون تردید کردستان عراق مقداری ضربه خواهد خورد چراکه در میان آنها سیاستمداران باهوش وجود ندارد و تنها سیاستمدارانی معمولی به حساب میآیند. مشکل این است که خیلی از سیاستمداران کردستان به اسرائیل وابستهاند. تا جایی که در کردستان روزنامهای به نام «کُرد یِسرائیل» پخش و توزیع میشود و این نشان از نفوذ اسرائیل و حتی موساد در آن منطقه است که البته کردها هم با افتخار این ارتباطگیری را تایید میکنند.
حکیم در خصوص درخواستها و سهمخواهی سیاسی کردها از دولت مرکزی عراق گفت: کردها مکرراً میگویند که ما سهمی در دولت عراق نداریم. اگر ملاحظه کنیم میفهمیم که آنها ۳۰ نماینده در پارلمان دارند و شش وزیر هم از کردها انتخاب شده بود. تا جایی که معاون نوری المالکی در گذشته و همچنین معاون حیدر العبادی از کردها بوده است. حتی «نوری شاویس» در زمان جلال طالبانی و حتی در زمان فواد معصوم در لایههای حساس دولت عراق حضور داشته و دارد که البته یک کرد است. لذا باید بگویم که آنها سهم خود را گرفتهاند و حتی مردم عراق در بصره از یک سو نفت میدهند، از سوی دیگر کردستان آباد میشود. در صورتی که کردها زمانی که نفت خود را میفروشند، به هیچ وجه رقم آن را اعلام نمیکنند به علاوه اینکه به جز رقم فروش نفت خود، ۱۷ درصد هم از دولت عراق بودجه میگیرند.
باید توجه داشت که طبق قانون اساسی عراق، نیاز به هیچگونه رایگیری برای ورود روسیه به عراق نیست و حیدر العبادی میتواند به طور یکجانبه این موضوع را طرح و درخواست کند. اما ما شاهد این بودیم که چند نفر از نمایندگان سنی پارلمان عراق از العبادی توضیح خواستهاند و حتی درخواست کردهاند تا به پارلمان بیاید و مضرات و فایدههای ورود روسیه به عراق را برای آنها تشریح کند. این در حالی است که زمانی که زنان سنی را در جای جای مناطق تحت اشغال داعش و تروریستها خرید و فروش می کردند، هیچ صدایی از سوی این دسته از نمایندگان بلند نشد و حتی خودشان باعث سقوط و فروخته شدن موصل شدند. به نحوی که داعش در حمله به موصل تنها با ۳۰۰ نفر به میدان آمد و این نشان داد که قضایایی پشت پرده وجود داشته که نباید در بحث ورود روسیه به عراق این مسائل تکرار شود.
برخی از سیاستمداران عراقی باید به وضعیت و جایگاه اصلی فکری و تصمیمگیری خودشان بازگردند. چراکه برخی از این افراد تنها توسط گروههای حزبی به روی کار آمدهاند و مسئولیتپذیر نیستند و همین موضوع باعث شد تا صدمات زیادی بر تاریخ، مردم، فرهنگ و حرمت عراقیها وارد شود. برخی از شخصیتهایی که در لایه لایه های سیاست عراق حضور دارند، تنها مصلحت شخصی خودشان را در نظر میگیرند. اگر تصمیمگیری و اجرای درست قوانین و برنامهها در عراق عملی میشد، شاهد آن نبودیم که ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر از مهاجرانی که به سمت اروپا گسیل شدهاند، تابعیت و ملیت عراق داشته باشند.
حکیم در پایان گفت: به صراحت باید بگوییم که بخشی از سیاستمداران عراقی مسئولیتپذیر نیستند. حتی اختلافاتی در میان اعضای پارلمان اعم از شیعه، سنی و حتی کردها وجود دارد که اگر این اختلافها از بین برود حتماً میتوان قوانین کاربردی و حتی برنامههای مناسب با تمامی ساختار عراق را به تصویب رساند و حتی اجرایی کرد. شاید قسمت اعظمی از دلیل عدم همکاری و هماهنگی نمایندگان به خاطر جنگهایی است که عراق درگیر آن شد. جنگهایی مانند جنگ کویت، جنگ با جمهوری اسلامی ایران، جنگ با کردها و پس از آن جنگ با آمریکا و حالا هم جنگ با داعش و تروریستها که تمامی آنها موجبات به عقب رانده شدن و تاخیر در پیشرفتهای عراق را به وجود آورد. بنابراین مسئولان عراق باید علاوه بر همگرایی با یکدیگر، از نیت کشورهایی مانند عربستان و قطر درباره به انحراف کشاندن مسائل سیاسی و امنیتی و حتی فرهنگی، دینی و قومی عراق با خبر باشند. چراکه در تظاهرات اخیر مردم عراق، شاهد بودیم که جهت این تظاهرات توسط نفوذ سعودیها و قطری ها تغییر پیدا کرد که البته تا حد زیادی با این موضوع برخورد شد و تا جایی برخی از اقدامها خنثی شد.
