ایلنا بررسی میکند؛
اسرائیل و استفاده از ترور برای ایجاد امنیت
رویکرد فعلی رژیم صهیونیستی را میتوان استراتژی «نیمه پنهان» نام گذاری کرد. نیمه پنهان به آن معنی که از حدود سال ۲۰۰۸ میلادی و پس از ترور شهید «عماد مغنیه»(حاج رضوان)، اسرائیل مسئولیت هیچ کدام از عملیاتهای ترور منتسب به خود را نپذیرفت و همواره ابری از ابهام در مورد این ترورها در رسانههای گروهی ایجاد میشد. اهدافی که سالها در لیست ترور سرویس اطلاعاتی اسرائیل قرار داشتند، توسط گروههای دیگر حذف میشدند. با اینکه ردپای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در چند عملیات ترور که در سالهای گذشته انجام شده، به طور کامل مشهود است، اما گروههای دیگر مسئولیت ترور را بر عهده گرفتند.
پایان دوره قیمومیت انگلستان بر سرزمین فلسطین، آغازی بر مشکلات امروز خاورمیانه شد. گوشهای از جهان که محل زندگی میلیونها انسان است، صحنه جنگی ویرانگر شده و هر روز قربانی بیشتری میگیرد.
تروریسمی که امروز گریبان غرب آسیا را میفشارد، جبهه جدیدی در این منطقه گشوده است؛ جبههای که توسط کشورهای غربی و عربی برای کشیدن یک کمربند امنیتی دور مرزهای رژیم صهیونیستی ایجاد شده و خاورمیانه را به صحنه جنگی ویرانگر تبدیل کرده است.
با اینکه برخی، نظریه پشتیبانی آمریکا از تروریستهای تکفیری را نوعی تئوری توطئه مینامند، ارسال تجهیزات و بارریزی نظامی توسط هواپیماهای ترابری ایالات متحده مهر تائیدی بر این صحبتها زد. در کنار تمام منافع و خطرهایی که تروریستهای تولیدی جریان غربی - عربی برای پشتیبانان دارند، رژیم صهیونیستی مرزی از گروههای تکفیری بین خود و محور مقاومت ایجاد کرده است.
رویکرد فعلی رژیم صهیونیستی را میتوان استراتژی «نیمه پنهان» نام گذاری کرد. نیمه پنهان به آن معنی که از حدود سال ۲۰۰۸ میلادی و پس از ترور شهید «عماد مغنیه»(حاج رضوان)، اسرائیل مسئولیت هیچ کدام از عملیاتهای ترور منتسب به خود را نپذیرفت و همواره ابری از ابهام در مورد این ترورها در رسانههای گروهی ایجاد میشد. اهدافی که سالها در لیست ترور سرویس اطلاعاتی اسرائیل قرار داشتند، توسط گروههای دیگر حذف میشدند. با اینکه ردپای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در چند عملیات ترور که در سالهای گذشته انجام شده، به طور کامل مشهود است، اما گروههای دیگر مسئولیت ترور را بر عهده گرفتند.
امروز نیز رابطه اسرائیل و گروه های تکفیری را میتوان به همین صورت دسته بندی کرد. جریان تکفیر که امروز در خاورمیانه جولان میدهد، عملیات ترور و بیشتر آرزوهای قدیمی رژیم صهیونیستی در خاورمیانه را اجرا میکند.
«محمد ایرانی» سفیر سابق ایران در لبنان و اردن درباره وضعیت کنونی محور مقاومت معتقد است: متاسفانه وضعیت منطقه به سمت و سویی رفت که شرایط را برای بهره برداری اسرائیل به طور کامل فراهم کرد. کشورهای اسلامی، عربی و محور مقاومت هر کدام مشغول به مشکلات خود شده اند و ظرفیت خود را معطوف به مبارزه با گروههای تکفیری کردهاند. اگر تمام این ظرفیتها یک کاسه و متحد در اختیار جبهه ضد اسرائیل قرار می گرفت، به طور قطع رژیم صهیونیستی تاب تحمل این فشار را نداشت. کشورهای استبداد تنها در سایه اتحاد کشورهای اسلامی شکست می خورند و در صورت تفرقه، بیشترین بهره را جبهه مخالف میبرد.
