اعدام در ریاض، بیبصیرتی در تهران
به آتش کشیده شدن سفارت ریاض در تهران علاوه بر تطهیر چهره آلسعود خسارتهای زیادی در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی به کشورمان وارد آورد که باید موضع سکوت این طیف از مهاجمان بی بصیرت را در مقابل فاجعه منا، تعدی به دو نوجوان ایرانی و حتی کشته شدن مسلمانان میانمار و حوادثی از این طیف را به صورت ریشهای واکاوی کرد.
کمتر کسی وجود دارد که سرعت تحولات در نظام بین الملل را انکار کرده و آنرا تنها در حد یک "رویداد یکباره" ارزیابی کند. سیاست بین الملل که امروز ( در قرن 21) شاهد آن هستیم؛ روزی به سیاست دو قطبی شرق و غرب شهرت داشت که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 80 میلادی و به دنبال آن فرو ریختن دیوار برلین در سال 1989 پایههای آن سست و متزلزل شد و نهایتاً نظارهگر جهانی بودیم که اینبار تجمیع سیاست خارجی کشورها، تشکیل دهنده نظام نسبتاً یکپارچه بینالمللی بود که البته منحنی مناسبات میان کشورها و قارهها با صرف نظر از نگرش سیاسی و دینی آنها؛ نوسانات مختلفی را تجربه کرد.
اما یکی از محورهای این نوسانات که از صفر تا 100 را تجربه کرده و حتی به عقیده برخی از صاحبنظران و کارشناسان جغرافیای سیاسی، از صد هم رد شده است منطقهای به نام آسیای غربی یا همان خاورمیانه است. با گذر و چشمپوشی از ریشه بهم ریختگیهای این منطقه از دیرباز تاکنون، تنها باید به یک اصل اشاره شود که آنهم موضوع فرقه و مذهب است. تعاریف زیادی از جنگهای فرقهای و مذهبی و حتی جنگهای نیابتی خصوصاً در پنج سال گذشته ارائه و مطرح شده، اما آنچه که باید بدان توجه داشت این است که چنین موضوعی نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان و حتی در میان "کوکلاس کلانهای" آمریکا و حتی "نئونازی"های آلمان وجود داشته و دارد که البته ریشه و مقاصد آنها با تفرقه افکنی در غرب آسیا و آسیای مرکزی قدری متفاوت است. به بیانی شیواتر جنس و مدل اتفاقات و اختلافات نژادی،قومی و مذهبی در خاورمیانه توسط عامل محرک به وجود آمده و پس از آن باعث شده تا با استناد به دین و مذهب، انشعابات متفاوتی در آن ظاهر و اعلام وجود کنند که در کشورهای اروپایی و غربی کفة ترازو بیشتر به سمت اختلافات نژادی سنگینی میکند تا مذهبی و قومی.
با عنایت به این پیش فرض اگر بخواهیم نگاهی گذرا به اعدام "شیخ نمر باقر النمر" روحانی 57 ساله؛ اهل منطقه العوامیه در استان القطیف عربستان و وقایع پس از آن بیاندازیم؛ به وضوح میبینیم که این اعدام بر خلاف ادعای مسئولین قضایی و سیاسی عربستان یک نوع تسویه حساب مذهبی ارزیابی میشود. چراکه با استناد به گزارش عفو بین الملل و سازمانهای مستقل حقوق بشر بینالمللی؛ عربستان و بحرین بیشترین آمار زندانیان سیاسی در میان کشورهای منطقه و پس از آن کشورهایی که دارای یک نظام حقوقی – قضایی تعریف شده هستند را دارا میباشد که تعداد زندانیان زن در این کشورها هم بالاتر از سایر نقاط گزارش شده که البته این گزارش مربوط به سالهای 2012 تا 2014 است.
بازداشت شیخ نمر در سال 2012 و پس از آن اعلام و تایید حکم اعدام وی در اکتبر 2014 از سوی دادگاه جنایی عربستان؛ علاوه بر اینکه یک مدل از افکارسنجی در سطح مسلمانان جهان از طریق رسانههای آل سعود را رقم زد، باعث شد تا سعودیها یکی از پروندههای مفتوح خود را به مدت 1سال و سه ماه در بایگانی نگه دارند و پس از رسیدگی به پروژههای منطقهای خود مانند عراق،لیبی،یمن،سوریه و بعضاً افغانستان و پاکستان مجدداً به سراغ آن بیایند و با اقدامی بی سر و صدا و تنها در دومین روز از سال 2016 سناریوی پروند شیخ العوامیه را به انتهای آن هدایت کنند.
