آنکارا و سناریوی تصرف موصل/ ارتش سرخ روس در شامات/ منا و جنگ شیوخ در ریاض
نقض حاکمیت عراق توسط ترکیه در چند هفته گذشته از محورهای مهم تحولات خاورمیانه محسوب میشود که دلیل آن علاوه بر ورود روسیه به سوریه، پیمان شکل گرفته میان مسکو و تهران بود. همچنین فاجعه منا که موجب تضعیف چهره بینالمللی عربستان سعودی شد از محورهایی است که قابلیت تحلیل و بررسی آن هم در ابعاد سیاسی و هم در بُعد حقوقی ناگفتههایی را به همراه خود دارد.
بدون تردید خاورمیانه را باید کانون درگیریهای جهان نامید. نزدیک به پنج سال است که این نقطه از جهان مدلهای گوناگونی از درگیریها که بیشتر ماهیت نظامی، امنیتی و سیاسی داشته را تجربه کرده است که البته نباید از کشتار گسترده ساکنان این منطقه به خصوص عراق و سوریه غافل ماند چراکه پس از برچیده شدن بساط داعش و سایر تررویستها از خاورمیانه، گام بعدی انتشار تصاویر و اسناد جنایاتی مانند ژنوسید (نسلکشی) منتشر خواهد شد که در پرونده غزه و حمله جنگندههای اسرائیلی به این منطقه پس از چند سال اخبار مربوط به استفاده از بمبهای فسفری توسط رژیم صهیونیستی منتشر شد. به هر حال منطقه خاورمیانه همانند سال ۲۰۱۴ در سال ۲۰۱۵ هم فراز و فرودهایی را داشت که البته چند اتفاق مهم در این منطقه معادلات سیاسی و حتی نظامی را با بهم ریختگی مواجه کرد.
یکی از این اتفاقها ورود روسیه به زمین بازی سوریه به خصوص در ناحیه غربی این کشور در طرطوس و لاذقیه بود که علاوه بر وارد شدن حجم عظیمی از انتقادات به کرملین موجب شد تا ترکیه و عربستان و حتی نتانیاهو به مسکو سفر کنند و تضمین لازم مبنی بر عدم تهدید منافع آنها از سوی روسیه را اخذ کنند. سرنگونی سوخوی۲۴ در مرز سوریه هم مسالهای بود که نه تنها موجب عصبانیت افکار عمومی روسیه شد، بلکه شخص پوتین را به اتخاذ واکنش تند در مقابل اردوغان و حزب عدالت و توسعه سوق داد.
کمی آنطرفتر در بغداد به یکباره حیدر العبادی به تندی علیه مقامهای آنکارا سخن گفت و تنها کمی بعد شاهد حضور نظامیان ترکیه در موصل بودیم. اما در کنار تمامی این مسائل باید نگاهی به فاجعه منا هم بیاندازیم. چراکه محوریت تقابل ترکیه در عراق و سوریه و همچنین شرکای آن مانند عربستان، قطر، بحرین و حتی اسرائیل نه تنها شیعیان بلکه مسلمانان حاضر در خاورمیانه است و ایران هم به عنوان یکی از عناصر اصلی محور مقاومت در راس هرم این تقابل قرار گرفت. آمارهای منتشر شده از کشتهشدگان منا این ادعا را تایید خواهد کرد که ایران در صدر آن قرار دارد. از این رو گروه بینالملل ایلنا در گفتوگو با «صادق ملکی» کارشناس مسائل ترکیه و خاورمیانه، «افشین شاهی» استاد دانشگاه بردفورد انگلستان و «محمد علی الحکیم» مدیر عامل خبرگزاری النخیل عراق به تشریح موضوعهای فوق در پرونده نخست رویدادهای مهم خاورمیانه در سال ۲۰۱۵ پرداخته است که مشروح آن را در ادامه خواهید خواند.
