حضور پوتین و مدودف در کنار هم تعریف شده است
انتقادات دیمیتری مدودف از سیاستها و عملکرد ولادیمیر پوتین یکی از مسائلی است که از سالیان گذشته مورد بحث قرار گرفته که البته به نظر میآید این موضوع بیشتر به سناریویی از پیش تعیین شده تبدیل شده است که نقش احزاب و افکار عمومی در آن کاملاً نادیده گرفته شده است.
«محمود شوری» کارشناس مسائل روسیه در تحلیل معادله پوتین – مدودف در ساختار سیاسی روسیه، به خبرنگار ایلنا گفت: در خصوص مساله پوتین و مدودف نمیتوان این بحث را زیاد پیچیده کرد. مدودف در دورهای وارد قدرت شد که دوران اوج پوتین بود. به گونهای که در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ میلادی چهرهای از پوتین ساخته و پرداخته شد که نام وی در روسیه ماندگار شد. در سایه این حاشیه پوتین توانست وارد قدرت شود و شخصیت مدودف، شخصیتی نبود که به تنهایی بتواند وارد عرصه قدرت شده و در روسیه جریانسازی کند.
وی افزود: آن چیزی که مشخص بوده این است که مدودف در حاشیه قدرت پوتین مطرح بوده و همیشه با یک ضریب امنی از نوع اقتدار پوتین که در سیاست داخلی روسیه داشته، عمل کرده است. به عبارت دیگر مشروعیت و اقتدار مدودف بیشتر در حاشیه اقتدار پوتین معنی پیدا کرده است. به همین دلیل نمیتوانیم مدودف را همردیف ولادیمر پوتین بدانیم و بیشتر یک کارکرد واسطهای در سیاستهای روسیه داشته است.
در حال حاضر که مدودف سمت نخستوزیری روسیه را بر عهده دارد، بیشتر حوزههای اقتصادی را پیگیری و دنبال میکند و هراز چندگاهی شاهد این هستیم که پوتین برای توجیه مشکلات اقتصادی این موضوع را به گردن دولت و به خصوص مدودف میاندازد و در مواقعی هم شاهد این بودیم که انتقاداتی از سوی وی مطرح شده است. به هر حال باید بگوییم که این مساله، روندی بوده است که در روسیه به خوبی جواب داده و بعید به نظر میرسد که پوتین چنین ساز و کاری را که نزدیک به یک دهه در این کشور اجرا شده و بازده مثبتی هم داشته است را کنار بگذارد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به اینکه آیا منازعه بین پوتین و مدودف ساختگی است یا خیر، تاکید کرد: در خصوص مدودف این موضوع مطرح است که نگاه او نسبت به غرب مقداری معتدلتر از پوتین بود و در دورانی که وی رئیسجمهوری بود شاهد نزدیکیهایی میان روسیه و غرب بودیم.اما این مساله به معنی این نیست که بتوانیم مدودف را یک شخصیت غربگرا و پوتین را یک شخصیت ضد غربی تعریف کنیم. چراکه نگاه این دو، نگاهی است که خواهان ارتباط با غرب هستند مگر اینکه غرب دست به رفتاری بزند که منافع ملی روسیه را در نظر نگیرد. در چنین شرایطی هر دو شخصیت رویکرد ضد غربی خود را بروز خواهند داد.
شوری اضافه کرد: بحران گرجستان در سال ۲۰۰۸ میلادی زمانی رخ داد که مدودف رئیسجمهوری بود و اینکه بگوییم کدام یک آنها در راس قدرت باشند و اینکه آیا تاثیری روی سیاست خارجی روسیه دارد یا خیر، باید بگویم این موضوع مانند فضایی است که به روسیه اجازه میدهد تا در هر دو زمینه ایفای نقش کند یعنی زمانی که لازم است، به غرب نزدیک شوند از سناریوی مدودف استفاده کنند و موقعی که لازم است اقتدار روسیه به نمایش گذاشته شود، پوتین وارد عرصه شده و میدانداری میکند.
احزاب و مردم در روسیه تعریف خاص خود را دارند و خیلی نمیتوانیم با تعریفی که از حزب در غرب داریم، احزاب روسیه را مورد بررسی قرار دهیم. اگرچه باید بگوییم که جریانات حزبی در روسیه سابقه قدیمی و زیادی دارند و فعالیت تشکیلاتی حزبی در روسیه یک سنت جدی سیاسی است، اما آنچه که تاریخ روسیه نشان میدهد این است که شخصیتهای سیاسی بودهاند که تعیینکننده مسیر این کشور محسوب میشوند. حتی زمانی که شاهد روی کار بودن حزب کمونیسم در شوروی بودیم، باز هم شخصیتها بودند که میتوانستند تعیینکننده باشند و بر نوع تصمیمات حزبی تاثیرگذاری کنند.
این کارشناس مسائل اوراسیا در ادامه خاطرنشان کرد: در وضعیت کنونی و در دوران پوتین، شخصیت اوست که تعیینکننده سیاستها خواهد بود و جریانات حزبی که حامی وی هستند یا بیشتر قدرتساز برای پوتین هستند، کارتلی را برای نفوذ و حضور در مجلس به وجود آوردهاند که بیشتر این کاندیدها از سوی حزب روسیه واحد معرفی میشوند و ما شاهد این بودیم که اعضای این حزب توانستهاند برنده انتخابات باشند. به نظر میرسد کارکرد احزاب در روسیه یک کارکرد درجه دوم باشد که تحت نام شخصیتها تعریف میشوند. به گونهای که حزب کمونیسم روسیه با شخصیت زوگانوف و حزب لیبرال دموکرات با شخصیت ژیرینفسکی تعریف میشود تا برای فعالیت تشکیلاتی از ساختار حزبی هم استفاده کنند نه اینکه ساختارهای حزبی باعث پرورش نیروهای جدید در سیاست روسیه باشد.
این کارشناس مرکز تحقیقات استراتژیک در پایان با بیان نقش مردم در سیاستهای فدراسیون روسیه خاطرنشان کرد: در بحث افکار عمومی باید بگویم با توجه به کارکرد ضعیف جامعه مدنی طبیعتاً نمیتوان انتظار داشت که مردم نقش بهسزایی را ایفا کنند. هر چند در این مدت شاهد بودیم که افکار عمومی کاملاً با سیاستهای پوتین همراه بوده و طبق نظرسنجیهای صورت گرفته در اغلب موارد، این پوتین بود که با آرای بالای ۶۰ درصد به عنوان بالاترین شخصیت محبوب مسکو مطرح است.
سخن آخر:
به هر حال سیاست در روسیه ویژگیهای خاص خودش را دارد و جامعه مدنی، افکار عمومی و احزاب باید در قالب سیاستهای کلی این کشور شکلدهی شوند.
گفتو گو: فرشاد گلزاری