نبرد کلینتونها و بوشها برای مصادره کاخ سفید
دو خانواده «بوش» و «کلینتون» در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا به صفآرایی مقابل هم خواهند پرداخت که نشانگر تصرف قدرت در این کشور است.
مشارکت سیاسی یکی از مهمترین عناصر و به صورت اَخَص، از مهمترین ستونهای دموکراسی در هر مرز جغرافیایی است که در کُل، این مرزها به عنوان کشور شناخته میشوند. دولتهای حاکم بر کشورها همیشه سعی داشتهاند تا مشارکت سیاسی یا به بیانی سادهتر حضور مردم در این امر را تا جایی که ممکن است، افزایش دهند تا از این طریق بتوانند یک صدای واحد را به نفع خود و به سمت جبهه مقابل که غالباً احزاب حریف خوانده میشوند، منعکس کنند.
در اینجا است که مولفهای به نام انتخابات کارکردی کلیدی در راستای تعیین حاکمان و فرمانروایان به خود میگیرد. به گونهای که واژه انتخابات به تنهایی میتواند نقش تفکیک کننده برنده از بازنده را به نمایش بگذارد که البته مردم با مشارکت سیاسی خود جواز خودنمایی یک شخص یا یک حزب را به عنوان رئیسجمهوری یا نماینده پارلمان صادر میکنند.
در کشورهای غربی و اروپایی به خصوص در قرن حاضر، برگزاری انتخابات به یکی از پارامترهایی تبدیل شده است تا همگان برچسب مردم سالاری را بر پیکره آن کشور و نظام سیاسی آن الصاق کنند. اما این رایدهندگان که به صورت ادواری و منظم اقدام به ریختن آراء خود در صندوقهای رای میکنند، بیتردید عملکرد نامزدهای انتخاباتی را به دقت رصد کرده و که در اینجا یک فرض اصلی نمایان میشود و آن این است که کدامیک از نامزدها صلاحیت بیشتری نسبت به دیگری دارند یا اینکه چه کسی عمل را بر شعار ترجیح میدهد.
هشتم نوامبر 2016 برابر با 18 آبان 1395 یکی از حساسترین و شاید مهمترین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار خواهد شد. دو قطب اصلی نظام سیاسی آمریکا یعنی دموکراتها و جمهوریخواهان از چند ماه گذشته مشخصات نامزدهای خود را برای شرکت در این پیکار سیاسی عظیم، اعلام کردهاند و هر چند وقت یکبار هم تعداد آنها افزایش پیدا میکند.
اما دو مساله اساسی در این بین و خصوصاً در هفتههای اخیر از سوی مطبوعات و رسانههای غربی و همچنین توسط رسانههای مخالف با نظام ایالات متحده طرح شده است که به نوعی یک معضل و حتی ناقض حقوق شهروندی و سیاسی مردم آمریکا و نامزدهای مستقل این کشور تلقی شده است.
اکثر محققان و پژوهشگران فعال در حوزه آمریکا، فارغ از گرایش مذهبی و سیاسی خود معتقدندکه دو قطبیِ «جمهوری خواهان و دموکراتها» موجب شده تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مصادره شود. یعنی تمامی روسای جمهوری این کشور یا از طیف دموکراتها بودهاند و یا از جبهه جمهوریخواهان بر صندلی کاخ سفید تکیه زدهاند که این خود زمینه یک دیکتاتوری و عدم تحقق تحزب در این کشور را به وجود میآورد.
لذا اگر نگاهی به فهرست نامزدهای محافظهکاران و لیبرالها بیندازیم، دو اسم در میان آنها خودنمایی میکنند که همین موضوع موجب میشود که تمامی نگاهها و حتی منابع مالی و حمایتهای سیاسی که قرار است توسط سرمایهداران و حتی چهرههای شناخته شده سیاسی و اقتصادی در بین احزاب مختلف توزیع شود، همگی به سمت این دو حزب سرازیر شود.
«جب بوش» و «هیلاری کلینتون» دو قطب اصلی این انتخابات را تشکیل میدهند و بیشک این دو نامزد همانند رقابت سال 1992 که میان «جورج بوش» و «بیل کلینتون» به وجود آمد، مقابل یکدیگر خواهند ایستاد. مسالهای که در این بین وجود دارد، تضاد آشکار میان دو نماینده از دو خانواده است. در روزهای اخیر شاهد شروع تبلیغات از سوی جب بوش بودهایم و کمپین انتخاباتی وی در حالی فعالیت خود را شروع کرد که نام خانواگی بوش در پوسترها و تراکتهای تبلیغاتی وی وجود نداشت.
