شوالیههای جاسوس چه میکنند؟
اینکه چرا تاکنون شخصی مانند اسنودن یا آسانژ ترور یا حذف فیزیکی نشده اند محلی از ابهام است چراکه سازمان سیا و متحدین امنیتی آن مانند موساد و ام.آی6 برای تثبیت امنیت ملی و جلوگیری از به خطر افتادن منافع خود تا پاک کردن وجود اشخاص هم پیش میروند.
دنیای جاسوسی یکی از واقعیتهایی است که در تمامی کشورهای جهان بصورت بدیهی وجود دارد و عده ای بر این عقیدهاند که این دنیا همانند یک شهر و حتی کشوری دیگر در دل یک حوزه جغرافیایی که بدان دولت – ملت گفته میشود بالقوه وجود دارد و تنها دولت مردان و چهره های شاخص امنیتی و سیاسی می توانند آنرا به بالفعل تبدیل کنند.
برای تایید این مصداق، میتوان عملکرد دستگاه های اطلاعاتی کشورهای متعددی را با یکدیگر مقایسه کرد اما آنچیزی که از ظاهر پیداست و می توان سرنخ اصلی آنرا را در ردیف بودجه های سالیانه کشورها دنبال کرد این است که ایالات متحده بیشترین ردیف بودجه اختصاصی به سازمانهای اطلاعاتی و نهادهای موازی با آن را هر ساله به تصویب می رساند.قطعاً آژانس اطلاعات مرکزی ( CIA )، دولت اصلی آمریکا را تشکیل میدهد و مابقی نهادهای سیاسی و حتی دولتمردان این کشور تنها تربیت شده جامعه اطلاعاتی این کشور خواهند بود و به بیانی دیگر باید گفت که سرویسهای اطلاعاتی در سراسر کشورهای دنیا حتی میتوانند رئیس جمهور را مطابق قواعد کلی و از دل آن سازمان به روی صندلی ریاست جمهوری کشورشان بنشانند.
برای نمونه می توان به جورج بوش (پدر) رئیس جمهور سابق ایالات متحده اشاره کرد. وی رئیس سازمان سیا در سال های 1976 تا 1977 میلادی بود و پس از آن به عرصه سیاست منتقل شد و مدتی به عنوان معاون "رونالد ریگان" ایفاء نقش کرد و پس از آن در 20 ژانویه 1989 میلادی به عنوان مهره جدید شطرنج سیاسی جمهوریخواهان بر صندلی کاخ سفید تکیه زد و در سال 1993 میلادی " بیل کلینتون" به جای وی به روی کار آمد.
همین حالت در روسیه رخ داد. زمانی که « ولادیمر پوتین» پا به کرملین گذاشت، دسته ای از کارشناسان امنیتی و اطلاعاتی نظریه و مباحث جدیدی را مطرح ساختند و آن این بود که ارتباط سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی با نهادها و موسسات سیاسی چیست؟ در یک عبارت باید گفت که سرویسهای اطلاعاتی، جهان را سوق میدهند.
افشاگری؛ عنصری مخرب اما جذاب
اما آنچیزی که در عالم فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی میتواند مانند یک بمب ناپالم عمل کند، "نشت اطلاعاتی" یا به عبارتی دیگر "افشاگری اطلاعاتی" توسط منابع، عناصر یا کارکنان یک سرویس یا موسسات وابسته باشد.حتی ممکن است این اطلاعات توسط کسی دزدیده و منتشر شود که در این حالت به آن " دستبرد اطلاعاتی" گفته میشود که غالباً این وضعیت یا توسط هکرها خلق میشود و یا اینکه شخص ثالثی به عنوان تحویل دهنده اطلاعات، میان سرویس اطلاعاتی مد نظر و شخص افشاء کننده وجود دارد که نهایتاً اطلاعات توسط فاش کننده به انواع و اقسام مختلف منتشر میشود.