« موصل در چنگ نئوعثمانیسم »
صادق ملکی (کارشناس مسائل ترکیه خاورمیانه)
ورود ترکیه به موصل به بهانه آموزش نیروهای ضد داعش بیش از این که واقعیت داشته باشد، یک نوع ادعا و حیله سیاسی برای پوشش اهداف خود در عراق به خصوص در سالهای اخیر بوده که در این مدت به دنبال آن بوده است. باید توجه داشت که سقوط صدام برای ترکیه امر قابل قبولی نبود چراکه معادلات قدرت در این کشور تغییر داده شد. لذا ترکیه پس از سقوط صدام، با ایجاد ناامنی در عراق و اقدامهایی مانند پناه دادن به «طارق الهاشمی» که مسئول اقدامهای تروریستی در عراق بود و همچنین با خرید نفت از اقلیم کردستان و حمایت از داعش، یک استراتژی و راهبرد سلبی را در عراق به کار گرفت تا با اجرای سیاست ناامن کردن عراق، بغداد را مجبور به پذیرش خواستههای خود در معادلات داخلی عراق کند.
ترکیه تلاش کرد برای تحقق رویایی طبق میثاق ملی که همیشه در عقبه ذهنی ترکها وجود داشت مبنی بر اینکه کرکوک و موصل جزء خاک ترکیه هستند را زمینهای برای ورود خود به عراق کند. شاید از حیث تسلط نظامی یا سیاسی امکان این عمل وجود نداشته باشد اما با ورود به خاک عراق، تلاش میکند تا بستر نفوذ سیاسی خود در موصل را به وجود آورد و حتی منابع عربی اعلام کردهاند که ترکیه در خصوص ادعاهای تاریخی خود درباره موصل در مذاکرات هم مجدداً این ادعا و خواسته خود را اعلام کردهاند. زمانی که جنگنده سوخو ۲۴ روسیه توسط ترکیه در مرز سوریه سرنگون شد، مقامهای آنکارا دلیل این عمل خود را حمله روسها به ترکمنها اعلام کردند که این ادعای ترکها در خصوص مناطق ترکمننشین سوریه هم صورت گرفته و حق دفاع از آنها را برای خود محفوظ میداند.
میتوان گفت لایههای پنهان ورود ترکیه به عراق ت احدودی برای تقابل با ایران باشد. به طوری که معادلات عراق قبل از سقوط صدام به نفع ترکیه بود اما ترکها معتدند که پس از سقوط صدام، معادلات عراق به نفع ایران رقم خورده است. در صورتی که این معادلات بیش از اینکه معادلات نظامی باشد، معادلات سیاسی و اجتماعی است. به هر حال شیعیان عراق جمعیت بزرگی از این کشور را تشکیل میدهند و کردها به لحاظ فرهنگی به ایران نزدیک هستند و طبیعی است که ایران بین کردها و شیعیان یک نفوذ معنوی داشته باشد و این مدل از نفوذ معنوی هیچوقت برای ترکیه قابل قبول و پذیرش نبوده است.
علت اینکه رسانههای ترکیه و خصوصاً رسانههای وابسته به حزب عدالت و توسعه از ورود نظامیان این کشور به موصل دفاع میکنند، این است که آنها در توجیه ورودشان تاکید میکنند که چرا ایران در عراق حضور دارد اما ترکیه نباید حضور داشته باشد. در صورتی که حضور ایران در عراق یک حضور نظامی نیست بلکه حضور اجتماعی، سیاسی و معنوی است. ضمن اینکه اگر موضوع حضور نظامی ایران در عراق مطرح باشد، این حضور بنا به درخواست دولت و حاکمیت بغداد صورت خواهد گرفت. البته دولت العبادی اعلام کرده به ورود و حضور هیچ نیروی خارجی نیاز ندارد. آمریکاییها قبل از ورود ترکیه به عراق پیشنهاد حضور خود را دادند که با مخالفت دولت عراق روبهرو شد اما شاهد ورود ترکیه به خاک عراق بودیم که اکثر مقامهای این کشور ورود ترکیه به عراق را تجاوز و نقض حاکمیت این کشور بیان کردند و حتی در عرف بینالملل هم این عملکرد ترکیه نقض قوانین محسوب میشود.