این کارشناس مسائل خاورمیانه همچنین در مورد پیوند دو تفکر تکفیر و صهیونیسم میگوید: جریان تکفیر و رژیم صهیونیستی در مساله ضربه زدن به محور مقاومت به یک نقطه اشتراک رسیدهاند. منافع جریان تکفیر و صهیونیسم در این نقطه تلاقی با یکدیگر گره خورده است. بنابراین اولین برداشتی که می تو. ان از این مساله کرد این است که اسرائیل دست به عملیات نظامی علیه محور مقاومت نمیزند و به طور معول، حملات خود را از طریق توپخانه و شلیک موشک انجام میدهد. اما جریان تکفیر پیاده نظام اسرائیل هستند و اقدامی که اسرائیل باید از طریق عملیات زمینی علیه جریان مقاومت انجام دهد، این گروهها بر عهده گرفتهاند و انجام میدهند.
خشونت در بنیان رژیم صهیونیستی، هگانا، لحی و اتسل
پایههای رژیم جعلی اسرائیل بر خشونت و ترور استوار شده است. چه در زمان قبل از تشکیل اسرائیل که گروههای صهیونیست با خشونت و حمله به فلسطینیان باعثمهاجرت آنها از سرزمیشنان میشدند، و چه بعد از تشکیل رژیم اسرائیل، خشونت و ترور در لایههای زیرین این رژیم وجود داشته است.
پیش از پایان دوره قیمومیت انگلستان بر فلسطین، چندین گروه افراطی بر پایه اندیشه صهیونیسم در فلسطین فعالیت میکردند. این گروهها با اعمال خشونت و شدت عمل در قبال غیریهودیان ساکن فلسطین، به دنبال کوچاندن آنها از این سرزمین و تشکیل هر چه سریعتر دولت یهود بودند.
در کنار تمایل به خروج فلسطینیان، این جنبشهای زیرزمینی به دنبال اعمال فشار بر حاکم انگلیسی نیز بودند. ترور، روش اصلی این جنبشهای صهیونیستی بود. ازجمله عملیاتهای تروریستی شاخص این گروههای افراطی میتوان به بمب گذاری هتل «کینگ دیوید» بیت المقدس در سال ۱۹۴۶ میلادی توسط گروه «اتسل» و قتل «فولکه باردوت» دیپلمات برجسته سوئدی و میانجی ارشد سازمان ملل متحد در نزاع اعراب و اسرائیل توسط تروریستهای گروه «لحی» در سال ۱۹۴۸ میلادی اشاره کرد.
تمام این جنبشهای زیرزمینی صهیونیستی، توسط دولت انگلستان و سازمان ملل متحد به عنوان گروههای تروریستی شناخته و معرفی میشدند.
همزمان با تشکیل رژیم صهیونیستی و تشکیل ساختار امنیتی آن به نام «تزاحال» یا به اصطلاح «نیروهای دفاعی اسرائیل»، این جنبشهای زیر زمینی منحل شده و بخشی از این نیروها شدند. بنابراین، گروههای افراطی دیروز که معتقد به خشونت و ترور مخالفان بودند، در هستههای ابتدایی ساختار امنیتی و نظامی اسرائیل جا گرفتند و رویکرد ترور محور خود را به این تشکیلات نوپا انتقال دادند.
هدف، تامین امنیت اسرائیل
پس از تشکیل رژیم صهیونیستی و ساختار امنیتی آن، ترور و حذف عناصر نامطلوب به عنوان بخشی از این ساختار قرار گرفت. گروه تروریستی هاگانا که در سالهای قبل از تشکیل رژیم با تاسیس دفتری، به جمع آوری اطلاعات یهودیان جهان برای تسریع مهاجرت به سرزمین فلسطین میپرداخت، به عنوان پایهای برای تشکیل «دفتر اطلاعات و وظایف ویژه» در ۱۹۵۱ میلادی شد که امروز با نام «موساد» در جهان شناخته میشود.
