روزنامهنگار آمریکایی در گفتوگو با ایلنا:
منافع واشنگتن در ادامه موجودیت و فعالیت داعش است
آمریکا بههیچ عنوان قصد ندارد تا اعضای گروه تروریستی داعش را از بین ببرد، زیرا خود آمریکا آنها را تامین میکند، آموزش میدهد و در منطقه بهکار میگیرد. آمریکا سیاست ایجاد گروههای تروریست را در عراق، اردن و در ترکیه بهکار گرفته است تا دولت را در این کشورها تغییر دهد.
«استفن لندمن» متولد شهر بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا است که مدرک خود را از دانشگاه «هاروارد» دریافت کرده است. وی تا بهحال بهعنوان نویسنده، روزنامهنگار، فعال سیاسی، مجری برنامه خبری خصوصی و همینطور چند برنامه رادیویی فعالیت داشته است.
وی در حال حاضر برای دو سایت خبری معتبر آمریکایی مطلب مینویسد و برنامههای زنده خبری را از سال ۲۰۰۷ میلادی تا کنون برای این دو شبکه خبری اجرا میکند.
لندمن تاکنون مطالب بسیاری در زمینههای مختلف از جمله صلح، امپریالیسم آمریکایی و سلطههای شرکتها بر مردم نوشته و در مجلههای معتبر به چاپ رسانده است.
استفن لندمن با اشاره به اینکه در هفتههای اخیر مقالاتی درباره حوادثخشونتبار آمریکا و وقایع شهر «فرگوسن» واقع در ایالت میسوری نوشته است، میگوید که فرگوسن تنها نمونهای از اتفاقهایی است که هر روزه در آمریکا رخ میدهند، برای مثال در شیکاگو طی هفته حوادثمشابهی پیش میآیند و ماموران پلیس آمریکا به بهانههای مختلف جوانان سیاهپوست را میکشند، بهگونهای که دیگر فعالیتهای پلیس به حالت ویژه درآمده است.
لندمن توضیح میدهد که اقدامهای ماموران پلیس آمریکایی علیه سیاهپوستان این کشور در صفحههای انتهایی روزنامهها و تنها بهصورت بسیار مختصر ذکر میشود و در کل زمانی که یک کودک سیاهپوست در آمریکا به دنیا میآید، به صورت ذاتی زندگی وی با زندگی یک کودک سفیدپوست قابل مقایسه نیست.
وی در همین راستا با اشاره به اعتراضات فرگوسن، تصریح کرد که رای هیاتمنصفه این شهر بههیچ عنوان مشروعیت ندارد و دادستانهای آمریکایی آنچنان قدرتی در دستگاه قضایی پیدا کردهاند که میتوانند به راحتی حکم صادره هیات منصفه را دستکاری کنند و در برخی موارد حتی آن ر به طور کامل تغییر دهند.
به عبارت دیگر، دادگاههای قضایی آمریکا بهطور کامل در اختیار دادستانهای این کشور است و آنها هستند که تعیین میکنند چه کسی حق دارد و چه کسی باید مجازات شود و از آنجا که دادستانها از راههای غیرقانونی عمل میکنند، هیچ راهی برای دست یافتن به عدالت وجود ندارد.
در پرونده فرگوسن، دادستانها شواهد موجود را بیاعتبار خواندند و توانستند آن نتیجهای را بهدست آورند که میخواستند و به این ترتیب روند دادگاهی شدن مامور سفیدپوست ار درجه اعتبار ساقط شده است.
از نظر لندمن پرونده فرگوسن بهوضوح یک قتل از درجه اول است و جای هیچ تردیدی در این مورد نیست.
از طرف دیگر، لندمن توضیح میدهد که این امکان وجود ندارد که برای قتل هر جوان یا نوجوان سیاهپوست مردم به خیابانها بیایند و اعتراض کنند، زیرا مشکل اصلی خود فساد دستگاه قضایی آمریکا است.