آخرین اخبار حاکی از آن است که روسیه پرونده ورود ترکیه به خاک عراق را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده است. مسلماً از منظر منطق سیاسی و نگاه عقلایی اقدام ترکیه خارج از عرف حوزه بینالملل است و شاید بتوانیم بگوییم سیاست خارجی ترکیه اسیر توهم خود بزرگبینی شده و به دنبال تحقق رویایی است که تحقق آن در عمل غیر ممکن است. به طوریکه ترکیه دچار تنش و بحران با عراق، سوریه، روسیه و حتی با ایران شده و سبب شده که این کشور بیش از اینکه عامل ثبات در منطقه باشد، به عامل بیثباتی در خاورمیانه تبدیل شود. یکی از دلایلی که ترکیه به ناامنی منطقه دامن میزند، شاید این باشد که ترکها از قبال این ناامنی بتوانند در آینده سهم بیشتری با ورود ناتو و غربیها به خود اختصاص دهند که باید گفت که این سناریو تنها یک «توهم» است. در گذشته بارها اتفاق افتاده که کشورهای قدرتمند با یکدیگر کنار آمدهاند و به نوعی باید بگوییم نگاه کلان به این موضوع نشان میدهد که نه روسها با ایران میمانند و نه آمریکاییها با ترکها و اگر این نوع نگاه گسترش پیدا کند، مهمترین ثمره این ناامنیها، تولد و ایجاد یک دولت کرد خواهد بود.
مسلماً با شرایطی که در منطقه وجود دارد، تحولات عمیقی به وجود خواهد آمد و به موازات این تحولات مقامهای امنیتی اقلیم از ضرورت ایجاد دولت کردی سخن گفتند. همچنین صلاحالدین دمیرتاش رهبر حزب دموکراتیک خلق در ترکیه هم از ایجاد این دولت زمانی که در واشنگتن بوده، سخن گفته است و تمامی این اتفاقات نشانگر ارتباط میان جریان کردی است و آنها هم خواهان تشکیل دولت کردی هستند و سیاستهای ترکیه بهرغم اینکه فکر میکند میتواند مانع تشکیل دولت کردی شود، در واقع در راستای آرمانهای دولت کردی است. نظریهای در این بین مطرح است و اثبات میکند که دولت ترکیه در سیاست تشکیل دولت کردی در خارج از مرزهای خود دچار ضعف شده و با آن موافق است و در واقع باید گفت که به عنوان مثال تشکیل یک دولت کردی در عراق برای ترکیه خط قرمز محسوب نمیشود بلکه این نگاه مطرح است که اگر بغداد بخواهد تحت حاکمیت دولت شیعه باشد، بهتر است تا عراق به سه قسمت شیعه، سنی و کردنشین تجزیه شود و بخشهای سنی که در دست داعش است، به علاوه مناطق کردنشین به ترکیه وابسته خواهند بود.
در خصوص سرنگونی جنگنده روسیه باید گفت که این عمل ترکها با هیچ مولفه نظامی و سیاسی توجیه نخواهد شد. عواقبی که پس از مساله سوخو ۲۴ روسیه برای ترکیه رخ داده است، نشان میدهد که این عمل ترکیه یک خطای استراتژیک محسوب میشود. کمترین رقمی که معاون نخست وزیر ترکیه از حیث زیان اقتصادی پس از قضیه سرنگونی جنگنده روسیه برای ترکیه برآورد کرده است، چیزی حدود ۹ میلیارد دلار است و عقبههای اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی آن قابل جمعآوری نخواهد بود. به نظر میرسد اقدام نظامی ترکیه در آینده دامنه گستردهتری به خود می گیرد. به صورتی که صنعت گردشگری، تجارت و حتی روابط سیاسی ترکیه دچار بحران شده و حتی ممکن است تبعات آن به حوزه نظامی و امنیتی سرایت کند. چراکه به نظر میرسد به جای اینکه ناتو در خدمت ترکیه باشد، ترکیه در اختیار ناتو قرار گرفته است. باید توجه داشت دلخوشی ترکیه به پشتیبانی ناتو از این کشور، تنها برای بحرانسازی خواهد بود و ترکیه در این مورد هم دچار «توهم» شده است.
ترکیه زمانی که ادعا کرده بود بشار اسد تنها در مدت دو ماه سقوط خواهد کرد، معاون نخستوزیر وقت ترکیه اعلام کرد که در این خصوص ما فریب غربیها را خوردیم اما آنها از سقوط بشار اسد پشتیبانی نکردند. اگر چه سوریه با سیاستهای ترکیه به ویرانه تبدیل شد، اما ترکها هم به اهداف خود دست پیدا نکردند اما در همان موقع هم به گفته مقامهای آنکارا ترکیه به پشتیبانی غرب امید داشت که این موضوع محقق نشد. در حالت فعلی در بحرانی که بین ترکیه و روسیه به وجود آمده، بعید است که غربیها بیش از ظرفیتی که برای ترکیه قائل هستند، هزینه کنند. بنابراین اگر سیاستهای ترکیه در قبال منطقه و حتی روسیه تغییر نکند، بدون شک ترکیه ضربه بزرگی را متحمل خواهد شد.