با نگاهی بر پیشینه سیاه هاگانا، میبینیم که تفکر خشونتطلب و تروریستی این گروه تبدیل به بنیان سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل شد و در سالهای بعد شاهد ترورهای گسترده توسط این سازمان و یا به دستور آن هستیم.
از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی تا پایان جنگ «یوم کیپیور»، یکی از مسائل اصلی اسرائیل دشمنی با کشورهای عرب خاورمیانه به خصوص مصر و سوریه بود. با مشاهده لیست ترورهای اسرائیل در سالهای گذشته میبینیم که موساد و پس از آن سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل موسوم به «امان» نقش زیادی در ترور شخصیتهای تاثیرگذار و شکست اعراب در این منازعات داشتند.
هر شخص، گروه و کشوری که منافع و امنیت اسرائیل را به خطر بیاندازد، در لیست ترورهای این رژیم قرار میگیرد. این خطرآفرینی میتواند توسط یک گروه چریک و مبارز فلسطینی یا لبنانی باشد، یا گروهی از دانشمندان که در حال مطالعه برای پیشرفت علمی یا صنایع نظامی یک کشور هستند.
پیشرفت در کشورهای مخالف اسرائیل، به معنای به خطر افتادن منافع و امنیت این رژیم تلقی میشود. این موضوع از زمان نزاع اعراب و اسرائیل وجود داشته و امروز نیز ادامه دارد. «عملیات داموکلس» در سال ۱۹۶۲ میلادی در آلمان و مصر برای جلوگیری از بیشرفت برنامه موشکی مصر انجام شد. «هینز کروگ» دانشمند صنایع موشک آلمانی که بر روی پروژه موشکی مصر کار میکرد، توسط ماموران عملیاتی موساد ربوده شده و جسد وی هیچ وقت پیدا نشد. ماموران اسرائیلی همچنین اقدام به بمب گذاری در کارخانه محل انجام آزمایشها نیز کردند و با انفجار این محل، پروژه موشکی مصر نابود شد و اسرائیل توانست دشمن آن زمان خود را از دست یابی به این توانایی بازدارد.
ترورهای اسرائیل، از دیروز تا امروز
از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی، مقاومت در برابر این جریان اشغالگر شکل گرفت. اسرائیل در آن زمان با اسرائیل امروز تفاوتهای زیادی داشت. این رژیم در چند جنگ اعراب را شکست داده و هر روز خود را بزرگتر از گذشته میدید. رژیم صهیونیستی در آن سالها از گروهی به نام حزبالله لبنان شکست نخورده بود و شهرهایش هدف راکتهای مقاومت اسلامی فلسطین قرار نمیگرفت.
به دلیل قدرتی که اسرائیل در خود میدید و حس یکه تازی که در آن زمان داشت، دامنه ترورهای این رژیم بسیار گسترده بود و از بروکسل تا دمشق را در بر میگرفت. بمب گذاری و تیراندازی از جمله روشهای تل آویو برای ترور مخالفان و مبارزان فلسطینی و لبنانی و دانشمندانی بوده که با تحقیقات خود باعثبه خطر انداختن امنیت این رژیم شدهاند. در بیشتر موارد، پس از انچام عملیات ترور، اسرائیل به طور رسمی اعلام میکرد که هادی و عامل اصلی این عملیات بوده است و آن را نشانه ازدیاد قدرت میدانست.
در خلال سالهای ۱۹۷۲ تا ۲۰۱۱ میلادی بیش از ۶۰ نفر از شخصیتهای تاثیرگذار مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین، سایر گروههای مبارز فلسطینی و دانشمندان منطقه در کشورهایی مثل قبرس، فرانسه، آلمان، یونان، امارات، سوریه، لبنان و فلسطین با روشهای مختلف اعم از بمب گذاری، تیراندازی و حمله هوایی ترور شدند.