دلیل اصلی فساد دستگاه قضایی و دیگر بخشهای اداری در آمریکا، در نظر لندمن، به مساله دموکراسی در این کشور بازمیگردد، زیرا به عقیده وی مساله دموکراسی در آمریکا تنها یک خیالپردازی است و در آمریکا نیز بهآنگونه که تصور همگان است، وجود ندارد.
عدالت تنها بهنفع افراد ثروتمند و دارای نفوذ اجرا میشود و دیگران از عدالت هیچ بهرهای نمیبرند.
بیعدالتی در آمریکا آنچنان افزایش یافته است که اگر یک شهروند معمولی در این کشور مشکلی قضایی پیدا کند، هیچ ضمانتی وجود ندارد که بتواند به حق خود دست یابد.
به عبارت دیگر، شعار مقامهای قضایی این است که ما تنها از افراد ثروتمند و بانفوذ حمایت میکنیم و به سایر افراد توجهی نداریم.
لندمن در ارتباط با مساله هستهای ایران، گفت که مشکل اصلی در این مذاکرات، بهتعویق افتادن آن یا رسیدن و نرسیدن به یک توافق جامع و کامل نیست، بلکه مساله این است که آمریکا به دنبال دستیابی به منافع و خواستههای خود است.
برخی قدرتهای تلاش میکنند تا به بهانه مساله هستهای به سایر کشورها القا کنند که ایران همکاری لازم را برای تامین امنیت در سطح منطقه و جهان نشان نمیدهد و به این ترتیب بتوانند خواستههای خود را محقق کنند.
لندمن تصریح میکند که بیشتر شهروندان آمریکایی معتقدند که ایران سلاح هستهای در اختیار ندارد، اما مسئولان سازمان جاسوسی در آمریکا هر سال مطالب مشابهی را در میان مردم منتشر میکنند که بدون هیچگونه سند و شواهدی ایران را به داشتن سلاح هستهای و استفاده نظامی از این انرژی محکوم میکنند.
آمریکا همچنین دیگر کشورها را تحت فشار قرار میدهد تا اهداف و خواستههای خود را تامین کند و در این میان مساله هستهای ایران تنها یک بهانه و سرپوش برای این موضوع است.
لندمن تصریح کرد که جمهوریخواهان و همین طور برخی طرفهای مذاکره با ایران نمیخواهند تا جهانیان به این موضوع واقف شوند که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است و به روشهای مختلف تلاش میکنند تا از انتشار این موضوع جلوگیری کنند.
لندمن این فرضیه را مطرح میکند که آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی تلاش میکنند تا کشورهایی مانند ایران را که از نظر نفت و ثروت غنی هستند، تحت فشار بگذارند تا بتوانند آنها را در اختیار خود داشته باشند.
آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی آنچنان به نفت و دیگر ثروتهای کشورهای خاورمیانه مانند عراق چشم دوختهاند که حاضر هستند تا برای دست یافتن به این ثروت هر هزینهای را تقبل کنند.
لندمن از عراق بهعنوان نمونه واضح اقدامهای آمریکا و دیگر کشورها برای دستیافتن به نفت و دیگر ثروتهای خاورمیانه نام میبرد و توضیح میدهد که اگر آمریکا نتواند از راههای معمول به خواسته خود دست یابد، آنگاه گزینه اقدام نظامی را مطرح خواهد کرد.
از طرفی قدرت نظامی ایران نیز برای آمریکا هراسآور است و این موضوع یکی از دلایلی است که مقامهای آمریکا گزینه نظامی را فقط به صورت شفاهی مطرح میکنند و بعید به نظر میرسد که هیچگاه تصمیم عملی کردن آنرا داشته باشند. البته مقامهای آمریکایی از این موضوع مطلع هستند که حمله نظامی آنها به ایران میتواند منجر به یک جنگجهانی سوم شود.
