اوکراین در سالگرد انقلاب؛
شطرنج کییف، تقابل پان روسیزم و نارنجیها
افکار عمومی باید بداند کشورهایی مانند فرانسه و آلمان تنها نگران منافع اقتصادی، انرژی و حتی منافع نظامی خود هستند تا نگران اوضاع اوکراین که این موضوع با استناد به اسناد تاریخی و مناسبات سیاسی قابلیت احراز خواهد داشت و اگر این روال ادامه پیدا کند، بیشک دیوارههای جنگ سرد که پیریزی آن صورت گرفته است، بالاتر خواهد آمد.
کارشناسان و تاریخنگاران حوزه اروپا تا چندی پیش زمانی که در حال رصد وقایع جهان بودند، هیچ حدس و گمانی در خصوص وقوع انقلاب ۱۸فوریه ۲۰۱۴ در اوکراین به افکار و تحلیلهای خود راه نمیدادند. البته عدهای مدعی هستند زمینههای این انقلاب از شب ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳ در پی تظاهراتی که علیه عدم امضاء توافقنامه تجاری اوکراین با اتحادیه اروپا توسط «ویکتور یانوکوویچ» رئسجمهوری وقت صورت گرفت، کلید خورد.
منازعات در حوزه بینالملل بیشک ریشه در گذشته دارد و کسانی که در عرصه روابط بین الملل فعال هستند و به رصد وقایع آن میپردازند، به این امر واقف هستند که جابهجایی و رخداد حوادثشاید با یک اقدام چند دقیقهای، وضعیت کنونی یک کشور را از صفر تا صد تغییر دهد. بنابراین در پرونده اوکراین قبل از هرگونه بررسی باید یک عقبگرد ۱۰ ساله را صورت داد و به بررسی کوتاه اوضاع اوکراین از نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ پرداخت.
انقلاب نارنجی؛ زمینهساز دگرگونی
انقلاب نارنجی را همه به یاد دارند. منازعه قدرتی که در جریان آن میلیاردها دلار توسط آمریکاییها خرج شد تا زنگ تقلب در انتخابات اوکراین زده شود و مهره نارنجی خود یعنی «ویکتور آندریوویچ یوشچنکو» را به جای نماینده مورد علاقه کرملین یعنی «ویکتور یانوکوویچ» به عنوان مرد اول کییف بر روی صندلی ریاستجمهوری بنشانند.
تمامی کمکهای مالی، اطلاعاتی و خطدهیهای سیاسی برای به خیابان آمدن مردم اوکراین توسط غرب صورت گرفت. عوامل اطلاعاتی سیا که حتی در ستادهای انتخاباتی نامزد طرفدار غرب حضور داشتند، در مخابره گزارش روزانه خود به ایستگاههای اطلاعاتیشان این نوید را میدادند که رقیب قدیمی خود در جنگ سرد یعنی شوروی سابق و روسیه فعلی را در این مبارزه انتخاباتی شکست خواهند داد. چندی بعد دادگاه عالی اوکراین انتخابات را باطل اعلام کرد؛ یوشچنکو وارد کاخ ریاستجمهوری اوکراین شد و یانوکوویچ از دری دیگر به قصد گرفتن انتقام از کاخ ریاستجمهوری خارج شد.
کمی آن طرفتر یعنی در پس مرزهای شرقی اوکراین پرونده انتخابات ۲۰۰۵ که توام با پیشروی نارنجیها بود، روی میز افسران دستگاه اطلاعاتی ک. گ. ب به طور موقت بسته شد تا راهکاری دیگر برای احیای اوکراینی روسیه محور توسط متفکران سیاسی و مقامهای عالیرتبه کرملین اتخاذ شود. اما بیش از پنج سال طول نکشید که مجدداً میز اوکراین در اندیشکدههای سیاسی و امنیتی روسیه بر پا شد. دستور کار این جلسات کلید زدن هدفمند تغییرات در اوکراین وضع شد.
موافقتنامه تجاری؛ مقدمه فروپاشی
پس از آن در تاریخ ۲۵ فوریه ۲۰۱۰ یانکوویچ بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زد. فراز و نشیبهایی در زمان مسئولیت وی صورت گرفت که عمده این مشکلات مربوط به کاهش رشد اقتصادی اوکراین بود که البته مسائل اجتماعی و سنگاندازی احزاب سیاسی از دیگر شاخصهای به وجود آمدن انقلاب در اوکراین به شمار میرفت اما باز هم دستان پشتپرده غربیها در این بین مشهود است.
