قتل عام سیاه پوستها، خروجی سیاست داخلی اوباما
ارزش و اساس فعالیتهای پلیس ایالات متحده آمریکا نه تنها در بالتیمور و فرگوسن بلکه در اکثر ایالتهای این کشور که خود را منشور دموکراسی و آزادی خواهی می دانند، بر پایه برخورد سلبی و واکنش قهری بنا شده است.
دو کلمه «تهدید» و « فرصت» زمانی که با یکدیگر درآمیخته میشوند واژهای به اسم "بحران" را خلق میکنند. اما مهمتر از خلق کلمه بحران در معنای شکلی آن، جریانیست که در بطن مفهوم ماهوی آن نهفته است.
تحلیل و تفسیر بحران و استخراج معنی اصلی این واژه در هر زمان و مکان مشخصی میسر نیست.به تعبیر ساده تر آن چیزی که از عمق هر بحران می جوشد و مانند گدازه محیط اطراف خود را احاطه می کند یک نوع خاموشی کامل در خود دارد و به نوعی می توان گفت که «بحران» غیر قابل پیش بینی و غیر منتظره ترین مدل از یک نوع خیزش پیش آمد در هر کشور محسوب می شود.
در دسته بندی بحرانها، گزینه بحران امنیتی تنها موردیست که میتوان آنرا تجمیع محورهای دیگر بحران اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دانست.به بیانی شیواتر، زمانی که در یک جامعه مشکلات اقتصادی و معضلات اجتماعی تلاقی پیدا می کنند بحران امنیتی نمود پیدا می کند.
آنومی یا خیزش نژادی؟
از منظری دیگر اگر بخواهیم نگاهی مستقیم و به دور از اغماض به دلایلی که موجب خلق بحران می شود بیاندازیم، باید سنجه محک خود را به دنیای "جامعه شناسی جنایی" معطوف کنیم. چراکه بحرانهای به وجود آمده در قرن بیست و یکم که به آنها برچسب امنیتی الصاق شده است، همگی نمادی از «آنومی» در سطح یک کشور را به نمایش می گذارد. در تشریح آنومی همین بس که، هنجار جای خود را به ضد هنجار می دهد و ضد ارزش بجای ارزش ظاهر می شود.
حوادثی که طی ماههای اخیر در شهر فرگوسن ایالت میسوری و شهر بالتیمور ایالت مریلند رخ داد نمونه بارزی از آنومی بود. ارزش و اساس فعالیتهای پلیس ایالات متحده آمریکا نه تنها در این دو شهر بلکه در اکثر ایالتهای این کشور که خود را منشور دموکراسی و آزادیخواهی میدانند، بر پایه برخورد سلبی و واکنش قهری بنا شده است.
توزیع بحران توسط اوباما
مصداق کامل قهری بودن را تنها نمی توان در عملکرد پلیس آمریکا دانست چراکه « باراک اوباما» به صورت کاملاً محسوس و مشهود معترضان بالتیمور را " غاراتگر" و عمل آنها را " جنایتکارانه" قلمداد کرد و به طریقی این پیام از کاخ سفید بر دستگاه قضایی و امنیتی آمریکا مخابره شد که هدف عملکرد را توجیه می کند.
چراغ سبز اوباما به نیروهای تامین کننده و برقرار کننده امنیت در آمریکا موجی از اقداماتی را به تصویر کشید که نمونه آنرا می توان در جنگهای بین دو کشور یا تجاوزات نظامی آمریکا به کشورهای خاورمیانه مشاهده کرد. استقرار خودروهای ضد زره، استفاده از گازهای سمی دستی و تفنگی، خودروهای حمل متهم که تصویری از قفسهای نگهداری حیوانات وحشی را نشان میدهد، همگی حکایت از صحنه درگیریهای خشن و خون آلود مصر و بحرین دارند که تداعی کننده سیاستهای غربی و سرمایهداری در این مناطق است.
شاکله پلیس آمریکا فرسوده شده است
اما نکاتی که در خصوص پرونده بالتیمور باید به آن توجهی خاص کرد ساختار و عملکرد پلیس ایالات متحده آمریکا و همچنین تعریف آنها از ارکان جرم است.
با نگاهی به اسناد متنی و غیر متنی اعم از فیلم و تصاویری که در خصوص ماجرای فرگوسن و بالتیمور چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی منتشر شده، برخورد پلیس با سیاهپوستان و حتی تفهیم اتهام آنها با معایب و نواقص بسیار اساسی و زیادی روبرو است. به طور مثال در یکی از این اسناد ویدئویی، مخاطب به وضوح مشاهده می کند که چگونه با متواری شدن یک مظنون سیاهپوست و نه متهم، پلیس دست به سلاح برده و تعداد هشت گلوله به سوی وی شلیک می کند و در انتها به جسد بی جان او از بیم فرار دستبند می زند.
ضعف آموزشی خط بطلانی بر تمامی برآوردها
موردی دیگری که به نظر می رسد مشکل جدی و اساسی ماموران امنیتی و پلیس آمریکا تلقی میشود، عدم تمیز و تشخیص درست مظنون از یک شهروند عادی است. جامعه آمریکا همیشه توهم این را داشته است که در هر لحظه و هر مکانی ممکن است به امنیت داخلی و امنیت ملیاش خدشهای وارد شود و کماکان در فکر ظهور تروریسم خارجی و نه تروریسم ساختگی و داخلی در کشورشان هستند.