«سوریه و حضور تزارها»
افشین شاهی (مدیر مرکز مطالعات اسلام سیاسی و استاد روابط بینالملل دانشگاه بردفورد انگلستان)
سوریه را میتوان قبرستان تحلیلها نامید. چراکه تنها شاید بتوان در کوتاه مدت تحلیلهایی را درباره تحولات و وقایع این کشور ارائه کرد. به عنوان مثال حضور روسیه در پرونده سوریه را میتوان یکی از مباحثی دانست که میتوان به آن اشاره داشت. به نظرم ورود مستقیم روسیه میتواند نقطه عطفی در اوضاع میدانی سوریه باشد اما نمیتوان این موضوع را سیاست جدیدی از سوی دولت روسیه دانست. چراکه روسها تقریباً از روزهای اول جنگ داخلی در سوریه به صورت کلی موضعشان را مشخص کردند و حتی در پنج سال گذشته هم به صورت علنی از بشار اسد حمایت تسلیحاتی و سیاسی صورت داده است لذا باید گفت که سیاست تازهای از سوی روسیه اتخاذ نشد.
روسیه تصمیم گرفت که به صورت علنی و مستقیم وارد پرونده سوریه شود و دلیل آن هم این است که روسها در سوریه امتیازات ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک دارند و تقریباً پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سقوط دیوار برلین، تنها نقطه باقیمانده در خاورمیانه که روسیه در آن میتواند حضور نظامی داشته باشد، کشور سوریه بوده است و همین موضوع یکی از دلایل حفظ منافع ژئواستراتژیک روسیه در سوریه بوده است.
برای مسکو، مانند بسیاری از پایتختهای مهم در منطقه این موضوع که شکست کامل بشار اسد در دمشق میتواند تبعات بسیار زیادی نه تنها بر روی منطقه بلکه بر روی کشورهای فرا منطقهای از جمله روسیه داشته باشد، مطرح است به صورتی که چند شب گذشته ولادیمر پوتین مستقیماً به این موضوع اشاره کرد که چیزی حدود چهار هزار نفر سرباز از کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی هم اکنون برای تروریستها در حال جنگیدن هستند و مستقیماً تاکید کردند این تعداد از نفرات علاوه بر اینکه تحت تاثیر عقاید گوناگون اسلامی قرار گرفتهاند، یک سری از آموزشهای نظامی خاص را فرا گرفتهاند که اگر سر از روسیه یا کشورهایی مانند تاجیکستان که ارتباط نزدیکی با روسیه دارند در بیاورد، بدون شک تبعات امنیتی بسیار گستردهای خواهد داشت. در واقع باید گفت روسیه از همان روزهای ابتدایی مبارزه با داعش را نه تنها یک چالش بزرگ برای دمشق میدانست، بلکه معضل بزرگی هم برای خودش به حساب میآورد.
زمانی که روسیه وارد جنگ در سوریه شد، برخی از تحلیلگران اروپایی و آمریکایی تحلیلشان این بود که پوتین به دلیل اینکه بخواهد یکسری امتیازاتی از غرب بگیرد وارد جنگ با تروریستها در سوریه شده است. لذا آنها معتقدند اقتصاد روسیه در یک سال گذشته به دلیل وقایعی که در اوکراین رخ داد، شدیداً تحت تحریمهای اروپا و آمریکا بوده است و حالا روسیه وارد جنگ در سوریه شده است. اما باید گفت که این تحلیل هم تحلیلی جامع و کامل نبود. چون که غرب نه تنها از حضور نظامی روسیه استقبال نکرد، بلکه اصطکاکی بین مسکو و پایتختهای مهم اروپا و خصوصاً واشنگتن شکل گرفت.
