روزنامه «الرای الیوم» بررسی کرد؛
مصر به سمت جنگ فرسایشی خونین کشیده میشود
با بررسی جزئیات حمله به ارتش مصر یعنی حمله یک عامل انتحاری با خودرویی کوچک و پس از آن حمله یک عامل دیگر انتحاری با خودرویی بزرگتر میتوان به این نتیجه رسید که گروه القاعده یا یک جماعت تندروی وابسته به القاعده یا هماهنگ با این گروه عامل این عملیات بیسابقه به لحاظ بزرگی و میزان کشتهشدگان است.
صحرای سینا در حال تبدیل شدن به میدان رویارویی خونین میان ارتش مصر و گروههای تندرو است. هیچ هفتهای بدون وقوع حملاتی که در آن شماری کشته و زخمی میشوند، سپری نمیشود اما حمله انتحاری جمعه گذشته به یک ایست بازرسی ارتش مصر در شهر «الشیخ زوید» در نزدیکی شهر «العریش» نقطعه عطفی به شمار میرود و حکایت از خطری واقعی دارد که نه فقط نیروهای مصری را تهدید میکند بلکه اهداف و گشتیهای اسرائیلی و خط لوله گاز که اخیرا مصر و اسرائیل بر سر راهاندازی آن به توافق رسیدند را هدف حمله قرار میدهد.
هنگامی که میگوییم این حمله انتحاری نقطه عطف به شمار میرود با استناد به زیاد بودن شمار کشتهشدگان(۳۰ کشته) ارتش مصر و شیوه انجام این حمله و زمان آن است؛ امری که باعثشد «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوی مصر بلافاصله خواستار برگزاری نشست فوری شورای دفاع ملی برای پیگیری گسترده اوضاع شود. شورایی که وزاری دفاع، کشور و فرماندهان بلندپایه نظامی را در بر میگیرد و ریاست آن به عهده خود السیسی است؛ نشست این شورا فقط زمانی برگزار میشود که کشور در معرض تهدید امنیتی بسیار بزرگی قرار دارد.
با بررسی جزئیات حمله به ارتش مصر یعنی حمله یک عامل انتحاری با خودرویی کوچک و پس از آن حمله یک عامل دیگر انتحاری با خودرویی بزرگتر میتوان به این نتیجه رسید که گروه القاعده یا یک جماعت تندروی وابسته به القاعده یا هماهنگ با این گروه عامل این عملیات بیسابقه به لحاظ بزرگی و میزان کشتهشدگان است.
این مساله باعثمیشود که به این نتیجه برسیم که این حمله با حملات عوامل انتحاری القاعده و منفجر کردن سفارتخانههای آمریکا در نایروبی و دارالسلام در آگوست ۱۹۹۸ و نیز منفجر کردن سفارت مصر در اسلام آباد در سال ۱۹۹۶ تطابق دارد. حملهای که «ابو حفص المصری» فرمانده نظامی وقت القاعده در آن زمان گفت که این حمله در انتقام به بازداشت و شکنجه عناصر این گروه در زیرزمین سفارت مصر انجام شد.
ارتش مصر از زمان سرنگونی «محمد مرسی» رئیس جمهوری منتخب در سوم جولای سال ۲۰۱۳ جنگ سخت و بیوقفهای را علیه گروههای تروریستی در شبه جزیره سینا آغاز کرده است اما افزایش سریع حملات این گروهها علیه نیروهای ارتش و پلیس طی هفتههای اخیر نشان میدهد که این جنگ نتوانسته است این خطر را از بین ببرد یا خسارتهای آن را کاهش دهد بلکه خسارتهای آن گستردهتر نیز شده است.
یکشنبه هفته گذشته هفت سرباز مصری در حمله با بمب به یک زرهپوش ارتش در نزدیکی شهر العریش مرکز استان سینای شمالی کشته و زخمی شدند و در ماه جولای گذشته نیز ۲۲ سرباز مصری درحمله مسلحانه به این مرکز مرزی در نزدیکی منطقه «واحه الفرافره» در صحرای غربی مصر کشته و چهار سرباز دیگر زخمی شدند.
هنگامی که درباره حمله اخیر در الشیخ زوید تامل کنیم به این نتیجه میرسیم که این حمله با حمایت مصر از نیروهای سرلشکر «خلیفه حفتر» که اخیر شبه نظامیان و به ویژه شبه نظامیان «انصار الشریعه» را در بنغازی شکست داده و از چندین منطقه از این شهر آنها را بیرون کردند، مرتبط است.