وی درباره جابهجاییهای اخیر در کابینه اوباما تاکید کرد که «چاک هیگل» خلاف آنچه در خبرها منتشر شد، استعفا نکرد بلکه از سمت خود برکنار شد، زیرا وی بهعنوان وزیر دفاع آمریکا بر این عقیده استوار بود که باید بهجای تشدید جنگ در خاورمیانه، آنرا به پایان برساند و این خود دلیلی شد تا وی را از وزارت دفاع آمریکا اخراج کنند.
هیگل مخالف آغاز جنگهای جدید در نقاط مختلف جهان بود. این در حالی است که آمریکا خواهان جنگ بیشتر است و بهاین دلیل اختلافهایی میان وی و دیگر مقامهای آمریکا بهوجود آمده بود.
لندمن اشاره میکند که مقامهای آمریکا خواهان جنگ و آشوب دائمی در نقاط مختلف جهان هستند و روزی در تاریخ آمریکا وجود ندارد که بدون جنگ سپری شده باشد.
وی افزود میکند که نظریه صلح و ثبات در آمریکا تنها یک شعار پوچ و بیمعنی است، زیرا سیاستمداران در واشنگتن و مقامهای سیاسی وزارت دفاع این کشور چنین چیزی را تحمل نمیکنند و همواره بهدنبال کشور جدیدی برای حمله کردن هستند.
آمریکا در سطح جهان دشمن مشخصی ندارد، بنابراین دشمن برای خود ایجاد میکند و بهاین ترتیب وارد جنگ میشود و بهوضوح هیگل با این سیاست موافق نبود، اما باید قبل از آنکه سمت وزیر دفاع آمریکا را بر عهده بگیرد، این مطلب را برای خود حل میکرد.
هر جنگی که آمریکا وارد آن میشود یک جنگ غیرقانونی است، زیرا خود آمریکا باعثآن میشود و جنگ غیرقانونی تولید خشونت میکند.
حتی جنگ جهانی اول و دوم نیز نمیبایست آغاز میشدند، اما واقعیت ایناست که آمریکا یکی از طراحان این جنگها بوده است.
حتی با نگاهی به جنگ داخلی آمریکا میتوان درک کرد که آمریکا کشوری جنگطلب است.
در جنگهای داخلی آمریکا شمار کشتهشدگان آمریکایی با میزان تلفات جنگ جهانی برابری میکند.
وی با اشاره به تعداد کشتهشدگان آمریکایی در جنگ داخلی این کشور تصریح میکند که فرهنگ آمریکا یک فرهنگ خشونت و رشوه و فساد است که بیشتر آمریکاییهای هوادار صلح از آن بیزار هستند.
لندمن اشاره میکند که بیشتر آمریکاییها از اینکه رئیسجمهوری همچون «آبراهام لینکلن» داشتهاند باید به خود ببالند، زیرا تنها رئیسجمهوری در آمریکا بوده است که جنگستیز نبود.
نیروهای نظامی آمریکا به دلیل قدرتطلبی و جاهطلبی مقامهای این کشور به جنگهای مختلف اعزام میشوند و اگر خیلی خوششانس باشند زنده بازمیگردند.
بیشتر نیروهای نظامی آمریکا با جراحتهای سنگین و بهحالت فلج به کشور خود بازگردانده میشوند و هیچکس از کارهای آنها قدردانی نمیکند.
از طرفی لندمن متذکر میشود که جنگها و مشکلاتی که آمریکا برای دیگر کشورها ایجاد میکند چندان توسط شهروندان آمریکایی مورد توجه قرار نمیگیرد، بهگونهای که نتیجه فوتبال میان دو ایالت برای آنها بسیار مهمتر از مسائلی مانند جنگ عراق است.
بهعبارت دیگر برای شهروندان آمریکایی هیچ اهمیتی ندارد که در سایر نقاط جهان چه میگذرد.
لندمن معتقد است که میتوان با آگاه کردن مردم در آمریکا و سایر نقاط جهان در برابر سیاست آمریکا ایستادگی و از وقوع بسیاری از جنگها جلوگیری کرد.