پس از سال ۲۰۰۰ میلادی و آزادسازی مناطق جنوب لبنان از دست اشغالگران صهیونیست، خطر مقاومت اسلامی لبنان بیش از گذشته برای تل آویو احساس شد. فضاحت اسرائیل در شکست از مبارزان یک گروه به اندازهای بود که ارزش فکر برای تغییر رویکرد در مورد حزب الله و حذف شخصیتهای آن را داشت.
شهیدان «حسان اللقیس» وعماد مغنیه از جمله فرماندهان ارشد حزب الله بودند که در سالهای گذشته ترور شدند. با این وجود که امروز اسرائیل به طرح ریزی و اجرای ترور حاج رضوان معترف است، اما در ابتدای امر مسئولیت آن را نپذیرفت و امروز نیز که حدود دو سال از ترور اللقیس میگذرد، تل آویو همچنان از پذیرفتن مسئولیت آن خودداری میکند و خود را پشت گروههای «تیپ آزادگان اهل تسنن در بعلبک» و «انصار الامه الاسلامیه» که مسئولیت آن را بر عهده گرفتهاند، مخفی میکند.
با استفاده از این روش، در عمل دست کشور هدف برای انجام اقدام تلافی جویانه و متقابل بسته میشود. رسانههای جهان همصدا با یکدیگر اعلام میکنند که این ترور توسط یک گروه دیگر انجام شده و اسرائیل نقشی در آن نداشته است. به دلیل تکرار این موضوع، افکار عمومی جهان اقدام متقابل کشورهای قربانی علیه اسرائیل را بر نمیتابند که باعثدر امان ماندن اسرائیل میشود.
این روش در مورد ترور دانشمندان ایران نیز صدق میکند. اسرائیل همواره سعی دارد تا به جهانیان القا کند که برنامه هستهای ایران تهدیدی برای امنیت این رژیم و تمام جهان است. در کنار به راه انداختن این جریان در رسانهها و در محافل سیاسی، توسط نیروهای مزدور خود، اقدام به حذف چهار نفر از شخصیتهای تاثیرگذار در فعالیتهای هستهای ایران میکند. اما اسرائیل هیچگاه مسئولیت ترور شهیدان «مصطفی احمدی روشن»، «مجید شهریاری»، «مسود علی محمدی» و «داریوش رضایینژاد» را نپذیرفت و در سایه ایستاد.
کسانی که تاریخ اسرائیل و سابقه فعالیتهای تروریستی این رژیم را مطالعه کردهاند حتما به نامهایی مانند «یحیی المشد»، «رمال حسن رمال»، «ودیع جرجس»، «سمیر نجیب»، «علی مصطفی مشرفه»، «سمیره موسی» و «عبده شکر» برخورد کردهاند. این اشخاص، فرماندهان مقاومت و رزمندگان حزب الله و گردانهای عزالدین قسام نیستند. این افراد دانشمندان هستهای کشورهای عربی مانند لبنان و مصر و سوریه هستند که در طول سالهای گذشته به روشهای متفاوت و در کشورهای مختلف مانند آمریکا، ترکیه و مصر به قتل رسیدهاند. بنابراین میبینیم که اسرائیل سابقه سیاهی در حذف افراد تاثیرگذار در برنامههای علمی کشورهای دیگر دارد.
استفاده از هلی کوپتر، روشی جدید در ترورهای اسرائیل
استفاده از حمله بالگردهای نظامی در ترور شخصیتهای مبارز فلسطین و لبنان یکی از روشهای اسرائیل در دهه اول و دوم قرن ۲۱ بوده است. بالگردهای نظامی اسرائیل ابتدا در ترور «سید عباس موسوی» در سال ۱۹۹۲ میلادی به کار گرفته شدند. این عملیات آزمایشی برای روشی جدید بود که در سالهای آتی بسیار به کار رفت و برای رژیم اشغالگر قدس موفقیتآمیز بود.