سانسور دستاورهای عراق در مبارزه با داعش توسط واشنگتن
مسعود اسداللهی ( تحلیلگر مسائل منطقهای)
آزادسازی الرمادی را میتوان یکی از موضوعات بسیار مهم و استراتژیک رخ داده در سال ۹۴ دانست. چراکه این شهر در غرب کشور عراق قرار دارد و منطقهای است که اهالی آن کاملاً اهل تسنن هستند و به این خاطر داعش احساس می کرد که در منطقه امنی به سر میبرد و آنجا را به عنوان منطقه نفوذ طبیعی خود تلقی میکرد. بنابراین وقتی در چنین منطقهای شکست را متحمل می شود، نشان میدهد که داعش در حوزه نفوذ خودش هم دچار مشکل شده است و تصور آنها در اینکه با بلند کردن پرچم دفاع از اهل سنت میتواند پیشروی خود در این مناطق را ادامه دهد، در آزادسازی الرمادی شکست خورد.
آزادسازی الرمادی از حیث نظامی اهمیت زیادی دارد. چراکه این شهر در مسیر بین بغداد تا مرزهای اردن قرار دارد و یک شهر مهم برای دولت حاکم بر بغداد تلقی میشود و به این جهت زمانی که داعش این شهر را از دست میدهد سیطرهاش بر چنین جغرافیایی کمتر میشود. از سوی دیگر آزادسازی الرمادی، مقدمهای است برای آزادسازی فلوجه که در ۶۰ کیلومتری غرب بغداد قرار دارد و مرکز تجمع سنتی تکفیریها بوده و هست و آزادسازی آن به جهت اینکه عقبه آن به الانبار و الرمادی متصل بوده، کار دشواری تلقی میشود اما اکنون که الرمادی آزاد شده میتوان به راحتی فلوجه را آزاد کرد.
از نظر سیاسی و اجتماعی هم این آزادسازی بسیار حائز اهمیت بود. باید توجه داشت که داعش از ماههای اخیر در صحنه عراق و سوریه ضربات متعددی را خورده است. در سوریه فرودگاه کویرس که چندین سال در محاصره کامل بود توسط ارتش سوریه آزاد شد و نشان میدهد که داعش از اوج خود فاصله گرفته است و اگر نیت جدی برای مقابله با این گروه وجود داشته باشد به راحتی میتوان این گروه را از بین برد.
از طرفی دیگر متاسفانه آمریکاییها در مورد الرمادی شیطنتهایی را انجام دادند و اخبار را به گونهای منتشر کردند که بگویند الرمادی توسط آنها آزاد شده است. هدف آنها از ادامه چنین سناریویی این است که آزادسازی الرمادی را به گونهای دیگر جلوه دهند تا این موضوع به عنوان یک دستاورد سیاسی برای عراق محسوب نشود بلکه مقدمهای شود برای تجزیه عراق. چراکه در الرمادی اهل سنت مستقر هستند و غربیها با پیش کشیدن موضوع تقسیم عراق به سه قسمت در صدد آن هستند که عراق را تجزیه کنند.
در جریان آزادسازی الرمادی، آمریکاییها با ورود نیروهای بسیج مردمی و مشارکت آنها در این منطقه مخالفت کرده بودند. به این دلیل که عمده این نیروها از شیعیان عراق هستند و برای آنکه بتوانند به این موضوع رنگ و لعاب مذهبی بدهند این مساله را طرح کردند و متاسفانه دولت عراق هم تا جایی به دلیل فشار غربیها در حال تغییر مواضع خود برآمد و به همین خاطر بخشی از نیروهای حشد الشعبی در این عملیات مشارکت نکردند ولی بخش دیگری از این نیروها که از عشایر سنی بودند، در این آزادسازی مشارکت داشتند. لذا اگر آمریکاییها بخواهند بر مواضع خود بایستند و شکست داعش را نادیده بگیرند، بدون شک این موضوع مقدمهای برای تجزیه عراق خواهد بود.
گزارش و گفتوگو: فرشاد گلزاری