در ماهها و هفتههای گذشته اتفاق مهمی که رخ داد این بود که آمریکا و روسیه تفاهمی را با یکدیگر به امضاء رساندند تا به شکلی عملیاتهای هوایی این کشور را منظم کرده و از برخورد نیروهای هوایی ایالات متحده با روسیه جلوگیری کند. عدهای از مفسران هم اظهار کردند که این تفاهم نامه درصدد است تا یک سری از همکاریها و جبهه بندیهای مشترک را برنامهریزی کند. البته شواهد نشان میدهد در هفتههای اخیر که حزب الله و ایران بر حمایت از بشار اسد تاکید کردند، غربیها هم اقدام به تقویت حمایتهای خود از مخالفان دولت حاکم بر دمشق کردهاند. خصوصاً اینکه در این مدت مقدار زیادی تسلیحات برای نیروهای مخالف دولت اسد به صورت هوایی بارریزی شد و تمام اینها نشان داد که ابعاد جنگ نیابتی در حال پر رنگ شدن است. به همین دلیل باید گفت گرچه تفاهمنامه مذکور مهم به شمار میرود اما قرار نیست که ماهیت جنگ نیابتی در سوریه را تغییر دهد.
سعودیها از چهار سال گذشته مکرراً در پی این بودهاند تا از بازوی اقتصادی که در اختیار دارد، استفاده کند تا بتواند کشورهای مختلف عربی مانند سودان، مراکش و مصر را به صف آرایش جنگی خود اضافه کند. حتی مساله پیشنهادات سرمایهگذاری و کلاً مباحث مالی که از سوی سعودی ها در مسکو بیان شده است، موضوع تازهای نیست. تا جایی که قبل از ورود مسکو به سوریه و حدوداً در تابستانی که گذشت دیداری از سوی وزیر امور خارجه عربستان از روسیه صورت گرفت که در همانجا وعده یک سری از سرمایهگذاریها به پوتین داده شد و در همان موقع هم عدهای معتقد بودند که شاید این موضوع بر روند سیاستگذاری مسکو در سوریه تاثیر بگذارد. اما دیدیم که نه تنها این موضوع تاثیری نداشت بلکه باعث شد تا روسیه تصمیم بگیرد به طور مستقیم به سوریه وارد شود.
به نظر نمیآید که روسها از مواضع اتخاذی خود در سوریه عقب بکشند. از همین رو باید به گفتوگوهای میان بشار اسد و پوتین اشاره داشت. چراکه برای اولین بار پس از سال ۲۰۱۱ میلادی تاکنون ما شاهد این بودیم که بشار اسد از خاک سوریه خارج شده که البته پوتین هم مکرراً حمایت خود را از بشار اسد اعلام کرده و تاکید کرد که روی موضع خودش خواهد ایستاد و از دولت سوریه که از دیدگاه مسکو دولت مشروع این کشور است، در برابر تروریسم حمایت خواهد کرد. از سوی دیگر به نظر میرسد رابطهای مابین سیاست خارجی عربستان و چالشهای داخلی این کشور وجود دارد و میتوان گفت عربستان از سیاست خارجی خود در حال وام گرفتن است تا بتواند بر چالشهای داخلی کشور فائق آید.
مساله اینجاست که از سال ۱۹۹۸ میلادی تا به امروز، عربستان هیچگاه داخل تنگنای اقتصادی نبوده است که امروز در آن گرفتار شده است. وضعیت این کشور به جایی رسیده است که دولت ریاض عملاً دستور به اجرا گذاشتن یک سیاست ریاضتی را داده است که این مساله میتواند تاثیرات سیاسی، امنیتی و اجتماعی بر عربستان داشته باشد. در عین حال مستنداتی از عربستان به بیرون درز کرد که آل سعود به چند دسته تقسیم شده و اختلافاتی در میان آنها به وجود آمده است.
اپوزوسیون بسیار جدی در خاندان آل سعود به وجود آمده که استنباطشان این است که وضعیت کشور و خصوصاً مدیریت سیاست خارجی پادشاه جدید قابل قبول نبوده و این مساله عربستان سعودی را در شرایط بسیار خطرناک و در لبه پرتگاه قرار داده است. فکر میکنم موج ایرانهراسی که در عربستان به راه افتاده است عملاً از سوی دولت تقویت میشود. تا جایی که باید گفت علمای وهابی روزی نیست که در روزنامههای عربستان مطالبی را علیه ایران به رشته تحریر در نیاورند و ایران را محکوم نکنند. حتی در قضیه منا هم مقالات و گزارشهایی توسط سعودیها به چاپ رسید که حجاج ایرانی را مسئول حادثه منا اعلام کردند که متاسفانه این تفکرات در عربستان مشتریهای زیادی دارد و توانستهاند دامنه این موضوعها را به سیاست خارجی خود سرایت دهند. بنابراین باید مد نظر داشت ایرانهراسی که توسط سعودیها به راه افتاده است، کاربرد دیگری هم دارد که در جهت تطهیر چهره و عملکرد غلط آنها در داخل عربستان به کار میرود.