پس از یک وقفه ۹ ساله، بار دیگر در سال ۲۰۰۱ میلادی و برای ترور مسعود عیاد از اعضای ارشد گروه ویژه موسوم به «نیروی ۱۷»(نیروی ویژه جنبش فتح) از هلیکوپترهای نظامی اسرائیل استفاده شد. از اهداف سرشناسی که با این روش ترور شدند میتوان به «ابو علی مصطفی» دبیرکل جبهه خلق برای آزادی فلسطین(۲۰۰۱)، «شیخ احمد یاسین» بنیانگذار و اولین رهبر جنبش حماس(۲۰۰۴)، «عبدالعزیز رنتیسی» دومین رهبر حماس(۲۰۰۴) و شهدای اخیر حزبالله در قنیطره اشاره کرد.
استفاده از یک روش نظامی برای ترور هدفمند اشخاص مشخص، پرسش بزرگ در ذهن ایجاد میکند. با بررسی توانایی نیروهای مقاومت در زمان وقوع این گونه حملات، میتوان به پاسخ این پرسش پی برد.
استفاده از این روش دو هدف را برای نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی محقق میکرد. اول، جنبه روانی اینگونه عملیات است که تاثیر شگرفی بر ذهن تماشاچیان و مخاطبان رسانهها میگذارد. مانوری بر قدرت امنیتی، نظامی و اطلاعاتی اسرائیل صورت میگیرد و قدرت این سرویسها را بالا میبرد. این در حالی است که بزرگی و اقتدار هر سرویس اطلاعاتی با توجه به میزان موفقیت و عملکرد آن سنجیده میشود، نه با عملیات روانی و رسانهای.
دوم، میزان توانایی نیروهای مبارز در ساقط کردن هلیکوپترها و اطمینان نیروهای اسرائیلی از نابودی هدف است. در مورد توانایی نیروهای مقاومت باید گفت که اگر در سالهای گذشته توانایی مبارزه با این گونه تجهیزات را نداشتند، امروز قادر به ساقط کردن اینگونه جنگ افزار هستند و تسلیحات مورد نیاز را در اختیار دارند.
با مطالعه روی تجهیزات استفاده شده در این ترورها، میتوان به بالا بودن میزان اطمینان در موفقیت عملیات پس برد. بالگرد تهاجمی «آپاچی ای - اچ ۶۴» و موشک هوا به زمین «ای جی ام - ۱۱۴ هل فایر» تجهیزاتی هستند که در عملیاتهای ترور اسرائیل مورد استفاده قرار گرفتند. کاربرد اصلی این موشک، نبرد با تجهیزات زرهی است. زمانی که شیخ احمد یاسین با شلیک چهار فروند از این موشک به شهادت میرسد، نشان از دقت عمل در انتخاب تجهیزات و موفقیت حذف هدف دارد.
عملیات اخیر در قنیطره که به شهادت زمندگان حزب الله منجر شد، پاسخ دردناکی از جانب گروههای مقاومت به دنبال داشت. شاید اسرائیل پس از پاسخ حزبالله در مزارع اشغالی شبعا و کشته شدن شماری از نظامیان خود متوجه شده باشد که مقاومت امروز با سالهای گذشته تفاوت دارد و این نوع عملیات بدون پاسخ نخواهد ماند.
گروههای تکفیری و کمربند امنیتی اسرائیل
حدود چهار سال از آغاز درگیریهای سوریه و کمتر از یک سال آغاز جنگ داخلی عراق میگذرد. تکفیریها فارغ از هر اسم و پرچمی که دارند، برای تشکیل حاشیه امن در مرزهای اسرائیل به کار گرفته شدهاند. این کمربند امنیتی را میتوان در دو بخش بررسی کرد.