بعید نیست که این حمله انتقام از حمایت مصر از حفتر است که نتیجه سریعی نیز در پی داشته است. نتیجهای که در پی سفر «عبدالله الثنی» نخست وزیر لیبی به مصر خود را نشان داد. پس از این سفر الثنی با اعتماد به نفس آشکار اعلام کرد که نیروهای حفتر به زودی طرابلس پایتخت لیبی را آزاد میکنند.
نمیتوان در این بین حمله به یک ایست بازرسی ارتش و حمله به یک گشتی اسرائیلی در مرزهای مصر که چند پیش از آن رخ داد و باعثزخمی شدن دو نظامی اسرائیلی شد، ارتباطی ایجاد نکرد. عملیاتی که در نوع خود طی ماههای اخیر بیسابقه بوده است.
گستره خشونت و تروریسم که مصر و دولت این کشور را تهدید میکند، روز به روز بیشتر میشود و و از هر جهت خطری امنیتی به شمار میرود که تا عمق مصر نیز میرسد. بهترین نمونه در این زمینه حمله سازمان جهادی جدیدی به نام «اجناد مصر» به نزدیکی دانشگاه قاهره و زخمی شدن ۱۰ نفر از جمله شش نیروی امنیتی است.
رویاوریی با این حملات تروریستی با مشت آهنین امری گریزناپذیر است ولی راه حلهای نظامی بدون همزمانی آن با راه حل سیاسی و گفتوگوی ملی نتیجهای ندارد؛ گفتوگویی که باعثفروکش کردن حالت کینه و تنشی که کشور در آن به سر میبرد، شود و به آشتی ملی واقعی منجر شود که دایره مشارکت در حاکمیت کشور به دور از سیاستهای به حاشیه راندن، دور کردن و بازداشت باشد.
نزدیکی مصر و اسرائیل که طی ماههای اخیر سرعت گرفته است و به جایی رسید که دولت مصر توافقنامه وارد کردن گاز از تل آویو را به مدت بیش از ۲۰ سال امضا کند و سکوت در برابر تجاوز اسرائیل به نوار غزه و انجام ندادن هیچ گونه اقدامی توسط مصر به جز میزبانی مذاکرات فلسطینیها و اسرائیلی برای آتش بس آن هم پس از ۵۰ روز کشتار ملت فلسطین همه اینها عواملی به مصلحت گروههای تندرویی است که قصد بیثبات کردن مصر و غرق کردن ارتش مصر در باتلاق جنگ خونین فرسایشی را دارند.
السیسی که تلاش میکند سیاستها و مواضع «جمال عبدالناصر» رئیس جمهوری پیشین مصر را تقلید کند و تاکید میکند که به شیوه او عمل میکند باید به خوبی درک کند که این سیاستهای عادیسازی روابط و نزدیک شدن به اسرائیل در هنگامهای که منطقه را هرج و مرجی خونین فرا گرفته و زمینه برای فعالیت گروههای تندرو مهیا شده نتایج معکوس و منفی بر امنیت و ثبات مصر دارد.
بیتردید بهترین مصونیت برای مصر از خطر تروریسم، در پیش گرفتن قضایای ملی است اما بستن تونلهای مرزی با غزه، تشدید محاصره این منطقه و شکنجه دو میلیون ساکنان نوار غزه از طریق گذرگاه مرزی رفح این گونه مصونیت را تضعیف میکند اگر حتی آن را از ریشه نخشکاند.
مشاوران رئیس جمهوری مصر که سیاستهای وی که بر اساس آنها ترسیم می شود را نمیشناسیم و نمیخواهیم باور کنیم که «تونی بلر» که دستانش به خون یک میلیون عراقی آلوده است، در میان این مشاوران قرار دارد و نمیخواهیم بگوییم که بیشتر این مشاوران به السیسی سفارشها و نصیحتهای مضر به حال او و مصر و امنیت این کشور ارائه میکنند. شاید بهتر بود که السیسی همه اینها را از خود دور کرده و کسانی را انتخاب میکرد که بلند نظر باشند و تحولات مصر و همه منطقه عربی را بهتر دریافته و درک میکنند.
نویسنده: عبدالباری عطوان
ترجمه: کریم پورزبید