تشکیل شورای هماهنگی در عراق و آنهم در سال ۲۰۱۵ موضوع تازهای به شمار نمیرود چراکه موضع ایران، عراق و روسیه خصوصاً در مورد سوریه موضع مشترکی است و زمانی که دو نیروی قدرتمند و جدی سیاسی مانند ایران و روسیه از سوریه حمایت میکنند، چنین موضوعی مانند علل تشکیل شورای هماهنگی چهارجانبه امر طبیعی به نظر میآید. به نحوی که هر اقدام نظامی که بخواهد در این منطقه انجام شود نیازمند رد و بدل کردن اطلاعات است و به نظر این شورا برای انجام چنین اموری پایه گذاری شده است.
به نظرم کلید اصلی حل و فصل بحرانها در عراق، تقویت یا ایراد گرفتن به ارتش این کشور نیست بلکه باید مشکلات و اختلافات بومی را در آنجا سر و سامان داد. معتقدم که پس از کنار رفتن نوری المالکی هم دولت جدید موفق نشد سیاستهای جدیدی را برای کم کردن این تنشها اتخاذ کند. لذا تا زمانی که این مدل از اختلافات وجود دارد، داعش هم یک زمینه و بستر بسیار مهمی در دسترس دارد تا بتواند رشد کرده و فعالیت کند. یکی از مثالهای واضح آن را میتوان در مورد تکریت دانست. اگرچه دولت عراق به کمک نیروهای مردمی توانست موفقیت زیادی را در آنجا به دست بیاورد اما تا حدودی همچنان امنیت به آنجا برنگشته است و این ثابت میکند که دست بالاتر نظامی قرار نیست مساله را حل و فصل کند. لذا تا زمانی که مسائل مذکور حل نشود، اگر هم با تروریستها مقابله شود ممکن است یک امنیت موقتی به دنبال داشته باشد اما چیزی به صورت کلیدی و ریشهای حل نخواهد شد.
« از کودتای خاموش در ریاض تا سانسور رسانهای منا »
محمدعلی الحکیم ( مدیرعامل خبرگزاری النخیل عراق)
اگر بخواهیم اقدامهای اخیر عربستان که علیه مسلمانان منطقه صورت میگیرد را ریشهیابی و بررسی کنیم، باید بگوییم که عملکرد سعودیها علیه مردمان و خصوصاً مسلمانان منطقه سناریویی است که مقامهای تلآویو و واشنگتن آن را طرحریزی کردهاند. به بیانی بهتر چه بخواهیم و چه نخواهیم، عربستان به پیمانکار و اجرا کننده طرحها و برنامههای اسرائیل و آمریکا در منطقه تبدیل شده است که البته در چند سال گذشته این اقدامها از حالت پنهان خارج شده و به صورت کاملاً مشهود در آمده است. لذا عملکرد عربستان به گونهای بوده که شاهد به پا خاستن ملتهای عربی بودیم ولی متاسفانه حاکمان آنها همچنان در سکوت به سر میبرند.
در حال حاضر عربستان دچار یک جنگ داخلی است اما هیچگونه خبری از این جنگ داخلی به بیرون درز نمیکند. به گونهای که رسانهها و مطبوعات این کشور کاملاً کانالیزه عمل میکنند و عمده اخبار خود را معطوف به مسائلی مانند یمن و هر سوژه دیگری به جزء مباحث داخلی عربستان میکنند.
پس از آنکه ملک عبدالله درگذشت، شاهد روی کار آمد ملک سلمان بودیم که اکثر شخصیتها و چهرههای پر نفوذ عربستان اعم از «بندر بن سلطان»، «ولید بن طلال»، «ترکی الفیصل»، «مقرن بن عبدالعزیز» و «متعب بن عبدالله» را برکنار کرد و محمد بن نایف ( وزیر کشور کنونی عربستان) را ولیعهد خود و محمد بن سلمان ( وزیر دفاع فعلی عربستان) را ولیعهد خود قرار داد تا بتواند علاوه بر مهرهچینی به نفع خود، تغییری در وزن و ساختار عربستان را به نمایش بگذارد. همین مساله موجب خواهد شد تا در آیندهای نزدیک شاهد افزایش درگیریهای داخلی در عربستان و خصوصاً در میان سعودیها باشیم.