ابهامات و مسائل زیادی در خصوص نحوه،کیفیت اعدام و حتی دلایل آن در طول این مدت از سوی رسانهها و مقامات عربستان در سطح افکار عمومی داخلی،منطقهای و جهانی منتشر شد اما مسالهای که کمی تعجب برانگیز است؛ نسبت دادن 46 نفر اعدامی دیگر با القاعده است که توسط دادگاه جنایی آل سعود گردن زده شدند. به طوریکه این ادعا یکی از دلایل اعدام شیخ نمر بود که گستره آن به تهران کشیده شد و مقامات سیاسی و نظامی کشورمان را تحت الشعاع قرار داد.
موضوع دیگر که پس از اعدام هر شخصیت برجسته سیاسی،امنیتی،مذهبی و حتی نظامی به صورت طبیعی نمایان میشود؛ خیزش معترضان به نظام مجری اعدام خواهد بود. پس از انتشار خبر اعدام نمر در ریاض؛ شیعیان کشورهای اسلامی یک به یک در واکنش به اقدام سران عربستان دست به تظاهرات گستردهای زدند که در جریان این تظاهرات در شرق و شمال شرق عربستان که علاوه بر دارا بودن منابع نفت و گاز فراوان، منطقه اسکان و زندگی شیعیان این کشور محسوب میشود، درگیری سنگینی میان گردانهای پیادة زرهی عربستان با شهروندان این ناحیه رخ داد که یک کودک در این بین کشته شد. همین موضوع نشان میدهد که عربستان نیروهای نظامی و امنیتی خود را قبل از اعدام نمر توجیه کرده بوده تا تنها چند ساعت پس از اجراء حکم اعدام، به جهت مقابله با شهروندان ناحیه مذکور به آنجا اعزام شوند و در اینجاست که سیگنال قومی بودن این مساله مخابره میشود.
تا به این نقطه از پرونده اعدام شیخ نمر کاملاً بر علیه آل سعود رقم خورد. چراکه اقدامات عربستان در منطقه و حتی در مدارس دینی پیشاور به جهت رشد و نمو "اندیشه تکفیر" بعلاوه اعدام نمر مصداق بارز اختلاف افکنی دینی بود که پرچم آن تنها در دست سردمداران ریاض بود و توجه بیشتر افکار عمومی به سمت آن جلب شده بود. اما کمی آنطرفتر در تهران ظرف کمتر از 5 ساعت؛ با خیزش اقدامی نسنجیده و نابخردانه از سوی عدهای غیر مطلع و ناآگاه به وضعیت منطقه و مناسبات تهران – ریاض؛ اتهام عربستان "نسبت به نقض حقوق بشر" به سناریوی "تعرض ایران به خاک عربستان" تبدیل شد و به نوعی معادله به نفع آلسعود و به ضرر تهران دچار یک جابجایی در ظاهر ساده اما در باطن کاملاً پیچیده شد.
اعدام نمر در ریاض و تعدی به سفارت سعودی؛ در تهران برای دو کشور اثرات مخرب در سه لایه داخلی، منطقهای و بین المللی داشته و دارد. به طوریکه همگان میدانند که ساختار سیاسی آلسعود چیزی جزء گردن زدن و سرکوب مخالفان را نمیپذیرد و از سوی دیگر در چند سال گذشته خصوصاً پس از مرگ عبدالله بن عبدالعزیز؛ کنش و واکنشی جدی میان خاندان آل سعود و سایر خانوادههای ریز و درشت دربار عربستان به وجود آمده است و چنین وضعیتی به لایه دوم، یعنی «لایه منطقهای» سرایت کرد و شاهد خاورمیانهای هستیم که تنها در کشوری به نام سوریه چیزی در حدود 350 هزار نفر توسط داعش و سایر گروهکهای تروریستی کشته شدهاند و در پله بعدی نظارهگر شکلگیری این تفکر به نام "اسلام رادیکال" در قاره سبز و به خصوص کشورهای اروپای مرکزی مانند فرانسه،آلمان و حتی بلژیک بودیم که به عنوان لایه سوم میتوان از آن یاد کرد.