جولیان و ادوارد، یک زوج دوست داشتنی
مطمئناً برای آیندگان و کسانی که در دههها و قرون آتی به دنیای سیاست و به خصوص مطالعات بین الملل پا میگذارند و موضوعات ارتباط بین دولتها را بررسی خواهند کرد، نام « ادوارد اسنودن» و « جولیان آسانژ» برای آنها جذابیت زیادی خواهد داشت و ممکن است به آنها لقب شوالیه های افشاء کننده را بدهند.چراکه افشاء اطلاعات به روش این دو نفر عملی بسیار مخاطره آمیز در دنیای فعلی و به خصوص دنیای تبادل اطلاعات طبقه بندی شده به حساب میآید.به نوعی باید گفت این اقدامات، درگیری یک نفر با نظام امنیتی و اطلاعاتی یک کشور و حتی چند دولت مشترک المنافع قلمداد میشود.
افشاگری های اسنودن و آسانژ در سالها و ماههای اخیر جنگی را به راه انداخت که افکار عمومی این مساله را " انتقام سیستماتیک" نام گذاشتند اما جولیان آسانژ مدیر سایت افشاء کننده ویکی لیکس و به دنبال آن ادوارد اسنودن کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا همانطور که در صفحات شخصی خود و همچنین در مصاحبههای خود اظهار کرده بودند، این ماجرا به جنگ دو اندیشه و عقیده تبدیل شده است و معتقدند که برای جابجایی ریشه ای رفتارهای رژیمها میبایست اقداماتی همراه با شجاعت، شهامت و روشنی انجام داد و کلیه اقدامات خود را بر این پایه طرح ریزی خواهند کرد.
توجه،ویکی لیکس آغاز به کار کرد!!!
سایت ویکی لیکس در اکتبر سال 2006 توسط موسسه سان شاین (Sunshine Press ) راه اندازی شد و پس از گذشت حدود یکسال خبری مبنی بر اینکه این سایت آرشیوی بالغ بر یک و نیم میلیون سند و مدرک با طبقه بندی سری در اختیار دارد منتشر شد.اولین خبری که از سوی ویکی لیکس منتشر شد تنها 2 ماه پس از آغاز به کار این پایگاه یعنی در تاریخ 1 دسامبر 2006 صورت گرفت که در این خبر برنامه ریزی دولت آمریکا برای ترور " شیخ حسن طاهر اویس" رئیس شورای اتحادیه محاکم اسلامی در سومالی افشاء شد.
نکتهای که در خصوص این مدل افشاء گریها باید مد نظر قرار گیرد این است که در هر وعده از انتشار اسناد تقریباً رقمی بالغ بر 20 هزار قطعه سند در خروجی ویکی لیکس قرار می گرفته که البته این رقم حداقل اسنادی است که در یک مقطع افشاء شده است و باید گفت که تنها به کشورهای غربی و اروپایی منحصر نمیشود. از افشاء فساد مالی خانواده " دانیل آراپ مویی" رهبر پیشین کنیا گرفته تا انتشار اطلاعات حساس و حیاتی در خصوص ایجاد تشکیلات جاسوسی در مادرید از سوی واشنگتن و همچنین ترور صدها دانشمند هستهای عراق به همراه گزارشاتی در خصوص وحشت اعراب و آمریکا از عمق نفوذ شبکه مخابراتی حزب الله لبنان، تماماً اسنادی است که در بازه زمانی نا مشخص به یکباره و ظرف مدت چند ساعت منتشر شد.
پیمانکاری که مکمل آسانژ شد
به موازات این موضوع نباید از فعالیتهای ادوارد اسنودن که به نوعی مکملی برای ویکی لیکس محسوب میشود چشم پوشی کرد. به گونهای که مدیران سایت ویکی لیکس در همان ابتدای فعالیت خود در صدد افشاء 15 هزار سند محرمانه از مداخله ارتش آمریکا در افغانستان بودند که هشدارهایی از سوی واحد اطلاعات نظامی پنتاگون به آنها داده شد چراکه این اسناد جدای از 80 هزار سندی بود که در هفته های اول منتشر شده بود و می توانست فاجعه ای برای وزارت دفاع آمریکا و دستگاههای موازی آن به حساب بیاید.به هر ترتیب بخشی از این اسناد توسط ویکی لیکس منتشر شد و مابقی سندها توسط روزنامه های نیویورک تایمز، گاردین و مجله اشپیگل منتشر شد.دلیل این اقدام این است که اگر فعالیت سایت ویکی لیکس بنا به دلایلی اعم از هک یا رخنه مجازی با مشکل مواجه شد، منبعی پنهان که به آن "منبع ثانویه" یا "منبع یدک" گفته میشود اسناد به دست آمده را منتشر کند که این موجب غافلگیری حریف که دولت آمریکا خواهد بود میشود.