مصداق غیر قابل انکار این موضوع را می توان در فیلمهای سینمایی ساخت هالیوود دنبال کرد که همیشه امنیت ایالات متحده در خطر است و مامورین فدرالی و ایالتی این کشور مانند روند تبلیغاتی گذشته در حکم قهرمان و سوپرمن ظاهر میشوند.
از ای نرو برخورد پلیس در ابتدا با هر مظنونی خواه سیاهپوست باشد یا سفید پوست فاقد رفتار و اقدامی حرفهای است و باید گفت پلیس ایالات متحده در ابتدایی و پیش پا افتادهترین وظیفه خود یعنی تشخیص فعل یا ترک فعل مجرمانه از غیر مجرمانه کاملاً عاجز است و حتی اکثر گمامهزنیها و ظن آنها به متهم بودن طرف مقابلشان با شکست روبرو می شود. به طوریکه « لورتا لینچ» دادستان کل آمریکا در روزهای اخیر بر بازآموزی نیروهای پلیس تاکید داشت و از عبارت "ضعف آموزش" در خصوص پلیس این کشور استفاده کرد.
نظام عدالت کیفری، فاقد استقلال کافی
مساله دیگری که در این خصوص حائز اهمیت است رفتار نژاد پرستانه پلیس آمریکا و همچنین دستگاه قضایی و سیستم عدالت کیفری ایالات متحده آمریکا است. موسسههای نظر سنجی و افکارسنجی آمریکا آماری را منتشر کردهاند که در نوع خود حیرت انگیز است؛
بر اساس گزارش این موسسات سیاهپوستان آمریکا ۱۳ درصد جمعیت این کشور را به خود اختصاص دادهاند و این افراد ۲۱ درصد بیشتر از سفیدپوستان در معرض برخوردها و مواجه با پلیس قرار میگیرند. یعنی در هر ۲۸ ساعت یک فرد سیاهپوست در آمریکا کشته شده یا تا سر حد مرگ شکنجه شده است.
با نگاهی به ممنوعیت شکنجه در کنوانسیونهای بین المللی که منشاء اصلی آن اعلامیه حقوق بشر در سال 1948 میلادی بود می توان به اصل آزاد بودن و رهایی انسان اشاره کرد. در ماده پنجم این اعلامیه بر منع شکنجه، رفتارهای تحقیرآمیز، ظالمانه و غیر انسانی تاکید شده است. همچنین در ماده هفتم میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، نه تنها آزار، مجازات و شکنجه مورد منع قرار گرفته، بلکه اخذ آزمایشهای پزشکی یا علمی از اشخاص بدون رضایت آزادانه آنها را ممنوع اعلام کرده است.
حال با توجه به مسائل مذکور می توان به راحتی قضاوت کرد که پلیس و نظام قضایی آمریکا به هیچ وجه دموکراتیک برخورد نکرده و تنها اقدام به شعله ور کردن آتش تجمعات اعتراضی مدنی کرده است. به گونهای که ۴۰ درصد زندانیان آمریکا را سیاهپوستان تشکیل میدهند که بعد از آزاد شدن همچنان دارای حالت خطرناک هستند و حتی ممکن است این حالت تشدید شده باشد.
با فقر و گرسنگی چه کنیم؟
موضوع دیگری که باید از نظر بگذر بحث افزایش فقر در جامعه آمریکاست که موجب به وجود آمدن نافرمانیهای مدنی در این کشور شده است. بر اساس آمار رسمی وزارت کشاورزی آمریکا، ۴۷ میلیون نفر از شهروندان این کشور با گرسنگی مواجه هستند که در اصطلاح به آنها «HUNGER» گفته میشود. لذا ممکن است این جمعیت ۴۷ میلیون نفری از گرسنگی منجر به مرگ نشوند اما بیشک از این وضعیت رنج میبرند.
علاوه بر این مسائل چند ملیت و چند هویتی بودن، افزایش کارتنخوابی، مشکلات ساختار اقتصادی و رکود اقتصادی، از دیگر عواملی است که بر این اعتراضها دامن می زند.
رفتاری دوگانه اما حساب شده
معضل دیگر جامعه سیاسی آمریکا شخص باراک اوباما است.در جایی دیده شد که وی با مردم بالتیمور و فرگوسن هم دردی می کند که این خود رویکردی دوگانه را به نمایش می گذارد. در ظاهر دیده شد که اوباما در جنبش والاستریت محدودیت خاصی برای معترضان به وجود نیاورد و همین موضوع باعث شد تا سفیدپوستها در این اعتراضها به جمع سیاهپوست ها پیوستن اما بعد از آن دستور برخورد با معترضان به صورت پنهان از سوی اوباما صادر شد.
به هر ترتیب باید گفت رویای « مالکوم ایکس» برای روی کارآمدن رئیس جمهوری سیاه پوست محقق شد اما ادراک و فهم جامعه آمریکا در خصوص رفتار با سیاهپوستها که ریشهای نژادپرستانه و قدیمی دارد همچنان در بدنه این کشور موج می زند.
این انتظار در سیاه پوستها وجود داشت که پس از روی کار آمدن اوباما اوضاع بهتر خواهد شد و اقداماتی را برای بهبود و بازنگری در حوزه نژادپرستی، فرهنگی و اقتصادی صورت خواهد داد که متاسفانه شواهد و قرائن فعلی در جامعه به شدت امنیتی آمریکا گویای مطالب دیگری است.
گزارش: فرشاد گلزاری