پس از اینکه دولت اوکراین از امضای موافقتنامه تجاری با اتحادیه اروپا خودداری کرد، مخالفتها رفته رفته رنگ و بوی ضد دولتی به خود گرفت. میدان استقلال اوکراین که روزی محل رفت و آمد شهروندان اوکراینی و توریستها بود، به محل خیزش و صفآرایی علیه دولت یانکوویچ تبدیل شد. نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نیروی پلیس اوکراین در درگیریها زخمی شده و حدود ۱۰۰ نفر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. تعداد کشتهشدگان به مرز ۱۰ نفر رسید و کار به جایی رسید که مذاکراتی برای بهبود اوضاع اوکراین صورت گرفت.
استعفا تنها راه حل است
شاید یکی از انتقادهایی که روسها به عملکرد یانکوویچ داشتند، این بود که وی پیشنهاد نخستوزیری را به رهبر حزب مخالف سرزمین پدری یعنی «آرسنی یاتسنیوک» ارائه کرد که با نگاهی به تحصیلات او میتوان دریافت که این اعتراضها تنها از سوی یک حقوقدان و اقتصاددانی همچون یاتسنیوک میتوانست با پشتیبانی غرب شکل بگیرد چراکه تشریح اوضاع نابسامان اقتصادی در آینده اوکراین تنها توسط او و با آشنایی به نظام حقوقی این کشور میسر بود که میتوان وی را مهره اصلی هم در انقلاب نارنجی و هم در انقلاب سال گذشته اوکراین دانست.
پیشنهاد تصدی پست نخستوزیری و معاون نخستوزیری که توسط یانکوویچ برای آرامسازی اوضاع اوکراین مطرح شده بود، به ترتیب توسط آرسنی یاتسنیوک و ویتالی کلیچکو رد شد و تنها بر استعفای وی تاکید کردند تا جایی که رهبر حزب ملیگرای آزادی اوکراین یعنی «اولگ تیاگنیبوک» هم تنها استعفا و کنارهگیری یانکوویچ را خواستار شد. به این ترتیب سایه سیطره غرب بر کاخ ریاستجمهوری در کییف سنگینی کرد.
طرح دوم و شروع منازعه قدرت
این اوضاع تا جایی پیش رفت که تلفن دفتر پوتین به صدا درآمد. پشت خط دوست قدیمی او یعنی یانکوویچ قرار داشت که اوضاع آشفته کییف را گزارش میداد. مکالمه پایان یافت و عاقبت در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ پارلمان اوکراین با اعمال نفوذ مخالفان و کشمکشهای سیاسی و حمایت غرب و در پی اعتراضهای گسترده خیابانی در ۱۱ شهر این کشور به ویژه در میدان استقلال این کشور رای به برکناری ویکتور یانکوویچ داد. ناقوس مرگ اندیشههای پان روسیزم در کییف به صدا درآمد. سکوتی تلخ و مملو از عصبانیت کرملین را فرا گرفت و در کاخ سفید خندهای بر لبان اوباما به ویژه تیم اطلاعاتی که روی پرونده اوکراین کار میکردند، جا خوش کرد. پرونده اوکراین در سیا بسته شد اما پروندهای دیگر که به طرح دوم معروف است در مسکو باز شد.
تیموشنکو و پروژه مظلومسازی
پس از برکناری یانکوویچ نخستین قدم در تثبیت و روحیه بخشی به مخالفان دولت اوکراین و به تفسیری دیگر مخالفان روسها، آزادی نخست وزیر سابق این کشور یعنی یولیا تیموشنکو بود که در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ به زندان محکوم شد که به نوعی مهرهچینی زمان انقلاب نارنجی را به نمایش میگذارد. نکتهای که یکی از مسائل مهم در این بین به شمار میرود، مدل حضور تیموشنکو در بین معترضان در میدان استقلال کی یف بود که روی صندلی چرخدار به یکباره در انظار عمومی ظاهر شد و به عبارتی یک هدایت افکار عمومی را در این بین صورت داد در صورتی که در عکسهایی که از وی منتشر شد، تیموشنکو با کفش پاشنه بلند روی ویلچر نشسته است و چند روز بعد هم در ملاقات با کاترین اشتون به صورت عادی و کاملاَ ایستاده با وی دیدار کرد که البته این بخش، جزئی از سناریوی تلطیف احساسات بعد از آن همه زد و خورد در اوکراین به حساب میآید که مشابه این موضوع را میتوان در جلسه محاکمه حسنی مبارک در قاهره دنبال کرد که او هم برای مظلومنمایی، روی برانکارد به صورت دراز کش در این جلسات شرکت میکرد.