ممکن است سوالی در این بین به وجود آید مبنی بر اینکه نقش اسنودن در این ماجرا چه بوده است و اصلاً این موضوع چه ارتباطی به وی دارد؟زمانی که این اسناد از سوی ویکی لیکس منتشر شد چندی بعد "برادلی مننیگ" به دستور دادستانی آمریکا و با طرح شکایت از سوی وزارت دفاع این کشور دستگیر و زندانی شد که این مساله با واکنش و اعتراضات گسترده مردمی روبرو شد. دقیقاً چند روز قبل از شروع جلسات محاکمه مننیگ اسنودن دست به افشاء گریهای گسترده زد و این جلسات را تحت الشعاع قرار داد.
دو چهره با یک هدف
اگر نگاهی به خواستگاه ادوارد اسنودن و جولیان آسانژ بیاندازیم دو طیف جداگانه از افشاء گرهای اطلاعات را به وضوح خواهیم دید اما آنچیزی که بین این دو شخصیت مشترک است کلمهای است به نام " امنیت ملی" که توسط این دو به مخاطره افتاده است . اسنودن کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا ( NSA ) بوده و آسانژ وابستگی خاصی به منابع و دستگاههای امنیتی و سرویسهای اطلاعاتی نداشته است و تنها توانایی قابل ملاحظه او مهارت در هک کردن و کد خوانی رایانهای است که توانسته به تمامی سیستمهای الکترونیکی و کامپیوتری رخنه کرده و پس از دستبرد اطلاعاتی، مقادیر زیادی از اطلاعات را تخلیه و منتشر کند.
در خصوص این دو نفر که امروزه از آنها به عنوان "شوالیههای جاسوس" و "افشا کنندگان روشنی" نام برده میشود شک و شبههای بسیار زیادی وجود دارد که در دل آنها فرضیههایی نهفته است. در ابتدا اینکه چرا تا کنون شخصی مانند اسنودن یا آسانژ ترور یا حذف فیزیکی نشده اند محلی از ابهام است چراکه سازمان سیا و متحدین امنیتی آن مانند موساد و ام.آی6 برای تثبیت امنیت ملی و جلوگیری از به خطر افتادن منافع خود تا پاک کردن وجود اشخاص هم پیش میروند.
آسانژ به کجا پناهنده میشود؟
در گام بعدی باید سوال کرد چرا آسانژ که همانند همتای خود یعنی اسنودن متعلق به سرویس یا تشکیلاتی خاص نیست نتوانسته هیچ دولتی را با خود هم سو کند و پناهندگی کشور خاصی را اخذ کند و هم اکنون هم در سفارت اکوادور در لندن به سر میبرد؟ در صورتی که اسنودن خیلی راحت تر به روسیه پناهنده شد و آزادانه با چهره های سیاسی دنیا مانند "هانس کریستین اشتروبل" که یکی از اعضاء حزب سبز آلمان است دیدار و به گفتگو می پردازد.حتی نمونه ای دیگر هم وجود دارد که اسنودن یک مصاحبه چند ساعتی و تفصیلی با شبکه ان.بی.سی آمریکا داشته است اما ما شاهد این هستیم که هیچ اقدامی برای دستگیری وی صورت نمی پذیرد.