از سمت دیگر به آتش کشیده شدن سفارت عربستان در تهران هم در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی قابلیت بررسی دارد. در سطح داخلی تنها اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و نخبگان که در 16 آذرماه 1391 صورت گرفت باید اشاره کرد. ایشان در این دیدار با انتقاد از اقدام دانشجویان در اشغال چند ساعتة سفارت بریتانیا در سال 1390 صراحتاً اظهار کردند که "در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث (سفارت بریتانیا در تهران)، احساسات جوانان درست بود ولی رفتنشان درست نبود" اما متاسفانه باتوجه به هشدارهای رهبری در این خصوص و عدم آگاهی از شرایط فعلی سیاست خارجی کشورمان و جایگاه حساس آن در منطقه و نظام بینالملل شاهد آن بودیم که طیف بی بصیرت به ظاهر نگران و معترض در یک اقدام غیر عقلانی و تنها با استناد به وهابی بودن و جنایتکار بودن خاندان آل سعود و نظام سیاسی عربستان؛ سفارت این کشور در تهران را به آتش کشیدند و «بدعت» جدیدی در "سناریوی اشغال سفارتها خلق کردند" که البته باید موضع سکوت این طیف از مهاجمان بی بصیرت را در مقابل فاجعه منا، تعدی به دو نوجوان ایرانی و حتی کشته شدن مسلمانان میانمار و حوادثی از این طیف را به صورت ریشهای واکاوی کرد.
باید دانست که این نخستین اقدام منفی عربستان و آل سعود در محور شیعه کشی و به طور کلی مسلمان کشی نیست. اگر به اقدامات عربستان در سالیان اخیر نگاهی بیاندازیم به وضوح میبینیم که در دولتهای نهم و دهم هم اقداماتی از این دست در پاکستان و افغانستان و سایر کشورهای غرب آسیا صورت گرفت اما پدران معنوی و اساتید حوزه و دانشگاه حتی یکبار اقدام به برگزاری جلسات هماندیشی و تحلیل محتوای عملکرد عربستان نکردند. به گونهای که در این سالها حتی یکبار در خصوص اینکه چرا وزیر اقتصاد دوره "حامد کرزی" در افغانستان برای کسری بودجه وزارت اقتصاد این کشور به سفیر عربستان و قطر در کابل مراجعه کرده است سخن به میان نیاوردیم و اصلاً نخواستیم بفهمیم که چرا فعالیت سیاسی - مذهبی آلسعود پس از حمله شوروی به افغانستان افزایش پیدا کرد که همین حلقههای مفقوده و عدم آگاهیها از سوی مدعیان و هادیان دانشگاهی و حوزوی باعث شد تنها با اعدام شیخ نمر که به حق میتوان آنرا «اعدام حقیقت» نامگذاری کرد چنین بهم ریختگی در تهران به وجود آید و اعدام وی به یک "ضد واقعه معکوس" در منطقه 1 تهران و بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.
در بُعد منطقهای هم تنها در 72 ساعت تمامی معادلات منطقهای بر علیه ایران و در راستای سناریوهای سعودیها رقم خورد. در ادبیات سیاسی عربستان چند نکته را باید به خاطر داشت. اول اینکه آلسعود با پشتوانة مالی خود که بر پایه "پترو دلار" استوار است، توپخانه رسانهای قوی و مستحکم اما بسیار منفعل و ابتدایی را برای خود دست و پا کرده است تا بتواند از آن طریق علاوه بر مشغول نگه داشتن افکار عمومی جهان، سیاستهای خود را تا حد زیادی تطهیر کند.
موضوع دوم این است که تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی تعدادی از کشورهای آفریقای مرکزی و جنوبی به دلیل پایین بودن سطح درآمد سالانه و حتی عدم تقنین سیاستهای مدون و اجراء مناسب آن؛ توسط عربستان تغذیه سیاسی و مالی میشوند. به عنوان مثال تا چند سال گذشته در آسیای مرکزی اگر اقدامی از حیث امنیتی و سیاسی صورت میگرفت؛ کارشناسان شاید آخرین مهرهای که درباره آن تحلیل ارائه میکردند عربستان سعودی بود اما امروزه عربستان آشکارا به دخالت در افغانستان و پاکستان و کشورهای غرب آسیا اذعان دارد و به دلیل تطهیر کشورهای مذکور شاهد بودیم که پس از به آتش کشیده شدن سفارتشان در تهران کشورهایی مانند سودان،جیبوتی،بحرین، امارات و کویت یا رابطه خود با ایران را به طور کامل قطع کردند یا اینکه اقدام به کاهش روابطشان با تهران کردند.