اول، بحثمرزهای سرزمینهای اشغالی است. بلندیهای جولان که نقطه تلاقی اسرائیل، لبنان وسوریه است، محل حضور تکفیریهای جبهه النصره است و در عمل مرز دومی برای اسرائیل ایجاد کرده و فاصلهای میان مقاومت اسلامی و ارتش سوریه با رژیم صهیونیستی ایجاد و ومحور مقاومت شامل بسیج مردمی و ارتش سوریه و حزب الله لبنان را به آنها مشغول کرده است.
دوم، تغییر خط مقدم مسلمانان از اسرائیل به جبهه تکفیر است. امروز کشورها و گروههایی که در محور مبارزه با اسرائیل قرار دارند، درگیر جنگ با جریانی هستند که توسط جریان غربی - عربی برای به آشوب کشیدن خاورمیانه ایجاد شده و در سایه آن، امنیت رژیم صهیونسیتی نیز تامین شده است.
تا به حال یک گلوله از گروههای تکفیری به سمت مرزهای سرزمینهای اشغالی شلیک نشده است. بلکه، زخمیهای این گروهها در بیمارستانهای این رژیم مورد درمان قرار میگیرند و جریان تجهیز و شارژ مالی از سوی این رژیم برای تکفیریها در مرزهای سرزمینهای اسغالی ایجاد شده است.
امیر موسوی کارشناس مسائل خاورمیانه در مورد همکاری تکفیریها و رژیم صهیونیستی میگوید: ارتشها و نیروهای مردمی سوریه و عراق در حال نزدیک شدن به مرزهای مشترک با یکدیگر هستند که داعش در آنها حضور دارد. در صورت رسیدن این دو ارتش به یکدیگر، داعش تسلیم اقتدار سوریه و عراق خواهد شد. تروریستهای داعش یا باید تسلیم شوند یا تا آخرین کشته شوند. در صورت آزادسازی کامل عراق و سوریه، سه گزینه پیش روی داعش وجود دارد. سه منطقه صحرای سینا، معان در شرق اردن و لیبی گزینههای احتمالی داعش پس از خروج از عراق و سوریه است، که یا تمام اعضای باقی مانده در یک منطقه مستقر میشوند و یا هر سه منطقه تحت اختیار آنها قرار خواهد گرفت.
وی همچنین معتقد است: با اینکه صحرای سینا به سرزمینهای اشغالی بسیار نزدیک است اما حضور گروههای تکفیری هیچ خطری برای رژیم صهیونیستی نخواهد داشت. گروههای تکفیری برای تمام کشورها خطری بزرگ محسوب میشوند اما با رژیم جعلی اسرائیل هیچ مشکلی ندارند. زیرا در حال حاضر شاهد همکاری گروهها تکفیری مانند جبهه النصره که تفاوتی با داعش ندارد، با اسرائیل هستیم. این گروهها در قنیطره و بلندیهای جولان در کنار نیروهای صهیونیست حضور دارند. گروههای تکفیری بهترین نگهبانان مرزهای رژیم صهیونیستی هستند.
با راه انداختن جنگ در سرزمینهای اسلامی، کمربندی امنیتی از تکفیر به دور سرزمینهای اشغالی کشیده شده و گروهی از فریب خوردگان، مرزبانی رژیم صهیونیستی را بر عهده گرفتهاند. گروههای تکفیری تبدیل به عاملانی برای انجام دستورهای اسرائیل در خاورمیانه شدهاند. ترور دانشمندان سوری، ویران کردن شهرها و روستاها و نشانههای تمدن از جمله دستاوردهای جنگ این گروهها است. ویران کردن کشورهای محور مقاومت، خواسته قدیمی اسرائیل است که اکنون به دست تروریستهای افراطی به بار نشسته است.
عملیات گسترده نیروهای سوری و گروههای مقاومت در قنیطره میتواند آغاز بر شکستن این کمربند امنیتی و عقب راندن اسرائیل باشد.
گزارش: محسن صالحیخواه