خروج یانکوویچ؛ ورود به کریمه
بعد از مسلط شدن معترضان بر پارلمان و به دست گرفتن اوضاع اوکراین، یانکوویچ از طریق مرزهای شرقی این کشور به روسیه گریخت و از آن طرف شرایط برای روسها با خروج آخرین عنصر آنها از اوکراین مهیا شد تا فرزندان استالین دست به کار شوند و نمایشنامهای دیگر را به روی صحنه بیاورند. این بار جزیره استراتژیک کریمه که از سال ۱۸۵۳ تا فوریه ۱۸۵۶ در تصرف آلمانها، فرانسویها و انگلیسیها بود، در فهرست اقدامهای بعدی روسیه به ویژه رویکردهای نظامی این کشور قرار گرفت.
اگر بخواهیم ریشه و دلیل طرح اشغال شبه جزیره کریمه توسط روسیه را بررسی کنیم، باید به گذشته این جزیره رجوع کرد. این جزیره از قرن ۱۵ تا ۱۸ میلادی تحت فرمان حکومت عثمانی بوده است و در قرن هجدهم با تلاش تزارها یا امپراطوری روسیه، از امپراطوری عثمانی جدا شد و در سال ۱۹۵۴ به مناسبت سیصدمین سالروز پیوستن اوکراین به امپراطوری روسیه، این جزیره بدون امضاء معاهده یا توافقنامهای، توسط مقامهای شوروی به عنوان هدیه به جمهوری اوکراین اهداء شد و اینکه دیده میشود پوتین تنها با برگزاری رفراندوم و کسب ۴۴۵ رای موافق و یک رای مخالف از مجلس دوما، مصوبه الحاقیه این جزیره استراتژیک را در ۲۱ مارس ۲۰۱۴ مقابل صدها دوربین در کرملین به امضاء میرساند، نیروهای نظامی خود را به این جزیره اعزام میکند و حتی رژهای آبی – خاکی در آنجا برگزار میکند، تماماَ مدلی از احیای تفکرات و سیطره روسی را به جهان ارائه میکند که درصدد احیاء امپراطوری روسیه در قرن ۲۱ هستند. همچنین در این خصوص میتوان به کنفرانس یالتا نیز اشاره کرد که روزولت، چرچیل و استالین برای تقسیم غنائم بعد از جنگ جهانی دوم در این جزیره حاضر شدند که باید گفت این جزیره از قدیم الایام به دلیل وضعیت ژئوانرژیک و ژئواستراتژیکش مورد نظر اروپاییها و روسها بوده است.
به هر ترتیب جزیره کریمه و بندر سواستوپل اعلام استقلال کرده و به خاک روسیه الحاق شد ولی بعد از این اتفاق، اروپاییها به خصوص آلمانها که گاز خود را از طریق کریمه دریافت میکردند، احساس خطر کردند تا جایی که آنگلا مرکل سفر خود به یونان را ناتمام گذاشت و برای بیان مواضع خود و کمک به حل و فصل بحران نو پای اوکراین به برلین آمد که اعم این نگرانیها را هشدار روسیه مبنی بر قطع گاز اوکراین شکل میداد و از طرفی هم غربیها پرداخت بدهی گازی اوکراین به روسیه را گردن گرفتند که چند ماهی طول کشید تا این موضوع محقق شود.
ظهور جداییطلبان؛ تقابل غرب و شرق
به موازات همین ماجرا، جداییطلبان و به بیان دیگر استقلالطلبان در شرق اوکراین و از نقاطی که یانوکوویچ به روسیه گریخت، اعلام حضور میکند. اینکه چرا تنها شرق اوکراین خاستگاه استقلالطلبان است و نقاط دیگر اوکراین دست به خیزشها و مخالفتها نزدند، ذکر این نکته را مهم جلوه میدهد که باید دانست نواحی شمالی و غربی این کشور طیف کشاورزی دارد و نواحی جنوبی و شرقی اوکراین از قدیم الایام و حتی در زمان شوروی سابق، مناطق صنعتی محسوب میشدند که هم اکنون هم بر همین روال است چراکه اکثریت سرمایهگذاریهای اقتصادی و صنعتی و همچنین تجمیع و استقرار ماشین آلات و دستگاههای صنعتی که توسط شوروی به اوکراین ارسال میشد، در این دو ناحیه صورت گرفته است لذا به نظر میرسد از همان موقع یعنی پس از زمان الحاق جزیره کریمه به خاک روسیه، پیریزی جنگ سرد صورت گرفته بود که البته برخی کارشناسان بر این عقیده نیستند.