باید توجه داشت که ائتلاف عربی به رهبری عربستان نه تنها در پرونده یمن؛ بلکه در خصوص مساله گره خورده سفارت بر علیه ایران استفاده شد که دامنه آن تا رویدادهای ورزشی کشور هم گسترش پیدا کرد. در ابعاد بینالمللی هم این موضوع بر «پرستیژ» ایران تاحدودی تاثیرگذار بود. تا جایی که روزنامههای فرامنطقهای و اروپایی در تیترهای خود به جدال میان تهران – ریاض اشاره کردند و علاوه بر آن پرونده 12 ساله هستهای را تا حدی تحت الشعاع قرار داد. از سوی دیگر پس از اعدام نمر تجمعهای مختلفی در مقابل سفارت عربستان در کشورهای اروپایی و غربی صورت گرفت که اخبار مربوط به آن سریعاً توسط قائله سفارت بایکوت شد و عربستان کارت دیگری به روی کارت ایران قرار داد که به موازات آن تهدید منافع ملی ایران از آفریقا تا آسیای میانه شکل گرفت.
« روزنامه لا رپوبلیکا چاپ ایتالیا: ایران متهم میکند" عربستان همانند خلیفه داعش است" »
« وال استریت ژورنال چاپ آمریکا: عربستان روابطش را با ایران قطع کرد - ریختن نفت بر آتش بحران»
« روزنامه دی ولت چاپ آلمان: عصبانیت از عربستان»
« روزنامه دی مورگان چاپ اتریش: مسلمانان در برابر مسلمانان»
«روزنامه ال پائیس چاپ اسپانیا: عربستان روابطش را با تهران قطع کرد»
« روزنامه لا استامپا چاپ ایتالیا: بادهای جنگ میان ایران و عربستان»
« روزنامه المستقبل چاپ لبنان: عربستان رابطه خود با ایران را قطع کرد»
« روزنامه دی پرس چاپ اتریش: بازی عربستان با آتش»
« روزنامه دیلی استار چاپ لبنان: " عربستان به ایران: دیگر بس است" »
« روزنامه واشنگتن تایمز: شعله ور شدن تنشها میان ایران و عربستان»
« روزنامه یو اس ای تودی: قطع روابط میان ایران و عربستان؛ افزایش بحران»
« روزنامه تودی زمان چاپ ترکیه: بالاگرفتن جنگ کلامی میان ایران و عربستان به دلیل اعدام شیخ شیعه»
« روزنامه عربی - آمریکایی عرب تایمز: کویت حمله به سفارت عربستان را محکوم کرد»
فرجام سخن:
بدون شک اقدام عربستان در اعدام شیخ نمر باقر النمر را نمیتوان با هیچ میزانی محک زد. چراکه عربستان هزاران زندانی سیاسی منتظر به اعدام اعم از سنی و شیعه در زندانهای خود دارد اما نوع و جنس این اعدام با توجه به قید زمان بسیار معنا دار تلقی میشود. اقدامی که در تهران به یکباره صورت گرفت هم نباید در جهت حمایت از شیخ نمر تلقی شود. چراکه این عمل بدون تردید هیچ آوردهای جز ضربه زدن به حیثیت و منافع ملی کشورمان در بر نداشت. عدهای ممکن است بگویند که چرا روابطمان با عربستان قطع شد ولی باید دانست در سالهای اخیر خصوصاً از زمانی که بحران سوریه کلید خورد روابط بین تهران و ریاض تضعیف شده بود و در سالهای گذشته هم این روابط تنها در حد ورود و خروج حجاج کشورمان به مکه و مدینه ثابت مانده بود که البته سعودیها در این مدت حق میزبانی را در کمترین سطوح خود به جا آوردند. باید به خاطر داشت مسالهای که حتی از حج و روابطمان با عربستان مهمتر تلقی میشود، دست برتر ما در منطقه بود که با رخ دادن چنین مسالهای این موضوع در کنار بایکوت شدن شیخ نمر قرار گرفت و جای خود را به ساختمان سوخته شده سفارت عربستان داد که باید از آن به عنوان "بدعت" نام برد چراکه بر طبق ماده 31 کنوانسیون روابط کنسولی که در 18 آوریل 1961 به امضاء رسیده است دولت پذیرنده موظف به حفظ از اماکن کشورهای میهمان میباشند و در صورت عدم حفاظت دولت و کشور به زیر سوال میرود اما متاسفانه اتفاقی معکوس در این زمینه رخ داد.