یکی از دلایلی که به نظر می رود از سوی این نامزد 62 ساله در این خصوص اتخاذ شده باشد، این است که خانواده بوش که جب به عنوان سومین چهره این خانواده در انتخابات شرکت کرده است، پرونده مورد قبولی در عرصه سیاست برای خود به جای نگذاشته است. دو جنگ عظیم تاریخ آمریکا یعنی حمله نظامی به عراق و افغانستان از مواردی است که «بوشها» به ایالات متحده تحمیل کردند. یکی از نشریات محلی ایالت کانزاس چندی پیش در مقالهای به این موضوع اشاره کرده بود و به تشریح این مطلب پرداخته بود که چطور ممکن است یک خانواده، یک کشور را به تباهی بکشانند. به طوریکه تمامی مشکلات اقتصادی آمریکا و نامنیهای منطقه ریشه در عملکرد و سیاستهای غلط خانواده بوش خصوصاً برادر جب بوش یعنی جورج دبلیو بوش دارد.
جب که از طرح نام خانوادگی خود در کمپینهای انتخاباتیاش صرفنظر کرده از این موضوع به شدت در هراس که مبادا عنوان «بوش» وی را از گردونه انتخابات حذف کند و افکار عمومی به وی رای ندهند. شانس جب در ایالت فلوریدا بسیار بالا است. چرا که وی به عنوان فرماندار این ایالت از نفوذ بیشتری برخوردار است و حتی عدهای معتقدند که شهروندان آمریکای جنوبی که در این ایالت وجود دارند، به وی رای خواهند داد.
از طرف دیگر، هیلاری کلینتون مدعی است که وی به عنوان یکی از «کلینتونها» میتواند میزان آرای خود را به سرعت بالا ببرد چرا که او وضعیتی متفاوت از جب بوش دارد و نام خانوادگیاش کلینتون است و زمانی که این نام به گوشها میرسد همگی به یاد بیل کلینتون میافتندکه البته محبوبیت بیشتری نسبت به جورج بوش داشته و دارد.
بنیاد کلینتون یکی از ابزاهای مهم جذب حمایتهای مالی و سیاسی از وزیر خارجه سابق آمریکا به شمار میرود که به نظر میرسد بوشها هم به وجود چنین نهاد غیردولتی حسادت میکنند. بیشک این بنیاد که توسط بیل کلینتون تاسیس شده است، میتواند یکی از راهکارهای جذب آراء به نفع کلینتونها باشد چراکه هیلاری همانند بوش از حک شدن فامیلی خود بر روی پوسترهای تبلیغاتی ترسی ندارد چه بسا که اگر این نام نباشد او هیچ شانس و اقبالی برای پیروزی نخواهد داشت.
به هر ترتیب شاهد حضور دو مدل از خانوادههای پر نفوذ آمریکایی در عرصه انتخاباتی هستیم که هر کدام با کارنامهای به ارث برده از اعضای خانوادهشان در صدد تخریب چهره یکدیگر به نفع خود هستند. اصلیترین محور در این انتخابات که به یک معضل ساختاری و همچنین سیاسی تبدیل شده ، موروثی شدن حکومت در ایالات متحده است. به گونهای که شاهد نفر سوم از خانواده بوش در جبهه جمهوریخواهان هستیم و از طرف دیگر، نظارهگر زنی هستیم که روزی بانوی اول کاخ سفید بوده و هم اکنون سودای تکیه زدن بر صندلی ریاستجمهوری را در سر میپروراند.
اینکه جب از عنوان «بوش» هراس دارد و هیلاری به عنوان «کلینتون» میبالد مسالهای است که باید در ماههای آینده عمق نفوذ آن را بررسی کرد و دید که تا چه اندازه نامها و عناوین میتوانند تصمیم مردم را به سمت و سویی دیگر سوق دهند چراکه عناوین در آمریکا از خودِ شخصیت بیشتر کاربرد دارد و همین موضوع موجب خواهد شد تا فاصلهگیریها در رقابتهای انتخاباتی ملموس و مشهود شوند.
گزارش: فرشاد گلزاری