بهنظر وی هیچ کشوری ساز و کار آمریکا را ندارد، زیرا از ابتدا قرار نبوده است تا با دموکراسی اداره شود و بههیچعنوان هم قرار نیست تا مردم آن با مفهوم واقعی دموکراسی آشنا شوند.
وی حتی پیشبینی میکند که آمریکا ممکن است برای کنترل جهان آنقدر جنگ بهراه بیاندازد که سرانجام آنرا نابود کند و این نتیجهای است که چندان دور از انتظار نیست، زیرا سلاحهایی که امروزه آمریکا و سایر کشورها در اختیار دارند آنقدر مهیب هستند که سلاحهای استفاده شده در جنگهای جهانی مانند اسباببازی بهنظر میرسند.
آیا میتوان تصور کرد که دو کشور آمریکا و روسیه بهعنوان صاحبان اصلی سلاحهای هستهای با هم وارد جنگ شوند؟ نتیجه چنین جنگی چیزی جز پایان بشریت نخواهد بود.
لندمن میگوید که سیاستمداران آمریکایی تنها دیوانگانی هستند که برای دستیابی به هدف خود حتی تا نابودی بشریت روی زمین هم پیش میروند.
در حوزه جنگهای علیه داعش، لندمن تصریح میکند که آمریکا بههیچ عنوان قصد ندارد تا اعضای گروه تروریستی داعش را از بین ببرد، زیرا خود آمریکا آنها را تامین میکند، آموزش میدهد و در منطقه بهکار میگیرد.
آمریکا سیاست ایجاد گروههای تروریست را در عراق، اردن و در ترکیه بهکار گرفته است تا دولت را در این کشورها تغییر دهد.
آمریکا از داعش و القاعده حمایت میکند و بهاین ترتیب خواستار نابودی آنها نیست.
بسیاری از شهروندان اروپایی و کشورهای غربی نیز بهواسطه دروغهای بزرگی که منتشر شدند، به یکی از دو جناح تندروها در عراق یا گروه مخالف آنها پیوستند.
درواقع سوریه و عراق میدان جنگ دلخواه مقامهای آمریکا هستند و حتی لیبی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
مقامهای آمریکایی هرگونه انتخاباتی را دستکاری میکنند تا خواست مردم اجرا نشود.
به گفته لندمن، تنها دلیلی که باعثشده است تا آمریکا با ایران وارد جنگ نشود، این است که مقامهای آمریکایی نگران هستند که ایران بتواند بهواسطه توانایی نظامی بالای خود ایستادگی کند.
نگرانی اصلی لندمن از این است که مبادا آمریکا نه فقط با ایران بلکه با بسیاری دیگر از کشورهای جهان وارد جنگ شود و به این ترتیب جنگ جهانی سومی که بهطور قطع هستهای خواهد بود، بهراه بیاندازد.
لندمن در پایان تاکید میکند که مهم نیست در آمریکا چه کسی رئیسجمهوری باشد، زیرا ساختار قدرت در آمریکا توسط افراد خاصی کنترل میشود و سایر افراد تنها ملزم به همکاری با این سیستم هستند و اگر کسی با این سیستم مخالفت کند به سرنوشتی مانند «جک کندی» یا «مارتین لوترکینگ» دچار میشود.
کندی با سیستم وارد جنگ شد و ماموران سازمان جاسوسی آمریکا وی را بهقتل رساندند و همین اقدام را با هر زن یا مردی که با این سیستم مخالف باشد، انجام میدهند.
اما درسی که کندی به بقیه داد هیچگاه توسط سایر روسایجمهوری فراموش نشد و آنها هیچگاه به مخالفت با سیستم قدرت در آمریکا نپرداختند.
اما بالاخره در آیندهای نزدیک روزی میرسد که رئیسجمهوری دیگری از آمریکا تصمیم میگیرد تا با ساختار قدرت در این کشور مخالفت کند و ما آن زمان شاهد ترور دیگری خواهیم بود.
گفتوگو: سعید فیضآبادی