با تمامی این تفاسیر، اوج منازعه در اوکراین زمانی صورت گرفت که جداییطلبان در مناطقی مانند لوهانسک، دونتسک و اسلاویانسک دست به اسلحه شدند که سقوط مراکز نظامی، امنیتی و دولتی را در پی داشت. از همین رو غربیها فرصت را مناسب دیده و اقدام به سرازیر کردن هجمههای رسانهای خود بر روسیه کردند و بر اساس عرف سیاست کرملین و به ویژه پوتین این اظهارات را رد کرده و مکرراَ این سخن را بازگو میکند که روسیه هیچگونه دخالتی در شرق اوکراین ندارد. در این میان در نواحی شرقی اوکراین اخبار ضد و نقیضی مبنی بر بازداشت دو نفر از عوامل سازمان سیا توسط جداییطلبان در شرق اوکراین منتشر میشود که همین موضوع باعثشد تا برای مدتی، موقتاَ هجمهها علیه روسیه کمرنگ شود اما باب جدیدی در مناقشه مابین غرب و شرق رخ داد که آن هم اعمال تحریمها علیه مقامهای دولتی و نظامی روسیه بود.
تحریم؛ شلیک بر پیکره اقتصادی روسیه
بیشک غربیها عامل اصلی و مطرح کننده طرح تحریم روسیه بودهاند که در پی آن اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن در این تحریمها آمریکا را علیه روسیه همراهی کردند. شعاع این تحریمها از بانکها و موسسات اقتصادی و بانکهای روسیه فراتر رفت و دامنه آن مقامهای دولتی و حتی نظامیان روسیه را در بر گرفت که با واکنش مقامهای مختلف روسیه اعم از پوتین، ریابکوف و لاوروف همراه بود که طی سه ماه موجب وارد شدن ضربهای سنگین به اقتصاد روسیه و پایین آوردن ارزش روبل شد و به جایی رسید که رئیسجمهوری روسیه در سفری که به چین داشت، اعلام کرد که در داد و ستدهای اقتصادی کشورش با چین از دلار استفاده نخواهد کرد و به نوعی یک عمل تلافیجویانه را به نمایش گذاشت.
پروشنکو هم نتوانست
کارشناسان و صاحب نظرانی که به رصد موضوع اوکراین میپردازند و در این باره کنکاش میکنند، معتقدند که ادامه درگیریها در شرق اوکراین به بیانی تکرار واقعهها و تشدید مناقشهها در این سرزمین است و فقط سرنگونی بالگردهای ارتش اوکراین در این بین تا حدی حائز اهمیت است چراکه این ماجرا تنها سقوط چند فروند بالگرد نظامی و کشته شدن نظامیان و مربیان کهنهکار نظامی اوکراین نیست بلکه این پرسش مطرح میشود که به چه ترتیب و از چه منبعی استقلال طلبان در شرق اوکراین به موشکهای ضد بالگرد مجهز میشوند که همین مساله پای ناتو و هواپیماهای آواکس را به آسمان اوکراین باز کرد که تمامی این مسائل به عدم حضور رئیسجمهوری که با رای مردم به روی کار بیاید، برمی گردد و البته این نظر غربیها و حامیان پروشنکو و نارنجیها در آن سوی مرزهای اوکراین بود.
بعد از فراز و نشیبهای طولانی سیاستمدار میلیارد اوکراینی یعنی پترو پروشنکو که مهر تایید غرب را در کارنامه عملکرد سیاسی خود دارد، در تاریخ هفتم ژوئن ۲۰۱۴ به عنوان رئیسجمهوری پا به کاخ ریاستجمهوری این کشور در کییف گذاشت و اولین شعارش این بود که اوضاع شرق اوکراین را سر و سامان خواهد داد که تاکنون عملاَ این موضوع اتفاق نیفتاده و آینده این کشور که نخستین سالگرد انقلابش را تجربه میکند، همچنان در هالهای از ابهام با طعم خشونت قرار دارد.