ارتباط عربستان به صورت مستقیم با آمریکا و رژیم صهیونیستی است به طوریکه در گذشته این ارتباط مخفی و پنهان بود. از طرف دیگر، نه تنها عربستان بلکه ارتباط قطر و ترکیه با صهیونیستها و غربیها کاملاً مشهود و عیان است.
این فاجعه خلاف اینکه گفته میشود عمدی نبوده، اتفاقاً مسالهای بوده که علاوه بر آگاهانه بودن آن مقدماتی را هم در پس خود داشته است. در ساعت ۹ روز رمی جمرات این فاجعه اتفاق افتاد و ساعت یک شب دستوری از سوی والی مکه مبنی بر جمعآوری اجساد و پیکرهای حجاج صادر شد. اگر مقامهای سعودی زودتر از این ساعات اقدام میکردند، تلفات کمتری به جا میماند. آماری که سعودیها دادهاند هزار و ۳۰۰ تا هزار و ۵۰۰ نفر است در حالی که تلفات انسانی خیلی بالاتر از این مقدار و چیزی در حدود چهار تا شش هزار نفر است. چند پرسش در این بین مطرح میشود. اول اینکه اگر عربستان میگوید این مساله عمدی نبوده است، چرا به موقع و زودتر وارد عمل نشد تا آمار تلفات را کمتر کند؟ مساله دیگر که به عنوان دومین پرسش مطرح میشود، این است که موکب و کاروان محمد بن سلمان با ۲۰۰ محافظ در میان ۵۰ پلیس آن هم خلاف جریان حجاج در روزی به این مهمی به دنبال چه چیزی بوده است؟
ممکن است عدهای بگویند که خبر حضور وزیر دفاع عربستان درست نیست و تکذیب شده است که اگر غیر از این موضوع اتفاق میافتاد، جای تعجب داشت. چراکه هیچ کس انتظار ندارد رسانههای سعودی و حتی شبکهها و مطبوعاتی که با حمایت مالی آنها بنا شدهاند و مشغول به کار هستند، این موضوع را تایید یا حتی منتشر کنند. در صورتی که به عکسها و تصاویری که منتشر شد، نقدهایی وارد است اما باید دانست که محمد بن سلمان آن روز در منطقه منا حضور داشت.
مساله دیگر این است که وزیر بهداشت مصر در نامهای به ملک سلمان اعلام کرد که پس از پیدا کردن پسر برادرش در یکی از بیمارستانهای مکه، هیچ آثاری از ضربه و برخورد به بدن یا صورت وی مشاهده نکرده است و اگر بحث برخورد و ضربه جسمی در میان بود، حتماً آثاری از زخم یا کبودی وجود داشت در صورتی که چنین چیزی حتی در تعداد زیادی از قربانیان و مجروحان وجود نداشته است. حتی در آن نامه به صورت مشهود به این موضوع اشاره شده است که به تعدادی از مجروحان حالت اغماء دست داده است و در نهایت خواستار تشکیل یک کمیته حقیقتیاب در خصوص این فاجعه شده بود.