اینکه چرا دو قطب افشاء کننده اطلاعات سری دولتها که البته هر دو هم در هک کردن سیستهای کامپیوتری و سرورهای بسیار پیچیده ارگانهای حساسی مانند وزارت دفاع، وزارت خارجه و حتی دفتر رئیس جمهور آمریکا مهارت دارند از یکدیگر جدا افتادهاند و یکی در بلوک شرق پناهنده است و دیگری در لندن، مساله ای است که ذهن تحلیلگران و مفسران امنیتی و حتی سیاستمداران را به خود مشغول کرده است.
پاریس هم عقب نشینی کرد
در هفته گذشته اخباری بسیار گسترده مبنی بر اینکه فرانسه به این دو نفر پناهندگی اعطاء خواهد کرد از قول وزیر دادگستری این کشور در خروجی رسانهها و مطبوعات قرار گرفت که تنها چند روز پس از انتشار این اخبار روزنامه " لیبراسیون" این خبر را از قول مقامات الیزه تکذیب کرد و رسانه های دیگر فرانسه مانند فرانس 24 هم این خبر را رد کردند.
در ادامه باید به این موضوع اشاره کرد که در دنیای تاریک جاسوسی و سرویسهای اطلاعاتی زوایا و نقاط کور و پنهان بسیار زیادی وجود دارد که نمیتوان برآورد کاملاً درستی از آینده نفرات و عناصر دخیل در این رودخانه همیشه جاری را ارائه داد.کسانی که موضوعات، داستانها و رمانهای امنیتی و اطلاعاتی را دنبال کرده یا در گذشته مطالعاتی در این حوزه داشته اند نام " مارکوس ولف" که به «مرد بیچهره» معروف است را به یاد دارند.او رئیس اداره اطلاعات خارجی آلمان شرقی بود و یکی از چهره هایی بود که حتی در سطوح طراز اول آلمان غربی منابع اطلاعاتی داشت و از تمامی اخبار و حتی ریز ترین جزئیات آگاهی داشت که گستره اشراف وی به سطح جهان و حتی کشورهای مسلمان هم سرایت و نفوذ پیدا کرده بود که نهایتاً پس از سقوط دیوار برلین که به "پرده آهنین" مشهور بود، به مسکو پناهنده شد و کتاب خاطرات وی با نام مرد بی چهره به انتشار رسید که نوعی افشاگری همانند اسنودن و آسانژ را به دنبال خود داشت.
فرجام سخن
به هر ترتیب باید به این نکته توجه داشت که نگاه ها بر روی اسنودن بیشتر از آسانژ خواهد بود و دلیلش مطرح بودن او تنها اینست که او روزگاری یک عضو از رسمی دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده به شمار میرفته و حالا به عنوان یک عنصر جدا شده از این سیستم حرفهایی ناب و البته پر از نوسان جهت ارائه به افکار عمومی جهان دارد و مستندی که چند ماه پیش با عنوان شهروند شماره4 ( Citizen Four ) از وی در سینماهای جهان و شبکههای سینمای خانگی منتشر شد گوشه ای از زندگی و حیات این افشاء کننده مقیم روسیه را به تصویر کشید. اما زندگی و سرنوشت آسانژ کمی با اسنودن متفاوت است.او همچنان در سفارت اکوادور واقع در لندن به نوعی محبوس است و منتظر یک خریدار درست و حسابی اطلاعات ناب خود در اروپا است تا بتواند همانند قبل در محیطی امن به فعالیت خود ادامه دهد.اینکه چرا فرانسه به این نفر پناهندگی اعطاء نکرد موضوعی نیست که بتوان از آن به سادگی رد شد چراکه پاریس از قدیم الایام تاکنون برای نهادهای اطلاعاتی و ایستگاههای جاسوسی آمریکا یک خطر محسوب میشده و همچنان هم محسوب میشود و دلیلش اینست که سیاستهای فرانسه مطابق با منافع اسرائیل خواهد بود و آمریکا از نشت اطلاعات سیاسی،نظامی،اقتصادی و امنیتی خود و سر ریز شدن آن در تل آویو به هیچ وجه خوشایند نخواهد بود و از جهتی دیگر فرانسه خواهان سر شاخ شدن با آمریکا در عرصه سیاست بین الملل نخواهد بود.
گزارش: فرشاد گلزاری