آتش بس با مینسک هم محقق نمیشود
پیش از تشدید درگیریهای هفته گذشته در شرق اوکراین، رهبران کشورهای آلمان، فرانسه، روسیه و اوکراین در بلاروس گرد هم آمدند تا درباره توافقنامه آتشبس مینسک گفتوگو کنند که اخباری مبنی بر تصویب این توافقنامه در خروجی خبرگزاریهای داخلی و خارجی قرار گرفت اما دیری نپایید که اوضاع در شرق اوکراین وخیمتر شد و اینبار نظامیان اوکراین در شهر استراتژیک دبالتسو که به شاهراه خطوط راه آهن اوکراین معروف است، ناکام ماندند و نزدیک به ۱۵۰ نفر از افراد خود را بنا بر اخبار منتشره مفقود اعلام کردهاند. این در حالی است که الکساندر زاخارچنکو، رهبر جداییطلبان طرفدار روسیه در شرق اوکراین اعلام کرده که آماده است تا اجساد سه هزار و ۵۰۰ نفر از نظامیان را به نماینده دولت کییف یا خانوادههای آنها تحویل دهد وبه فرض اینکه این موضوع از درجه اعتبار ساقط باشد هم این آمار قابل تامل است. از طرفی هم تعداد دفعات نقض آتشبس در طول این یک هفته به ۲۵۰ مرتبه رسیده است و میتوان دریافت که توافق مینسک در عمل هیچ تاثیری بر اوضاع شرق اوکراین نداشته است.
اروپاییها به دنبال منافع خود در اوکراین هستند
شاید این پرسش مطرح شود شود که چرا آلمان بیش از همه مشتاق است تا در جریان اتفاقات اوکراین نقش خود را بروز دهد. در پاسخ این پرسش ذکر این مورد کافی است که اوکراین از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ میلادی در جریان جنگ جهانی دوم در اشغال آلمان بوده است و میتوان به عملیات مشهور ماشین جنگی رایش که نام بارباروسا را به خود نسبت داده است، اشاره کرد. عدهای هم این پرسش را مطرح میکنند که چرا وزیر خارجه کشورمان، یعنی محمد جواد ظریف در جریان افتتاح ساختمان جدید سفارت جمهوری اسلامی ایران در مینسک گذری هم بر حل بحران شرق اوکراین داشته است. در پاسخ به این پرسش باید گفت که ایران پس از آن که اوکراین در تاریخ ۲۳ آگوست ۱۹۹۱ استقلال خود را رسماَ اعلام کرد، نخستین کشوری بود که استقلال این کشور را به رسمیت شناخت.
دیوارههای جنگ سرد با لا خواهد آمد؟
در پایان در مبحثارائه تحلیل در موضوع اوکراین باید گفت که تحولات در اوکراین با شیب صعودی روبهرو است و راهکارهایی که توسط اتحادیه اروپا یا کشورهای عضو آن دنبال میشود، به نظر نمیتواند کاری را از پیش ببرد چراکه عمق وخامت این ماجرا ریشه در گذشته و تاریخ دارد. بیشک گزینههای نظامی مطرح شده توسط کشورهای غربی و هم پیمانانشان به خصوص ناتو تنها خونهای بیشتری را جاری خواهد کرد و نیاز است که دو طرف کشور ذینفع در ماجرای اوکراین، یعنی روسیه و ایالات متحده آمریکا پای میز مذاکره بیایند تا یارکشی جهتدار میان شرق و غرب از بین برود و اگر چنین نشود، بیشک اوکراین قضیهای فراتر از تجزیه را تجریه خواهد کرد. بنابراین ذکر این مطلب حائز اهمیت است که افکار عمومی باید بداند کشورهایی مانند فرانسه و آلمان تنها نگران منافع اقتصادی، انرژی و حتی منافع نظامی خود هستند تا نگران اوضاع اوکراین که این موضوع با استناد به اسناد تاریخی و مناسبات سیاسی قابلیت احراز خواهد داشت و اگر این روال ادامه پیدا کند، بیشک دیوارههای جنگ سرد که پیریزی آن صورت گرفته است، بالاتر خواهد آمد.
گزارش: فرشاد گلزاری