موضع کشورهای اسلامی در مقابل فاجعه منا واقعاً یک موضع تاسفبار بوده است و متاسفانه ما شاهد یک موضعگیری قاطع در این خصوص نبودهایم. هر ساله شاهد این هستیم که حجاج یکی از کشورها وارد فهرست سیاه حج میشود. سال گذشته سوریها بودند، امسال حجاج یمنی و سال آینده هم معلوم نیست که کدام کشور توسط سعودیها در فهرست سیاه و ممنوع الورودها قرار میگیرد. در حالت کنونی بهترین عملی که میتواند از سوی کشورهای اسلامی و تجمیع آنها صورت گیرد، این است که کمیتهای برای اداره امور حج از سوی کشورهای اسلامی تشکیل شود تا راهاندازی و اداره مناسک حج با مشکل روبهرو نشود. پرسشی هم که در این راستا مطرح میشود، این است که سال گذشته رقمی حدود ۱۸ تا ۲۴ میلیون نفر برای زیارت عتبات به کربلا آمدند و تمامی این مراسم توسط ۳۲ تا۳۵ هزار نفر از جوانان کربلایی و عراقی اداره و هدایت شد و حتی یک کشته هم نداشتیم. چرا باید در عربستان با چنین نیروهای امنیتی که خودشان تاکید میکنند بهترین و آموزشدیدهترین نیروهای منطقه و کشورهای عربی هستند؛ با ورود یک میلیون و ۹۰۰ تا دو میلیون نفر زائر و حجاج باید چنین حجمی از کشتهشدگان را شاهد باشیم؟
باید در نظر داشت که یکی دیگر از اهداف عربستان این است که با ایجاد دلهره و هراس در میان مسلمانان کشورهای منطقه، مانع ورود آنها به حج شود. از طرف دیگر، باید در نظر داشت که عمده حاضران و حتی مسئولان این کشور وهابی هستند و عمل به فتواهای عبدالوهاب هم در عمل و هم در مکاتب فکری آنها نهادینه شده است. همین موضوع موجب شده تا شاهد تخریب قبور ائمه در عربستان باشیم. حتی در فتوای دوازدهم عبدالوهاب ما شاهد این هستیم که وی خانه خدا را محل شرک نامیده است و حتی اشارهای به تخریب خانه خدا دارد. لذا باید به این نکته توجه کرد که وهابیت هیچگاه یک مکتب فکری و اعتقادی نبوده است. چراکه همین تفکر وهابی است که موجبات به وجود آمدن داعش در منطقه را فراهم کرده است و مشکل آن تنها با شیعه یا سنی نیست بلکه مشکل آن با بشریت است. یعنی اگر روزی شما شاهد این بودید که سعودیها به خدا و پیغمبرش هم خرده گرفتند، نباید تعجب کنید چرا که اساس تفکر آنها بر پایه نفی عالم است و اگر عربستان نتواند و نخواهد به جایگاه خرد ورزی معقول برگردد، بی شک از درون فرو میریزد و حتی مورد هجمههای گسترده کشورهای عربی واقع خواهد شد.
برخی از کشورها از سوی عربستان حمایت مالی و سیاسی میشوند و مجبور هستند که در مقابل کشتهشدگان و حتی دفن حجاج خود در عربستان موضع سکوت اختیار کنند. ایران تنها کشوری بود که با اینکه هیچ وابستگی به سعودیها نداشت، توانست پیکر حجاج خود را به کشور بازگرداند. تا جایی که بعثههای کشورهای دیگر همگی در تعجب بودند که جمهوری اسلامی ایران چگونه توانسته است اجساد حجاج خود را به کشور بازگرداند. به نظرم ایران توانست حقانیت و قاطعیت خود را در بازپسگیری پیکر حجاجش به خصوص در مقابل عربستان به تصویر بکشد که باید اشارهای هم به موضع رهبری ایران در این خصوص داشت که پس از آن ما شاهد ارسال پیکر ایرانیها بودیم. پس از بازگشت اجساد به ایران شاهد بودیم که روزنامه شرق الاوسط در خبری اعلام کرده بود که حرکت خلاف جهت ایرانیها در به وجود آمدن حادثه منا دخیل بوده است که همین موضوع فرار از مسئولیت سعودیها را نمایان میکند.
مسالهای که در فاجعه منا قابل طرح است، این خواهد بود که تصاویر دوربینهای مداربستهای که در آنجا بودند به هیچ وجه منتشر نشد و حتی به دستور وزیر کشور و وزیر دفاع عربستان تمامی تصاویر اخذ شده بایگانی شد. موضوع دیگر که میتوانست به صورت جدی از افزایش تلفات انسانی در منا جلوگیری کند، این است که در نقشه منطقه منا و اطراف آن، ایستگاههای آتشنشانی وجود دارد که اگر به موقع اقدام میکردند و در گرمای ۵۰ درجه حداقل مقداری آب بر روی حجاج میریختند، مطمئناً آمار تلفات کاهش پیدا میکرد. اما متاسفانه هیچ اقدامی توسط آنها صورت نگرفت و حتی درهای ایستگاههای مذکور هم بسته شد.
با توجه به اینکه مکه در ایام حج، هیچ ارتباطی به سایر شهرها مانند ریاض یا استانهای دیگر عربستان ندارد و یک منطقه مشخصی است، نمیتوان باور کرد که اقدام عمدی در کار نبوده است.
گزارش و گفتوگو: فرشاد گلزاری